• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اعتدال (اخلاق)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





اعتدال به میانه‌روی و برگزیدن راهی میان افراط و تفریط گفته می‌شود. اعتدال از جمله مفاهیمی است که در علوم مختلف مانند فقه و اخلاق و شعر از آن بحث به میان آمده است. از جمله علومی که از اعتدال بحث کرده علم اخلاق است، که در این نوشتار از بعد اخلاقی به اعتدال پرداخته خواهد شد.



اعتدال از ریشه عدل، به معنی میانه‌گیری مابین دو حالت یک چیز از نظر کمی و کیفی و تناسب برقرار کردن میان آن دو است. چنانکه به روزها و شب‌های بهاری و پاییزی که‌اندازه یکدیگرند، اعتدال بهاری و پاییزی گفته می‌شود.
[۱] حوزی شرتونی بنانی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۷۵۳، قم، کتابخانه عمومی آیت‌الله عظمی مرعشی نجفی‌ ‌، ۱۴۰۳ ه. ق.
البته به معنای راست، متوسط
[۳] محمد بن مکرم، ابن‌منظور، لسان العرب، ج۳، ص۳۵۳، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴، چاپ سوم.
هم آمده است.
اعتدال مصدر باب افتعال از ریشه «ع‌ـ‌د‌ـ‌ل» و در لغت به معنای حدّ متوسط بین دو وضعیت دیگر و به‌طور کلی هرگونه تناسبی است که لازمه آن برقراری مساوات بین جهات مختلف است ازاین‌رو نقطه مقابل اعتدال، افراط و تفریط نامیده‌ می‌شود. که مفهوم جامع هر دو فساد به معنای خروج از حالت اعتدال است، بنابراین، دو‌ مفهوم اعتدال و صلاح با یکدیگر رابطه جانشینی و هر دو با مفهوم فساد رابطه تقابل دارند همچنین با توجه به اینکه اعتدال به‌معنای میانه‌روی است، اسراف نقطه مقابل آن به‌شمار می‌رود.
برگردان فارسی اعتدال میانه‌روی است که بر پرهیز از افراط و تفریط در هر کاری اطلاق می‌شود و واژه معادل عربی آن اقتصاد است که در فرهنگ اسلامی کاربرد بیشتری دارد.


اعتدال در فرهنگ اسلامی در معانی اصطلاحی گوناگونی به‌کار رفته که همه آنها با‌ معنای لغوی تقارب دارد.
در پزشکی به حالت هماهنگی میان اخلاط چهارگانه اعتدال گفته‌ می‌شود.
[۱۱] مناوی، عبدالرؤوف، التوقیف، ج‌۱، ص‌۴۳۱.
[۱۲] ابن‌قیم، محمد بن ابی‌بكر، مفتاح دار السعاده، ج‌۱، ص‌۱۹۵‌ـ‌۱۹۴.

در جغرافیا نیز به خط استوا که فاصله یکسانی با قطب شمال و جنوب دارد و ساعات شب و روز در آن ثابت است محل اعتدال گفته می‌شود.
در علم هیئت نیز از نقطه تقاطع منطقة البروج و معدّل النهار به اعتدال ربیعی و خریفی تعبیر می‌کنند.
واژه اعتدال در قرآن کریم نیامده است، ولی این مفهوم را می‌توان از واژگان قوام وسط قصد سواء و «حنیف» استفاده کرد.
همه این واژگان با اندکی اختلاف به وضعیت میانه و حدّ وسط اشاره دارد.


از سوی دیگر واژگان اسراف، اتراف، تبذیر، غلوّ، اعتداء، فَرط، تفریط و قتر که در دو سوی وضعیت میانه قرار دارد در ارتباط وثیق با موضوع اعتدال است.
در احادیث اسلامی نیز موضوع اعتدال بیشتر در قالب کلید واژه قصد مورد تأکید و سفارش ویژه قرار گرفته و با معادل قرار دادن آن با مفهوم حق، هرگونه خروج از راه اعتدال نوعی ستم شمرده شده است.
[۲۱] امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۳.



جهان آفرینش از نگاه قرآن به شیوه‌ای متناسب و معتدل تصویر شده و در این میان از مراعات اعتدال در آفرینش انسان نیز به‌طور خاص یاد شده است.


