• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بابافرج تبریزی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بابافَرَج‌ِ تَبْریزی‌ (د ۵۶۸ق‌/۱۱۷۳م‌)، فرزند بدل‌ بن‌ فرج‌، از صوفیان‌ و مشایخ‌ بزرگ‌ سده ۶ق‌/۱۲م‌ می‌باشد.



نام کامل او براساس نوشته لوح قبرش که صاحبِ روضات الجنان ضبط کرده است «بابافرج بن بدل بن فرجِ تبریزی» است. او را گَجیلی‌، منسوب‌ به‌ محله گجیل‌ تبریز که‌ خانقاه‌ و مقبره‌اش‌ هم‌ در آن‌جا بود، نیز خوانده‌اند. از احوال‌ او اطلاع‌ دقیقی‌ در دست‌ نیست‌ و آنچه‌ می‌دانیم‌، غالباً مبتنی‌ بر گزارش‌ ابن‌ کربلایی‌ در روضات‌ الجنان‌ است‌ که‌ پدرش‌ خادم‌ آستانه بابافرج‌ بوده‌ است‌.


بابافرج‌ را به‌ سبب‌ حالت‌ جذبه‌ای‌ که‌ بر او غلبه‌ داشت‌ و غالباً در گلخن‌ حمامی‌ در گجیل‌ عزلت‌ می‌گزید، از «اولیای‌ اخفیا» و «شیخ‌ واصل‌» و «مجذوب‌ و محبوب‌ حق‌» خوانده‌اند
[۱] ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۲۸۷، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
[۲] ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۳۷۶، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
[۳] خوارزمی‌، حسین‌، جواهر الاسرار، ج۱، ص۱۱۴، به‌ کوشش‌ محمدجواد شریعت‌، اصفهان‌، مشعل‌.
و آورده‌اند که‌ چنان‌ در شهود حق‌ مستغرق‌ بود که‌ هرگز «نظرش‌ بر جهان‌ نیفتاد».
[۴] شبستری‌، محمود، «سعادت‌نامه‌»، ج۱، ص۲۲۴، مجموعه آثار، به‌ کوشش‌ صمد موحد، تهران‌، ۱۳۶۵ش‌.



پیر طریقت‌ او شیخ‌ احمد مرشطی‌ بود که‌ خود از مریدان‌ شیخ‌ محمدسالم‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و شیخ‌ محمد هم‌ از مریدان‌ شیخ‌ جنید بغدادی‌ بود. اما اگر سلسله طریقت‌ بابا فرج‌ به‌ جنید برسد،
[۵] ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۳۷۷، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
با توجه‌ به‌ سال مرگ‌ جنید، باید در میانه‌ بیش‌ از دو واسطه‌ بوده‌ باشد.


از مشهورترین‌ مریدان‌ و تربیت‌ یافتگان‌ بابافرج‌، عارف‌ نامدار شیخ‌ نجم‌الدین‌ کبری‌ است‌ که‌ هم‌ از «نظر» وهم‌ از «تربیت‌» بابافرج‌ برخوردار بوده‌، و به‌ اشارت‌ و ارشاد همو، به‌ سیر آفاق‌ و انفس‌ پرداخته‌ است‌.
[۶] نوربخش‌، محمد، «سلسله الاولیاء»، ص۴۸، جشن‌نامه‌هانری‌ کربن‌، به‌ کوشش‌ سیدحسین‌ نصر، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
[۷] جامی‌، عبدالرحمان‌، نفحات‌ الانس‌، ج۱، ص۴۲۳، به‌ کوشش‌ محمود عابدی‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌.
[۸] ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۳۷۸_ ۳۷۹، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.



