• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

برهان تمانع در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در وجه نام‌گذاری برهان تمانع گفته شده است که استدلال در آن مبتنی بر فرض ممانعت دو خدای فرضی از کار یکدیگر است و برخی به اعتبار استوار بودن بنیان‌ برهان بر هماهنگی و وحدت نظام جهان ، آن را برهان وحدت و هماهنگی نیز نامیده‌اند.



تمانع مصدر باب تفاعل از ریشه (م ن ع) و به معنای اجتناب کردن و سر‌باز زدن از چیزی است و در اصطلاح متکلمان، تمانع نام یکی از مهم‌ترین براهین توحید و به معنای آن است که هریک از دو خدای قادر کاری بکند که مانع فعل دیگری باشد
[۲] شرح الاصول الخمسه، ص‌۱۸۷.
؛ گویا متکلمان در این اصطلاح و ارتباط آن با معنای لغوی «تمانع» چنین فرض کرده‌اند که هریک از دو خدای مفروض از پذیرش خواسته خدای دیگر سر‌باز می‌زند، به هر تقدیر در وجه نامگذاری این برهان به تمانع گفته شده است که استدلال در آن مبتنی بر فرض ممانعت دو خدای فرضی از کار یکدیگر است. برخی به اعتبار استوار بودن بنیان‌ برهان بر هماهنگی و وحدت نظام جهان، آن را‌ برهان «وحدت و هماهنگی» نیز نامیده‌اند.


بین این برهان و برهان توارد (منع تأثیر دو علت بر معلول واحد) فرق است، زیرا این برهان بر اختلاف اراده‌ها و برهان توارد بر توجه دو اراده مستقل به یک معلول مبتنی است
[۵] شرح حکمت متعالیه، ج‌۶‌، ص‌۲۰۶.
[۶] ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد، ص‌۱۵۲.
، گرچه برخی آیه‌۲۲ انبیاء را به صورت برهانی مرکب از تمانع و توارد تفسیر کرده‌اند؛ همچنین بین این برهان و برهان «تغالب» نیز فرق است، زیرا برهان تغالب بر چیرگی جویی و برتری‌طلبی هریک از دو خدا بر دیگری با قطع نظر از نظم جهان و این برهان تنها بر تمانع هر یک از کار دیگری که فساد نظم جهان را در پی خواهد داشت استوار است ، گرچه برخی برهان تمانع را برهان تغالب نامیده‌اند.


برهان تمانع بنیاد قرآنی دارد که عمده آن آیه ۲۲‌انبیاء است:«لَو کانَ فیهِما ءالِهَةٌ اِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا»، به حدی که مفسران در تفسیر این آیه به تقریر برهان به روش کتاب‌های کلامی پرداخته‌اند. برخی آیه «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلاً فیهِ شُرَکاءُ مُتَشکِسونَ ورَجُلاً سَلَمًا لِرَجُل هَل یَستَویانِ مَثَلاً...» را بیانی از برهان تمانع برای صاحبان اندیشه متوسط دانسته‌اند.
[۱۴] ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد، ص‌۱۴۸.
مدلول آیه مذکور، مَثَلی است درباره دو مردی که یکی ربّ‌های گوناگون را می‌پرستد که با هم در تعارض و تنازع‌اند؛ یکی از آن‌ها او را به کاری وامی‌دارد که‌دیگری وی را از همان کار بازمی‌دارد و هر یک می‌خواهد او را خدمتگزار ویژه خود قرار دهد. این در حالی است که دیگری خالص برای یک معبود است، بدون اختلاف و تنازعی که او را به سرگردانی و حیرت اندازد. در مَثَل مزبور مشرک همان مردی است که در او شرکای بداخلاقی شریک‌اند و موحد همان مردی است که خالص برای یک شخص است. این دو هرگز با هم مساوی نیستند. گرچه برخی از مفسران در تفسیر آیه ۴۲ اسراء دو وجه را برشمرده و یکی از آن دو را بیانگر برهان تمانع دانسته‌اند ؛ ولی چون در آیه مزبور به جای «لَفَسَدَتا»، «لاَبتَغَوا اِلی ذِی العَرشِ سَبیلا» به کار رفته‌است برهان تغالب از آن استفاده می‌شود:«قُل‌لَو کانَ مَعَهُ ءالِهَةٌ کَما یَقولونَ اِذًا لاَبتَغَوا اِلی‌ذِی‌العَرشِ سَبیلا = (ای پیامبر به آن‌ها) بگو اگر با او (خدا) خدایان دیگری بود، آن‌چنان که آن‌ها قائل‌اند این خدایان می‌کوشیدند راهی به سوی صاحب عرش بیابند (و بر او غالب شوند)». در آیه ۹۱ مؤمنون نیز چنین آمده که خداوند هرگز فرزندی برنگرفته است و معبود دیگری با او نیست، چون در آن صورت هر یک از خدایان، مخلوق‌های خود را تحت تدبیرهای خاص خود می‌گرفتند و اداره می‌کردند و افزون بر آن هریک از خدایان برای توسعه بخشیدن به قلمرو حکومت خود می‌کوشید تا بر دیگران برتری جوید و غلبه کند، بنابراین از «لَذَهَبَ کُلُّ اِله بِما خَلَق» برهان تمانع و از‌ «لَعَلی بَعْضِهِمْ عَلی بَعْض» برهان تغالب را از آیه می‌توان استفاده کرد. برخی به آیات ۲۲‌انبیاء و ۹۱ مؤمنون برای برهان تمانع استدلال کرده‌اند. گفتنی است که در منابع روایی
[۲۳] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج‌۲، ص‌۲۰۰.
و برخی ادعیه به آیات فوق برای اثبات توحید استدلال شده است.