نظام عالم بر اساس هندسه‌ای دقیق پی‌ریزی شده است. همه پدیده‌های عالم از بزرگترین کهکشان گرفته تا کوچکترین ذرات اتم، از قانون عادلانة خلقت که حقیقت نامیده می‌شود، پیروی می‌کنند، به تعبیر امام علی (علیه‌السّلام) آسمان‌ها و زمین در میان بندگان، به حق برپا شده است.
آفریننده حکیم عالم تکوین فرمانده توانای عالم تشریع نیز هست، «و او کسی است که در آسمان معبود است و در زمین معبود و او حکیم و علیم است؛»
آفرینش انسان نیز از چنین قانونی پیروی می‌کند و هرگز نارسایی و نوسان در اصل خلقت او وجود ندارد و از او نیز خواسته شده که هماهنگ با عالم آفرینش در صراط مستقیم گام نهد و هیچگاه به افراط و تفریط نگراید.


در قرآن برای بیان مفهوم اعتدال از واژة قصد استفاده شده است، البته واژگانی چون وسط، سواء، حنیف نیز به این معنا به کار رفته است، ولی بیشترین کاربرد مفهوم و اصطلاح را می‌توان در واژه ‌قصد و اقتصاد یافت. در آموزه‌های قرآن اقتصاد و اعتدال در هر امری پسندیده شمرده شده و بسیاری از آموزه‌های دستوری قرآن برای ایجاد اعتدال در قوای انسانی و مهار و کنترل و هدایت آن به سوی اعتدال وارد شده است. در ارزش و اعتبار اعتدال و میانه‌روی همین بس که راه راست در قرآن به عنوان راه میانه از آن یاد شده است و در آیه‌ای («هنگامی که متوجه جانب مدین شد گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا را به راه راست هدایت کند؛ » از زبان حضرت موسی (علیه‌السّلام) این آرزو بیان می‌شود که راه میانه راه درست هدایتی است.
حتی حضرت ابراهیم دین خویش را دین اعتدال و میانه برمی‌شمارد و از آن به حنیف یاد می‌کند تا بفهماند که میانه‌روی تا چه‌اندازه اصالت داشته و مهم می‌باشد. خداوند در بیان ویژگی‌های دین ابراهیمی که از اصالت خاصی برخوردار می‌باشد می‌فرماید: «ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه موحدی خالص و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود؛»
می‌دانیم که دو شریعت کنونی یهودی و مسیحی در دو سوی افراط و تفریط قرار گرفته‌اند، یکی در اوج ظاهرگرایی و دیگری در اوج باطن‌گرایی است، یکی به دنیا و قوانین بسیار پای بند است و قوانین سخت و بلکه شدید بسیاری دارد و آن دیگری در بعد قوانین بسیار نرم و آرام به گونه‌ای که گویی قوانین ندارد. یکی کاملاً زمینی است و آن دیگری کاملاً اخروی و آسمانی. از این‌رو بیان می‌شود که دین ابراهیم دین وسط و میانه‌ای بوده که از افراط و تفریط به دور بوده است. به هر حال دین اسلام که همان دین ابراهیمی است نیز در تعبیر قرآنی از این اعتدال بهره برده است و آموزه‌های آن به دور از هرگونه افراط و تفریطی است.
امت اسلام امتی میانه و معتدل است. خداوند از امت اسلام به امت وسط و میانه یاد می‌کند و آنان را بهترین امتی می‌داند که در روی زمین ایجاد شده‌اند: «همانگونه که (قبلة‌شما یک قبلة میانه است) شما را نیز، امت میانه‌ای قرار دادیم (در حد اعتدال، ‌میان افراط و تفریط) تا بر مردم گواه باشید و..؛ »
این امت، امتی است که اصل اساسی آن اعتدال و میانه‌روی در همه چیز و همه کار است و از این‌رو امت نمونه می‌باشند: «شما بهترین امتی بودید که به سود انسان‌ها آفریده شده‌اند....؛»
با توجه به گزارش قرآن و آموزه‌های قرآن می‌توان دریافت که امت اسلام به معنای امت قرآنی و جامعه برتر در حوزه عقیده و رفتار امتی معتدل و میانه‌ای هستند. از این‌رو، نه اهل زیاده‌روی در امور اقتصادی و سیاسی هستند و نه اهل کوتاهی کردن در این مسایل. در رفتار و گفتار و اقتصاد و خوراک خود اعتدال و میانه‌روی را مراعات می‌کنند و در اعمال عبادی نیز راه افراط و تفریط را نمی‌پیمایند.
گام استوار و نرم برداشتن و مانند آن از اموری است که بیانگر اعتدال در رفتار و گفتار است. افراد معتدل در طریق عبادت راه میانه می‌پیمایند و برخود سخت نمی‌گیرند و خود را به رنج نمی‌افکنند: «ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی. آن را فقط برای یادآوری کسانیکه (از خدا) می‌ترسند نازل ساختیم؛»
امام صادق (علیه‌السّلام) درباره این آیه می‌فرماید: خداوند به جهت به رنج افتادن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در نمازگزاری از او خواسته شده که چنین نکند و راه اعتدال را در عبادت در پیش گیرد.


