• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امام حسن و لعن برخی صحابه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



طبق مبنای اعتقادی اهل‌سنت تمامی صحابه عادل هستند و سب و لعن هیچکدام از آنها جایز نیست؛ درحالیکه این مبنا اشتباه است و امامان شیعه نادرستی آن را روشن ساخته‌اند. یکی از مواردی که نادرستی این اعتقاد را روشن میکند، لعن برخی صحابه توسط امام حسن (علیه‌السّلام) و نیز لعن متقابل امام حسن (علیه‌السّلام) توسط برخی صحابه است. در این مقاله به بررسی این موضوع می‌پردازیم.

فهرست مندرجات

۱ - لعن صحابه
       ۱.۱ - لعن معاویه
              ۱.۱.۱ - آمین مسلمانان
              ۱.۱.۲ - سخن ابن ابی‌الحدید
              ۱.۱.۳ - سخن علامه مرعشی
              ۱.۱.۴ - سخن محسن امین
              ۱.۱.۵ - سخن شرف‌الدین
              ۱.۱.۶ - سخن علی نجل محمد
              ۱.۱.۷ - سخن سعید ایوب
       ۱.۲ - لعن مروان بن حکم
              ۱.۲.۱ - لعن الهی
              ۱.۲.۲ - لعن دیگر
۲ - لعن امام حسن
       ۲.۱ - لعن توسط معاویه
              ۲.۱.۱ - لعن در قنوت
              ۲.۱.۲ - لعن در منبر
              ۲.۱.۳ - لعن گروهی
۳ - پانویس
۴ - منبع


صحابه‌ای که توسط امام حسن (علیه‌السّلام) لعن شده‌اند، عبارت‌اند از: معاویة بن ابی‌سفیان و مروان بن حکم.

۱.۱ - لعن معاویه

وخطب معاویة بالکوفة حین دخلها والحسن والحسین رضی الله عنهما جالسان تحت المنبر فذکر علیا (علیه‌السّلام) فنال منه ثم نال من الحسن فقام الحسین لیرد علیه فاخذه الحسن بیده فاجلسه ثم قام فقال ایها الذاکر علیا انا الحسن وابی علی وانت معاویة وابوک صخر وامی فاطمة وامک هند وجدی رسول الله صلی الله علیه وسلم وجدک عتبة بن ربیعة وجدتی خدیجة وجدتک قتیلة، فلعن الله اخملنا ذکراً، و الامنا حسباً، وشرنا قدیماً وحدیثاً، واقدمنا کفراً ونفاقاً فقال طوائف من اهل المسجد: امین.

معاویه وقتی به کوفه آمد، در حالیکه حسن و حسین (علیهما‌السّلام) پای منبر نشسته بودند، در مورد علی (علیه‌السّلام) سخن گفته و به او دشنام داد؛ سپس به حسن (علیه‌السّلام) دشنام داد؛ پس حسین (علیه‌السّلام) ایستاد تا به وی جواب گوید؛ اما حسن (علیه‌السّلام) دست وی را گرفته و او را نشانید؛ پس ایستاده و گفت:
‌ای کسی که در مورد علی (علیه‌السّلام) سخن گفتی!!! من حسن (علیه‌السّلام) هستم و پدرم علی (علیه‌السّلام) است و تو معاویه هستی و پدرت صخر؛ مادر من فاطمه (علیهاالسّلام) است و مادر تو هند؛ جدّ من رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و جدّ تو ربیعه است؛ مادر بزرگ من خدیجه (علیهاالسّلام) است و مادر بزرگ تو قتیله؛ پس خداوند هر کدام از ما دو را که نسب پست‌تری دارد و آنکه بدی وی از قدیم تا حال باقی است و آنکه پیش‌گام در کفر و نفاق بوده است را لعنت کند. پس همه مردم مسجد گفتند: آمین.

۱.۱.۱ - آمین مسلمانان

در متن روایت بود که بعد از این نفرین حضرت، همه مردم آمین گفتند؛ ابوالفرج اصفهانی، بعد از نقل این روایت در کتاب خویش می‌نویسد:
فقال طوائف من اهل المسجد: آمین. قال فضل (بن الحسن البصری): فقال یحیی بن معین: ونحن نقول: آمین. قال ابوعبید: ونحن ایضاً نقول: امین. قال ابوالفرج: وانا اقول: آمین.
فضل بن حسن بصری گفت: یحیی بن معین گفته است: ما نیز می‌گوییم آمین. ابوعبید هم گفته است: ما نیز می‌گوییم آمین.
ابوالفرج (صاحب کتاب) نیز می‌گوید: من هم آمین می‌گویم!