درباره نخستین‌ دیدار شیخ‌ نجم‌الدین‌ و بابافرج‌ چند گزارش‌ در دست‌ است‌ و حاصل‌ همه‌ آن‌ است‌ که‌ حضور ناگهانی‌ بابافرج‌، به‌ حالت‌ جذبه‌ و سر و پا برهنه‌، در مجلس‌ درس‌ خواجه‌ ابومنصور محمد بن‌ اسعد طوسی‌، معروف‌ به‌ حفده‌ که‌ شیخ‌ نجم‌الدین‌ از جمله‌ شاگردان‌ او بود و گروهی‌ از ائمه‌ و مشایخ‌ نیز حضور داشتند، استاد را از تدریس‌ و شاگرد را از قرائت‌، بی‌آنکه‌ خود علت‌ را دریابند، بازداشت‌ و زبان‌شان‌ را ببست‌. آنگاه‌ که‌ بابافرج‌ برفت‌، از نام‌ و احوالش‌ جویا شدند و به‌ دیدارش‌ شتافتند. شیخ‌ نجم‌الدین‌ از همین‌ جا به‌ خدمت‌ بابافرج‌ درآمد و تربیت‌ یافت‌. گفته‌اند که‌ ابومنصور حفده‌ نیز تحت‌ تاثیر بابافرج‌ واقع‌ شد و مرید او گردید.
[۹] خوارزمی‌، حسین‌، جواهر الاسرار، ج۱، ص۱۱۴_ ۱۱۵، به‌ کوشش‌ محمدجواد شریعت‌، اصفهان‌، مشعل‌.
[۱۰] جامی‌، عبدالرحمان‌، نفحات‌ الانس‌، ج۱، ص۴۲۳_ ۴۲۴، به‌ کوشش‌ محمود عابدی‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌.
[۱۱] ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۲۸۷، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
از همین‌ روایات‌ برمی‌آید که‌ بابافرج‌ خود را از اولیای‌ خاصه‌ می‌دانسته‌، زیرا شیخ‌ نجم‌الدین‌ و ابومنصور حفده‌ و دیگران‌ را به‌ شرطی‌ پذیرفت‌ که‌ طوری‌ نزد او روند که‌ گویی‌ در پیشگاه‌ خداوند حاضر می‌شوند.
[۱۲] خوارزمی‌، حسین‌، جواهر الاسرار، ج۱، ص۱۱۵، به‌ کوشش‌ محمدجواد شریعت‌، اصفهان‌، مشعل‌.
آورده‌اند که‌ در همین‌ دیدار، عظمت‌ حق‌ چنان‌ در او که‌ در حال‌ «مراقبه‌» بود، تجلی‌ کرد که‌ جامه‌ بر تنش‌ دریده‌ شد،
[۱۳] خوارزمی‌، حسین‌، جواهر الاسرار، ج۱، ص۱۱۵، به‌ کوشش‌ محمدجواد شریعت‌، اصفهان‌، مشعل‌.
[۱۴] جامی‌، عبدالرحمان‌، نفحات‌ الانس‌، ج۱، ص۴۲۴، به‌ کوشش‌ محمود عابدی‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌.
ولی‌ ارتباط تسمیه «فرجی‌» (بالاپوش‌) با این‌ واقعه‌
[۱۵] ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۳۷۹، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
درست‌ نمی‌نماید.
[۱۶] محمد بن‌ منور، اسرار التوحید، ج۱، ص۱۵۹، به‌ کوشش‌ ذبیح‌الله‌ صفا، تهران‌، ۱۳۳۲ش‌.
[۱۷] محمد بن‌ منور، اسرار التوحید، ج۱، ص۲۲۷، به‌ کوشش‌ ذبیح‌الله‌ صفا، تهران‌، ۱۳۳۲ش‌.
به‌ نظر می‌رسد که‌ بابا فرج‌ در همین‌ ایام‌ در خانقاه‌ مقام‌ گرفت‌ و سپس‌ به‌ تربیت‌ مریدان‌ _که‌ پیش‌ از آن‌ دل‌ بدان‌ نمی‌نهاد_ مشغول‌ شد.

