• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصول سیاست خارجی در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قرآن کریم در زمینه مسائل سیاسی در حد بیان کلیات و چارچوب‌های کلان سیاست خارجی بسنده کرده است، این کلیات را اصول سیاست خارجی می‌نامیم و تحت چهار عنوان «اصل نفی سبیل»، «اصل دعوت یا جهاد»، «اصل عزت دینی» و «اصل پای بندی به معاهدات بین المللی» درباره آنها به بحث پرداختیم. یاد آور شدیم این اصول چارچوب کلان سیاست‌گذاری خارجی دولت اسلامی را سامان می‌دهند و دولت اسلامی نمی‌تواند در سیاست خویش آنها را ندیده انگارد.

فهرست مندرجات

۱ - مقدمه
       ۱.۱ - محور اول
       ۱.۲ - محور دوم
       ۱.۳ - محور سوم
       ۱.۴ - محور چهارم
       ۱.۵ - محور پنجم
       ۱.۶ - محور ششم
۲ - اصول سیاست خارجی اسلام
۳ - اصول قانونی ناظر بر روابط خارجی
۴ - اصل دعوت یا جهاد
۵ - روش‌های مورد نظر در مساله
       ۵.۱ - بررسی این دو روش
       ۵.۲ - تحلیل رابطه دعوت و جهاد
       ۵.۳ - اهمیت دعوت در قرآن
       ۵.۴ - اصل در روابط خارجی اسلام
       ۵.۵ - نکات محوری این اصل
              ۵.۵.۱ - تقسیم‌بندی آیات جهاد
              ۵.۵.۲ - فلسفه جهاد
                     ۵.۵.۲.۱ - نگاه علمای شیعه
                     ۵.۵.۲.۲ - علمای اهل سنت
                     ۵.۵.۲.۳ - قول پژوهش‌گران
۶ - اصل نفی سبیل
       ۶.۱ - قول ابن عربی
       ۶.۲ - عدم سلطه کافر بر مسلمان
       ۶.۳ - استدلال امام خمینی
۷ - اصل عزت اسلامی
۸ - اصل التزام به پیمان‌های سیاسی
       ۸.۱ - نکات قابل برداشت از آیات
       ۸.۲ - اقوال مفسرین
       ۸.۳ - سیره معصومین
       ۸.۴ - فرمایش امام علی
۹ - نتیجه
۱۰ - عناوین مرتبط
۱۱ - پانویس
۱۲ - منبع


مطالعه و بررسی اصول سیاست خارجی اسلام از دیدگاه قرآن کریم بر مفروضات چندی استوار است، که بدون توجه به آنها بحث از سیاست خارجی اسلامی ناتمام به نظر می‌رسد، مهم‌ترین این مفروضات را در محورهای زیر می‌توان تلخیص کرد:

۱.۱ - محور اول

طرح اصول سیاست خارجی اسلام از منظر قرآن مستلزم آن است که رابطه دین و سیاست مفروض انگاشته شود. در چارچوب اندیشه جدایی دین و سیاست زمینه‌ای برای طرح این بحث باقی نخواهد ماند.

۱.۲ - محور دوم

سیاست خارجی یکی از بخش‌های اساسی سیاست در معنای کلان آن است، بنابراین اگر دین در مسائل سیاسی اندیشه نموده طبیعتا در مسائل سیاست خارجی نیز اندیشیده است.

۱.۳ - محور سوم

سیاست خارجی مجموعه‌ای از مسائل سیاسی مرتبط به حوزه خارجی است و از دو بخش نسبتا ثابت و متغیر برخوردار می‌باشد. قسمت ثابت آن، بیانگر چارچوب کلی سیاست‌گذاری خارجی است که خط مشی‌ها و استراتژی‌های سیاست خارجی در درون آن تنظیم می‌گردد؛ این بخش عمدتا مبتنی بر آموزه‌های نظری و نظام ارزشی و ایدئولوژی حاکم است. عناصر متغیر سیاست خارجی ناظر به خط مشی‌هایی است که متناسب با اوضاع و شرایط تنظیم و تدوین می‌گردند.

۱.۴ - محور چهارم

اسلام دو بخش ثابت و متغیر دارد: ثابتات آن ناظر به اصول و مبانی کلی رفتار دینداران است و در طول زمان بقا و ماندگاری دارد، اما جنبه متغیر آن از عرف و ضرورت‌های زمانه تاثیر می‌گیرد. بخش متغیر سیاست خارجی به این جنبه برمی‌گردد، چرا که در شرایط و مقتضیات زمانه تغییر مشی می‌دهد؛ بنابراین اندیشه دینی در مورد مسائل سیاسی و مدیریت اجتماعی در حیطه طرح کلیات و اصول محدود می‌گردد.

۱.۵ - محور پنجم

مسائل روابط بین الملل و سیاست خارجی به شکل امروزی و در قالب یک سیستم اکادمیک و منسجم محصول قرون اخیر به خصوص دوره پس از جنگ جهانی دوم است؛ اما برخی مسائل آن، نظیر مراودات خارجی و مسائل جنگ و صلح به قدمت تاریخ بشر سابقه دارد. چنین نگرشی طرح بحث سیاست خارجی اسلامی را تبیین می‌کند، زیرا به گفته «هالستی» اگر یکی از مهم‌ترین مسائل روابط بین الملل را مطالعه دو پدیده جنگ و صلح بدانیم، مطالعه مسائل بین‌الملل به دوره‌های قبل از میلاد باز می‌گردد و اثر تاریخی «توسیدید» در مورد جنگ‌های «پلوپونز» از قدیمی‌ترین متون این رشته محسوب می‌گردد. (کی جی هالستی، مبانی تحلیل سیاست بین الملل، ترجمه بهرام مستقیمی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۶.)

۱.۶ - محور ششم

با توجه به نکات مذکور می‌توان از اصول سیاست خارجی اسلام در قرآن یاد کرد. این اصول ناظر به چارچوب کلی و کلان رفتار خارجی دولت اسلامی است و روابط خارجی مسلمانان با جوامع غیراسلامی را تنظیم می‌کند. قرآن کریم مشتمل بر مسائل اعتقادی و اجتماعی و سیاسی است و از برخی آیات آن می‌توان اصول سیاست خارجی اسلام را استخراج کرد.


همان‌گونه که اشارت رفت، مقصود از اصول سیاست خارجی مجموعه‌ای از آموزه‌های دینی است که چارچوب کلان سیاست خارجی دولت اسلامی را شکل می‌دهد. این مجموعه از نوعی خصلت ثبات و ماندگاری برخوردار است و از نظر تفسیری بر دیگر مسائل سیاست خارجی حکومت دارد. یکی از پژوهشگران مسلمان در تعریف اصول سیاست خارجی می‌گوید: مقصود از اصول سیاست خارجی، مبادی و اساس روابط خارجی دولت اسلامی است که منابع دینی آنها را به عنوان چارچوب و اساس تنظیم روابط خارجی مطرح می‌کند.
[۱] نادیه محمود مصطفی، المدخل المنهاجیه فی العلاقات الدولیة فی الاسلام، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، ۱۹۹۶م.



