• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اسوه‌بودن انبیا (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در قرآن کریم پیامبران پیشین و پیامبران اولو العزم از جهات مختلف به عنوان اسوه و الگو معرفی شده اند.



در قرآن کریم پیامبران گذشته در شکیبایی برای پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم الگو معرفی شده اند:
«قد نعلم انه لیحزنک الذی یقولون... • ولقد کذبت رسل من قبلک فصبروا علی ما کذبوا واوذوا حتی‌اتـهم نصرنا...» میدانیم که گفتار آنها تو را غمگین می‌کند... • پیامبرانی پیش از تو نیز تکذیب شدند و در برابر تکذیبها صبر و استقامت کردند، و (در این راه) آزار دیدند تا هنگامی که یاری ما به آنها رسید (تو نیز چنین باش، و این یکی از سنتهای الهی است). ...

۱.۱ - تفسیر آیه

(قد) حرفى است که اگر بر سر فعل ماضی (گذشته ) درآید تحقیق آن فعل را مى رساند، و اگر بر سر مضارع (آینده ) درآید افاده مى کند که این فعل کمتر اتفاق مى افتد، و چه بسا در مضارع هم به معناى تحقیق استعمال شود، از آن جمله همین آیه مورد بحث است .
معناى جمله : «فانهم لا یکذبونک و لکن الظالمین بایاتنا یجحدون» .
(حزنه کذا) و (احزنه) به یک معنا است ، و لذا در این آیه به هر دو قسم قرائت شده است . «فانهم لا یکذبونک» کلمه « یکذبونک» هم به تشدید باب تفعیل قرائت شده و هم به تخفیف ، و ظاهر این است که (فا) در «فانهم» براى تفریع است گویا مى خواهد بفرماید که : به تحقیق ما مى دانیم سخنان مشرکین تو را اندوهناک ساخته ، لیکن سزاوار نیست که از این سخنان ناراحت شوى ، براى اینکه تکذیب مشرکین تکذیب تو نیست ؛ چون تو آنان را جز به سوى ما نمى خوانى ، و در این امر جز یک رسول و پیغام آور نیستى ، پس ‌ تکذیب آنان تکذیب ما و ظلم به آیات ما است .
شک نیست که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در گفتگوهای منطقی و مبارزات فکری که با مشرکان لجوج و سرسخت داشت گاهی از شدت لجاجت آنها و عدم تاثیر سخن در روح آنان و گاهی از نسبتهای ناروائی که به او می‌دادند غمگین و اندوهناک می‌شد، خداوند بارها در قرآن مجید پیامبرش را در این مواقع دلداری می‌داد، تا با دلگرمی و استقامت بیشتر، برنامه خویش را تعقیب کند، از جمله در نخستین آیه فوق میفرماید ما میدانیم که سخنان آنها تو را محزون و اندوهگین میکند ولی بدان که آنها تو را تکذیب نمی‌کنند و در حقیقت آیات ما را انکار می‌کنند و بنابراین طرف آنها در حقیقت ما هستیم نه تو در آیه بعد، برای تکمیل این دلداری، به وضع انبیای پیشین اشاره کرده می‌گوید: این موضوع منحصر به تو نبوده است (رسولان پیش از تو را نیز تکذیب کردند) اما آنها در برابر تکذیبها و آزارها استقامت ورزیدند تا نصرت و یاری ما به سراغشان آمد و سرانجام پیروز شدند بنابراین تو هم در برابر تکذیبها و آزارها و حملات دشمنان لجوج و سرسخت روح صبر و استقامت را از دست مده، و بدان طبق همین سنت امدادهای الهی و الطاف بیکران پروردگار به سراغ تو خواهد آمد، و سرانجام بر تمام آنها پیروز خواهی شد.
رسول گرامى خود را به راهى که انبیاى گذشته پیمودند، هدایت مى کند، و آن راه عبارت است از صبر در راه پروردگار، همچنانکه در جاى دیگر مى فرماید: »اولئک الذین هدى الله فبهدیهم اقتده» .