در روایات اسلامی به پیروی از قرآن از واژة قصد برای بیان اصطلاح اعتدال استفاده شده است.
امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: بر تو باد به میانه‌روی در کارها، هر کس از میانه‌روی روی گرداند، ستم می‌کند و هر کس به آن چنگ زند، عدالت ورزد.
در حدیثی دیگر، ایشان نقش کلی و حیاتی‌ اندیشه را چنین بیان می‌کند در سخنی نغز و حکیمانه، به سنجش راست‌گرایی و چپ‌گرایی با اعتدال‌ اندیشه پرداخته، می‌فرماید: راست روی و چپ روی، گمراهی است و راه میانه، ‌جاده زندگی است.
ایشان در حدیثی دیگر می‌فرماید: باید دوست داشتنی‌ترین کارها نزد تو، ‌میانه‌ترین آنها در حق و گسترده‌ترین آنها در عدالت باشد.
در حدیثی دیگر امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: میانه‌روی امری است که خدای بزرگ آن را دوست دارد ولی از اسراف بدش می‌آید، حتی دور‌انداختن هسته خرما را، زیرا آن هم به کاری می‌آید، همچنین باقیمانده آب آشامیدنی‌ات را.»
این روایت حکیمانه تکلیف را روشن کرده است و بسیاری از ریخت و پاش‌ها و تجمل پرستی‌ها را نهی می‌کند و راهکار استفاده بهینه از هزینه‌ها و کالاهای اضافی را نشان می‌دهد و اگر مردم بر اینگونه رهنمودها عمل کنند و برنامه‌های مصرفی خویش را اصلاح نمایند، روزانه جمعیت بسیاری از گرسنگی نمی‌میرند و بیشتر جمعیت شش میلیاردی جهان به سوء تغذیه و عوارض ناشی از آن گرفتار نمی‌شوند.


اصل اعتدال، باید به شکلی کلی و فراگیر بر سراسر زندگی فردی و اجتماعی انسان حاکم باشد و همیشه و همه‌جا افکار و کردار و گفتار او را در برگیرد. در اینجا دو محور کلی را توضیح می‌دهیم.

۸.۱ - اعتدال در افکار

منشا تمام تصمیمات آدمی، فکر و‌ اندیشه اوست، اگر فکر معتدل و مستقیم باشد، رفتار فرد در راه اعتدال می‌پوید و اگر‌ اندیشه به بیماری عدم اعتدال گرفتار شود، اعمال انسان نیز به آفت افراط و تفریط دچار می‌شود.
امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) می‌فرماید: هر کس پیش از اقدام،‌ اندیشه کند، درستی عملش افزون می‌گردد.
راه میانه، همان تفکر ناب توحیدی است که در میان‌ اندیشه‌های خرافی کفر، شرک، دوگانه پرستی تثلیث رهبانیت، جبر و تفویض، تناسخ، مادیگری و... با عنوان صراط مستقیم خودنمایی می‌کند و همه موحدان حق جو را در خویش جای می‌دهد و به سر منزل مقصود – یعنی قرب الهی- می‌رساند.
جمله نغز و گرانمایه لاجبر و لا تفویض بل امر بین امرین نیز نشان دهنده تفکر اصولی و مستقیم اعتدال در فرهنگ اسلام اصیل و ناب است.

