• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

الموفق بالله

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



الموفق بالله، فرزند متوکل عباسی یکی از خلفای عباسی در قرن سوم قمری بود. وی ولی‌عهد برادرش معتمد عباسی بود و قیام زنگیان را بعد از پانزده سال فرونشاند. وی به ادبیات، نسب‌شناسی و فقه نیز آشنا بود.



ابواحمد، طلحة بن جعفر (المتوکل علی الله) ابن محمد (المعتصم بالله) ابن‌ هارون الرشید برادر احمد (المعتمدعلی الله) خلیفه عباسی و پدر احمد (المعتضدبالله) خلیفه دیگر عباسی بود. مادرش ام ولد بود و سحر نام داشت. اسماً به خلافت نرسید، ولی عملا خلیفه بود. برادرش معتمد از قدرت کناره گرفت و او به رتق و فتق امور خلافت پرداخت، یورش‌های آزمندان را درهم شکست و آتش قیام زنگیان را فرونشاند و رهبرشان را کشت و به الناصرلدین الله ملقب شد. برادرش معتمد، او را ولی‌عهد کرده، لقب الموفق بالله بدو داد. او بر تمام ارکان خلافت دست‌ انداخت و برادرش را که خلیفه بود در تنگنا گذاشت، لذا برادرش از ابن طولون یاری خواست و او به مصر دعوتش کرد.
هنگامی که برای رفتن به مصر از موصل می‌گذشت، اسحاق بن کنداج امیر موصل مانع او شده، وی را به بغداد بازگرداند. برادرش الموفق او را محجور کرد؛ تا حدی که امکان به‌دست آوردن کمترین پولی را نداشت. الموفق شش ماه پیش از برادرش معتمد درگذشت.


الموفق مردی خردمند، کاردان و چاره‌ساز بود. در حالی که قضات همراه او بودند، برای دادخواهی مردم بارعام می‌داد و برای رسیدگی به مظالم می‌نشست و داد مظلوم را از ظالم می‌گرفت.
او با ادبیات، نسب‌شناسی و فقه آشنا بود. در جنگ و امور دیگر، موضع‌گیری‌هایِ ستوده و خردمندانه‌ای داشت. در دوراندیشی، هوشمندی و رای و نظر، به منصور عباسی تشبیه می‌شد. همه خلفایی که پس از او آمدند، از نسل او بودند. او در ۴۶ سالگی درگذشت. او بود که قیام زنگیان را (که پانزده سال به طول انجامیده بود) سرکوب کرد.


به سال ۲۶۳ق. موفق، به امیر مکه دستور داد تا پرده کعبه را میان قریشیان، پرده‌داران خانه خدا و مکیان تقسیم کند.
[۱] ابن فهد، عمر بن محمد، اتحاف الوری، ج۲، ص۳۳۹.
به سال ۲۷۱ق. که مسجدالحرام به تدریج آسیب دیده و بخشی از سقف آن ویران شده بود، به فرمان موفق تعمیر شد و کتیبه‌ای در آن‌جا نصب گشت که بیانگر دستور ابواحمد موفق ولیعهد مسلمانان برای تعمیر مسجدالحرام و انجام آن به‌دست هارون بن محمد بن اسحاق، کارگزار مکه، به سال ۲۷۲ق. بود.


بحتری طی قصیده‌ای او را ستود و از موضع او برابر قیام زنگیان ستایش کرد. مطلع آن قصیده چنین است:
«روزگار را ستمی پایدار است که از بین نمی‌رود و فرمانی است که هماره با کژی و نادرستی همراه است.»
در بخشی از این قصیده می‌گوید:
«صاحب الزنج (رهبر زنگیان) بر اثر غفلت و سرمستی از غرور، ندانست که الموفق صیاد اوست و او را از پا در خواهد آورد. به نیرومندی و جان سختی آن ملعون کسی ندیدم؛ علی‌رغم حوادثی که او را به کام خود می‌کشیدند، همچنان پابرجا بود.»
تا آن‌که می‌گوید: «اگر اسلام را یاوری باشد که آن را از گزند حفظ کند و همواره پاسدار آن باشد، آن تویی‌ای ناصرالاسلام! تو امیرالمؤمنین را از هر کوششی بی‌نیاز کردی و خودت کارساز و حلاّل مشکلات شدی و پیش‌تر نیز آن‌جا که مصلحان از کار بازمی‌ماندند، تو پیش آمدی و خلاها را پُر کردی. به خون‌خواهی دین برخاستی و دوباره انتقام آن را گرفتی و دستانت پیروز شدند و دشمنی که در پی او بودی نتوانست از چنگت بگریزد.»
هنگامی که الموفق درگذشت، یکی از شاعران درباره‌اش این‌گونه سرود:
«هنگامی که زیر سایبان سلطنت قرار گرفت و قدرت را به‌چنگ آورد و کارها بر او راست آمد، سخنش روا و فرمانش لازم الاجرا شد. مرگ مُقدَّرش او را ربود؛ آری! سرنوشت با مردم چنین می‌کند».
[۱۲] بحتری، ولید بن عبید، دیوان، ج۲، ص۲۱۵.



۱. ابن فهد، عمر بن محمد، اتحاف الوری، ج۲، ص۳۳۹.
۲. فاکهی، محمد بن علی، اخبار مکه، ج۲، ص۱۵۷.    
۳. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۴۴۱.    
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۰، ص۲۰.    
۵. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۲، ص۱۲۵.    
۶. ذهبی، محمد بن احمد، العبر، ج۱، ص۳۹۹.    
۷. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۱۲، ص۳۰۳.    
۸. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۴، ص۱۶۰.    
۹. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، تاریخ الخلفاء، ص۲۶۸.    
۱۰. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۳، ص۲۲۹.    
۱۱. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۶۳.    
۱۲. بحتری، ولید بن عبید، دیوان، ج۲، ص۲۱۵.



عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۲، ص۱۲۴.
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «بنی‌ عباس» تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۶/۲۰.    






جعبه ابزار