با عنایت به تعریف مزبور می‌توان این اصول را از مجموع آیات قرآنی ناظر به روابط خارجی به دست آورده و در محورهای زیر مطرح کرد:
۱. اصل دعوت یا جهاد؛
۲. اصل ظلم‌ستیزی و نفی سبیل؛
۳. اصل عزت اسلامی و سیادت دینی؛
۴. اصل التزام و پای‌بندی به پیمان‌های سیاسی.
البته برخی پژوهشگران در کنار اصول مزبور عناوین دیگری نظیر «تولی و تبری»، «تالیف قلوب» و «امر به معروف» را نیز مطرح کرده‌اند، اما به نظر می‌رسد اصول چهارگانه فوق این عناوین را نیز دربرمی‌گیرد و به ذکر مستقل و مجزای آنها نیازی نیست. درباره تالیف قلوب گفتنی است هر چند از آن در ذیل اصول سیاست خارجی اسلام بحث کرده‌اند، اما از فلسفه تشریع این حکم و موارد اعمال آن می‌توان استظهار نمود که تالیف قلوب بیشتر با ابزارهای سیاست خارجی همخوانی دارد تا اصول، چون تالیف قلوب با آنچه امروزه ذیل ابزارهای اقتصادی سیاست خارجی و کمک‌های بشر دوستانه مطرح می‌گردد شباهت بیشتری دارد. در واقع دولت اسلامی برای جلب جوامع غیرمسلمان یا کاهش خصومت‌ها از سهم «مؤلفة القلوب» استفاده می‌کند، برای مثال پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جنگ طایف به اشراف و بزرگانی که تازه اسلام آورده بودند یا مشرکانی که به حضرت یاری رسانیده بودند، از سهم مؤلفة القلوب بخشید تا نظر آنان و قبایلشان را به اسلام جلب کند.
[۲] ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۱۴، تحقیق محی الدین عبدالمجید، مطبعة السعاده.



شاید از میان اصول سیاست خارجی اسلام، این اصل بیش از همه حایز اهمیت بوده و بیشتر از دیگر محورها مورد بحث و مناظره قرار گرفته است. احتمالا یکی از جهات اهمیت این اصل، آن است که ماهیت روابط خارجی از دیدگاه اسلام را تبیین می‌کند. مناظرات دامنه دار درباره اصل دعوت و جهاد سبب شد از هر دو اصل تحت یک عنوان یاد کنیم، زیرا آن‌گونه که برخی از پژوهشگران مسلمان گفته‌اند اگر تنها به ذکر عنوان دعوت اکتفا گردد، دیدگاه‌های موجود درباره اصل جنگ یا صلح در روابط خارجی اسلام نادیده انگاشته می‌شود و اگر اصل را بر جهاد و جنگ مشروع بگذاریم طرح عنوان اصل دعوت ناتمام خواهد ماند.
تفصیل این بحث را با یک پرسش اساسی ناظر به ماهیت روابط خارجی از دیدگاه اسلام پی می‌گیریم که آیا اسلام در روابط خود با جوامع غیراسلامی اصل را بر جنگ می‌گذارد یا صلح؛ به عبارت دیگر، آیا صلح یک قاعده است و جنگ، ضرورت یا بالعکس؟ اگر اصل جهاد را به عنوان یکی از اصول سیاست خارجی اسلام مورد تاکید قرار دهیم به زعم برخی اندیشمندان مسلمان و عموم خاورشناسان، اصل در روابط خارجی اسلام، جنگ محور است و صلح ناظر به حالات خاص و استثنا از قاعده می‌باشد، اما اگر اصل را بر دعوت بگذاریم قضیه فرق خواهد کرد. دقیقا با عنایت به همین مساله است که با دو نوع روش رو به رو می‌گردیم.
[۳] نادیه محمود مصطفی، المدخل المنهاجیه فی العلاقات الدولیة فی الاسلام، ص۱۵- ۸۹، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، ۱۹۹۶م.



الف) روش خاورشناسان که در قالب «انتشار الاسلام بالسیف» مطرح می‌گردد و بر مفاهیمی چون ارهاب، اصول‌گرایی، الاسلام المسلح، التطرف تاکید می‌شود. در این رویکرد آیات جهاد به خصوص آیه سیف به عنوان مستند مورد توجه قرار می‌گیرد؛
ب) روشنفکران مسلمان که در قالب «تنظیف وجه الاسلام» یا پیراستن اسلام از هر نوع خشونت و جنگ به تحلیل می‌پردازند و بر مفاهیمی چون؛ سلام و تسامح و تعایش و رافت تاکید می‌کنند.

۵.۱ - بررسی این دو روش

در حالی که دسته نخست فقط به تحلیل آیات جهاد می‌پردازد و آیات صلح و سلم را از نظر دور می‌دارند، دسته دوم با تاکید بر آیات صلح و مسالمت، به آیات جهاد بی‌توجهی می‌کنند. روش اعتدال روشی است که بتواند میان هر دو دسته آیات جمع زند. اکثر مفسران و فقهای اسلام در این‌باره اندیشیده‌اند که از مجموع این گفته‌ها و اظهارات می‌توان به جمع‌بندی و نتیجه نهایی نایل آمد.
بدون تردید یکی از مهم‌ترین و احتمالا هدف اصلی فرستادن انبیا، دعوت است. آیات متعدد قرآن کریم پیامبران را دعوت‌گران دینی معرفی می‌کند. بر این اساس، نخستین وظیفه پیامبر و رهبران دینی همانا دعوت بشر به تعالیم و ارزش‌های وحیانی است. از طرف دیگر، جهاد و جنگ با مشرکان و طغیان‌گران بی‌تردید یکی از وظایف اساسی مسلمانان و رهبران دینی محسوب می‌گردد. آنچه در مورد جهاد و جنگ حایز اهمیت است فلسفه تشریع این پدیده است که جهاد برای چیست و چه زمانی انجام می‌پذیرد.

