• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوسهل اسماعیل نوبختی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در سال ۲۳۷ق در خانه علی بن الحاق نوبختی کودکی به دنیا آمد که برایش نام «اسماعیل» برگزیده شد. کنیه او «ابوسهل» و لقبش «نوبختی» است.
اسماعیل در خاندانی به دنیا آمد که گرایش عمیقی به مکتب تشیع داشتند. او به زودی سنین کودکی و نوجوانی را طی کرد و خود به یکی از پاسداران ولایت تبدیل شد و در این مسیر کوشید. نخست مبانی و اصول این مکتب را بشناسد و آنگاه به گسترش و دفاع استدلالی از آن بپردازد. لازم به یادآوری است که از این مقطع از زندگی نوبختی اطلاعات چندانی در دست نیست و زوایای حیات او در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.
[۱] فهرست ابن ندیم، ص۲۲۵.
[۲] رجال نجاشی، نجاشی، ص۲۳.
[۳] الفهرست، طوسی، ص۱۲.
[۴] موسوعة الفقهاء، ج۴، ص۱۱۱.




خاندان نوبختی تبار و نژاد ایرانی دارند. نیای اعلای اسماعیل شخصی به نام نوبخت است که گویا در آغاز به کیش مجوس اعتقاد و به دانش نجوم ـ و ستاره شناسی ـ گرایش و در آن شهرت و تخصص بالایی داشت. برخی بر این باورند که نام او ترکیبی از دو واژه فارسی «نو» و «بخت» است.
[۵] خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص۱۰، انتشارات طهوری، چ سوم، س ۱۳۵۷ش.
گویا زادگاه او اهواز است و بدین سبب به او «اهوازی» می‌گویند.
[۶] فرهنگ معین، ج۶، بخش اعلام، ص۲۱۴۷.
نوبخت پیش از راه یافتن به دستگاه خلافت عباسیان و پذیرش اسلام ، در اهواز زندانی بود. منصور دوانیقی ـ خلیفه جنایتکار عباسی ـ هم در روزگار حاکمیت بنی امیه در همان مکان زندانی بود. در آنجا نوبخت از طریق علم نجوم به منصور گفت: تو روزی به ریاست می‌رسی! منصور که از این خبر شگفت زده شده بود، به او مژده داد اگر چنین شود، در برآوردن نیازهای تو کوتاهی نخواهم کرد.
سالها گذشت و اولین خلیفه بنی عباس (ابوالعباس سفاح) بعد از سه ـ چهار سال خلافت از دنیا رفت و منصور دوانیقی خلیفه شد. نوبخت تا این خبر را شنید، راهی بغداد شد و خود را به منصور رساند و داستان زندان اهواز را بازگو کرد. منصور هم زمین بزرگی در بغداد را به او داد. از این تاریخ بود که نوبخت پله‌های ترقی را طی کرد و ضمن مسلمان شدن در شمار نزدیکان منصور جای گرفت و منجم دربار شد و چون پیر شد، منصور تنها فرزندش «ابوسهل» (گرچه ابوسهل کنیه است، اما در این مورد اسم می‌باشد. چون نام اصلی ابوسهل ایران باستانی و تلفظ آن سخت بود، منصور نام ابوسهل را برایش برگزید.) را که از علم نجوم بهره داشت، را به جانشینی پدر منصوب کرد.
ابوسهل دارای ده فرزند پسر شد که نام یکی از آنان اسحاق است و یکی از فرزندان اسحاق، علی نام دارد و اسماعیل (شخصیت مورد نظر در این مقاله) فرزند علی است.
ظاهرا گرایش به مکتب تشیع از عصر اسحاق بن ابی سهل، در خاندان نوبخت پدید آمد. ابن ندیم می‌نویسد: «آل نوبخت در ولایت مداری و اظهار محبت به آستان حضرت امیر مؤمنان در خاندانش در عراق، شهره آفاقند.»
[۷] فهرست، ابن ندیم، ص۲۲۵.
[۸] خاندان نوبخت، ص۱۰ـ۱۵.
[۹] الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۸۹.
[۱۰] هدیة الاحباب، ص۲۳.
[۱۱] تهذیب التهال، ج۱، ص۲۹۰.
[۱۲] قاموس الرجال، ج۲، ص۸۷، ش۸۵۶.
[۱۳] معجم الرجال، ج۳، ص۱۵۴.



ولادت ابوسهل در سال ۲۳۷ق در عصر امامت حضرت هادی علیه‌السّلام رخ داد و هنگام شهادت حضرت (۲۵۴ق) هفده سال از عمر وی می‌گذشت. او هنگام شهادت امام حسن عسگری علیه‌السّلام در سال ۲۶۰ق نیز بیست و سه ساله بود و حدود نیم قرن با سه نفر از نواب حضرت ولی عصر عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف (عثمان بن سعید، محمد بن عثمان بن سعید و حسین بن روح نوبختی) ارتباط تنگاتنگی داشت.
با آغاز غیبت امام زمان عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف ، در میان شیعیان ـ بویژه شیعه بغداد ـ که مرکز فرهنگی جهان اسلام بود، نوعی اتحاد و انسجام و همدلی پدید آمد که دلیل آن اعتقاد کامل به امامت آن حضرت بود. از سوی دیگر بغداد از اواخر سده سوم و اوائل سده چهارم هجری مرکز برخورد اندیشه‌های فرق اسلامی بود و هر فرقه‌ای (معتزلیان، مرجئه ، اسماعیلیه و...) پیشوایانی داشتند که در دانش کلام متخصص و اهل بحث بودند. با توجه به این فضا ابوسهل نوبختی در راستای دفاع از مبانی و اعتقادات شعیه ـ بویژه در رابطه امامت و خلافت بلافصل امیر مؤمنان و سایر امامان ـ به عنوان چهره اول کلام شیعی در مجامع فکری مورد توجه ویژه قرار گرفت به گونه‌ای که به عنوان: «شیخ المتکلمین» بغداد بدو نگریسته می‌شد. نجاشی می‌گوید:
«تمام دانشمندان بغداد از هر مشرب و دیدگاه فکری برتری و جایگاه والای ابوسهل نوبختی را در حوزه مسائل کلامی و... ، پذیرفته بودند و بدان اعتراف داشتند.»
[۱۵] رجال نجاشی، ص۲۳.
[۱۶] رجال العلامه الحلی، ص۹.



اسماعیل بن علی، گرچه بیشتر به عنوان متکلم و عالمی اهل مناظره شناخته می‌شد و بدین عنوان نزد پیروان اهل بیت شهره بود، از پایگاه مردمی و اجتماعی گسترده‌ای هم برخوردار بود. در حوزه سیاست نفوذ و اقتدار خیره کننده‌ای نزد حاکمان بنی عباس داشت، بویژه در دستگاه مقتدر عباسی (۱۹۵ـ ۳۲۰ق) منصب او نویسندگی دیوان و حسابرسی مالی دستگاه خلافت بود. نجاشی می‌نگارد:
«ابوسهل نوبختی صاحب شکوه و عظمت و مقام بود هم در حوزه دین و هم مسائل دنیوی و اجتماعی که همدوش صدارت و وزارت بود.»
[۱۷] رجال نجاشی، ص۲۳.



چگونگی تحصیلات از زوایای ناگفته زندگی اوست، ولی قطعا او بیشتر عمرش را در بغداد گذراند و شخصیت علمی و کلامی او در این شهر شکوفا شد.