۸.۲ - اعتدال در کردار

رفتار عادلانه، نتیجه اندیشه معتدل است و مؤمنان با تصحیح افکار و عقاید خویش، به تعدیل کردار خود می‌پردازند و در هیچ‌کاری به افراط و تفریط می‌گرایند. آیات و روایات و احکام و مقررات اسلامی نیز به‌طور گسترده و پیگیر در صدد تنظیم همه امور فردی و اجتماعی مسلمانان بر محور حق و اعتدال و پیشگیری از نامیزانی و افراط و تفریط‌اند. گاه نیز به خاطر اهمیت موضوع با شاخص بودن آن به تعیین مصداق می‌پردازد که در اینجا چند نمونه آورده می‌شود:

۸.۳ - خواب و خوراک

خرد آدمی حکم می‌کند که هر موجود زنده‌ای باید به‌اندازه نیاز خویش از منابع غذایی بهره برد و در عین حال هرگونه افراط و تفریط در خورد و خوراک، زیان‌آور و نامعقول است.
قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: «... بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمی‌دارد؛ »
خوردن و‌ آشامیدن بیش از حد گنجایش، سبب ویرانی جسم و روح آدمی می‌شود. امام صادق (علیه‌السّلام) درباره پرخوری می‌فرماید: برای قلب مؤمن، چیزی زیانبارتر از پرخوری نیست، چنین کاری سبب سنگدلی و تحریک شهوت می‌شود. این دو پدیده شوم سنگدلی و شهوترانی منشا بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی می‌شود که به‌طور یقین قابل مهار و کنترل نیستند. همین‌طور خواب بیش از‌ اندازه و یا کم‌خوابی مذموم و زیان‌آور است.

۸.۴ - کار و عبادت

انسان، موجودی دو بعدی است و بایستی نیازمندی‌های جسمی و روحی خود را از راه‌های مشروع و معقول تامین کند، هم به جسم و نیازهای مادی آن توجه کند و هم در پرورش روح و تهذیب آن بکوشد هم آخرت خود را مد نظر داشته باشد و هم دنیای خویش را ضایع نسازد.
مؤمنان واقعی عمر خود را میان دنیا و آخرت تقسیم می‌کنند و برای هر یک به‌اندازه لازم وقت می‌گذارند، هم زندگی دنیایی خود را به شکلی ساده و آبرومند اداره می‌کنند و هم با عشق و علاقه، به عبادت و آمادگی برای سرای آخرت می‌پردازند و هیچ‌یک را فدای دیگری نمی‌کنند، چنانچه امام کاظم (علیه‌السّلام) فرمود: کسی که دنیایش را برای دینش و دینش را برای دنیایش ترک کند از ما نیست.

۸.۵ - مصرف و هزینه

مؤمن موظف است در حد توان و نیروی خویش با گردش چرخ اقتصادی جامعه مدد رساند و علاوه بر تامین هزینه‌های زندگی در رونق و سازندگی میهن اسلامی سهیم شود. در اسلام راه‌های درآمد حلال و مجاز، از راه‌های حرام و ممنوع مشخص شده و هر کس درآمد مشروعی بدست آورد، مالک آن می‌شود و مجاز است طبق نظر عقل و شرع آن را به مصرف برساند در این میان افراط و تفریط در مصرف و هزینه امری نامعقول است.
قرآن مجید در این زمینه چنین سفارش می‌کند: «هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد (نیز) دست خود را مگشای، تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی؛ »
سیاست اقتصادی فردی و اجتماعی مسلمانان باید بر اساس این آیه تنظیم گردد و در هر برنامه‌ای از خسّت و تنگ نظری از یک سو و تبذیر و زیاده‌روی از سوی دیگر، باید اجتناب کنند و با برنامه‌ریزی دقیق و حساب شده، حد اعتدال و میانه را برگزینند که به‌طور قطع موفق‌تر خواهد بود.


اعتدال دارای آثاری است که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

۹.۱ - پرهیز از شرک

قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «یکی از آنها که از همه عاقلتر بود گفت: آیا به شما نگفتم چرا تسبیح خدا نمی‌گویید؟؛» تعبیر به اوسط در آیه به معنی کسی است که در سرحد اعتدال از نظر عقل و خرد و دانش باشد. تعبیر به لولا تسبّحون از این جهت است که ریشه همه اعمال نیک ایمان و معرفت الله و تسبیح و تنزیه خدا است.

۹.۲ - دوری از انحراف و گرایش به باطل

در قرآن آیات بسیاری در این زمینه وجود دارد که حضرت ابراهیم را انسانی متعادل و به دور از هرگونه انحراف معرفی می‌کند. از جمله: «دین چه کسی بهتر از دین کسی است که به اخلاص روی به جانب خدا کرد و نیکوکار بود و از دین حنیف ابراهیم پیروی کرد؟ و خدا ابراهیم را به دوستی خود برگزید؛» این آیه برترین آیین را پیروی از دین ابراهیم که انسانی متعادل بود معرفی می‌کند و نیز بهترین الگو را حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) اعلام می‌دارد، چون او را برای خود برگزیده است و چون ابراهیم از باطل روی‌گردان است به مقام خلیل اللهی می‌رسد.