۵.۲ - تحلیل رابطه دعوت و جهاد

با تحلیل و موشکافی این نکته احتمالا بتوان رابطه دعوت و جهاد و اصل در روابط خارجی دولت اسلامی را به دست آورد.
اگر جهاد برای کشورگشایی باشد، احتمالا بر دیدگاه خاورشناسان مبنی بر جنگ محوری اسلام صحه می‌گذارد، اما اگر فلسفه تشریع جهاد برای دعوت به تعالیم وحیانی و ارزش‌های اسلامی باشد نه سلطه‌جویی و کشورگشایی، ادعای مذکور ناتمام و غرض‌آلود خواهد بود. این نوشتار ادعا دارد اصل در روابط خارجی اسلام بر صلح استوار است و جنگ حالت استثنایی است که بنابر ضرورت تجویز می‌گردد. عصاره استدلال ما بر این فرضیه آن است که جهاد اسلامی یکی از مراحل دعوت به شمار می‌رود و برای ترویج ارزش‌های دینی صورت می‌گیرد. این دقیقا گفته یکی از محققان است که «توحید اساس جهاد و جهاد برای توحید» است.
بحث را با طرح اهمیت دعوت در آیات قرآن به عنوان یکی از اصول روابط خارجی دنبال می‌کنیم و در پی آن آیات مربوط به جهاد را مورد مطالعه و تحلیل قرار خواهیم داد. آیات متعددی اولین و مهم‌ترین وظیفه پیامبر را دعوت به خیر و صلاح می‌داند. خداوند سبحان پیامبران خود را مبلغان پیام خود و مظهر رحمت خویش و اصلاح و تزکیه بشر معرفی می‌کند. از جمله آیات ناظر به اصل دعوت: سورهای: انبیاء (۲۱) آیه ۱۰۷ و بقره (۲) آیه ۱۵۱ و اسراء (۱۷) آیه ۱۵ و مائده (۵) آیه ۱۹ و نساء (۴) آیه ۱۶۵ و مزمل (۷۳) آیه ۱۵ و احزاب (۳۳) آیه ۴۵، ۴۶ و الحاقه (۶۹) آیه ۱۰ و توبه (۹) آیه ۱۲۸.

۵.۳ - اهمیت دعوت در قرآن

در برخی آیات، خداوند آنچنان به ابلاغ پیام خود و دعوت بشر به ارزش‌های اسلامی اهمیت می‌دهد که وعده می‌کند تا زمانی که رسولی را به ادای این وظایف نگمارد کسی را مجازات نخواهد کرد. «وما کنا معذبین حتی نبعث رسولا» -
در روابط خارجی اسلام نیز اصل دعوت به عنوان یکی از اصول اساسی مورد توجه و تاکید قرار می‌گیرد. خداوند در یکی از آیات خطاب به پیامبر این اصل را چنین معرفی می‌کند:
بگو‌ ای اهل کتاب، به کلمه‌ای روی آورید که میان ما و شما یکسان است، جز خدای واحد را نپرستیم و چیزی را شریک حضرتش قرار ندهیم و غیر از خداوند کسی را ارباب و فرمانروایمان ندانیم. «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا وبینکم الا نعبد الا الله ولا نشرک به شیئا».
این آیه و نظایر آن به خوبی بیانگر آن است که پیامبر اسلام در روابط خارجی خویش قبل از هر امری موظف است آنان را به خدای واحد بخواند. در سیره پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز این اصل پیش از هر امری به چشم می‌آید، حضرت تا دعوت نکرده دستور جهاد نمی‌داد. نمونه‌های متعددی از سیره پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بیانگر این نکته است از جمله صلح حدیبیه، ارسال پیام و سفیر به دربار امپراتوری ایران و رم و غیره:
[۱۵] وهبة الزحیلی، آثار الحرب فی الاسلام، ص۳۲۰- ۳۲۳، دمشق، دارالفکر، ۱۹۹۲م).

در روایتی حضرت علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: زمانی که پیامبر مرا به سوی یمن می‌فرستاد، فرمود یا علی اگر خداوند یک نفر را به دست تو هدایت کند بهتر از تمام آن چیزی است که آفتاب بر آن می‌تابد.
[۱۶] جعفری، محمد تقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۷۴- ۱۷۶.

ابویعلی و طبری و دیگران به نقل از ابن عباس می‌گویند: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هرگز با هیچ قومی نجنگید مگر این که آنها را به اسلام فرا خواند.
پیامبر اسلام چنان به مساله دعوت اهمیت می‌دهد که در همه جنگ‌ها ابتدا به دعوت می‌پردازد، حتی مردمانی را که قبلا دعوت کرده مجددا به اسلام می‌خواند. با وجود آن که اهالی خیبر به دعوت عالم بودند، پیامبر سه روز سفیران و دعوتگران خویش را به نزد آنان می‌فرستد تا آنان را به اسلام رهنمون باشند.
[۱۸] ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۲۱۶، القاهره، مکتبة الکلیات الازهریه، ۱۹۷۸م.

از مجموع آیات ناظر به دعوت و روایات و سیره پیامبر اسلام و رهبران دینی به دست می‌آید که دعوت، یکی از اصول اساسی در روابط خارجی اسلام با جوامع غیراسلامی است و چنان اهمیتی دارد که جهاد غیرمسبوق به دعوت را از مشروعیت خارج می‌سازد و بیشتر فقهای شیعه و سنی بر این امر اجماع نظر دارند.
[۱۹] نادیه محمود مصطفی، العلاقات الدولیه فی الاسلام وقت الحرب، ص۲۷، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، ۱۹۹۶م.


۵.۴ - اصل در روابط خارجی اسلام

بر اساس محوریت آیات دعوت، اصل صلح و سلم مورد تاکید قرار می‌گیرد. اما سؤال این است که آیات جهاد را چگونه می‌توان تفسیر کرد. عمده مستند کسانی که اصل را بر جنگ استوار می‌دانند آیاتی است که مسلمانان را به قتل و کشتار کفار و مشرکان فرمان می‌دهد و جهاد را یک وظیفه و تکلیف شرعی مطرح می‌سازد. «وقاتلوا المشرکین کافة». «وقاتلوهم حتی لا تکون فتنة»، «فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم».

۵.۵ - نکات محوری این اصل

از جمله آیاتی است که برای ترسیم ماهیت جنگ محوری اسلام در روابط خارجی به آنها استدلال شده است. صرف نظر از مباحث تفسیری موجود در این زمینه، ذکر دو نکته اهمیت دارد:

۵.۵.۱ - تقسیم‌بندی آیات جهاد

اول آیات مقید که جهاد را بر وجود فتنه و ظلم و آغاز جنگ از سوی غیرمسلمانان مبتنی می‌سازد؛ این دسته از آیات عمدتا بیانگر ماهیت جهاد و جنگ دفاعی است و با اشکال و محذور خاص روبه رو نیست، زیرا دفاع حق مشروع تمام جوامع و انسان‌هاست؛
دوم آیات مطلق که به طور مطلق به قتل کفار و مشرکان دستور می‌دهد، اشکال عمده ناظر به این دسته آیات است و طرفداران دیدگاه جنگ - محور نیز به این دسته آیات استدلال می‌کنند.