۱.۱.۲ - سخن ابن ابی‌الحدید

ابن ابی‌الحدید نیز بعد از نقل آمین علما می‌نویسد:
قال ابوالفرج: قال ابوعبید: قال الفضل: وانا اقول: آمین، ویقول علی بن الحسین الاصفهانی: آمین.
قلت: ویقول عبد الحمید بن ابی‌الحدید مصنف هذا الکتاب: آمین.
ابوالفرج گفته است که ابوعبید از فضل روایت می‌کند که: من می‌گویم آمین؛ ابوالفرج نیز می‌گوید آمین.
من عبدالحمید بن ابی‌الحدید، نویسنده این کتاب نیز می‌گویم: آمین!

۱.۱.۳ - سخن علامه مرعشی

مرحوم علامه مرعشی در شرح احقاق الحق در ذیل این روایت می‌نویسند:
نقل القاضی نور الله التستری هذا الحدیث عن السید العالم الصفی ابوتراب المرتضی بن الداعی بن القاسم الحسنی رحمه الله، ثنا المفید عبد الرحمن بن احمد النیسابوری املاء من لفظه، انبا السید ابوالمعالی اسماعیل بن الحسن بن محمد الحسنی النقیب بنیسابور قراءة علیه وابو بکر محمد بن عبد العزیز الحیری الکرامی قالا: اخبرنا الحاکم ابوعبدالله محمد ابن عبدالله الحافظ اجازة، ثنا ابوبکر احمد بن کامل بن خلف القاضی، ثنا علی بن عبد الصمد لفظا، ثنا یحیی بن معین.
ثم قال: قال ابن عبد الصمد (علی بن عبد الصمد من روات الحدیث): وانا اقول: آمین. وقال لنا القاضی (ابو بکر احمد بن کامل بن خلف القاضی من روات الحدیث): وانا اقول: آمین، فقولوا آمین. وقال محمد بن عبد الحافظ: وانا اقول: آمین. قال السید والحیری (هما: السید ابوالمعالی اسماعیل بن الحسن بن محمد الحسنی وابو بکر محمد بن عبد العزیز الحیری الکرامی کلاهما من روات الحدیث): ونحن نقول: آمین آمین آمین. وقال الشیخ المفید عبد الرحمن (هو عبد الرحمن بن احمد النیسابوری من روات الحدیث): وانا اقول: آمین آمین، فان الملائکة تقول: آمین. قال السید الصفی (ابو تراب المرتضی بن الداعی بن القاسم من روات الحدیث): وانا اقول: آمین اللهم آمین. قال ابن بابویه: وانا اقول: آمین ثم آمین ثم آمین ثم آمین.
قاضی نورالله تستری این روایت را از سید عالم، صفی ابوتراب مرتضی بن داعی بن قاسم حسنی رحمه الله، از مفید عبدالرحمن بن احمد نیشابوری، از سید ابوالمعالی اسماعیل بن حسن بن محمد حسنی نقیب در نیشابور و ابوبکر محمد بن عبدالعزیز حیری کرامی از حاکم ابوعبدالله محمد بن عبدالله حافظ از ابوبکر احمد بن کامل بن خلف قاضی از علی بن عبدالصمد از یحیی بن معین نقل کرده است.
سپس می‌گوید: ابن عبدالصمد (از روات روایت) به ما گفت: من نیز می‌گویم آمین! قاضی (احمد بن کامل از راویان روایت) نیز گفت: من هم می‌گویم آمین! شما نیز آمین بگویید!
محمد بن عبدالحافظ نیز گفته است: من هم می‌گویم آمین!
سید و حیری (از راویان روایت) نیز گفته‌اند: ما نیز می‌گوییم «آمین، آمین، آمین»!
شیخ مفید عبدالرحمن (از روایان حدیث) نیز می‌گوید: من نیز می‌گویم «آمین آمین» زیرا ملائکه می‌گویند «آمین»!
سید صفی (از راویان این روایت) می‌گوید: من نیز می‌گویم آمین!
ابن بابویه نیز گفته است: من نیز می‌گویم «آمین، آمین، آمین، آمین»!
[۶] مرعشی، شهاب‌الدین، شرح احقاق الحق، ج۲۶، ص۵۳۴.


۱.۱.۴ - سخن محسن امین

سیدمحسن امین نیز بعد از نقل کلام ابوالفرج اصفهانی می‌نویسد:
قال المؤلف وانا اقول آمین.
من نیز می‌گویم آمین!

۱.۱.۵ - سخن شرف‌الدین

مرحوم شرف‌الدین نیز بعد از نقل کلام ابن ابی‌الحدید می‌فرماید:
اقول: ونحن بدورنا نقول: آمین.
ما نیز به نوبه خودمان می‌گویم: آمین!

۱.۱.۶ - سخن علی نجل محمد

شیخ علی نجل محمد آل سیف الخطی نیز بعد از نقل کلام ابن ابی‌الحدید می‌گوید:
ویقول مؤلف هذا الکتاب: آمین، ورحم الله عبدا قال: آمین.
مولف این کتاب می‌گوید: آمین؛ و خدا رحمت کند بنده‌ای را که بگوید آمین!

۱.۱.۷ - سخن سعید ایوب

سعید ایوب، از کسانی است که به مذهب تشیع، گرویده است؛ او نیز می‌نویسد:
ویقول سعید ایوب مصنف هذا الکتاب: آمین.
سعید ایوب نویسنده این کتاب نیز می‌گوید: آمین!
شما نیز آمین بگویید:
ما نویسنده این مطلب نیز می‌گوییم آمین، شما خواننده بزرگوار هم بگو آمین.

۱.۲ - لعن مروان بن حکم

لعن مروان بن حکم در چند روایت آمده است:

۱.۲.۱ - لعن الهی

ومروان کان اکبر الاسباب فی حصار عثمان... وقال له الحسن بن علی لقد لعن الله اباک الحکم وانت فی صلبه علی لسان نبیه فقال لعن الله الحکم وما ولد والله اعلم
مروان از مهمترین علت‌های محاصره عثمان بود... و حسن بن علی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او گفت: خداوند پدر تو را در حالی لعنت کرده است که تو در صلب او بودی؛ و به وی گفت: خداوند حکم را و اولاد او را لعنت کند.

۱.۲.۲ - لعن دیگر

واخرج ابن سعد عن زریق بن سوار قال کان بین الحسن وبین مروان کلام فاقبل علیه مروان فجعل یغلظ له والحسن ساکت فامتخط مروان بیمینه فقال له الحسن ویحک اما علمت ان الیمین للوجه والشمال للفرج اف لک فسکت مروان
بین امام حسن (علیه‌السّلام) و مروان درگیری لفظی شده بود؛ مروان در کلام بسیار تندی می‌کرد؛ اما حسن (علیه‌السّلام) ساکت بود؛ در این هنگام مروان آب بینی اش را به دست راست خویش‌انداخت؛ پس حسن (علیه‌السّلام) به او گفت: وای بر تو؛ آیا نمی‌دانستی که دست راست برای صورت است و دست چپ برای عورت؟ نفرین بر تو. در این هنگام مروان ساکت شد.


از جمله کسانی که امام حسن را لعن کرد معاویه است:

۲.۱ - لعن توسط معاویه

لعن امام حسن توسط معاویه در چند روایت آمده است:

۲.۱.۱ - لعن در قنوت

وکان علی اذا صلی الغداة یقنت فیقول: اللهم العن معاویة وعمراً وابا الاعور وحبیباً وعبد الرحمن بن خالد والضحاک بن قیس والولید! فبلغ ذلک معاویة فکان اذا قنت سب علیاً وابن عباس والحسن والحسین والاشتر.

علی (علیه‌السّلام) وقتی نماز صبح را می‌خواند قنوت می‌گرفت و در نماز می‌گفت: خداوندا، معاویه و عمرو بن العاص و حبیب و عبد الرحمن بن خالد و ضحاک بن قیس را لعنت کن. خبر به معاویه رسید؛ پس وقتی قنوت می‌گرفت به علی و ابن‌عباس و حسن و حسین و مالک اشتر فحش می‌داد!!!

۲.۱.۲ - لعن در منبر

وخطب معاویة بالکوفة حین دخلها والحسن والحسین رضی الله عنهما جالسان تحت المنبر فذکر علیا (علیه‌السّلام) فنال منه ثم نال من الحسن...
معاویه وقتی به کوفه آمد، در حالیکه حسن و حسین (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پای منبر نشسته بودند، در مورد علی (علیه‌السّلام) سخن گفته و به او دشنام داد؛ سپس به حسن (علیه‌السّلام) دشنام داد...

۲.۱.۳ - لعن گروهی

گروهی گرد معاویه جمع می‌شدند تا به امیرمؤمنان و امام حسن (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دشنام دهند:
اجتمع عند معاویة عمرو بن العاص، رضی الله عنه، والولید بن عقبة، وعتبة بن ابی‌سفیان، والمغیرة بن شعبة، فقالوا: یا امیر المؤمنین، ابعث الی الحسن بن علی رضی الله عنهما یحضر لدینا، قال لهم: ولم؟ قالوا: کی نوبخه ونعرفه ان اباه قتل عثمان...
فارسل له معاویة... فقال الحسن رضی الله عنه: فلیتکلموا ونحن نسمع.
فقام عمرو بن العاص رضی الله تعالی عنه... ثم قال: یا حسن، هل تعلم ان اباک اول من اثار الفتنة وطلب الملک، فکیف رایت صنع الله تعالی به؟
ثم قام الولید بن عقبة فحمد الله واثنی علیه، ثم قال: یا بنی‌هاشم کنتم اصهار عثمان بن عفان، فنعم الصهر کان لکم لقربه من رسول الله صلی الله علیه وسلم، یقربکم ویفضلکم، ثم بغیتم علیه وقتلتموه، وقد اردنا قتل ابیک فانقذنا الله منه، ولو قتلناه ما کان علینا ذنب.
ثم قام عتبة بن ابی‌سفیان فقال: یا حسن، ان اباک قد تعدی علی عثمان فقتله حسداً علی الملک والدنیا، فسلبهما الله منه، ولقد اردنا قتل ابیک، حتی قتله الله تعالی.
ثم قام المغیرة بن شعبة، وقال کلاماً سبا لعلی وتعظیماً لعثمان.
فقام الحسن، رضی الله عنه، فحمد الله واثنی علیه، وقال: بک ابدا یا معاویة.
لم یشتمنی هؤلاء ولکن انت تشتمنی بغضاً وعداوة وخلافاً لجدی رسول الله صلی الله علیه وسلم
ثم التفت الی الناس، وقال: انشدکم الله ان الذی شتمه هؤلاء اما کان ابی‌، وهو اول من آمن بالله وصلی الی القبلتین، وانت یا معاویة کافر تشرک بالله؟ وکان مع ابی‌لواء النبی صلی الله علیه وسلم یوم بدر، ولواء المشرکین مع معاویة؟
ثم قال: انشدکم الله تعالی، اما کان معاویة یکتب لجدی صلی الله علیه وسلم، فارسل الیه یوماً فرجع الرسول، وقال: هو یاکل. فرد الیه الرسول ثلاث مرات، کل ذلک یقول هو یاکل فقال النبی صلی الله علیه وسلم: لا اشبع الله بطنه، یا معاویة اما تعرف ذلک من بطنک؟
ثم قال: وانشدکم الله اما تعلمون ان معاویة کان یقود بابیه، وهو علی جمل، واخوه هذا یسوقه؟ فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم ما قال، وانت تعلم ذلک؟
هذا کله لک یا معاویة.
واما انت یا عمرو. فقد تنازعک خمسة من قریش. فغلب علیک شبه الابهم، وهو اقلهم حسباً واسواهم منصباً، ثم قمت وسط قریش فقلت: انی شانیء محمداً بثلاثین بیتاً من الشعر.
فقال النبی صلی الله علیه وسلم: اللهم انی لا احسن الشعر. اللهم العن عمرو بن العاص بکل بیت لعنة...
واما انت یا ابن ابی‌معیط فکیف نلومک علی سبک لابی، وقد جلدک ابی‌فی الخمر ثمانین جلدةً، وقتل اباک صبراً بامر جدی، وقتله جدی بامر ربی...
واما انت یا عتبة فکیف تعیب احداً بالقتل ولا تعیب نفسک، فلم لا قتلت الذی وجدته علی فراشک مضاجعاً لزوجتک؟ ثم امسکتها بعد ان بغت.
واما انت یا اعور ثقیف (مغیره)، ففی‌ای شیء تسب علیاً؟ افی بعده من رسول الله صلی الله علیه وسلم، ‌ام لحکم جائر فی رعیته فی الدنیا؟ فان قلت فی شیء من ذلک کذبت وکذبک الناس، وان زعمت ان علیاً قتل عثمان فقد کذبت وکذبک الناس، وانما مثلک کمثل بعوضة وقعت علی نخلة فقالت لها: استمسکی فانی ارید ان اطیر. فقالت لها النخلة: ما علمت بوقوعک فکیف یشق علی طیرانک؟ فکیف یا اعور ثقیف یشق علینا سبک؟ ثم نفض ثیابه وقام

عمروعاص، ولید بن عقبه، عتبة بن ابی‌سفیان و مغیرة بن شعبه نزد معاویه گرد آمده و گفتند: ‌ای امیرالمومنین! شخصی به سوی حسن بن علی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرست، تا به نزد ما آمده و او را توبیخ کرده و به او بفهمانیم که پدرش عثمان را کشته است!...
معاویه شخصی به نزد حسن (علیه‌السّلام) فرستاد...؛ حسن (علیه‌السّلام) گفت: شما سخن بگویید تا ما بشنویم!
عمروعاص گفت: ... ‌ای حسن، آیا می‌دانی پدر تو اولین کسی بود که فتنه را برانگیخت و طلب خلافت کرد؟ دیدی خدا با او چه کرد؟!
سپس ولید بن عقبه ایستاده و ستایش و حمد خدا گفت و سپس گفت: ‌ای بنی‌هاشم! شما پدرزن عثمان بودید! چه خوب دامادی برای شما بود، زیرا شما بستگان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بودید؛ شما را به خود نزدیک کرده گرامی می‌داشت؛ اما شما بر او شوریده و او را کشتید؛ ما خواستیم پدر تو (علی) را بکشیم، اما خدا ما را از دست او نجات داد! و اگر او را می‌کشتیم، گناهی بر گردن ما نبود!
سپس عتبة بن ابی‌سفیان ایستاده و گفت: ‌ای حسن! پدر تو بر عثمان شورید و او را به خاطر حسد بر خلافت و دنیا کشت!
خدا نیز خلافت و دنیا را از علی گرفت! ما خواستیم پدرت را بکشیم، اما خدا او را کشت!
سپس مغیرة بن شعبه ایستاد و سخنی در دشنام به علی (علیه‌السّلام) و تعظیم عثمان گفت!
سپس حسن (علیه‌السّلام) ایستاده و حمد و ثنای الهی گفت و سپس فرمود: سخن را با تو شروع می‌کنم‌ ای معاویه!
فقط آنان به من دشنام ندادند، که تو نیز از روی دشمنی و کینه و به خاطر مخالفت با جدَ من رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به من دشنام می‌دهی!
سپس رو به جمعیت کرده و فرمود: شما را به خدا قسم می‌دهم، آن کسی که اینان دشنام به او دادند، آیا پدر من نبود؟ آیا او اولین کسی که ایمان آورد نبود؟ آیا او نبود که به سوی دو قبله نماز خواند؟ و در همان زمان تو‌ای معاویه به خدا کافر بودی؟! در روز بدر پرچم مسلمانان به همراه پدرم بود و پرچم کفار به همراه معاویه!
سپس فرمود: شما را به خدا قسم می‌دهم آیا می‌دانید که معاویه، برای جدَ من (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مطالبی می‌نوشت؛ روزی حضرت او را طلبیدند اما فرستاده، بازگشت و گفت: معاویه غذا می‌خورد! سه بار این اتفاق افتاد! رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: خدا شکم او را سیر نکند!
‌ای معاویه! آیا تو خود این نفرین رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را از شکمت نمی‌فهمی!
شما را به خدا قسم می‌دهم که آیا می‌دانید که معاویه روزی زمام شتر پدر خویش را گرفته بود و برادرش نیز از پشت هل می‌داد؛ حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنچه را که فرمودند، فرمودند و تو نیز آن را می‌دانی!
تمام اینها برای تو بود‌ ای معاویه!
اما تو‌ای عمرو! پنج نفر از قریش در مورد تو با یکدیگر دعوا داشتند! شباهت ابهم به تو سبب شد که بر آنان غالب گردد! با اینکه نسب او از همه پست‌تر و جایگاه او از همه بدتر بود!
با اینهمه تو در میان قریش ایستاده و گفتی: من محمد را با سی بیت شعر، بی‌آبرو خواهم کرد!
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز در جواب فرمودند: خدایا من شعر نیکو نمی‌دانم! خدایا بر عمروعاص به جای هر بیت، یک لعنت بفرست!
اما تو‌ ای ابن ابی‌معیط! چگونه تو را به خاطر دشنام به پدر ملامت کنم، با اینکه پدرم تو را به خاطر شرابخواری ۸۰ ضربه شلاق زده بود!
و پدربزرگ تو را پدرم به دستور جدَم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کشت! و جدم نیز این کار را به خاطر دستور پرودگار نمود!
و اما تو‌ ای عتبه! چرا به دیگران به خاطر کشتن، اشکال می‌گیری اما بر خودت اشکال نمی‌گیری!
چرا کسی را که او را همراه همسرت در یک رختخواب دیدی که با او همبستر شده است، نکشتی! سپس بعد از زنا، باز با همسرت زندگی کردی!
اما تو‌ ای اعور ثقیف (مغیره)! چرا به علی (علیه‌السّلام) دشنام می‌دهی؟! به خاطر دوری علی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)؟! یا به خاطر دستوری او به ظلم به رعیتش! اگر چنین چیزی را ادعا کنی، دروغ گفته‌ای و مردم نیز تو را دروغگو می‌شمرند! و اگر گمان داری که علی (علیه‌السّلام) عثمان را کشته است، باز دروغ گفته‌ای و مردم نیز تو را دروغگو می‌شمرند!
مثال تو مانند پشه‌ای است که بر روی درخت خرمایی نشسته و به آن می‌گوید: خود را محکم بگیر که می‌خواهم بپرم! درخت به او می‌گوید: من نشستن تو را احساس نکردم! تا بلند شدن تو بر من سنگین باشد!
‌ای اعور ثقیف چگونه دشنام تو بر ما سنگین آید!
سپس لباس خود را تکانده و ایستاد.


۱. زکی صفوت، أحمد، جمهرة خطب العرب، ج۲، ص۱۴، باب رد الحسن بن علی علی معاویة حین نال منه ومن ابیه.    
۲. ابوالفرج الاصفهانی، علی بن الحسین (المتوفی:۳۵۶ه) الوفاة:۳۵۶، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۴۶.    
۳. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، ج۱۶، ص۴۶.    
۴. ابوالفرج الاصفهانی، علی بن الحسین (المتوفی:۳۵۶ه) الوفاة:۳۵۶، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۴۶.    
۵. ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن ابی‌الحدید المدائنی الوفاة:۶۵۵ ه، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۶، ص۴۷.    
۶. مرعشی، شهاب‌الدین، شرح احقاق الحق، ج۲۶، ص۵۳۴.
۷. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، ج۱، ص۵۶۵.    
۸. شرف‌الدین، السیدعبدالحسین، صلح الحسن (علیه‌السّلام)، ص۲۸۹.    
۹. مراجع من العلماء الاعلام، وفیات الائمة، ص۱۰۸.    
۱۰. سعید ایوب، معالم الفتن، ج۲، ص۱۷۸.    
۱۱. اسماعیل بن کثیر الدمشقی، ابی‌الفداء، البدایة والنهایة، ج۸، ص۲۸۴.    
۱۲. السیوطی، جلال‌الدین، تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۱۴۶.    
۱۳. ابن‌الأثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۳۳، باب ذکر اجتماع الحکمین.    
۱۴. نویری، شها‌ب‌الدین‌ احمد، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۰، ص۱۶۰.    
۱۵. ابن‌خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن‌خلدون، ج۳، ص۱۷۸، باب امر الحکمین.    
۱۶. زکی صفوت، أحمد، جمهرة خطب العرب، ج۲، ص۱۴، باب رد الحسن بن علی علی معاویة حین نال منه ومن ابیه.    
۱۷. ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن ابی‌الحدید المدائنی الوفاة:۶۵۵ ه، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۶، ص۲۷.    
۱۸. اعلام الناس بما وقع للبرامکة مع بنی العباس، ج۱، ص۲۷، اسم المؤلف:محمد دیاب الاتلیدی الوفاة:۱۱۰۰ه، دار النشر:دار الکتب العلمیة – بیروت، لبنان - ۱۴۲۵ه-۲۰۰۴م، الطبعة:الاولی، تحقیق:محمد احمد عبد العزیز سالم.    



موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا امام حسن (ع) کسی از اصحاب را لعن کرده است؟»    






جعبه ابزار