۹.۳ - اعطای حکمت و دانش

یکی از آثار مهمی که اعتدال دارد این است که خداوند بعد از رسیدن فرد به رشد و اعتدال، به او حکمت و دانش عطا می‌کند. از جمله در آیات قرآنی اشاره به این مطلب شده است که خداوند به حضرت موسی (علیه‌السّلام) بعد از رسیدن ایشان به رشد و اعتدال، به او حکمت و دانش عنایت فرمود. در قرآن کریم می‌خوانیم: «چون به رشد رسید و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم و اینگونه نیکوکاران را جزا می‌دهیم؛» در این آیه از کلمه استواء استفاده شده است که به معنای کمال خلقت و اعتدال است. موسی وقتی که به کمال اعتدال و خلقت رسید خداوند به او فهم درست و قدرت بر داوری صحیح و آگاهی و اطلاعات اعطا فرمود.


در قرآن کریم خداوند به موارد زیادی که سب خروج از اعتدال است، اشاره فرموده است، از جمله آیاتی ذکر می‌شود.

۱۰.۱ - تمایلات نفسانی

قرآن کریم افراط‌گرایان را پیرو هوای نفس خویش معرفی می‌کند: «ولا تُطِعْ مَن اَغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا واتَّبَعَ هَوهُ وکانَ اَمرُهُ فُرُطـا؛» چنان‌که هوا پرستی را عامل انحراف جنسی شمرده است: «و یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعونَ الشَّهَوتِ اَن تَمیلوا مَیلاً عَظیما؛»
همچنین قرآن از مسیحیان می‌خواهد که در دین خود غلوّ نکنند و در پی هوا و هوس یهودیان که در دین خود غلوّ کرده و از حدّ اعتدال خارج شده‌اند حرکت نکنند: «قُل یـاَهلَ الکِتـبِ لا تَغلوا فی دینِکُم غَیرَ الحَقِّ ولا تَتَّبِعوا اَهواءَ قَوم قَد ضَلّوا مِن قَبلُ واَضَلّوا کَثیرًا وضَلّوا عَن سَواءِ السَّبیل؛»
در این آیه به وضوح بیان می‌کند که سرچشمه غلو و زیاده‌روی و خروج از حد اعتدال، پیروی از هوا و هوس گمراهان است.

۱۰.۲ - کفر

قرآن کریم یکی از اسباب خروج از حد میانه‌روی را کفر معرفی می‌کند، آنجا که می‌فرماید: «... کسی که کفر را به جای ایمان بپذیرد، از راه مستقیم گمراه شده است؛» با توجه به آیه فوق کسی که کفر را با ایمان تبدیل کند، از راه مستقیم گمراه شده است، و کسی که کفر را با ایمان تبدیل کند، از راه راست و عدالت منحرف می‌شود.

۱۰.۳ - رابطه مؤمنان با دشمنان خود و خدا

در قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است: «ای کسانیکه ایمان آورده‌اید، دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید... و هر کس از شما چنین کاری کند، از راه راست گمراه شده است؛» با توجه به آیه فوق سرانجام طرح دوستی با دشمنان خدا، گمراه شدن از راه ایمان و اخلاص و تقوی و اعتدال است و این بدترین انحرافی است که ممکن است به شخص مومن بعد از وصول به سرچشمه ایمان دست دهد.

۱۰.۴ - جهل

بر اساس آیه ۵۵ سوره نمل لوط (علیه‌السلام) جهالت قوم خود را عامل خروج آنان از اعتدال و گرایش آنان به همجنس بازی معرفی می‌کند: «اَئِنَّکُم لَتَأتونَ الرِّجالَ شَهوَةً مِن دونِ النِّساءِ بَل اَنتُم قَومٌ‌ تَجهَلون».

۱۰.۵ - غفلت از یاد خدا

در آیه ۲۸ سوره کهف افراط‌گرایان را غافل از یاد خدا معرفی می‌کند: «ولا تُطِع مَن اَغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا واتَّبَعَ هَوهُ وکانَ اَمرُهُ فُرُطـا؛»


دانشمندان اخلاق برای هر خصلت روحی دو حالت افراط و تفریط در نظر گرفته و میانه‌روی در آن خصلت را اعتدال نامیده و آن را منشأ فضایل چهارگانه در علم اخلاق برشمرده‌اند.

