• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

برص

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





پیسی واژه‌ای پهلوی
[۱] . فرهنگ پهلوی، ص۲۱۳.
[۲] . فرهنگ ریشه شناختی، ج۱، ص‌۳۰۴، «پیس».
و معادل بَرَص در عربی
[۳] . لغت نامه، ج۴، ص۵۹۵۳.
گونه‌ای بیماری پوستی و ناواگیر است که به صورت لکه‌های سفید و نرم بر بدن ظاهر می‌شود و بر اثر اختلال در عملکرد رنگدانه‌های پوستی پدید می‌آید.
[۴] . Britannica: Vitiligo.




پیسی در برخی ابواب فقه مثل صلات و تجارت و نکاح از آن بحث شده است.


به بیماری‌ای که بر اثر آن لکّه‌های معمولا بزرگ سپید یا سیاه در بدن پدید می‌آید، پیسی یا برص گفته می‌شودولکه‌های برص به گوشت اندام مبتلا و حتّی گاهی به استخوان زیر آن می‌رسد.
[۵] . لغت‌نامه دهخدا



به سبب همانندی برخی نشانه‌ها، این بیماری در گذشته مترادف جُذام (خوره) یا یکی از مقدمات آن دانسته می‌شد و مبتلایان به آن همچون جذامیان، منفور و مطرود از اجتماع بودند. ایرانیان باستان سکونت در شهر را برای آنان ممنوع می‌ساختند
[۶] . تاریخ هرودوت، ص۱۰۸.
و سلاطین عرب از همسخنی با آنان خودداری می‌کردند.
[۷] . المفصل، ج۸، ص۴۰۱.
[۸] . التحریر و‌التنویر، ج۳، ص۲۵۱.
در برخی آثار اسلامی نیز گاه برای هر‌دو بیماری خوره و پیسی علت
[۹] . الطب النبوی، ج ۱، ص ۳۱۸.
[۱۰] . سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۵۴، ۱۱۵۳.
و درمانی
[۱۵] . الجامع لمفردات الادویة و الاغذیه، ص ۱۳۳.
یکسان شمرده شده یا اینکه هر دو واگیردار پنداشته می‌شد
[۱۷] . القانون فی الطب، ج۱، ص۷۹.
، حال اینکه جذام بر خلاف پیسی که منشأ ژنتیکی دارد، از نوعی باکتری پدید می‌آید.
[۱۸] . Britannica: Albinism.



معادل عبری بَرَص، معنایی عام می‌داده که شامل بیماریهای پوستی متعددی می‌شده است؛ لیکن برخی آن را تنها جذام ترجمه کرده‌اند.
[۱۹] . دائرة‌المعارف بستانی، ج۵، ص۳۳۰.
[۲۰] . Judaica: Leprosy.
این بیماری نزد یهودیان، معروف و بسیار ناپسند بود. ایشان بر این باور بودند که برص به سبب گناهکاری بر ایشان نازل می‌شود.
[۲۱] . کتاب مقدس اعداد، ۱۲: ۱۰.



در شریعت یهودی، دستورهای مشروحی به کاهنان قدیم برای تمییز برص، و نیز برای «تطهیر» شرعی مبروصان پس از بهبود بیماری آنان داده شده است. هیچ‌یک از این دستورها جنبه پزشکی نداشته و تنها برای تعیین «نجاست» یا «طهارت» شرعی ضایعات پوستی است.
[۲۲] . کتاب مقدس لاویان، ۱۳ ـ ۱۴.



درمان برص در قرآن، چون بینا کردن کور مادرزاد، در کنار زنده کردن مردگان از معجزات حضرت مسیح• بود. این موضوع دو بار در قرآن آمده است: یک بار در سیاق بشارت دادن تولد عیسی(علیه السلام) به مردم در سوره آل‌عمران، و دیگر بار در سوره مائده ضمن برشمردن نعمتهایی که مسیح از آنها بهره‌مند شده و معجزاتی که به وی عطا شده است:«اَنّی اَخلُقُ لَکُم مِنَ الطّینِ کَهَیـَةِ الطَّیرِ فَاَنفُخُ فیهِ‌فَیَکونُ طَیرًا بِاِذنِ اللّهِ واُبرِئُ الاَکمَهَ والاَبرَصَ و اُحیِ المَوتی بِاِذنِ اللّهِ». غالب مفسران
[۲۵] . روض‌الجنان، ج۴، ص۳۱۵، ۳۳۱.
[۲۶] . روض‌الجنان، ج۷، ص۲۰۳.
[۲۷] . روح‌المعانی، مج۳، ج۳، ص۲۶۹.
[۲۸] . فی ظلال القرآن، ج۱، ص‌۳۹۹.
[۲۹] . فی ظلال القرآن، ج۲، ص۹۹۷.
و لغویان
[۳۰] . لسان‌العرب، ج۱، ص۳۷۷.
[۳۱] . تاج‌العروس، ج۹، ص۲۴۰، «برص».
پیشین و معاصر مراد از ابرص در این دو آیه را مبتلای به پیسی دانسته‌اند. اشاره به این دو بیماری با توجه به شفایابی بیماران بسیاری به دست آن حضرت، به سبب ناتوانی پزشکان بر درمان آنها و همچنین تأثیر آشکار آنها بر ظاهر بدن شمرده شده است.