۵.۵.۲ - فلسفه جهاد

آیا جهاد برای کشورگشایی و قتل و اذهاق نفوس است یا ماهیت اصلاحی و دعوت‌گرانه دارد؟ در صورت دوم جهاد خود به یکی از مراحل دعوت تبدیل می‌شود و به تعبیر برخی از مفسران حالت دفاعی به خود می‌گیرد. بیشتر مفسران و فقهای شیعه و سنی جهاد را دارای ماهیت اصلاحی و در جهت دعوت اسلامی دانسته‌اند. از دیدگاه آنان جنگ‌های سلطه‌طلبانه و توسعه‌جویانه نه فقط مشروعیت ندارد، بلکه از نظر متون اسلامی به شدت مورد نکوهش و نفی قرار می‌گیرد؛ بنابراین جهاد خود دعوت به سوی خدا و به منظور اعتلای کلمة‌الله و امحای باطل است.
[۲۳] مودودی، ابوالاعلی، الجهاد فی سبیل الله، ص۴۱.
[۲۴] سید قطب، فی ظلال القرآن، ص۱۴۳۲.


۵.۵.۲.۱ - نگاه علمای شیعه

علامه طباطبایی معتقد است اساسا جهاد دارای ماهیت تدافعی است. او می‌نویسد: قتال در راه خدا، چه دفاعی و چه ابتدایی، در حقیقت دفاع از حق انسانیت است و آن حق همان حق حیات است، زیرا شرک به خدای سبحان هلاک انسانیت و مرگ فطرت و خاموشی چراغ در درون دل‌هاست و قتال که همان دفاع از حق انسانیت است این حیات را بر می‌گرداند و بعد از مردن آن حق را دوباره زنده می‌سازد.
وی در ادامه به تبیین ماهیت دفاعی جهاد در پاسخ اشکال خاورشناسان پرداخته و می‌نویسد: قرآن اسلام را مبتنی بر فطرت معرفی می‌کند و این فطرت حکم می‌دهد توحید تنها اساس و پایه‌ای است که قوانین فردی و اجتماعی بشر بر آن تضمین می‌شود و دفاع از چنین اساس و انتشار آن در میان جامعه و نگهبانی از آن، حق مشروع بشر است و بشر باید حق خود را استیفا کند به هر وسیله که ممکن باشد... قرآن نخست این حق را با دعوت می‌طلبد و در مرحله دوم با دفاع از مسلمانان و بیضه اسلام و در مرحله سوم با جنگ و قتال ابتدایی که هر چند به ظاهر قتالی است ابتدایی، لکن در حقیقت، دفاع از حق انسانیت و کلمه توحید و یکتاپرستی است و اسلام هرگز قبل از دعوت به زبان خوش و اتمام حجت جنگ را آغاز نکرده است».
لزوم دعوت قبل از جهاد و مشروع نبودن جهادی که به دعوت نپرداخته از امور مورد اتفاق میان فقها و مفسران است، از جمله شیخ بهایی می‌فرماید: «قبل از جهاد واجب است دعوت کردن، زیرا جایز نیست ابتدا به قتال کردن با کفار مگر بعد از دعوت».
[۲۷] شیخ بهایی، جامع عباسی، کتاب الجهاد ص۱۵۵، چاپ سنگی.

علامه حلی نیز دعوت را مرحله‌ای پیش از جهاد می‌داند و جهاد را یکی از مراحل دعوت برمی‌شمرد.
[۲۸] حلی، حسن بن یوسف، تبصرة المتعلمین، ص۸۰، چاپ نجف.

در مجموع از دیدگاه این اندیشمندان جهاد همواره دارای ماهیت دفاعی است و بیانگر اصل جنگ - محوری اسلام نیست.
استاد مطهری در این زمینه ماهیت دفاعی جهاد را چنین تبیین می‌کنند:
اگر توحید را جزء حقوق انسان‌ها دانستیم، ممکن است اگر مصلحت انسانیت ایجاب بکند و اگر مصلحت توحید ایجاب کند با قوم مشرک بتوانیم بجنگیم نه به خاطر این که توحید را به آنها تحمیل کنیم، چون توحید و ایمان تحمیل شدنی نیست، با مشرکین می‌توانیم بجنگیم به خاطر این که ریشه فساد را اساسا بکنیم.
[۲۹] مطهری، مرتضی، جهاد، ص۲۹، تهران، صدرا، ۱۳۶۸.


۵.۵.۲.۲ - علمای اهل سنت

متفکران اهل سنت نیز ضمن بررسی آیات دعوت و جهاد، اصل صلح را در روابط خارجی اسلام مورد توجه قرار داده‌اند. در این میان از معاصران می‌توان به دیدگاه‌های محمد رشید رضا، محمود شلتوت و محمد ابوزهره، عبدالوهاب خلاف، عبدالله بن زید آل محمود و دیگران اشاره کرد.
[۳۰] الطریقی، عبدالله بن ابراهیم بن علی، الاستغاثه بغیرالمسلمین فی الفقه الاسلامی، ص۱۰۷ به بعد، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، ۱۴۱۴ ق.


۵.۵.۲.۳ - قول پژوهش‌گران

برخی از پژوهش‌گران ضمن اذعان بر ماهیت صلح - محور بودن روابط خارجی اسلام، جهاد را از لوازم استقرار عدالت اجتماعی و رفع ظلم در جوامع بشری عنوان می‌کنند. اسلام در این تقریر اصل را بر صلح - محوری می‌گذارد: «ادخلوا فی السلم کافة».
اما به دلیل آن که صلح استقرار نمی‌یابد مگر در پرتو عدالت، اسلام نمی‌تواند به لوازم و ابزارهای استقرار عدالت بی‌توجه باشد؛ بنابراین نوعی تلازم و رابطه دو سویه میان استقرار صلح و عدالت وجود دارد و عدالت نیز در بیشتر موارد با موانع جدی روبه‌روست که رفع آن جز از طریق جهاد امکان‌پذیر نیست.
[۳۲] البواطی، رمضان، جهاد فی الاسلام کیف نفهمه و کیف نمارسه، ص۲۲۷، دمشق، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.

بنابراین فلسفه تشریع جهاد - آن‌گونه که برخی پنداشته‌اند - نه نابودی انسان‌هاست و نه سلطه‌جویی، بلکه جهاد در جهت دعوت جنبه دینی می‌یابد و خود بذاته هدف نیست. اسلام به جنگ برای نشر خود رو نیاورده است، بلکه جنگ تطور طبیعی است که دعوت و آماده‌سازی ظروف و زمینه‌ها مستلزم آن می‌باشد.
[۳۳] الزحیلی، وهبة، آثار الحرب فی الاسلام، ص۷۸، دارالفکر، چاپ چهارم، ۱۹۹۲م.