۱۱.۱ - قوای چهارگانه انسان

انسان دارای قوای چهارگانه عقل نظری، عقل عملی، غضب و شهوت است و سعادت و کمال انسان در این است که این قوا را از افراط و تفریط نگه داشته و در زندگی تعادل آنها را حفظ کند.

۱۱.۲ - نتیجه اعتدال

در نتیجه این تعادل، از قوه عاقله حکمت پدید می‌آید و از قوه عامله (عقل عملی) عدالت و از تعادل نیروی غضب، شجاعت و از تعادل نیروی شهوت عفت و پاک‌دامنی به دست می‌آید و اعتدال سه قوه اخیر در صورتی است که مطیع اوامر و نواهی عقل نظری باشند.
البته برخی عدالت را تعادل و کمال همه قوای چهارگانه و حکمت را کمال عقل عملی دانسته‌اند. از این‌رو در صورت گرفتار آمدن به هریک از صفات ناشایست، راه درمان را با تقویت صفت مقابل تا حدّ رسیدن به حالت اعتدال دانسته‌اند.
امام خمینی با بیان اصول اخلاقی و اختلاف آراء در این اصول، بر این باور است که این اصول عبارت‌اند از: قوه شهوت، قوه غضب، قوه علمیه و قوه عدالت. هر یک از این قوا، نقطه تعادل و دو نقطه افراطوتفریط دارند. اعتدال در این قوا، رشد فضایل انسانی و اخلاقی است. هر یک از این اصول بنابر مقتضای خود عمل می‌کند؛ چنان که شهوت مقتضی جلب ملایمات است؛ ازاین‌رو اگر انسان این قوه را مهار نکند، عالم را به فساد می‌کشاند؛ همچنان که قوه غضب و قوه خیال و شیطنت این‌گونه است و باید آن را مهار کرد. براین‌اساس هریک از اصول یاد شده به منزله دایره‌ای است که نقطه مرکز آن قوه اعتدال است. پس هرچه از این مرکز و حد اعتدال دور شود، از اعتدال دورگشته تا برسد به ضعیف‌ترین درجه آن؛ بنابراین میان آخرین نقطه‌ضعف و میان مرکز، نقاط و مراتب و درجاتی از طرف تفریط و افراط واقع می‌شود. پس هر قوه یک مرکز دارد که در دو طرفش نهایت دوری از مرکز اعتدال است که منشا رذیلت‌هاست. امام خمینی نقاط اعتدال و افراطوتفریط این چهار اصل و قوه را تبیین کرده است:
۱- قوه علمیه: حد اعتدال آن حکمت، طرف افراط آن جُربزه و طرف تفریط آن بُله نام دارد.
۲- قوه غضبیه: حد اعتدال آن شجاعت است؛ یعنی قوه‌ای که تحت میزان عقل است و حرکت و سکون آن به اجازه عقل صورت می‌گیرد و این صفت شجاعت است. طرف افراط این قوه تهور است و طرف تفریط این، جُبن و ترس است.
۳- قوه شهویه: این قوه حدّ اعتدالش عفت و طرف تفریط آن خمودی و طرف افراطش حرص و تبذیر است.
۴- قوه عدلیه: این قوه نیز سه نقطه دارد، هرچند برخی آن را قوه و اصلی جداگانه نمی‌شمارند، حد وسط آن عدالت، و افراط در آن ظلم و تفریط در آن پذیرش ظلم است.
[۷۹] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص۵۲۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



واجبات شرعی مانند روزه و انفاق، و باورهای دینی مانند توکل و زهد نقش بسزایی ایفا‌ می‌کنند بنابراین، معیار اعتدال، عقل و شرع معرفی شده
و در واقع حالت اعتدال همان پایبندی به کتاب و سنت در رفتار و گفتار شمرده شده است که آیاتی همچون «فاستَقِم کَما اُمِرتَ؛» و «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم؛» به آن اشاره دارند.


همچنین از این آیات برمی‌آید که انسان بر اثر سیر و سلوک اخلاقی همواره می‌تواند به اعتدال کامل نزدیک‌تر شود، گرچه کاملا به آن دست نیابد.
[۸۶] ابن‌تیمه، احمد بن عبدالحليم، امراض القلوب، ج‌۱، ص‌۷.
[۸۷] غزالی، محمد بن محمد، معارج القدس، ص‌۸۸.

بنابراین، راه سلوک همواره امتداد داشته و از مرحله‌ای به مرحله‌ای متعالی‌تر صعود می‌کند، همچنین در اخلاق اجتماعی مفهوم عدالت با این پیش فرض که عدل به معنای استواری در راه حق و نلغزیدن به سوی باطل است، به حالت اعتدال تفسیر شده است.
در نگاهی کلی به مبحث اعتدال در اخلاق اسلامی می‌توان از آن به عنوان حالت ثبات و سلامت روح و روان آدمی یاد کرد
[۹۰] مناوی، عبدالرؤوف، التوقیف، ج‌۱، ص‌۴۷۸.
[۹۱] جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، ص‌۱۸۲.
که هماهنگی میان خلقیات و رفتار انسان و در نتیجه آرامش و اطمینان را در پی دارد.
[۹۲] مناوی، عبدالرؤوف، التوقیف، ج‌۱، ص‌۴۸۵.

بنابراین هرگونه اضطراب و پیدایش صفات نکوهیده اخلاقی مانند ترس و نفاق و جهل بر اثر خروج از حالت اعتدال رخ می‌دهد
[۹۵] مناوی، عبدالرؤوف، التوقیف، ج‌۱، ص‌۶۴۹.



۱. حوزی شرتونی بنانی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۷۵۳، قم، کتابخانه عمومی آیت‌الله عظمی مرعشی نجفی‌ ‌، ۱۴۰۳ ه. ق.
۲. قرشی، علی‌ اکبر، قاموس قرآن، ‌ ج۶، ص۸، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱، چاپ ششم.    
۳. محمد بن مکرم، ابن‌منظور، لسان العرب، ج۳، ص۳۵۳، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴، چاپ سوم.
۴. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۹، ص‌۸۵.    
۵. فیروزآبادی، مجدالدین، القاموس‌ المحیط، ج‌۴، ص‌۱۳، «عدل».    
۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۵۲۵، «عدل».    
۷. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران، ج‌۹، ص‌۶۱‌‌۶۲، «فرط».    
۸. مناوی، عبدالرؤوف، التوقیف، ج‌۱، ص۲۶۰.    
۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۳۷۹، «فسد».    
۱۰. جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، ص۱۰.    
۱۱. مناوی، عبدالرؤوف، التوقیف، ج‌۱، ص‌۴۳۱.
۱۲. ابن‌قیم، محمد بن ابی‌بكر، مفتاح دار السعاده، ج‌۱، ص‌۱۹۵‌ـ‌۱۹۴.
۱۳. تهانوی، محمدعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج‌۱، ص‌۷۷۷.    
۱۴. تهانوی، محمدعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص‌۷۷۷.    
۱۵. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۱۴۳.    
۱۷. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۹.    
۱۸. قصص /سوره۲۸، آیه۲۲.    
۱۹. آل عمران/سوره۳، آیه۶۷.    
۲۰. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، ص۴۸۸، خطبه ۱۹۵.    
۲۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۳.
۲۲. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، ص۴۶۹، خطبه ۱۹۲.    
۲۳. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، ص۵۴۶، خطبه ۲۲۱.    
۲۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، ص۶۱۹، نامه ۲۸.    
۲۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، ص۶۵۲، نامه ۳۱.    
۲۶. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، ص۳۳۸، حکمت ۱۴۰.    
۲۷. نازعات/سوره۷۹، آیه۲۹-۲۸.    
۲۸. اعلی/سوره۸۷، آیه۲.    
۲۹. شمس/سوره۹۱، آیه۷.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌ البیان، ج‌۱۰، ص‌۳۷۰.    
۳۱. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۳۱، ص‌۱۷۶.    
۳۲. مجلسی، ‌ محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۳، ص۴۹۳، بیروت، دار احیاء لتراث العربی.    
۳۳. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۴.    
۳۴. قصص/سوره۲۸، آیه۲۲.    
۳۵. آل عمران/سوره۳، آیه۶۷.    
۳۶. بقره/سوره۲، آیه۱۴۳.    
۳۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۰.    
۳۸. طه/سوره۲۰، آیه۲و۳.    
۳۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۴، ص۱۲۵.    
۴۰. تمیمی آمدی، عبدالولحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۴۴۴.    
۴۱. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ص۶۱، خطبه ۱۶.    
۴۲. ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۳۴، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی.    
۴۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج۲۱، ص۵۵۲، قم، موسسه آل البیت.    