به نظر می‌رسد که برص نیز در عربی معنایی عام چون معادل عبریش بدهد. شفای مبروصان به دست حضرت مسیح که در جای جای عهد جدید نیز از آن یاد شده،
[۳۵] . کتاب مقدس، متی، ۸: ۲.
نباید مختص پیسی باشد. شباهتهایی در کاربرد این واژه در عربی و عبری وجود دارد که نشان می‌دهد عربها از برص معنایی مترادف با معادل عبری آن قصد می‌کردند. تشبیه سفیدی و درخشندگی دست حضرت موسی که معجزه‌ای در برابر فرعون بود به دست شخص أبرص از این قبیل است. در سفر خروج آمده است که موسی هنگامی که دستش را از زیر ردایش بیرون آورد، چنان سفید بود که گویا ناشی از عارضه برص باشد.
[۳۶] . کتاب مقدس، خروج، ۴: ۷.
نزدیک به این مضمون در تفسیر آیه ۲۲ سوره طه در گفتار مفسران به کار رفته است: «واضمُم یَدَکَ اِلی جَناحِکَ تَخرُج بَیضاءَ مِن غَیرِ سوء ءایَةً اُخری».آنان عبارت «مِن غَیرِ سوء»را به سفیدی غیر ناشی از برص، تفسیر کرده‌اند.
[۳۸] . الدرالمنثور، ج۵، ص۵۲۷.
[۳۹] . زادالمسیر، ج۵، ص۲۸۰.



با این حال برخی معنای برص را، نه پیسی که بیماری دیگری نزدیک به خوره دانسته و شفای مبروصان به دست عیسی(علیه السلام)را نه تنها معجزه الهی که نعمتی نیز برای قوم یهود شمرده‌اند، زیرا از دستورات دشوار مربوط به مبروصان خلاص می‌شدند.
[۴۱] . التحریر والتنویر، ج۳، ص۲۵۱.
[۴۲] . التحریر والتنویر، ج۷، ص۱۰۱ ـ ۱۰۲.



احتیاط (واجب) آن است که صاحب مرض جذام‌ و برص و کسی که حد شرعی خورده و توبه نموده است، امامت ننمایند و به آن‌ها اقتدا نشود.
مشهور میان متأخّران، کراهت امامت فرد مبتلا به پیسی است. برخی قدما بین امامت نماز جمعه و عیدین‌و بین غیر آن، تفصیل داده و در فرض اوّل قائل به عدم جواز شده‌اند. بنابر قول به کراهت، در صورتی که اثر پیسی در چهره نمایان گردد کراهت شدیدتر است.


وجود پیسی در برده عیب به شمار می‌رود و خریدار می‌تواند با استفاده از خیار عیب، معامله را فسخ کند. همچنین بروز آن تا مدّت یک سال از زمان معامله موجب خیار فسخ خواهد بود.


پیسی از جمله عیوب زن به شمار می‌رود و چنانچه زن پیش از عقد بدان مبتلا بوده و مرد از آن آگاهی نداشته است، مرد می‌تواند بدون طلاق، عقد نکاح را فسخ کند. و اما آنچه بعد از عقد پیدا می‌شود اعتبار ندارد، چه قبل از وطی باشد یا بعد از آن. در اینکه وجود پیسی در شوهر نیز موجب ثبوت خیار فسخ نکاح برای زن می‌شود یا نه اختلاف است، مشهور عدم ثبوت آن است. در همین راستا در کتاب تحریرالوسیله آمده است: بنا بر اقوا «جذام» و «برص» از عیوب مرد که موجب خیار فسخ برای زن شود نیست.


شهادت دادن صاحبان بیماری‌های تنفرآور، مانند کسانی که جذام‌ و برص دارند رد نمی‌شود.


منظور از شلل، خشک بودن دست است به‌طوری که از اطاعت انسان بیرون باشد و کار دست را انجام ندهد ولو اینکه در آن حس و حرکت غیر اختیاری باقی مانده باشد؛ و تشخیص آن موکول به عرف است، مانند سایر موضوعات. و اگر دستی را قطع نماید که بعضی از انگشت‌هایش فلج باشد در قصاص دست سالم تردّد است. و تفاوت به قوت و مانند آن اثر ندارد؛ پس دست قوی به ضعیف و دست سالم به دست برص‌ دار و مجروح قطع می‌شود.


۱. . فرهنگ پهلوی، ص۲۱۳.
۲. . فرهنگ ریشه شناختی، ج۱، ص‌۳۰۴، «پیس».
۳. . لغت نامه، ج۴، ص۵۹۵۳.
۴. . Britannica: Vitiligo.
۵. . لغت‌نامه دهخدا
۶. . تاریخ هرودوت، ص۱۰۸.
۷. . المفصل، ج۸، ص۴۰۱.
۸. . التحریر و‌التنویر، ج۳، ص۲۵۱.
۹. . الطب النبوی، ج ۱، ص ۳۱۸.
۱۰. . سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۵۴، ۱۱۵۳.
۱۱. . بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۰۱.    
۱۲. . بحارالانوار، ج۵۹، ص۲۱۲.    
۱۳. . مکارم‌الاخلاق، ص۳۸۴.    
۱۴. . طب‌الائمه(علیهم السلام)، ص۱۰۴.    
۱۵. . الجامع لمفردات الادویة و الاغذیه، ص ۱۳۳.
۱۶. . بحارالانوار، ج۶۲، ص۸۲.    
۱۷. . القانون فی الطب، ج۱، ص۷۹.
۱۸. . Britannica: Albinism.
۱۹. . دائرة‌المعارف بستانی، ج۵، ص۳۳۰.
۲۰. . Judaica: Leprosy.
۲۱. . کتاب مقدس اعداد، ۱۲: ۱۰.
۲۲. . کتاب مقدس لاویان، ۱۳ ـ ۱۴.
۲۳. . آل‌عمران/سوره۳، آیه۴۹.    
۲۴. . مائده/سوره۵، آیه۱۱۰.    
۲۵. . روض‌الجنان، ج۴، ص۳۱۵، ۳۳۱.
۲۶. . روض‌الجنان، ج۷، ص۲۰۳.
۲۷. . روح‌المعانی، مج۳، ج۳، ص۲۶۹.
۲۸. . فی ظلال القرآن، ج۱، ص‌۳۹۹.
۲۹. . فی ظلال القرآن، ج۲، ص۹۹۷.
۳۰. . لسان‌العرب، ج۱، ص۳۷۷.
۳۱. . تاج‌العروس، ج۹، ص۲۴۰، «برص».
۳۲. . مجمع البیان، ج۳، ص۴۰۵.    
۳۳. . مجمع البیان، ج۲، ص۷۵۳.    
۳۴. . تفسیر قرطبی، ج۴، ص۶۱.    
۳۵. . کتاب مقدس، متی، ۸: ۲.
۳۶. . کتاب مقدس، خروج، ۴: ۷.
۳۷. . طه/سوره۲۰، آیه۲۲.    
۳۸. . الدرالمنثور، ج۵، ص۵۲۷.
۳۹. . زادالمسیر، ج۵، ص۲۸۰.
۴۰. . التبیان، ج۷، ص۱۶۸.    
۴۱. . التحریر والتنویر، ج۳، ص۲۵۱.
۴۲. . التحریر والتنویر، ج۷، ص۱۰۱ ـ ۱۰۲.
۴۳. . مجمع‌البیان، ج۳، ص۴۰۵.    
۴۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۲۹۱، کتاب الصلاة، صلاة الجماعة، مسالة ۹.    
۴۵. جواهر الکلام ج۱۱،ص۲۹۷.    
۴۶. جواهر الکلام ج۱۳،ص۳۸۱-۳۸۳.    
۴۷. جواهر الکلام ج۲۳،ص۲۹۷-۳۰۰.    
۴۸. جواهر الکلام ج۲۳،ص۲۵۹.    
۴۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۱۵، کتاب النکاح، القول فی العیوب الموجبة لخیلر الفسخ و التدلیس.، مسالة ۱.    
۵۰. جواهرالکلام ج ۳۰،ص۳۳۱.    
۵۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۱۵، کتاب النکاح، القول فی العیوب الموجبة لخیلر الفسخ و التدلیس، مسالة ۳.    
۵۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۷۴، کتاب الشهادات، صفات الشهود، مسالة ۴.    
۵۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۷۷، کتاب القصاص، القسم الثانی:فی قصاص ما دون النفس، مسالة ۵.    



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج‌۲، ص۲۹۹.    
دانشامه موضوعی قرآن کریم    
• ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.






جعبه ابزار