عنوان نفی سبیل برگرفته از نص آیه قرآن است:
«ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» خداوند سبیل و طریقی برای کافران بر مومنان قرار نداده است.
مفسران در تفسیر این آیه اقوال مختلفی را ذکر کرده‌اند، بعضی «سبیل» را به مفهوم حجت و دلیل گرفته و آیه را چنین معنا کرده‌اند: خداوند کافران را با حجتی برتر در مقابل مؤمنان قرار نداده است. عده‌ای گفته‌اند مقصود از نفی سبیل، نفی سلطه کفار بر مؤمنان در قیامت است.

۶.۱ - قول ابن عربی

در این میان ابن عربی با ضعیف شمردن هر دو احتمال مزبور، می‌گوید سه احتمال در آیه مبارکه وجود دارد:
۱- کافران هرگز توان محو و انهدام دولت مؤمنان و امحای بیضه اسلام را ندارند؛
۲- خداوند زمینه سلطه کافران بر مؤمنان را فراهم نکرده است، این خود مسلمانان هستند که با فاصله گرفتن از تعالیم اسلامی زمینه چنین امری را فراهم می‌کنند؛
۳- خداوند سبیل شرعی برای کفار بر مؤمنان قرار نداده است.

۶.۲ - عدم سلطه کافر بر مسلمان

یکی از مفسران در تفسیر این آیه می‌فرماید: بیشتر علما به این آیه بر منع و عدم جواز فروش عبد مسلمان به کافر استدلال کرده‌اند، زیرا این امر موجب مسلط شدن کافر بر عبد مسلمان و خواری او می‌گردد.
[۳۶] ابی الفداء، حافظ عماد الدین، تفسیرالقرآن العظیم، ج۲، ص۱۱۴، بیروت، دارصادر، ۱۹۹۹م.

بنابراین اگر بیع عبد مسلمان به کافر جایز نیست، چون موجب استیلای کافر می‌گردد، هر چیزی که سبب سلطه کفار بر مؤمنان و مسلمانان شود ممنوع و غیرقابل تحمل خواهد بود. استدلال به این آیه بر حرمت چنین معامله‌ای زمانی تمام خواهد بود که کلمه «سبیل» را به مفهوم سلطه و سلطنت بگیریم و نه حجت و برهان. بر این اساس آیه نفی سبیل به عنوان اساس روابط خارجی دولت اسلامی مطرح می‌گردد و حتی به قول برخی از پژوهشگران بر سایر آیات حاکم است؛
[۳۷] شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی، ج۲، ص۳۸۴.
برای نمونه اگر دولت اسلامی با غیر مسلمانان عهد و پیمانی را منعقد کند به حکم صریح قرآن مبنی بر وجوب وفای به عهد «اوفوا بالعهد». لازم است که دولت اسلامی به میثاق و پیمان منعقد شده پای‌بند باشد، اما اگر این پیمان موجب استیلای سیاسی و نظامی و فرهنگی کفار بر مؤمنان گردد فاقد اعتبار است و از ذیل وجوب وفای به عهد خارج خواهد شد؛ بنابراین روابط خارجی اسلام با غیرمسلمانان می‌باید به گونه‌ای تنظیم گردد که زمینه‌های سلطه و برتری کفار بر مسلمانان را فراهم نیاورد، در غیر این حالت چنین روابطی نامشروع و غیر شرعی خواهد بود.
به هر حال بر اساس اصل نفی سبیل، راه هر نوع نفوذ و سلطه کفار بر جوامع اسلامی در حوزه‌های مختلف سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی باید مسدود گردد.
از نظر سیاسی نپذیرفتن تحت‌الحمایگی، نفی ظلم و استبداد و استعمار، جایز نبودن مداخله بیگانگان در امور داخلی کشور اسلامی و تصمیم‌گیری‌های سیاسی مورد تاکید است و از نظر نظامی نیز تسلط بر مقدرات و تدابیر نظامی مدنظر می‌باشد، در ضمن عدم وابستگی اقتصادی و جلوگیری از نفوذ فرهنگی و منع استشاره و مشورت در حوزه‌های فرهنگی و نظامی در روابط خارجی مورد توجه است؛ بنابراین قاعده نفی سبیل بیانگر دو جنبه ایجابی و سلبی است که جنبه سلبی آن ناظر بر نفی سلطه بیگانگان بر مقدرات و سرنوشت سیاسی و اجتماعی مسلمانان است و جنبه ایجابی آن بیانگر وظیفه دینی امت اسلامی در حفظ استقلال سیاسی و از میان برداشتن زمینه‌های وابستگی است.
[۴۰] دهشیری، محمد رضا، اصول و مبانی دیپلماسی اسلامی در مجموعه آثار امام خمینی و حکومت اسلامی، ج۶، ص۶۳.


۶.۳ - استدلال امام خمینی

از میان فقهای شیعی بنیان‌گذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی در برخی موارد ضمن تاکید بر استقلال همه جانبه امت اسلامی، برای نفی سلطه بیگانگان به این قاعده استدلال کرده‌اند:
قرآن می‌گوید هرگز خدای تبارک و تعالی سلطه‌ای برای غیرمسلم بر مسلم قرار نداده است، هرگز نباید یک همچو چیزی واقع شود، یک تسلطی، یک راهی، اصلا یک راه نباید پیدا کند: «ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا». اصلا راه نباید داشته باشند مشرکین و این قدرت‌های فاسد... بر مسلمین.
همچنین علاوه بر آیه فوق به سایر آیاتی که مؤمنان را از پذیرش و قبول ولایت کافران بر حذر می‌دارند و یا به عواقب منفی و زیان‌بار آن هشدار می‌دهند استدلال شده است. از جمله به آیات زیر استدلال شده است: سوره نساء (۴) آیه ۱۳۸، ۱۳۹ و انفال (۸) آیه ۷۳ و مائده (۵) آیه ۵۵، ۶۵.
برخی از مفسران برای نفی سلطه کفار و عدم جواز آن به آیه ۱۱۸ سوره آل عمران استدلال کرده‌اند. در این آیه خداوند سبحان مؤمنان را از دوستی با بیگانگان نهی می‌کند: «ای اهل ایمان غیر را به بطانه نگیرید». «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونکم»
گفته‌اند مقصود از بطانه، دوستی و قرابت است؛ بنابراین مسلمانان نباید کافران را دوست و هم رازشان و صاحب اسرارشان بدانند، فالمقصود بالبطانة اذن المقربون لدی الشخص فالمسلمون لایجوز لهم اتخاذ الکافر سواء کان فردا‌ام جماعة‌ام دولة، بمنزلة صاحب السر، بحیث یقرب و یعظم و یرجع الیه فی عظام الامور و مهامها و یفضی الیه باسرار المسلمین» -
[۴۸] ابن عربی، احکام القران، ج۴، ص۱۷۸۳.
چون این امر موجبات سلطه آنان بر مسلمانان را فراهم می‌سازد.
اصل نفی سبیل علاوه بر این که در مباحث سیاسی و روابط خارجی مورد توجه بوده، در عرصه عملی نیز با نمودها و جلوه‌های خاصی همراه بوده است؛ فتوای تاریخی میرزای شیرازی در تحریم تنباکو و فتوای امام خمینی قدس سره در مورد قرار داد کاپیتالاسیون، از نمونه‌های نفی سبیل عملی در تاریخ معاصر است. حضرت امام خمینی با اهتمام جدی بر این اصل، هر نوع روابط و قرارداد بین المللی که منجر به نقض این اصل و نادیده انگاشتن آن گردد بی‌اعتبار دانسته و انعقاد چنین معاهداتی را تحریم می‌کند؛ بنابراین ایشان فراتر از یک نظریه سیاسی، اصل نفی سبیل را امری لازم الاجرا در روابط خارجی فرض می‌کند و به آن فتوا می‌دهد.


اصل عزت در روابط خارجی دولت اسلامی بیانگر علو و برتری تعالیم اسلامی و بالتبع برتری جوامع اسلامی است. آیات دال بر عزت مؤمنان و مسلمانان و همچنین حدیث مشهور اعتلا (الاسلام یعلو و لایعلی علیه) از مستندات فقهی این اصل محسوب می‌گردد.
اصل عزت اسلامی در روابط خارجی ناظر به جامعیت، کمال و مقبولیت دین اسلام است، که خداوند این دین آسمانی را کامل‌ترین و برترین دین دانسته و به صراحت بر مقبول نبودن دیگر دین‌ها تاکید دارد. «ان الدین عندالله الاسلام» و «و لن یقبل غیرالاسلام دینا».
بنابراین دولت اسلامی در روابط خارجی خود نباید به گونه‌ای سیاست‌گذاری و رفتار کند که این اصل مخدوش و یا کم رنگ شود. برخی آیات قرآن کریم اتکای مسلمانان به کافران و دولت‌های غیراسلامی را برای دست‌یابی به عزت و شوکت دنیوی زشت شمرده و یادآور شده‌اند که عزت همه از آن خدا و رسول و مؤمنان است، در آیه‌ای آمده است:
منافقان را به عذابی سخت بشارت ده، کسانی که کافران را دوست گرفتند و مؤمنان را رها ساختند، آیا در همنشینی آنان عزت می‌جویند «نادرست اندیشیده‌اند»، عزت همه از خداست. «بشر المنافقین بان لهم عذابا الیما الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین ایبتغون عندهم العزة فان العزة لله جمیعا»
برخی از مفسران ضمن تحلیل جهاد با این معیار گفته‌اند جهاد زمانی مشروعیت می‌یابد که برای تحقق عزت دینی و سیادت اسلام باشد. این برداشت احتمالا ناظر به تعلیلی است که در برخی آیات جهاد بدان اشاره شده، آن جا که می‌فرماید: «جهاد کنید تا کلمة الله اعتلا یابد و کلمه کفر محو شود».
اصل عزت اسلامی و سیادت دینی در سیره و گفتار پیشوایان معصوم نیز مبنای سیاست‌گذاری خارجی است؛ برای نمونه امام علی (علیه‌السّلام) ضمن آن که به حسن معاشرت و رفتار مسالمت‌آمیز با غیرمسلمانان سفارش می‌کند، تامین عزت دینی و سیادت اسلامی را نیز نادیده نمی‌گیرد:
باید در رفتارتان احتیاج و بی‌نیازی را درهم آمیزید و میان حسن معاشرت و نرمی در گفتار با عزت و نزهت دینی پیوند زنید.
[۵۵] محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی علیه السلام، ج۴، ص۳۳۷، دارالحدیث، ۱۳۷۹.

بدین ترتیب اصل عزت اسلامی همانند اصل نفی سبیل، بر معاهدات و رفتار خارجی دولت اسلامی حاکمیت دارد، به گونه‌ای که اگر رفتار سیاست خارجی دولت اسلامی موجب عزت کفار و ذلت جامعه اسلامی شود غیر مجاز و ممنوع است.


اصل وفای به عهد و پیمان یکی از دستورهای مؤکد اسلام است که آیات بسیاری به آن توصیه کرده‌اند. از جمله آیاتی که وجوب وفای به عهد و التزام و پیمان‌ها را مورد تاکید دارد عبارتند از: اسراء (۱۷) آیه ۳۴ و البقره (۲) آیه ۱۷۷ و مؤمنون (۲۳) آیه ۸ و معارج (۷۰) آیه ۳۲، مائده (۱۵) آیه ۱ و آل عمران (۳) آیه ۷۶
وفای به عهد در زمره اصول سیاست خارجی دولت اسلامی قرار دارد. دولت اسلامی موظف است بر اساس آن به کلیه معاهدات و پیمان‌های سیاسی و نظامی بسته شده با دیگر جوامع با دیده احترام بنگرد و التزام و پای‌بندی خویش را حفظ کند. در برخی آیات قرآن به طور مطلق به رعایت پیمان‌ها اشاره شده، و برخی دیگر التزام به پیمان را یک تکلیف و مسؤولیت عنوان می‌کنند؛ همچنین برخی آیات ضمن تاکید بر وفای به عهد و التزام به پیمان‌ها پیامدهای زیان‌بار نقض پیمان را هم گوشزد می‌کنند. اصل وجوب وفای به عهد و التزام به پیمان‌ها مورد اتفاق مفسران است و همگان به وجوب وفای به عهد و حرمت خیانت و غدر در حق مسلمان و غیرمسلمان اذعان کرده‌اند.
[۶۲] نادیه محمود مصطفی، المدخل المنهاجیه فی العلاقات الدولیة فی الاسلام، ج۶، ص۱۰۳.