ابن ندیم بغدادی (۲۹۷ـ ۳۸۵ق) می‌گوید:
«اسماعیل بن علی بن نوبخت ـ ابوسهل ـ از برجسته‌ترین و مشهورترین عالمان شیعی در عصر ما است. او مردی فاضل، دانشمند و متکلم است که دهها نفر از دانش طلبان و شیفتگان علم کلام از مکتب او کسب فیض می‌کنند.» (کان من کبار الشیعه و کان فاضلا عالما متکلما و له مجلس یحضره جماعة من المتکلمین)
[۱۸] رجال نجاشی، ص۲۲۵.
«اسماعیل بن علی استاد سرآمد دانشمندان کلامی و پیشوای شیعیان بغداد و مایه فخر و سرفرازی خاندان نوبختیان و رئیس و شخص اول این طائفه است.»
[۱۹] رجال نجاشی، ص۲۳.
[۲۰] فهرست طوسی، ص۱۲.
[۲۱] رجال علامه حلی، ص۹.

ابوسهل انسان بلند مرتبه‌ای بود که منشا خدمات چشمگیری گردید. او با استوار ساختن مبانی اعتقادی مذهب امامیه اثنی عشری و تشکیل جلسه ی مناظره و گفت و گوهای علمی با مخالفان و دفاع منطقی از باورهای شیعی و زدودن شبهات بی اساس مخالفان مذهب تشیع ، خدمت ارزشمندی به جهان تشیع انجام داد.
[۲۳] ریحانة الادب، ج۷، ص۶۰.

برای شناخت بیشتر این دانشور فرزانه به دیدگاه ذهبی، یکی از دانشمندان معروف اهل سنت توجه می‌کنیم.
«ابوسهل نوبختی بی تردید یکی از برجسته‌ترین پیشوایان کامل و مدافع سرسخت مذهب امامیه و از بزرگان مولفان این طائفه است»
[۲۴] سیر اعلام النبلا، ذهبی، ج۱۵، ص۳۲۶، ش۱۶۱.

«ابوسهل نوبختی از سران دانش کلام شیعه است. او در این دانش آثار و تالیفات فراوانی دارد، افزون بر این نویسنده بلیغ، ادیبی توانمند، شاعری برجسته و محدثی عالی مقام است.»
[۲۵] تاریخ الاسلام، ذهبی، سال ۳۰۱ه ـ ۳۱۰.



یکی از افتخارات ابوسهل این است که به شرف ملاقات امام حسن عسکری علیه‌السّلام و نیز حضرت ولی عصر عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف در سن پنج سالگی شده و توانست سیما و اوصاف آن حضرت را بازگو کند. شیخ طوسی با واسطه چنین می‌گوید:
«ابوسهل گفت: به ملاقات امام حسن عسکری علیه‌السّلام ـ در آخرین بیماری حضرت ـ رفتم. در محضر حضرت بودم که «عقید» ـ خدمت گزار سیاه پوست و سودانی اش که خادم امام هادی علیه‌السّلام و مراقب و پرستار امام حسن عسکری علیه‌السّلام در کودکی بود فرمود: آبی که با مصطکی (کندر رومی، صمغ و شیره‌ای سفید، نرم، خوشبو، و چسبناک است که از درختی در شام و برخی نقاط دیگر به دست می‌آید، گونه‌ای سقز به شکل شیرابه‌ای که از شکاف ساقه درخت مصطکی بیرون می‌آید.)
[۲۶] فرهنگ عمید، ص۹۸۰.
[۲۷] فرهنگ معین، ج۳، ص۴۱۷۳.
آمیخته باشد، بجوشان و برایم بیاور. «عقید» فرمان حضرت را انجام داد و آب مخصوص جوشیده را حاضر کرد. امام خواست از آن آب بنوشد، اما بر اثر شدت بیماری نتوانست. به عقید رو کرد و فرمود: به داخل خانه برو کودکی را در حال سجده خواهی دید. او را با خود بیاور. عقید به داخل خانه رفت و کودکی را در حال سجود و نیایش با پروردگار دید و بر او سلام کرد. کودک هم نمازش را کوتاه کرد. عرض کرد: آقای من امام حسن علیه‌السّلام امر کرد به محضرش بروید. در این لحظه نرجس خاتون آمد و دست فرزندش را گرفت و او را نزد پدر برد.
کودک وقتی در برابر پدر ایستاد، سلام کرد. رنگ بدن او بسیار نورانی، موهای سرش مجعد و دندانهایش سفید بود و مقداری از هم فاصله داشت، چون حضرت فرزندش را نگریست، چشمانش پر از اشک شد و گریست و فرمود: یا سید اهل بیته اسقنی الماء: ‌ای سرور اهل بیت پیامبر به من آب بنوشان که من عازم سفر آخرتم. کودک ظرف را نزدیک لبهای امام برد و امام در حالی که لبهایش می‌لرزید، آب را آشامید و فرمود: مرا برای خواندن نماز آماده کنید. کودک پدرش را وضو داد. سپس امام فرمود: فرزندم! بر تو بشارت و مژده باد! تویی صاحب الزمان، تویی مهدی! تویی حجت خدا در زمین، تو فرزند و جانشین من هستی و من پدرت هستم. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم امت را به وجود تو مژده داد و نام و کنیه ات را بر زبان جاری ساخت. این حقیقتی است که از پدرانم رسیده است.
[۲۸] الغیبه، شیخ طوسی، ص۱۶۴.
[۲۹] انوار البهیه، شیخ عباس قمی، ص۱۶۶.



محمد بن عثمان عمری دومین نائب خاص امام زمان عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف در ۳۰۵ق چشم از جهان فرو بست. وی پیش از مرگ، نیابت خاصه را به دستور امام زمان به حسین بن روح نوبختیسپرد.
گویا برخی تصور می‌کردند اسماعیل بن علی ابوسهل نوبختی ـ با عنایت به موقعیتی که میان شیعیان دارد، به نیابت منصوب خواهد شد ـ، لذا از وی پرسیدند: چرا این نیابت به ابوالقاسم اعطاء شد نه به تو؟ او در پاسخ گفت: امامان معصوم به آنچه انجام می‌دهند وانتخاب می‌کنند داناترند. من با تمام گروههای مخالف برخورد دارم و مناظره می‌کنم. اگر من به مکان حضرت ولی عصر عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف علم داشتم، آنگونه که حسین بن روح علم دارد، ممکن بود تحت فشار دشمن جای حضرت را به مخالفان نشان دهم، ولی اگر بدن ابوالقاسم حسین بن روح را قطعه قطعه کنند، هرگز مکان امام را به بدخواهان نشان نمی‌دهد.
[۳۰] انوار البهیه، شیخ عباس قمی، ص۲۴۰.



ابوسهل هنگامی که ریاست شیعیان بغداد را به عهده داشت، با انحراف فکری و اعتقادی برخی از کسانی که داعیه شیعه بودن داشتند، مواجه شد گروهی ادعاهای بی اساسی را مطرح و مردم را دچار شک و انحراف می‌کردند. از جمله افرادی مانند شلمغانی و حسین بن منصور (حلاج) به دروغ ادعای بابیت و نیابت از حضرت حجت عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف را مطرح و به این طرف و آن طرف مسافرت می‌کردند. حتی حسین بن منصور حلاج به قم رفت که با واکنش منفی مردم و عالمان آن شهر شیعه، روبه رو و از آن جا طرد شد و ناگزیر به بغداد بازگشت. اینان کوشش می‌کردند ابوسهل نوبختی را که چهره برجسته سیاسی و دینی شیعیان بغداد بود، به سمت خود جذب کنند و از موقعیت او بهره ببرند، لذا نامه‌هایی به او نوشتند و درخواست کردند به کیش آنان درآید، ولی ابوسهل دست رد به سینه آنان زد و با انجام شگرد خاصی آنها را رسوا ساخت. شیخ طوسی از ابی نصر هبة الله، نواده نائب دوم امام عصر عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف چنین نقل می‌کند:
«حلاج تصور می‌کرد که می‌تواند با مکر و حیله ابوسهل را بسان برخی افراد به سمت خود فراخواند. چون خواست حلاج را رسوا کند، او نامه‌ای به این صورت به ابوسهل نوشت: «من وکیل و نائب صاحب الزمانم. من مامورم که به تو نامه بنویسم و از تو یاری بطلبم» اسماعیل نوبختی که به دروغ بودن این ادعا یقین داشت، برای اثبات دروغ وی و روشنگری اذهان به این مضمون بدو نوشت:
«من مردی هستم که عشق و علاقه ویژه‌ای به کنیزان دارم، اینکه پیر شده و موهای سرو صورتم سفید گردیده است. برای جلب کنیزانم ناچارم جمعه‌ها موهای خود را خضاب کنم و این کار زحمت دارد. از سوی دیگر نمی‌خواهم آنان پی برند که پیر شده‌ام وگرنه میل آنان به من کم و وصال به فراق تبدیل می‌شود. از تو درخواست می‌کنم به من کمک نمایی و زحمت مرا کم کنی و تمام موهای مرا با اعجاز، مشکی فرمایی. اگر چنین کنی من به تو ایمان خواهم آورد و از پیروان تو خواهم شد.»
وقتی منصور حلاج نامه را خواند، فهمید که در فرستادن نامه اشتباه کرده است. این شگرد دست حلاج را نزد خاص و عام رو کرد در نهایت گروه زیادی از فریب خوردگان از پیروی او سرباز زدند. مورخان و زندگینامه نویسان مانند این رویداد را در مورد ابوسهل و شلمغانی نیز نگاشته‌اند.
[۳۱] الغیبه، طوسی، ص۲۴۶.
[۳۲] فهرست، ابن ندیم، ص۲۲۵.
[۳۳] خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص۱۰۰.



ابوسهل نوبختی در مقام مناظره با سایر گروههای فکری، به دو رویکرد نوین دست یازید:
۱. افزون بر اینکه از پایگاه یک متکلم شیعی از اصول و اعتقادات و باورهای مکتب تشیع دفاع می‌کرد، در برخی از مسائل مورد نزاع همانند «حدوث و قدم عالم»، «رؤیت و عدم رؤیت خداوند در دنیا و آخرت» به استدلال معتزلیان بغداد نزدیک شد که این گرایش به دلیل اشتراک دیدگاه کلامی دو گروه در تقابل با سایر گروههای فکری بغداد بود.
۲. پیش از ابوسهل، بیشتر متکلمان شیعی در موضوع اثبات و تبیین خلافت حضرت امیر مومنان علیه‌السّلام از دلائل نقلی بهره می‌جستند، ولی او در اثبات لزوم امامت و بیان اوصاف امام و تبیین خلافت حضرت علی علیه‌السّلام و امامان بعد از او بیشتر به ادله عقلی استشهاد کرد و از دلیل‌های نقلی برای تایید شواهد عقلی بهره برد.
[۳۴] خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص۱۰۵.



از بررسی مجموع کتابهایی که ابوسهل پدید آورده این نکته به دست می‌آید که وی یک متکلم خلاق و نوگرا، چیره دست و مسلط بر فن مناظره و دارای دانش فراوان در حوزه‌های مختلف علوم اسلامی بود. بیشترین آثار او در رد و نقض عقاید و اندیشه‌های مخالفان ـ گروههای غیر شیعی و حتی غیر مسلمانان همانند یهودیان ـ است. او به عنوان یک دانشور زمان شناس، عقاید و آراء دیگران را مطالعه و نقد می‌کرد. برای نمونه اگر شرایط اقتضاء می‌کرد با سران گروههای فکری جلسه می‌گذارد و مناظره و گفت وگو می‌کرد، چنانکه نگاشته‌اند چندین جلسه مناظره در شهر اهواز با دانشمند معروف ابوعلی جبائی و چند جلسه مناظره در بغداد با ثابت بن ابی تره، برگزار کرد که حاصل این گفت و گوها به عنوان کتاب مجالس درآمد.
[۳۵] فهرست، طوسی، ص۱۲-۱۳.



این دانشور و غیرتمند همواره با انحرافات مبارزه می‌کرد و با نگارش کتاب و گفت و گو به تفسیر و تبیین اسلام ناب می‌پرداخت. برخی از معاندان القاء می‌کردند که مسئله امامت معصوم از مسائل فرعی است، ولی او بطلان این پندار غلط را برملا ساخت و با نگارش چند کتاب، امامت را در ردیف اصول عقیدتی یک انسان دین باور قرار داد.
دیگر توطئه دشمنان اهل بیت علیهم‌السّلام در عصر او، ایجاد تفرقه بین شیعیان بود. آنان تلاش می‌کردند شیعیان را تبدیل به دسته‌های گوناگون کنند و از نفوذ و قدرت آنان بکاهند که متاسفانه تا حدودی هم موفق شدند و حدود چهارده فرقه در میان شیعیان بغداد پدیدار شد. ابوسهل به عنوان یک مرزبان آگاه از قدرت کلام و اقتدار خویش بهره گرفت و اختلاف بین شیعیان را به وحدت مبدل ساخت. از جمله انحرافهای رایج آن عصر اعتقاد به رؤیت خدا با چشم، باورداشتن به قدیم بودن عالم و اجسام، اعتقاد به مکتب جبر ، اندیشه خطرناک غلو درباره ائمه بود. ابوسهل در تقابل با این پنداها لحظه‌ای آرام نداشت و به مبارزه با آنها می‌پرداخت.
[۳۶] خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص۱۱۰.
[۳۷] فهرست، ابن ندیم، ص۲.



طیف وسیعی از دانش پژوهان از محضر وی کسب فیض کردند. ولی تاریخ نگاران مشخصا به نام شش نفر اشاره کرده‌اند که عبارتند از:
۱. علی بن اسماعیل بن علی نوبختی : فرزند ابوسهل
۲. مظفر بن محمد بلخی خراسانی مکنی به ابوالجیش (م: ۳۶۷ق): استاد شیخ مفید بود. در منزلت او گفته‌اند: «شاعری توانمند و مشهور، عالی مقام و عارف به اخبار اهل بیت و مؤلف کتابهای فراوانی بود.»
[۳۸] فهرست ابن ندیم، ص۲۶.
[۳۹] الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۴۱.

۳. ابوعلی حسین بن قاسم کوکبی کاتب (م: ۳۲۷):
[۴۱] فهرست ابن ندیم، ص۲۶.
وی به اخبار علاقه وافری داشت و اهل شعر و شاعری هم بود، خطیب بغدادی درباره اش می‌گوید: من از او جز نیکی ندیده‌ام.
[۴۲] تاریخ الاسلام، ذهبی، ص۲۰۴.

۴. محمد بن یحیی صولی،
[۴۴] اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۳، ص۳۸۳.
ذهبی می‌نویسد: او اهل بغداد و یکی از دانشمندان ادیب و محدث عالی مقام و در شعر و تاریخ دارای مهارت ویژه است وی در تالیف کتاب برجستگی خاصی داشت و جدش «صول» از پادشاهان جرجان ـ گرگان ـ بود.
[۴۵] تاریخ الاسلام، ذهبی، ص۲۰۴.

۵. محمد بن بشر ـ یابشیرـ سوسنجردی:
[۴۶] اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۳، ص۳۸۳.
سوسنجرد از حومه شعر بغداد بود. او معروف به حمدونی از قبیله آل حمدون بغداد است. وی یکی از برجسته‌ترین چهره‌های کلامی امامیه ، سخنوری بزرگ و دارای اعتقادی درست بود و پنجاه مرتبه پای پیاده به زیارت خانه خدا رفت. وی تالیفات فراوانی در مسئله امامت دارد.
[۴۷] ریحانة الادب، مدرس، ج۲، ص۲۵۰، واژه حمد.