۵.۱ - سؤال حفده از بابافرج

شیخ محمود شبستری در سعادت‌نامه آورده است که روزی امام حفده از بابافرج پرسید: «جهان مُحدَث است یا قدیم »؟ بابافرج در پاسخ گفت:
«که فرج تا که چشم بگشاده است نظرش بر جهان نیفتاده است
وصف چیزی چه بایدت پرسید که دل و دیده هرگز آن بن دید؟»
امام چون این سخن بشنید، «مرد کار را بشناخت» و «تخته علم را در آب انداخت».
[۱۸] ابن کربلایی، روضات الجنان و جنات الجنان، ج۱، ص۲۲۴، چاپ جعفر سلطان قرایی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ ش.



بابافرج در آغاز حال در مقام « تَلْوین » بوده، یعنی ظاهراً بر یک حال نمی‌مانده و گاهی جذبه و شیفتگی بر او غالب می‌شده است و ازاین‌رو به خانقاه‌داری و تربیت طالبان پروایی نداشته و گاهی در پشت حمام محله گجیل به سر می‌برده است.


ابن کربلایی در ذیل این حکایت می‌گوید بالاپوش را بدین جهت فرجی می‌گویند که به بابافرج منسوب است.

۷.۱ - وجه تسمیه در مثنوی

اما آن‌چه در مثنوی مولانا در وجه تسمیه فرجی آمده است اعم است، زیرا مولانا می‌فرماید:
«صوفیی بدرید جبّه در حَرَج پیشش آمد بعد بدریدن فَرَج
کرد نام آن دریده فَرَجی این لقب شد فاش زان مرد نجی».
[۱۹] جلال‌الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، ج۳، ص۲۴، چاپ رینولد انیکلسون، تهران ۱۳۶۳ ش.

پس فرجی، به گفته مولانا، اشاره به نام بابافرج نیست، بلکه مشتق از کلمه «فَرَج» به معنی لُغَوی آن است.
علاوه بر آن، اگرچه نوعی از فرجی را (که ظاهراً از پشم زبر و خشن بوده است) صوفیان می‌پوشیده‌اند انواعی دیگر هم از آن وجود داشته است که لباس خواص و اشراف بوده است.
[۲۰] محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۷۴، چاپ علی اکبر فیّاض، مشهد ۱۳۵۶ ش.



درباره بابافرج‌ گفته‌اند که‌ وی‌ «پیرنظر» و «پیر تربیت‌» و «پیر خرقه» می‌باشد،«پیرنظر» آن است که چون نظر او بر مرید افتد در حال او تغییر دهد و «پیرتربیت» آن است که به مرید تعلیم دهد و او را راهنمایی کند (چنان‌که بابافرج شیخ نجم‌الدین را از خواندن شرح السُنّه تألیف فَرّاء بَغَوی منع کرد و او را به مصر فرستاد) و «پیرخرقه» آن است که خرقه در مرید پوشاند و این‌که بابافرج جامه شکافته خود را بر شیخ نجم‌الدین پوشانیده دلیل بر آن گرفته‌اند که او پیرخرقه او نیز بوده است. شیخ‌ نجم‌الدین‌ کبری‌ است‌ که‌ هر ۳ را از او یافت‌
[۲۱] ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، ج۱، ص۳۷۹، روضات‌الجنان‌، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
[۲۲] نوربخش‌، محمد، «سلسله الاولیاء»، ص۴۸، جشن‌نامه‌هانری‌ کربن‌، به‌ کوشش‌ سیدحسین‌ نصر، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
[۲۳] جامی‌، عبدالرحمان‌، نفحات‌ الانس‌، ج۱، ص۴۲۳، به‌ کوشش‌ محمود عابدی‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌.
عبدالعزیز هروی‌، صوفی‌ برجسته‌ نیز از همین‌ دوره‌ به‌ خدمت‌ بابافرج‌ پیوست‌ و از مریدان‌ خاص‌ او شد.
[۲۴] ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۳۷۷، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.



شیخ‌ محمود شبستری‌ برخی‌ از عقاید و سخنان‌ بابافرج‌ درباره حدوث‌ و قِدم‌ عالم‌، و نفی‌ «شر مطلق‌» و اعتقاد به‌ وجودِ خیر در هر موجود و هر مرتبه‌ از وجود را نقل‌ کرده‌ است‌.
[۲۵] شبستری‌، محمود، «سعادت‌نامه‌»، ج۱، ص‌ ۱۹۸_۱۹۹، مجموعه آثار، به‌ کوشش‌ صمد موحد، تهران‌، ۱۳۶۵ش‌.
[۲۶] شبستری‌، محمود، «سعادت‌نامه‌»، ج۱، ص۲۲۴، مجموعه آثار، به‌ کوشش‌ صمد موحد، تهران‌، ۱۳۶۵ش‌.

بابافرج معتقد بود که « بد » در جهان نیست.
شخصی «کافری قَتّال» را دید و از «خیر» او از بابا پرسید.
بابا گفت که در وجود او دو «خیر» نهان است، یکی آن‌که قاتل او «غازی» در راه دین است و دیگر آن‌که مقتول او « شهید » است.
البته چنان‌که ابن کربلایی توضیح داده است، مقصود بابا نفی شرّ به طور مطلق نبوده بلکه «شر مطلق» را نفی کرده است، چنان‌که وجود آن «کافر قتّال» هم شر مطلق نبوده است.


بابافرج‌ تا آخر عمر در خانقاه‌ خویش‌ به‌ سر برد و چون‌ درگذشت‌، او را در گجیل‌، شاید در همان‌ خانقاه‌، دفن‌ کردند.


مقبره او که‌ ظاهراً بنایی‌ داشته‌، و در ۷۵۵ق‌/۱۳۵۴م‌ ترمیم‌ یا تجدید شده‌ است‌، زیارتگاه‌ مردم‌ شد و بنابر روایات‌ مختلفی‌ که‌ روزهای‌ شنبه‌ یا دوشنبه‌ را روز «وقفه» بابا دانسته‌اند، برای‌ زیارت‌ و طلب‌ حاجت‌ بر خاک‌ او حاضر می‌شدند.
[۲۷] حمدالله‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌، ج۱، ص۷۸۸، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، کمبریج‌، ۱۳۲۸ق‌/۱۹۱۰م‌.
[۲۸] ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۳۷۶، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
ابن‌ کربلایی‌ که‌ پدرش‌ از خادمان‌ مقبره او بوده‌، و به‌ همین‌ سبب‌ بابا فرجی‌ شهرت‌ داشته‌، بابا فرج‌ را صاحب‌ کراماتی‌ دانسته‌، و آورده‌ که‌ پس‌ از مرگ‌ نیز تصرفاتی‌ در امور داشته‌ است‌.
[۲۹] ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۳۸۰_۳۸۳، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.



(۱) ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
(۲) جامی‌، عبدالرحمان‌، نفحات‌الانس‌، به‌ کوشش‌ محمود عابدی‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌.
(۳) حمدالله‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، کمبریج‌، ۱۳۲۸ق‌/۱۹۱۰م‌.
(۴) خوارزمی‌، حسین‌، جواهر الاسرار، به‌ کوشش‌ محمدجواد شریعت‌، اصفهان‌، مشعل‌.
(۵) شبستری‌، محمود، «سعادت‌نامه‌»، مجموعه آثار، به‌ کوشش‌ صمد موحد، تهران‌، ۱۳۶۵ش‌.
(۶) محمد بن‌ منور، اسرار التوحید، به‌ کوشش‌ ذبیح‌الله‌ صفا، تهران‌، ۱۳۳۲ش‌.
(۷) نوربخش‌، محمد، «سلسله الاولیاء»، جشن‌نامه‌هانری‌ کربن‌، به‌ کوشش‌ سیدحسین‌ نصر، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌


۱. ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۲۸۷، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۲. ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۳۷۶، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۳. خوارزمی‌، حسین‌، جواهر الاسرار، ج۱، ص۱۱۴، به‌ کوشش‌ محمدجواد شریعت‌، اصفهان‌، مشعل‌.
۴. شبستری‌، محمود، «سعادت‌نامه‌»، ج۱، ص۲۲۴، مجموعه آثار، به‌ کوشش‌ صمد موحد، تهران‌، ۱۳۶۵ش‌.
۵. ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۳۷۷، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۶. نوربخش‌، محمد، «سلسله الاولیاء»، ص۴۸، جشن‌نامه‌هانری‌ کربن‌، به‌ کوشش‌ سیدحسین‌ نصر، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
۷. جامی‌، عبدالرحمان‌، نفحات‌ الانس‌، ج۱، ص۴۲۳، به‌ کوشش‌ محمود عابدی‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌.
۸. ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۳۷۸_ ۳۷۹، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۹. خوارزمی‌، حسین‌، جواهر الاسرار، ج۱، ص۱۱۴_ ۱۱۵، به‌ کوشش‌ محمدجواد شریعت‌، اصفهان‌، مشعل‌.
۱۰. جامی‌، عبدالرحمان‌، نفحات‌ الانس‌، ج۱، ص۴۲۳_ ۴۲۴، به‌ کوشش‌ محمود عابدی‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌.
۱۱. ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۲۸۷، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۱۲. خوارزمی‌، حسین‌، جواهر الاسرار، ج۱، ص۱۱۵، به‌ کوشش‌ محمدجواد شریعت‌، اصفهان‌، مشعل‌.
۱۳. خوارزمی‌، حسین‌، جواهر الاسرار، ج۱، ص۱۱۵، به‌ کوشش‌ محمدجواد شریعت‌، اصفهان‌، مشعل‌.
۱۴. جامی‌، عبدالرحمان‌، نفحات‌ الانس‌، ج۱، ص۴۲۴، به‌ کوشش‌ محمود عابدی‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌.
۱۵. ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۳۷۹، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۱۶. محمد بن‌ منور، اسرار التوحید، ج۱، ص۱۵۹، به‌ کوشش‌ ذبیح‌الله‌ صفا، تهران‌، ۱۳۳۲ش‌.
۱۷. محمد بن‌ منور، اسرار التوحید، ج۱، ص۲۲۷، به‌ کوشش‌ ذبیح‌الله‌ صفا، تهران‌، ۱۳۳۲ش‌.
۱۸. ابن کربلایی، روضات الجنان و جنات الجنان، ج۱، ص۲۲۴، چاپ جعفر سلطان قرایی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ ش.
۱۹. جلال‌الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، ج۳، ص۲۴، چاپ رینولد انیکلسون، تهران ۱۳۶۳ ش.
۲۰. محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۷۴، چاپ علی اکبر فیّاض، مشهد ۱۳۵۶ ش.
۲۱. ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، ج۱، ص۳۷۹، روضات‌الجنان‌، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۲۲. نوربخش‌، محمد، «سلسله الاولیاء»، ص۴۸، جشن‌نامه‌هانری‌ کربن‌، به‌ کوشش‌ سیدحسین‌ نصر، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
۲۳. جامی‌، عبدالرحمان‌، نفحات‌ الانس‌، ج۱، ص۴۲۳، به‌ کوشش‌ محمود عابدی‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌.
۲۴. ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۳۷۷، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۲۵. شبستری‌، محمود، «سعادت‌نامه‌»، ج۱، ص‌ ۱۹۸_۱۹۹، مجموعه آثار، به‌ کوشش‌ صمد موحد، تهران‌، ۱۳۶۵ش‌.
۲۶. شبستری‌، محمود، «سعادت‌نامه‌»، ج۱، ص۲۲۴، مجموعه آثار، به‌ کوشش‌ صمد موحد، تهران‌، ۱۳۶۵ش‌.
۲۷. حمدالله‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌، ج۱، ص۷۸۸، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، کمبریج‌، ۱۳۲۸ق‌/۱۹۱۰م‌.
۲۸. ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۳۷۶، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۲۹. ابن‌ کربلایی‌، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان‌، ج۱، ص۳۸۰_۳۸۳، به‌کوشش‌ جعفر سلطان‌القرایی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی،ج۱۱، ص۴۲۵۳، برگرفته از مقاله «بابافرج تبریزی».    
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۲۹، برگرفته از مقاله «بابافرج تبریزی».    






جعبه ابزار