از نظر صغروی و تطبیق این اصل و همچنین حوزه شمول و ابعاد آن، تفاسیر و دیدگاه‌های متفاوتی ارائه گردیده است.
آیا وجوب وفای به عهد کلیه عهدها، اعم از پیمان‌های مکتوب و شفاهی را در بر می‌گیرد یا اختصاص به پیمان‌های رسمی و مکتوب دارد؟ عده‌ای از مفسران با استناد به مطلق بودن «عهد»، پیمان شفاهی و مکتوب را مشمول آن می‌دانند. برخی بالاتر از اطلاق، ادعای عموم لفظ «عهد» را مطرح کرده و آن را شامل کلیه مواثیق و تعهدات می‌دانند و می‌گویند: این حکم از نظر حوزه شمول به معاهدات میان مسلمانان اختصاص ندارد، بلکه مربوط به تمام افراد و کلیه پیمان‌ها می‌گردد، البته با رعایت حلال و حرام الهی؛ بنابراین لفظ عهد، عام و شامل کلیه عقود و پیمانی است که مطابق دیانت در مسائل اقتصادی (بیع) و اجتماعی و سیاسی منعقد گردیده است.
[۶۳] قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۶۹.
[۶۴] علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ذیل آیه «اوفوا بالعهد».


۸.۱ - نکات قابل برداشت از آیات

از مجموع آیاتی که به وجوب وفای به عهد اشاره دارند، چند نکته برداشت می‌شود:
۱. اصل بقای معاهدات و اعتبار آن تا زمان انقضای مدت؛
۲. جایز نبودن خدعه و غدر با طرف مقابل و وجوب وفای به عهد تا زمان انقضای مدت؛
۳. وقتی قرارداد بسته شد از نظر قرآن تحت هیچ شرایطی نباید آن را شکست، مگر آن که طرف مقابل آن را نقض کند و به غدر و خدعه روی آرد.
[۶۵] نادیه محمود مصطفی، المدخل المنهاجیه فی العلاقات الدولیة فی الاسلام، ج۶، ص۹۶.


۸.۲ - اقوال مفسرین

بیشتر مفسران، چنان که اشاره شد، با استناد به اطلاق یا عموم لفظ عهود و عقود آن را شامل کلیه مواثیق و پیمان‌های کتبی و شفاهی می‌دانند؛ همچنین اطلاق مزبور، از نظر حوزه و گستره، کلیه پیمان‌ها اعم از پیمان‌های اقتصادی و امنیتی و سیاسی را در برمی‌گیرد؛ بنابراین مقصود از «اوفوابالعهد» و «اوفوا بالعقد» کلیه عقود و پیمان‌هایی است که مردم یا برای برقراری صلح یا مسائل مالی و بیع و شرا و اجاره و غیره با طرف مقابل می‌بندند. و اوفوا بالعهد - اوفوا بالعقد الذی تعاقدون الناس فی الصلح بنی اهل الحرب و الاسلام و فیما بینکم ایضا و البیوع و الاشربه و الاجارات و غیر ذلک من العقود»
[۶۶] الطریقی، عبدالله بن ابراهیم بن علی، الاستغاثه بغیر المسلمین فی الفقه الاسلامی، ص۴۸، موسسة الرساله، ۱۴۱۴ق، به نقل از: طبری، تفسیر الطبری، ج۱۵، ص۶۱.


۸.۳ - سیره معصومین

در سیره عملی رهبران معصوم به خصوص پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز این اصل در چارچوب کلی رفتار خارجی دولت اسلامی با غیرمسلمانان قرار می‌گیرد. احادیث متواتری از رسول اکرم در این زمینه وجود دارد که حضرت مسلمانان را از لزوم پای‌بندی به پیمان‌ها و حرمت نقض پیمان آگاه می‌سازد.
[۶۸] وهبة الزحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ص۳۵۰ به بعد.
[۶۹] امام علی علیه‌السّلام، نهج البلاغه، نامه ۵۳، عهدنامه مالک اشتر.

سیره عملی حضرت نیز به خوبی این مطلب را تاکید می‌کند که برجسته‌ترین آن، التزام و پای بندی حضرت به مفاد صلح حدیبیه است که پیامبر با ناخشنودی افراد تازه مسلمانی را که از شکنجه و آزار قریش به سوی مدینه، هجرت کرده بودند باز می‌گرداند.
[۷۰] ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۲۰۴، القاهره، مکتبة الکلیات الذهبی، ۱۹۷۸م.
[۷۱] ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۹۰.
[۷۲] وهبة الزحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ص۳۴۵- ۳۶۷.


۸.۴ - فرمایش امام علی

امام علی (علیه‌السّلام) نیز در نهج البلاغه لزوم وفای به عهد و التزام به پیمان‌های سیاسی و نظامی را آن چنان مهم می‌خواند که شکستن آن را صلاح نمی‌داند، امام می‌فرماید:
اگر میان تو و دشمنت پیمانی بسته شد و یا تعهد کردی که به وی پناه دهی، جامه وفا را بر عهد خویش بپوشان و تعهدات خویش را محترم بشمار و جان خویش را سپر تعهدات خویش قرار ده، زیرا هیچ یک از فرایض الهی نیست که همچون وفای به عهد و پیمان مورد اتفاق مردم جهان - با همه اختلاقی که دارند - باشد، حتی مشرکان زمان جاهلیت آن را مراعات می‌کردند، زیرا عواقب پیمان‌شکنی را آزموده بودند؛ بنابراین هرگز پیمان‌شکنی مکن و در عهد خود خیانت روا مدار،
[۷۳] امام علی علیه‌السّلام، نهج البلاغه، نامه ۵۳، عهدنامه مالک اشتر.
هرگز نباید در تنگناها، که تو را به پیمان‌شکنی می‌خوانند، به نقض پیمان روی آوری، زیرا شکیبایی در تنگناها، که امید گشایش و پیروزی در عاقبت آن داری، بهتر از پیمان‌شکنی و خیانتی است که مجازات الهی را در پی دارد.
[۷۴] امام علی علیه‌السّلام، نهج البلاغه، نامه ۵۳، عهدنامه مالک اشتر.



بنابراین از نظر اسلام، التزام به پیمان و وفای به عهد یک سیاست استراتژیک و بلند مدت است که تحت هیچ شرایطی مجوزی برای نقض آن وجود ندارد. از مجموع آیات و روایات در این قسمت چنین استفاده می‌شود: هنگامی که مسلمانان یا حکومت اسلامی با دولت یا مردمانی که مسلمان نیستند، با رعایت سایر اصول، معاهده‌ای را امضا کردند یا با مؤسسات تجاری و خدماتی آنان قراردادی بستند، جز در صورت تخلف طرف مقابل، نقض آن به هیچ وجه جایز نیست و وفای آن به حکم عقل و شرع لازم است.
[۷۵] منتظری، حسینعلی، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۵، ص۲۵۸، دراسات فی ولایة الفقیه، نشر تفکر، ۱۳۷۴.