۶. ابوالحسین علی بن عبدالله بن وصیف (م: ۳۶۶ق)
[۴۸] فهرست، ابن ندیم، ص۲۲۶.
وی به صفیر معروف بود. از فرزانگان دانش کلام و از برازنده‌ترین شاعران خاندان عصمت است و مرثیه‌ها و اشعار سوزناک او در رثای حضرت سید الشهداء علیه‌السّلام از شهرت فراوانی برخوردار است.
[۴۹] فهرست، ابن ندیم، ص۲۲۵.
[۵۱] تاریخ الاسلام، ذهبی، ص۳۵۱-۳۴۳.
[۵۲] معجم الادبا، یاقوت حموی، ج۱۳، ص۲۸۳.
[۵۳] الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج۳، ص۱۹۱.



ابوسهل در ساحت تالیف و پدید آوردن کتابهای گوناگون، همگام با مطالبات و نیازها و مقتضیات زمان، چهره‌ای موفق بشمار می‌رود.
آثار وی به ترتیب موضوع کتاب عبارتند از:

۱۳.۱ - توحید و صفات خدا

۱) التوحید
۲) التقی و الاثبات
۳) استحالة رؤیة القدیم
۴) الرد علی المجبره فی المخلوق و الاستطاعه
۵) حدوث العالم
۶) الرد علی اصحاب الصفات
۷) المعرفه
۸) الصفات

۱۳.۲ - رسالت و امامت

۹) کتاب تثبیت الرساله
۱۰) الرد علی الیهود
۱۱) الاستیفاء فی الامامه
۱۲) التنبیه فی الامامه
۱۳) الانوار فی تاریخ الائمه
۱۴) الرد علی الواقفه
۱۵) الرد علی الغلاة

۱۳.۳ - رد و نقض آراء دیگران

۱۶) الرد علی البی العتاهیه فی التوحید فی شعره
۱۷) الرد علی ابن الراوندی
۱۸) نقض مساله ابی عیسی الوراق فی قدم الاجسام مع اثباته الاعراض
۱۹) الرد علی الطاهری
۲۰) نقض عبث الحکمه لابن الراوند
۲۱) نقض التاج علی ابن الراوندی
۲۲) نقض اجتهاد الرای علی ابن الراوندی
۲۳) الرد علی محمد بن الازهر فی الامامه
۲۴) نقض رسالة الشافعی
۲۵) مجالس مع ابی علی الجبائی بالاهواز
۲۶) مجالس مع ثابت بن قره

۱۳.۴ - کتابهای متفرقه

۲۷) الخصوص و العدم
۲۸) الاسماء و الاحکام
۲۹) کتاب فی الصدقات
۳۰) الحکایة و المحکی
۳۱) الخواطر
۳۲) الانسان
۳۳) الارجاء
شیخ صدوق می‌گوید:
من کتاب التنبیه فی الامامه ابوسله را نزد استادم شیخ مفید قرائت کردم.
[۵۴] رجال نجاشی، نجاشی، ص۲۳.
[۵۵] فهرست ابن ندیم، ص۲۲۵.

نام این کتابها فقط در زندگینامه‌ها مطرح شده و برخی از آنها تا زمان شیخ صدوق
[۵۷] مجالس المؤمنین، ج۱، ص۴۲۶.
و شیخ مفید (م: ۴۱۳ق) در دسترس دانشمندان بود، ولی متاسفانه در طول دوران از میان رفت.


ابوسهل فرزندی به نام علی داشت که از جمله شاگردان مکتب خودش بود.


ابوسهل بعد از عمری تلاش خستگی ناپذیر در سال ۳۱۰ق جان به جان آفرین تسلیم نمود و به گفته برخی دانشمندان در جوار بارگاه مطهر حضرت موسی بن جعفر و امام جواد (علیهما السلام) (در کاظمین) رخ بر تیره خاک نهاد.
[۵۸] اعیان الشیعه، سیم محسن امین، ج۳، ص۲۸۳.
[۵۹] موسوعة الفقهاء، سید محسن اعرجی، ج۴، ص۱۱۲.



۱. فهرست ابن ندیم، ص۲۲۵.
۲. رجال نجاشی، نجاشی، ص۲۳.
۳. الفهرست، طوسی، ص۱۲.
۴. موسوعة الفقهاء، ج۴، ص۱۱۱.
۵. خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص۱۰، انتشارات طهوری، چ سوم، س ۱۳۵۷ش.
۶. فرهنگ معین، ج۶، بخش اعلام، ص۲۱۴۷.
۷. فهرست، ابن ندیم، ص۲۲۵.
۸. خاندان نوبخت، ص۱۰ـ۱۵.
۹. الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۸۹.
۱۰. هدیة الاحباب، ص۲۳.
۱۱. تهذیب التهال، ج۱، ص۲۹۰.
۱۲. قاموس الرجال، ج۲، ص۸۷، ش۸۵۶.
۱۳. معجم الرجال، ج۳، ص۱۵۴.
۱۴. جامع الرواة، محمد علی اردبیلی، ج۱، ص۹۹.    
۱۵. رجال نجاشی، ص۲۳.
۱۶. رجال العلامه الحلی، ص۹.
۱۷. رجال نجاشی، ص۲۳.
۱۸. رجال نجاشی، ص۲۲۵.
۱۹. رجال نجاشی، ص۲۳.
۲۰. فهرست طوسی، ص۱۲.
۲۱. رجال علامه حلی، ص۹.
۲۲. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۳، ص۳۸۴.    
۲۳. ریحانة الادب، ج۷، ص۶۰.
۲۴. سیر اعلام النبلا، ذهبی، ج۱۵، ص۳۲۶، ش۱۶۱.
۲۵. تاریخ الاسلام، ذهبی، سال ۳۰۱ه ـ ۳۱۰.
۲۶. فرهنگ عمید، ص۹۸۰.
۲۷. فرهنگ معین، ج۳، ص۴۱۷۳.
۲۸. الغیبه، شیخ طوسی، ص۱۶۴.
۲۹. انوار البهیه، شیخ عباس قمی، ص۱۶۶.
۳۰. انوار البهیه، شیخ عباس قمی، ص۲۴۰.
۳۱. الغیبه، طوسی، ص۲۴۶.
۳۲. فهرست، ابن ندیم، ص۲۲۵.
۳۳. خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص۱۰۰.
۳۴. خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص۱۰۵.
۳۵. فهرست، طوسی، ص۱۲-۱۳.
۳۶. خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص۱۱۰.
۳۷. فهرست، ابن ندیم، ص۲.
۳۸. فهرست ابن ندیم، ص۲۶.
۳۹. الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۴۱.
۴۰. امالی، مفید، ص۳۱۰، مجلس۳۷.    
۴۱. فهرست ابن ندیم، ص۲۶.
۴۲. تاریخ الاسلام، ذهبی، ص۲۰۴.
۴۳. تاریخ بغداد، بغدادی، ج۸، ص۸۶.    
۴۴. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۳، ص۳۸۳.
۴۵. تاریخ الاسلام، ذهبی، ص۲۰۴.
۴۶. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۳، ص۳۸۳.
۴۷. ریحانة الادب، مدرس، ج۲، ص۲۵۰، واژه حمد.
۴۸. فهرست، ابن ندیم، ص۲۲۶.
۴۹. فهرست، ابن ندیم، ص۲۲۵.
۵۰. وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج۳، ص۳۶۹.    
۵۱. تاریخ الاسلام، ذهبی، ص۳۵۱-۳۴۳.
۵۲. معجم الادبا، یاقوت حموی، ج۱۳، ص۲۸۳.
۵۳. الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج۳، ص۱۹۱.
۵۴. رجال نجاشی، نجاشی، ص۲۳.
۵۵. فهرست ابن ندیم، ص۲۲۵.
۵۶. کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص۸۸.    
۵۷. مجالس المؤمنین، ج۱، ص۴۲۶.
۵۸. اعیان الشیعه، سیم محسن امین، ج۳، ص۲۸۳.
۵۹. موسوعة الفقهاء، سید محسن اعرجی، ج۴، ص۱۱۲.



سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«اسماعیل نوبختی».    






جعبه ابزار