برخی از متکلمان برهان تمانع را قوی‌ترین و روشن‌ترین دلیل بر نفی تعدد اله دانسته‌اند.
[۲۶] المطالب العالیه، ج‌۲، ص‌۱۳۵.
بیشتر‌مفسران و متکلمان نیز آن را برهانی برای اثبات وحدت صانع می‌دانند.
[۲۸] شرح الاصول الخمسه، ص‌۱۸۸.
عده‌ای هم آن را ناظر به اثبات توحید ربوبی می‌دانند درصدد رد کسانی است که به رغم اعتقاد به وحدت صانع در اداره جهان برای خدا شریک قائل‌اند ، ازاین‌رو برخی در تقریر برهان، قید «مؤثر» را افزوده‌اند که «اگر دو خدای مؤثر داشته باشیم...». عده‌ای استدلال مورد نظر را اقناعی دانسته، برای آن ارزش برهانی قائل نیستند. برخی بین استدلال به آن برای اثبات وحدت صانع و بین استدلال به آن برای اثبات توحید ربوبی تفصیل قائل شده و گفته‌اند:در صورت نخست اقناعی و در صورت دوم برهانی و یقینی است. برخی هم از آن، دو تفسیر ارائه داده‌اند که بنابر یک تفسیر بر توحید ربوبی و بنابر تفسیر دیگر بر وحدت صانع دلالت می‌کند.


این برهان را با توجه به آیه ۲۲ انبیاء می‌توان به صورت یک قیاس استثنایی مرتب ساخت و با نفی تالی نفی مقدم را نتیجه گرفت و چنین گفت که اگر در جهان چند خدا وجود داشته باشد، جهان به فساد و تباهی کشیده می‌شود؛ لیکن جهان به فساد و تباهی کشیده نشده است، پس غیر از یک خدا در جهان وجود ندارد.
[۴۱] شرح حکمت متعالیه، ج‌۶‌، ص‌۲۰۶‌_۲۰۷.
[۴۲] معارفی از قرآن، ص‌۲۶.
آیه ۳ ملک ‌، نظم، انسجام، اتقان صنع و عدم فطور را در عالم بیان می‌دارد که در واقع به منزله نفی تالی در قیاس استثنایی مذکور است:«اَلَّذی خَلَقَ سبعَ سَموت طِباقًا ما تَری فی خَلقِ الرَّحمنِ مِن تَفوُت فَارجِعِ‌البَصَرَ هَل تَری مِن فُطور». همه‌کسانی که برهان تمانع را تقریر کرده‌اند بر این مقدار اتفاق نظر دارند؛ ولی آنچه باعث شده از برهان تقریرهای مختلفی ارائه کنند بیان ملازمه بین‌تعدد آلهه و فساد عالم است که هرکس بر‌اساس مبانی کلامی یا فلسفی خود به تقریر آن پرداخته است و در این مجال به نحو اختصار به چند نمونه از‌آن اشاره می‌شود:

۵.۱ - تقریر اول

اگر دو واجب الوجود هرکدام با صفات خاص خود فرض شود و نیز فرض شود یکی بخواهد در جهان آفرینش چیزی را محقّق سازد و دیگری ضد آن را اراده کند مثلا یکی گردش فلک را اراده کند و دیگری سکون آن را، یا یکی حیات کسی را اراده کند و دیگری مرگ او را واقع از سه‌صورت خارج نیست یا اراده هر دو عملی می‌شود یا اراده هیچ‌یک یا تنها اراده یکی از آن‌دو و هر سه صورت باطل است، زیرا صورت نخست مستلزم اجتماع دو ضد است، و صورت دوم نفی قادر بودن هر دو و صورت سوم نفی قادر بودن خدایی که اراده‌اش عملی نشده است، پس در جهان بیش از یک اله وجود ندارد. این تقریر مربوط به بیش‌تر متکلمان و مفسران است.
[۴۹] کشف الفوائد، ص‌۱۹۴‌_۱۹۵.
البته با اندک تفاوتی که در بیان بعضی از مقدمات صورت گرفته است.

۵.۲ - تقریر دوم

اگر برای عالم خدایان متعددی فرض شود باید با یکدیگر ذاتاً مختلف باشند وگرنه چند خدا بودن صادق نیست؛ تباین در حقیقت و ذات، مستلزم آن است که در تدبیر امور با همدیگر متباین و مختلف باشند، و اختلاف در تدبیر موجب فساد و تباهی است. تقریر مذکور بر اساس تباین و تمانع انگیزه‌ها و تدبیرهای خدایان متعدد مبتنی است که به فساد در نظام عالم خواهد انجامید.

۵.۳ - تقریر سوم

سومین تقریر بر سه مقدمه مبتنی است:الف:‌واجب‌الوجود بالذات از همه جهات واجب است و هیچ حیثیت امکانی در او راه ندارد. ب:حیثیت وجودی معلول با حیثیت انتسابش به علت ایجادی یکی است و به عبارت دیگر وجود معلول عین ربط به علت است. ج:ترجیح بلامرجح محال است. حال اگر بیش از یک واجب وجود داشته باشد به حکم مقدمه نخست هر موجود امکانی که شرایط وجودش تحقق یابد باید از طرف واجب به وی، وجود افاضه شود و همه واجب‌ها در این جهت یکسان‌اند؛ یعنی باید از ناحیه همه آن‌ها به موجود مفروض وجود افاضه شود و به حکم مقدمه دوم وجود معلول و انتسابش به علت یکی است، پس دو ایجاد مستلزم دو وجود است و چون معلول امکان بیش از یک وجود را ندارد امکان انتساب به بیش از یک واجب را نیز ندارد. در این صورت انتساب معلول به یکی از واجب‌ها‌ نه دیگری با این‌که هیچ امتیاز و رجحانی بین آن‌ها در کار نیست ترجیح بلامرجح و محال است، پس بنابر فرض تعدد واجب‌الوجود لازم می‌آید هیچ ممکنی وجود پیدا نکند، بنابراین صحیح است که بگوییم اگر واجب‌الوجود متعدد بود جهان نیست و نابود می‌شد.
[۵۲] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج‌۶‌، ص‌۱۰۲۰‌_۱۰۲۱، «اصول فلسفه و روش رئالیسم».

این بیان، تقریری نو از برهان تمانع است که بر‌اساس مبانی حکمت متعالیه صورت گرفته است و بر تضاد و تخالف خواست‌ها و اراده‌ها مبتنی نیست، بلکه مبتنی بر امتناع وجود هر حادثه ممکن از ناحیه تعدد اراده‌ها حتی با فرض هماهنگی و توافق میان آن‌هاست.
[۵۴] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج‌۶‌، ص‌۱۰۲۰، «اصول فلسفه و روش رئالیسم».
ناگفته نماند که نتیجه تقریر اول و دوم اثبات توحید ربوبی و نتیجه تقریر سوم اثبات توحید صانع است.


به برهان تمانع اشکال‌هایی وارد شده است که عمدتاً یا به نفی لازم (نبودن فساد در عالم) یا به وجود ملازمه بین تعدد آلهه و فساد متوجه‌ می‌شود؛ مثلا برخی تزاحم بین علل و اسباب را حاکی از وجود فساد در عالم دانسته‌اند و برخی دیگر گفته‌اند:اله موجودی است که همه صفات کمال از جمله حکمت را داشته باشد، بنابراین چه اشکالی دارد که چند اله حکیم برای اداره جهان تحت تدبیر واحدی با هم توافق کنند.

۶.۱ - پاسخ

پاسخ اشکال اول آن است که تنازع دو علت که تحت تدبیر مبدأ یکتا اداره می‌شود، برای ایجاد نظام احسن است و این با تنازع دو سبب مستقل که نه از مبدأ یکتا شروع شده و نه به پایان مشخصی می‌رسند تفاوت دارد؛ به دیگر بیان اختلافی که بین عوامل تکوین، وجود دارد مانند اختلاف بین دو کفه ترازوست که با پایین رفتن یکی، طرف دیگر بالا می‌آید و در عین حال هر دو در خدمت یک هدف هستند، برخلاف تنازع بین دو سبب مستقل که به فساد نظام عالم می‌انجامد. پاسخ اشکال دوم آن است که اصولا چنین فرضی نادرست است، زیرا خدایان مفروض یا با هم متباین‌اند و هیچ قدر مشترکی ندارند یا نه. در صورت اول توافق امکان ندارد و در صورت دوم گرچه توافق ممکن است؛ ولی چون مستلزم محذور نیازمندی و... است پذیرفتنی نیست، افزون بر آن‌که اشکال مذکور تنها بر اساس تقریر اول و دوم از تقریرهای پیشگفته مطرح می‌شود و هرگز متوجه تقریر سوم نمی‌شود و شاید برخی برای دفع این اشکال، برهان تمانع را به صورت تلفیقی از توارد و تمانع تقریر کرده‌اند که مطرح ساختن توارد برای ردّ توافق بین دو اله است. البته برخی در تقریر خود به تلفیق توارد و تمانع توجه کرده‌اند.
[۶۱] ابن عربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیه، ج‌۲، ص‌۲۸۹.
از اشکال دوم پاسخ‌های دیگری نیز داده شده است؛ از جمله این‌که بین اختلاف اراده و اختلاف داعی تفاوت وجود دارد و برهان تمانع براساس اختلاف داعی استوار است؛ نه اختلاف اراده
[۶۲] شرح الاصول الخمسه، ص‌۱۸۸.
، فرض برهان بر صحت تمانع است؛ نه وقوع آن ، حکیم بودن آلهه فرض تعدد را نفی نمی‌کند، در حالی که برهان بر فرض تعدد صادق است و بالاخره این‌که مصلحت و عاقلانه بودن فعلی براساس نظام حاکم بر جهان قابل تبیین است و خارج از ذات اله و فعل وی چیزی وجود ندارد تا خدای حکیم یا خدایان حکیم کار خود را براساس آن تنظیم کنند.


الاحتجاج؛ احیاء علوم الدین؛ الاربعین فی اصول‌الدین؛ الالهیات علی هدی الکتاب و‌السنة و‌العقل؛ بحارالانوار؛ پیام‌قرآن؛ تاج العروس من جواهرالقاموس؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التعلیقات؛ تفسیر التحریر و‌التنویر؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیرالقمی؛ تفسیر نمونه؛ دانشنامه جهان اسلام؛ ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد؛ شرح الاصول الخمسه؛ شرح توحید الصدوق؛ شرح حکمت متعالیه؛ شرح المقاصد؛ الفتوحات المکیه؛ کشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مجموعه آثار، استاد مطهری؛ المطالب العالیة من العلم الالهی؛ معارفی از قرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ النکت و‌العیون، ماوردی؛ نهایة‌الحکمه.


۱. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج‌۲۲، ص‌۲۱۸-۲۲۱، «منع».    
۲. شرح الاصول الخمسه، ص‌۱۸۷.
۳. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‌۱۷، ص‌۴۱.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج‌۳، ص‌۲۰۷.    
۵. شرح حکمت متعالیه، ج‌۶‌، ص‌۲۰۶.
۶. ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد، ص‌۱۵۲.
۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۲.    
۸. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج‌۴، ص‌۳۷.    
۹. موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ج‌۱، ص۱۱۳۰.    
۱۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۳، ص‌۱۰۷.    
۱۱. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج‌۴، ص‌۳۷     .
۱۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۲.    
۱۳. زمر/سوره۳۹، آیه۳۹.    
۱۴. ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد، ص‌۱۴۸.
۱۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۲.    
۱۶. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۰، ص‌۳۴۶.    
۱۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۹۱.    
۱۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۵، ص‌۶۲‌.    
۱۹. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۲.    
۲۰. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۹۱.    
۲۱. مکی عاملی، محمد، الالهیات، ج‌۲، ص‌۶۸‌.    
۲۲. قمی، قاضی سعید، شرح توحید الصدوق، ج‌۳، ص‌۴۳۵.    
۲۳. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج‌۲، ص‌۲۰۰.
۲۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج‌۹۴، ص‌۳۱۷.    
۲۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج‌۹۵، ص۲۱۸.    
۲۶. المطالب العالیه، ج‌۲، ص‌۱۳۵.
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۷۹.    
۲۸. شرح الاصول الخمسه، ص‌۱۸۸.
۲۹. غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم‌الدین، ج‌۱، ص‌۱۸۷.    
۳۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۴، ص‌۲۶۶ ۲۶۸.    
۳۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۲.    
۳۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۴، ص‌۲۶۶.    
۳۳. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج‌۲، ص‌۶۸‌.    
۳۴. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‌۱۷، ص‌۴۴.    
۳۵. ابن سینا، حسین بن عبدالله، التعلیقات، ص‌۳۷.    
۳۶. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‌۱۷، ص‌۴۱.    
۳۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۴، ص‌۲۶۶ ۲۶۸.    
۳۸. ماوردی، النکت و العیون، ج‌۳، ص‌۴۴۲.    
۳۹. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۲.    
۴۰. قمی، قاضی سعید، شرح توحید الصدوق، ج‌۱، ص‌۶۷‌.    
۴۱. شرح حکمت متعالیه، ج‌۶‌، ص‌۲۰۶‌_۲۰۷.
۴۲. معارفی از قرآن، ص‌۲۶.
۴۳. ملک/سوره۶۷، آیه۳.    
۴۴. ملک/سوره۶۷، آیه۳.    
۴۵. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج‌۷، ص‌۲۳۸‌ ۲۳۹.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۷۹-۸۰.    
۴۷. فخررازی، محمد بن عمر، الاربعین فی اصول الدین، ج‌۱، ص‌۳۱۲.    
۴۸. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۲، ص‌۱۲۷.    
۴۹. کشف الفوائد، ص‌۱۹۴‌_۱۹۵.
۵۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۴، ص‌۲۶۷.    
۵۱. طباطبایی، محمدحسین، نهایة الحکمه، ص‌۳۴۰‌ ۳۴۲.    
۵۲. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج‌۶‌، ص‌۱۰۲۰‌_۱۰۲۱، «اصول فلسفه و روش رئالیسم».
۵۳. موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص‌۱۱۳۰.    
۵۴. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج‌۶‌، ص‌۱۰۲۰، «اصول فلسفه و روش رئالیسم».
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۸۰.    
۵۶. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۲، ص‌۱۲۷-۱۲۸.    
۵۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۴، ص‌۲۶۷.    
۵۸. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج‌۴، ص‌۳۷.    
۵۹. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج‌۴، ص‌۳۴- ۳۷     .
۶۰. موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ج‌۱، ص‌۱۱۳۰.    
۶۱. ابن عربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیه، ج‌۲، ص‌۲۸۹.
۶۲. شرح الاصول الخمسه، ص‌۱۸۸.
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۸۰.    
۶۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۱۳، ص‌۳۸۳.    
۶۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۴، ص‌۲۶۸‌ ۲۷۰.    



دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد پنجم، برگرفته از مقاله«برهان تمانع در قرآن».    



جعبه ابزار