اسلام و سیاست؛ رسالت قرآن در سیاست؛ رابطه قرآن و سیاست؛


۱. نادیه محمود مصطفی، المدخل المنهاجیه فی العلاقات الدولیة فی الاسلام، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، ۱۹۹۶م.
۲. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۱۴، تحقیق محی الدین عبدالمجید، مطبعة السعاده.
۳. نادیه محمود مصطفی، المدخل المنهاجیه فی العلاقات الدولیة فی الاسلام، ص۱۵- ۸۹، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، ۱۹۹۶م.
۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۷.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۱۵۱.    
۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۵.    
۷. مائده/سوره۵، آیه۱۹.    
۸. نساء/سوره۴، آیه۱۶۵.    
۹. مزمل/سوره۷۳، آیه۱۵.    
۱۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۵-۴۶.    
۱۱. حاقه/سوره۶۹، آیه۱۰.    
۱۲. توبه/سوره۹، آیه۱۲۸.    
۱۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۵.    
۱۴. آل عمران/سوره۳، آیه۶۴.    
۱۵. وهبة الزحیلی، آثار الحرب فی الاسلام، ص۳۲۰- ۳۲۳، دمشق، دارالفکر، ۱۹۹۲م).
۱۶. جعفری، محمد تقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۷۴- ۱۷۶.
۱۷. متقی هندی، کنزالعمال، ج۴، ص۴۸۳، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۹۷۹م.    
۱۸. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۲۱۶، القاهره، مکتبة الکلیات الازهریه، ۱۹۷۸م.
۱۹. نادیه محمود مصطفی، العلاقات الدولیه فی الاسلام وقت الحرب، ص۲۷، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، ۱۹۹۶م.
۲۰. توبه/سوره۹، آیه۳۶.    
۲۱. انفال/سوره۸، آیه۳۹.    
۲۲. توبه/سوره۹، آیه۵.    
۲۳. مودودی، ابوالاعلی، الجهاد فی سبیل الله، ص۴۱.
۲۴. سید قطب، فی ظلال القرآن، ص۱۴۳۲.
۲۵. علامه طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۶۶، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۸.    
۲۶. علامه طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۶۷، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۸.    
۲۷. شیخ بهایی، جامع عباسی، کتاب الجهاد ص۱۵۵، چاپ سنگی.
۲۸. حلی، حسن بن یوسف، تبصرة المتعلمین، ص۸۰، چاپ نجف.
۲۹. مطهری، مرتضی، جهاد، ص۲۹، تهران، صدرا، ۱۳۶۸.
۳۰. الطریقی، عبدالله بن ابراهیم بن علی، الاستغاثه بغیرالمسلمین فی الفقه الاسلامی، ص۱۰۷ به بعد، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، ۱۴۱۴ ق.
۳۱. بقره/سوره۲، آیه۲۰۸.    
۳۲. البواطی، رمضان، جهاد فی الاسلام کیف نفهمه و کیف نمارسه، ص۲۲۷، دمشق، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.
۳۳. الزحیلی، وهبة، آثار الحرب فی الاسلام، ص۷۸، دارالفکر، چاپ چهارم، ۱۹۹۲م.
۳۴. نساء/سوره۴، آیه۱۴۱.    
۳۵. ابن عربی، احکام القرآن، ج۱، ص۶۴۰، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۲۱ق.    
۳۶. ابی الفداء، حافظ عماد الدین، تفسیرالقرآن العظیم، ج۲، ص۱۱۴، بیروت، دارصادر، ۱۹۹۹م.
۳۷. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی، ج۲، ص۳۸۴.
۳۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۴.    
۳۹. بجنوردی، القواعد الفقهیه، ج۱، ص۱۸۷.    
۴۰. دهشیری، محمد رضا، اصول و مبانی دیپلماسی اسلامی در مجموعه آثار امام خمینی و حکومت اسلامی، ج۶، ص۶۳.
۴۱. خمینی، روح الله، صحیفه نور، ج۳، ص۴.    
۴۲. نساء/سوره۴، آیه۱۳۸-۱۳۹.    
۴۳. انفال/سوره۸، آیه۷۳.    
۴۴. مائده/سوره۵، آیه۵۵.    
۴۵. مائده/سوره۵، آیه۶۵.    
۴۶. مائده/سوره۵، آیه۶۵.    
۴۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۸.    
۴۸. ابن عربی، احکام القران، ج۴، ص۱۷۸۳.
۴۹. خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۸۵، مسائل ۴-۶.    
۵۰. بجنوردی، القواعد الفقهیه، ج۱، ص۱۹۰.    
۵۱. نساء/سوره۴، آیه۱۳۸.    
۵۲. منافقون/سوره۶۳، آیه۸.    
۵۳. نساء/سوره۴، آیه۱۳۸-۱۳۹.    
۵۴. انفال/سوره۸، آیه۳۹.    
۵۵. محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی علیه السلام، ج۴، ص۳۳۷، دارالحدیث، ۱۳۷۹.
۵۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۴.    
۵۷. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.    
۵۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۸.    
۵۹. معارج/سوره۷۰، آیه۳۲.    
۶۰. مائده/سوره۵، آیه۱.    
۶۱. آل عمران/سوره۳، آیه۷۶.    
۶۲. نادیه محمود مصطفی، المدخل المنهاجیه فی العلاقات الدولیة فی الاسلام، ج۶، ص۱۰۳.
۶۳. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۶۹.
۶۴. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ذیل آیه «اوفوا بالعهد».
۶۵. نادیه محمود مصطفی، المدخل المنهاجیه فی العلاقات الدولیة فی الاسلام، ج۶، ص۹۶.
۶۶. الطریقی، عبدالله بن ابراهیم بن علی، الاستغاثه بغیر المسلمین فی الفقه الاسلامی، ص۴۸، موسسة الرساله، ۱۴۱۴ق، به نقل از: طبری، تفسیر الطبری، ج۱۵، ص۶۱.
۶۷. طبری، تفسیر طبری، ج۱۵، ص۶۱.    
۶۸. وهبة الزحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ص۳۵۰ به بعد.
۶۹. امام علی علیه‌السّلام، نهج البلاغه، نامه ۵۳، عهدنامه مالک اشتر.
۷۰. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۲۰۴، القاهره، مکتبة الکلیات الذهبی، ۱۹۷۸م.
۷۱. ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۹۰.
۷۲. وهبة الزحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ص۳۴۵- ۳۶۷.
۷۳. امام علی علیه‌السّلام، نهج البلاغه، نامه ۵۳، عهدنامه مالک اشتر.
۷۴. امام علی علیه‌السّلام، نهج البلاغه، نامه ۵۳، عهدنامه مالک اشتر.
۷۵. منتظری، حسینعلی، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۵، ص۲۵۸، دراسات فی ولایة الفقیه، نشر تفکر، ۱۳۷۴.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اصول سیاست خارجی در قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۵    






جعبه ابزار