۴۴. تمیمی آمدی، عبدالولحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۶۱۰.    
۴۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴، ص۱۹۷، بیروت، داراحیاء التراث العربی.    
۴۶. اعراف/سوره۷، آیه۳۱.    
۴۷. حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۴۱۰، قم، جامعه مدرسین قم.    
۴۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۹.    
۴۹. قلم/سوره۶۸، آیه۲۸.    
۵۰. مکارم شیرازی، ‌ناصر، تفسیر نمونه، ‌ج۲۴، ‌ص۴۰۰، تهران، دارالکتب الاسلامیه.    
۵۱. نساء/سوره۴، آیه۱۲۵.    
۵۲. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج۲، ص۳۹۶، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.    
۵۳. قصص/سوره۲۸، آیه۱۴.    
۵۴. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج۹، ص۲۸.    
۵۵. کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.    
۵۶. نساء/سوره۴، آیه۲۷.    
۵۷. مائده/سوره۵، آیه۷۷.    
۵۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۴۱.    
۵۹. بقره/سوره۲، آیه۱۰۸.    
۶۰. طبرسی، ‌فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ص۳۵۲.    
۶۱. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱.    
۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۱۳.    
۶۳. نمل/سوره۲۷، آیه۵۵.    
۶۴. کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.    
۶۵. ابن‌تیمه، احمد بن عبدالحلیم، امراض القلوب، ج‌۱، ص‌۳۰.    
۶۶. ابن‌قیم، محمد بن ابی‌بکر، مدارج السالکین، ج‌۲، ص۴۵۶.    
۶۷. ابن‌قیم، محمد بن ابی‌بکر، اغاثة اللهفان، ج‌۱، ص‌۱۶.    
۶۸. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم‌، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعه، ج‌۴، ص‌۱۱۶.    
۶۹. نراقی، محمدمهدی، جامع‌ السعادات، ج۱، ص۲۴۲.    
۷۰. نراقی، محمدمهدی، جامع‌ السعادات، ج۱، ص۸۷.    
۷۱. نراقی، محمدمهدی، جامع‌ السعادات، ج۱، ص۹۵.    
۷۲. نراقی، محمدمهدی، جامع‌ السعادات، ج۲، ص۱۷.    
۷۳. نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج‌۱، ص‌۸۸.    
۷۴. غزالی، محمد بن محمد، معارج القدس، ص۱، ۸۲‌‌۸۳.    
۷۵. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۵۴-۳۵۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۷۶. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۵۴-۳۵۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۷۷. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۵۶-۳۵۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۷۸. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۵۷-۳۵۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۷۹. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص۵۲۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۸۰. ابن‌قیم، محمد بن ابی‌بکر، روضة المحبین، ج‌۱، ص‌۲۲۰.    
۸۱. غزالی، محمد بن محمد، معارج‌ القدس، ص‌۸۸‌‌۸۹.    
۸۲. ابن‌تیمه، احمد بن عبدالحلیم، الاستقامه، ج‌۱، ص‌۳.    
۸۳. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۲.    
۸۴. حمد/سوره۱، آیه۶.    
۸۵. غزالی، محمد بن محمد، معارج القدس، ص‌۸۸.    
۸۶. ابن‌تیمه، احمد بن عبدالحليم، امراض القلوب، ج‌۱، ص‌۷.
۸۷. غزالی، محمد بن محمد، معارج القدس، ص‌۸۸.
۸۸. جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، ص‌۶۳.    
۸۹. ابن‌تیمه، احمد بن عبدالحلیم، امراض‌ القلوب، ج‌۱، ص‌۶.    
۹۰. مناوی، عبدالرؤوف، التوقیف، ج‌۱، ص‌۴۷۸.
۹۱. جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، ص‌۱۸۲.
۹۲. مناوی، عبدالرؤوف، التوقیف، ج‌۱، ص‌۴۸۵.
۹۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۱۵، «ظلم».    
۹۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۳۷۹، «فسد».    
۹۵. مناوی، عبدالرؤوف، التوقیف، ج‌۱، ص‌۶۴۹.



دانشنامه موضوعی قرآن، برگرفته از مقاله «اعتدال»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۸/۲۷.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اعتدال و میانه روی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۳/۰۸.    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار