• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تعجب از استرداد مهریه (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از آنجایی که گرفتن مهریه بدون رضایت زن بغی و ظلم است و مورد آن اتصال و اتحاد است، این معنا باعث تعجب کردن در این مساله می‌باشد.



بازپس گیری مهریه زنان پس از آمیزش، مایه تعجب:
«و کیف تاخذونه و قد افضی بعضکم الی بعض و اخذن منکم میثـقـا غلیظا.» «و چگونه آن (مهر) را می‌ستانید با آنکه از یکدیگر کام گرفته‌اید و آنان از شما پیمانی استوار گرفته‌اند.»


" و کیف تاخذونه و قد افضی بعضکم الی بعض... "استفهام در این جمله به منظور شگفت انگیزی در دیگران است و مصدر (افضاء) که فعل ماضی (افضی) از آن گرفته شده، به معنای اتصال به طور چسبیدن است و اصل آن یعنی ثلاثی مجردش فضا است که به معنای وسعت است.
و از آنجایی که گرفتن مهریه بدون رضایت زن بغی و ظلم است و مورد آن مورد اتصال و اتحاد است، این معنا باعث شد که تعجب کردن از آن صحیح باشد، چون این شوهر با زنی که طلاقش داده به وسیله ازدواجی که با هم کرده بودند و به خاطر نزدیکی و وصلتی که داشتند، مثل شخص واحد شده بودند و آیا ظلم کردن این شوهر به آن همسر که در حقیقت ظلم کردن به خودش است و مثل این است که به خود آسیب برساند، جای تعجب نیست؟ قطعا هست و لذا از در تعجب می‌پرسد چطور حق او را از او می‌گیری، با اینکه تو و او یک روح در دو بدن بودید و یا به عبارتی دیگر از نظر پیوند دو روح در یک بدن بودید؟
و اما اینکه فرمود: " و اخذن منکم میثاقا غلیظا" ظاهرش این است که مراد از میثاق غلیظ، همان علقه ایست که عقد ازدواج و امثال آن در بین آن دو محکم کرده بود و از لوازم این میثاق مساله صداق بود، که در هنگام عقد معین می‌شود و زن آن را از شوهر طلبکار می‌گردد.
و‌ای بسا گفته باشند که: مراد از میثاق غلیظ عهدی است که در هنگام عقد از مرد برای زن گرفته می‌شود که مثلا او را بطور شایسته نگه بدارد و گرنه بطور شایسته طلاق بدهد.


و کیف تاخذونه و قد افضی بعضکم الی بعض. در این آیه مجددا با استفهام انکاری ، برای تحریک عواطف انسانی مردان اضافه می‌کند که شما و همسرانتان مدتها در خلوت و تنهایی با هم بوده‌اید همانند یک روح در دو بدن، ارتباط و آمیزش کامل داشته‌اید، چگونه بعد از این همه نزدیکی و ارتباط، همچون بیگانه‌ها و دشمنان با یکدیگر رفتار می‌کنید و حقوق مسلم آنها را پایمال می‌نمائید؟!
این درست همانند تعبیری است که ما در فارسی امروز داریم که اگر دو نفر دوست صمیمی با هم به نزاع برخیزند به آنها می‌گوئیم شما سالها با یکدیگر نان و نمک خورده‌اید چرا نزاع می‌کنید؟ در حقیقت ستم کردن در این گونه موارد به شریک زندگی، ستم بر خویشتن است.
سپس می‌فرماید: " از این گذشته همسران شما پیمان محکمی به هنگام عقد ازدواج از شما گرفته‌اند چگونه این پیمان مقدس و محکم را نادیده می‌گیرید و اقدام به پیمان شکنی آشکار می‌کنید؟ "
و اخذن منکم میثاقا غلیظا. ضمنا باید توجه داشت که این آیه گرچه در مورد طلاق دادن همسر سابق برای انتخاب همسر جدید وارد شده ولی اختصاص به آن ندارد، بلکه منظور این است در هر مورد که طلاق و جدایی به پیشنهاد مرد صورت گیرد و زن تمایلی به جدایی ندارد باید تمام مهر پرداخته شود و یا اگر پرداخته شده چیزی از آن باز پس نگیرند، خواه تصمیم بر ازدواج مجدد داشته باشند یا نه.


به مهر «صداق» گفته می‌شود.

۴.۱ - طلاق قبل از دخول

اگر قبل از دخول، زن را طلاق دهد، نصف مهر المسمی ساقط می‌شود و نصف آن باقی می‌ماند، پس اگر دین بر او باشد و آن را ادا ننموده باشد ذمّه‌اش از نصف بری‌ء می‌شود. و اگر عین باشد مشترک بین زوج و زوجه می‌شود. و اگر آن را به او داده باشد، در صورتی که باقی باشد نصف آن را برمی‌گرداند و اگر تلف شده باشد، نصف مثل آن را - اگر مثلی باشد - و نصف قیمت آن را - اگر قیمی باشد - برمی‌گرداند. و نقل آن به دیگری با نقل لازم، در حکم تلف است و اگر با نقل جایز باشد، احوط (وجوبی) برگرداندن عین و دادن نصف آن است، در صورتی که زوج آن را مطالبه نماید. و «اگر پدر، مهری را که از جهت تنگدستی فرزند به عهده‌اش است بپردازد سپس بچه بالغ شود و قبل از دخول، زن را طلاق دهد، فرزند نصف مهر را پس می‌گیرد و مال خودش می‌باشد، نه مال پدر.»

۴.۲ - وفات قبل از دخول

اگر یکی از دو زوج قبل از دخول بمیرد، اقوی نصف نمودن مهر است مانند طلاق، خصوصاً اگر زن فوت کرده باشد. و احوط اولی مصالحه است خصوصاً اگر مرد فوت کرده باشد.

۴.۳ - ابراء زن

اگر زن مرد را از صداقی که به عهده مرد است ابراء نماید، سپس مرد قبل از دخول او را طلاق دهد به نصف آن بر زن رجوع می‌کند. و همچنین است اگر صداق عین باشد و زن آن را به او ببخشد، در نصف مثل آن یا قیمت نصف آن به زن رجوع می‌کند.

۴.۴ - کشف بطلان عقد

اگر فساد عقد معلوم شود، به اینکه روشن شود که شوهر دارد یا مثلًا خواهر زوجه یا مادر زوجه می‌باشد و به او دخول ننماید مهری ندارد. و اگر زن، مهر را گرفته باشد، مرد حق دارد که آن را از زن برگرداند، بلکه اگر تلف شود بر زن است که عوض آن را بدهد. و همچنین است اگر به او دخول نماید و زن فساد آن را بداند. و اما اگر زن جاهل باشد حق مهر المثل را دارد، پس اگر آنچه را که گرفته است بیشتر از مهر المثل باشد زیادی را برمی‌گرداند و اگر کمتر باشد آن را کامل می‌کند.


۱. نساء/سوره۴، آیه۲۱.    
۲. نساء/سوره۴، آیه۲۱.    
۳. نساء/سوره۴، آیه۲۱.    
۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۴، ص۴۰۸.    
۵. نساء/سوره۴، آیه۲۱.    
۶. نساء/سوره۴، آیه۲۱.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۲۳.    
۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۳۲۲، کتاب النکاح، فصل فی المهر، مسالة۱۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۳۲۴، کتاب النکاح، فصل فی المهر، مسالة۱۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۱۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۳۲۲، کتاب النکاح، فصل فی المهر، مسالة۱۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۱۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص:۳۲۳، کتاب النکاح، فصل فی المهر، مسالة۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۱۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۳۱۱، کتاب النکاح، القول فی النکاح المنقطع، مسالة۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۱۸۷، برگرفته از مقاله «تعجب از استرداد مهریه».    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






جعبه ابزار