پیامبران گذشته به عنوان الگوی هدایتی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم معرفی شده اند:
«اولـئک الذین هدی الله فبهدهم اقتده...» آنها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده پس به هدایت آنان اقتدا کن... .


انبیای اولواالعزم، الگوی شکیبایی پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم معرفی شده اند:
«فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل...» بنابراین صبر کن آن گونه که پیامبران اولو العزم شکیبائی کردند... .
این آیه تفریع و نتیجه گیرى از حقانیت معاد است که هم حجت عقلى بر آن دلالت دارد، و هم خداى سبحان از آن خبر داده ، و شک و تردید را از آن نفى کرده است .
و معنایش این است که : تو در برابر انکار این کفار صبر کن ، و از اینکه به معاد ایمان نمى آورند حوصله به خرج ده ، همان طور که رسولان اولو العزم چنین کردند و در طلب عذاب براى آنان عجله مکن که به زودى آن روز را با عذابهایى که دارد دیدار خواهند کرد، چون روز قیامت خیلى دور نیست ، هر چند که اینان آن را دور مى پندارند.
در آیه مورد بحث که آخرین آیه سوره احقاف است با توجه به آنچه در مورد معاد و کیفر کافران در آیات قبل گذشت به پیامبر خود دستور می‌دهد که صبر کن همانگونه که پیامبران اولو العزم صبر و شکیبائی کردند.
تنها تو نیستی که با مخالفت و عداوت این قوم مواجه شده ای، همه پیامبران اولو العزم با این مشکلات روبرو بودند و استقامت کردند، نوح علیه ‌السلام علیه‌السلام پیامبر بزرگ خدا ۹۵۰ سال دعوت کرد اما جز گروه اندکی به او ایمان نیاوردند، پیوسته آزارش می‌دادند و به سخریه اش می‌گرفتند.
ابراهیم علیه‌السلام را به میان آتش افکندند و موسی علیه‌السلام را تهدید به مرگ نمودند، و قلبش از نافرمانیهای قومش پر خون بود، و عیسی مسیح علیه‌السلام را بعد از آزار بسیار می‌خواستند به قتل برسانند که خداوند نجاتش داد، خلاصه تا بوده دنیا چنین بوده است، و جز با نیروی صبر و استقامت نمی‌توان بر مشکلات پیروز شد.


انبیای پیشین، هم چنین به عنوان الگوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در عدم درخواست پاداش بر انجام رسالت معرفی شده اند:
«اولـئک الذین هدی الله فبهدهم اقتده قل لا اسـلکم علیه اجرا...» آنها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده پس به هدایت آنان اقتدا کن (و) بگو در برابر این (رسالت و تبلیغ ) پاداشی از شما نمی‌طلبم.

۴.۱ - معنای اقتدا به هدایت

این آیه بار دیگر تاکید می‌کند که اصول دعوت همه پیامبران الهی یکی است، اگر چه از نظر ویژگیها و خصوصیات، به تناسب نیازمندیهای مختلف هر زمان تفاوتهای قابل ملاحظه‌ای داشته‌اند، و آئینهای بعدی کاملتر از آئینهای قبلی بوده‌اند کلاسهای علمی و تربیتی، تا به آخرین آنها که برنامه نهائی است، یعنی اسلام ، رسیده است.
در اینکه منظور از این هدایت که باید سرمشق پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم قرار گیرد چیست؟ بعضی از مفسران احتمال داده‌اند که همان صبر و پایداری در مقابل مشکلات، و بعضی گفته‌اند مقصود توحید و تبلیغ رسالت است، ولی ظاهرا هدایت مفهوم وسیعی دارد که هم توحید و سایر اصول اعتقادی را شامل می‌شود و هم صبر و استقامت، و هم سایر اصول اخلاق و تعلیم و تربیت .
از آنچه گفتیم روشن می‌شود که آیه فوق هیچ منافاتی با این ندارد که اسلام ناسخ ادیان و شرایع پیشین باشد، زیرا نسخ تنها شامل قسمتی از احکام میشود، نه اصول کلی دعوت آنها.
سپس به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم دستور داده می‌شود که به مردم بگوید: من هیچگونه اجر و پاداشی در برابر رسالت خود از شما تقاضا نمی‌کنم، همانطور که پیامبران پیشین چنین درخواستی نکردند، من هم از این سنت همیشگی پیامبران پیروی کرده و به آنها اقتدا میکنم .
نه تنها اقتداء به پیامبران و سنت جاویدان آنها ایجاب می‌کند که پاداشی مطالبه نکنم بلکه از آنجا که این آئین پاک که برای شما آورده‌ام یک ودیعه الهی است که در اختیار شما قرار میدهم، در برابر رساندن ودیعه الهی به شما اجر و پاداش ، مفهومی ندارد.
در این آیه رسول خدا صلى الله علیه وآله و سلم را دستور مى دهد تا هدایت ایشان را پیروى کند، و اگر دستور نداد که شریعت ایشان را پیروى کند براى این بود که شریعت رسول خدا صلى الله علیه وآله و سلم ناسخ شریعتهاى سایر انبیا، و کتابش حافظ و حاکم بر کتابهاى ایشان است ، تازه هدایت ایشان هم هدایت خدا است ، و اگر فرمود: به هدایت ایشان اقتدا کن، صرفا به منظور احترام گزاردن برایشان بوده و گر نه بین خدا و بین کسى که خدا هدایتش کرده و یا مى کند واسطهاى نیست ، به شهادت اینکه در همین آیات فرموده : « ذلک هدى الله .... »
خداى متعال این آیات را که راجع به خصوصیات و اوصاف توحید فطرى مى باشد با جمله «قل لا اسئلکم علیه اجرا ان هو الا ذکرى للعالمین» ختم فرموده ، گویا خواسته است بفرماید: (هدایت الهیى که انبیاى قبل از تو، به آن مهتدى شدند پیروى کن و اهل عالم را هم تذکر بده تا همه ، آنرا پیروى کنند، و از ایشان درخواست مزد رسالت مکن ، و این سفارشم را هم به ایشان برسان تا خاطرشان آسوده شود و تا بدانند که از ایشان انتظار اجرت ندارى ، چون اگر مردم این معنا را بدانند به دعوت تو خوشبین تر شده و دعوتت زودتر به ثمر مى رسد، و تو هم از تهمت دورتر خواهى بود ) . خداى تعالى عین این حرف را از حضرت نوح و انبیاى بعد از وى نیز حکایت کرده است .
به طورى که راغب مى گوید: کلمه «ذکرى» که به معناى تذکر دادن است ، از کلمه (ذکر) که آن نیز به این معنا است بلیغ ‌تر است . و این جمله خود یکى از ادله عمومیت نبوت رسول اکرم است نسبت به همه اهل عالم.


۱. انعام/سوره۶، آیه۳۳.    
۲. انعام/سوره۶، آیه۳۴.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج ۷، ص ۸۹.    
۴. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۲، ص۱۱۶- ۱۱۷.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۲.    
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۷، ص۸۷.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۲۰۹.    
۸. انعام/سوره۶، آیه۹۰.    
۹. انعام/سوره۶، آیه۹۰.    
۱۰. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۲، ص۱۳۷.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۰۶.    
۱۲. احقاف/سوره۴۶، آیه۳۵.    
۱۳. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۶، ۴۶۲.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۱۵۷.    
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۸، ص۳۳۱.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۳۷۷.    
۱۷. انعام/سوره۶، آیه۹۰.    
۱۸. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۲، ص۱۳۷.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۰۶.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۳۵- ۳۳۶.    
۲۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۱۷۹.    
۲۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۷، ص۳۶۲.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۴۱، برگرفته از مقاله «اسوه‌بودن انبیا ».    


رده‌های این صفحه : الگو و اسوه | انبیاء | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار