• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اسرائیلیات در تفاسیر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در بسیاری از تفاسیر، به ویژه تفسیرهای روایی اهل سنّت، روایات فراوانی در زمینه‌ی تاریخ و سرگذشت پیامبران پیشین و نیز اعتقادات و معارف دینی نقل شده که سرمنشأ بسیاری از آنها خرافات و داستان‌های ساختگی اهل کتاب است. این روایات که به «اسرائیلیات» شهرت یافته، بیش‌تر از طریق عالمان نو مسلمان اهل کتاب به حوزه‌ی تفسیر راه یافته است. سوگمندانه بسیاری از مفسّران، بدون نقد این روایات، به نقل آنها پرداخته‌اند. در سده‌ی اخیر با گسترش عقل‌گرایی در تفسیر، رویکردی نقّادانه به این روایات در میان مفسّران و اهل تحقیق نُضج گرفته است.

فهرست مندرجات

۱ - اشاره
۲ - مقدمه
۳ - معنای لغوی و اصطلاحی
۴ - ورود اسرائیلیات به تفسیر قرآن کریم
       ۴.۱ - نهی از مراجعه به اهل کتاب
       ۴.۲ - سخن دکتر ذهبی
       ۴.۳ - سخن رمزی نعناعه
       ۴.۴ - سخن علامه طباطبائی
۵ - عوامل پیدایش و گسترش
       ۵.۱ - ارتباط مسلمانان با اهل کتاب
              ۵.۱.۱ - پیشینه یهودیان در قرآن
              ۵.۱.۲ - حکومت یوشع بن نون
              ۵.۱.۳ - حمله بخت‌النصر
              ۵.۱.۴ - کوچ یهود به جزیرة‌العرب
              ۵.۱.۵ - تبادل دانش یهود با مسلمانان
              ۵.۱.۶ - کلام استاد احمد امین
       ۵.۲ - عظمت علمی اهل کتاب نسبت به اعراب
              ۵.۲.۱ - سخن محمود ابوریه
              ۵.۲.۲ - سخن سیدجعفر مرتضی
              ۵.۲.۳ - دیدار بنی نضیر با قریش
              ۵.۲.۴ - سیطره فکری یهود
       ۵.۳ - وجوه اشتراک متون دینی یهود با قرآن کریم
              ۵.۳.۱ - سخن گلدزیهر
              ۵.۳.۲ - کلام علامه طباطبائی
       ۵.۴ - اسطوره‌گرایی و حس کنجکاوی مسلمانان
              ۵.۴.۱ - افسانه منقول از ابوهریره
       ۵.۵ - حذف اسناد روایات و خوش‌بینی نسبت به اهل کتاب
              ۵.۵.۱ - سخن ابن‌خلدون
              ۵.۵.۲ - سخن دکتر ذهبی
              ۵.۵.۳ - سخن جلال‌الدین سیوطی
              ۵.۵.۴ - سخن علامه طباطبائی
              ۵.۵.۵ - پیامد حذف سند حدیث
              ۵.۵.۶ - مقابله احادیث با قرآن
              ۵.۵.۷ - سخن آیة‌الله معرفت
       ۵.۶ - کینه‌توزی و سوء نیّت یهود
              ۵.۶.۱ - سخن محمود ابوریه
              ۵.۶.۲ - سخن رشید رضا
              ۵.۶.۳ - سخن مصطفی حسین
              ۵.۶.۴ - سخن دکتر ذهبی
              ۵.۶.۵ - جعلهای مغرضانه کعب
       ۵.۷ - ممنوعیت نگارش و نقل حدیث
              ۵.۷.۱ - سخن علامه عسکری
              ۵.۷.۲ - سخن جعفر سبحانی
              ۵.۷.۳ - علت جعل حکم منع نگارش حدیث
       ۵.۸ - میدان دادن دستگاه خلافت به داستان‌سرایان
              ۵.۸.۱ - قصاص
              ۵.۸.۲ - قصه‌خوانی در نمازجمعه
              ۵.۸.۳ - شغل قصه‌خوانی
              ۵.۸.۴ - سردمداران قصه‌سرائی
              ۵.۸.۵ - خلیفه‌ دوم و منابع دینی اهل کتاب
              ۵.۸.۶ - حکومت معاویه و رونق بازار جعل حدیث
۶ - عناوین مرتبط
۷ - پانویس
۸ - منبع


در این مقاله، زمینه‌ها و عوامل اصلی پیدایش و گسترش اسرائیلیات در کتب تفسیر را کاویده شده است و «اسطوره‌گرایی»، «ارتباط مسلمانان با اهل کتاب»، «اشتراک قرآن و کتب پیشین در برخی موضوعات»، «برتری علمی اهل کتاب بر اعراب جاهلی»، «سوء نیت علمای یهود و نصارا»، «حذف اسناد روایات و خوش‌بینی به اهل کتاب» و «میدان دادن دستگاه خلافت به داستان‌سرایان» را از عمده‌ترین زمینه‌ها و عوامل پیدایش و گسترش اسرائیلیات برشمرده شده است.


در برخی منابع تفسیری شیعه و سنّی به‌ویژه تفاسیر روایی، نقل‌های فراوانی در زمینه‌ی تاریخ و سرگذشت پیامبران الاهی و نیز اعتقادات و معارف دینی گزارش شده که قابل تأمّل و بررسی است. بیش‌تر این حکایات و روایات از طریق دانش‌مندان نوآیین اهل کتاب به‌ویژه یهود به حوزه‌ی فرهنگ اسلامی راه یافته است. این‌گونه سخنان در اصطلاح اسرائیلیات نامیده می‌شود.
دکتر ذهبی معتقد است متقدمان درباره‌ی اسرائیلیات سخن نگفته‌اند؛
[۴] نجمی، محمد صادق، سیری در صحیحین، ص ۲۰۹.
در حالی که ابن‌تیمیّه (م ۷۲۸ق) در کتاب خود، فصلی را به این بحث اختصاص داده است و پس از وی ابن‌کثیر (م ۷۷۴ق) در تفسیر خویش و نیز ابن‌خلدون (م ۸۰۶ یا ۸۰۸ق) در مقدمه‌ی «العبر» این اصطلاح را به کار گرفته‌اند. ابن‌خلدون تصریح دارد که نخستین کسی که اسرائیلیات را مورد نقّادی قرار داده، مفسّر اندلسی، عبدالحق بن عطیه (م ۵۴۲ق) بوده است.
[۷] ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه العبر، ج ۲، ص ۱۴۰.

درباره‌ی پیشینه‌ی موضوع، این نکته لازم به ذکر است که کتاب‌ها و مقاله‌های موجود، نشانگر آن است که پژوهش و تألیف درباره‌ی «اسرائیلیات» بیش‌تر مورد توجه عالمان اهل سنّت بوده است. (مهم‌ترین آثار و تألیفات در این زمینه عبارت‌اند از: ۱. الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر، رمزی نعناعه؛ ۲. الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، محمد حسین ذهبی؛ ۳. الاسرائیلیات و الموضوعات فی کتب التفسیر، محمد بن محمد ابوشهبه؛ ۴. الاسرائیلیات فی التراث الاسلامی، مصطفی حسین؛ ۵. البدایات الاولی للاسرائیلیات فی الاسلام، حسن یوسف الاطیر؛ ۶. السیادة العربیة و الشیعه و الاسرائیلیات فی عهد بنی‌امیّة، فان فلوتن؛ ۷. اضواء علی السنة المحمدیّه، محمود ابوریّه.) و جز مقاله‌های کوتاه و پراکنده، کتابی مستقل در این زمینه از محققان و نویسندگان شیعی نگارش و نشر نیافته است.


واژه‌ی «اسرائیلیات» جمع اسرائیلیه، در اصطلاح گاهی در معنایی ویژه، فقط بر آن دسته از روایاتی اطلاق می‌گردد که صبغه‌ی یهودی دارد،
[۸] موسوی بجنوردی، کاظم، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۱، ص ۱۳۵.
و گاهی در مفهومی گسترده‌تر به کار می‌رود و روایات یهودی و مسیحی را در بر می‌گیرد و نیز گاهی در مفهومی فراگیرتر از دو مورد پیشین به کار می‌رود و هر نوع روایت و حکایتی را که از منابع غیراسلامی به قلمرو فرهنگ اسلامی وارد گردد، شامل می‌شود.
[۱۰] جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف تشیّع، ج ۲، ص ۱۳۹.
گاهی نیز واژه‌ی اسرائیلیات به معنای گزارش‌ها و وقایع تاریخی قوم یهود و بنی‌اسرائیل به کار می‌رود، چنان‌که کتاب اسرائیلیات القرآن
[۱۱] مغنیه، محمد جواد، اسرائیلیات القرآن، ص۴۱.
جهت بررسی این نوع رویدادهای تاریخی و سرگذشت قوم یهود، تألیف شده است.


برخی از نویسندگان، آغاز پیدایش و نفوذ اسرائیلیات به حوزه‌ی تفسیر را عهد صحابه دانسته و یکی از منابع تفسیری را نیز «اهل کتاب» شمرده‌اند. دکتر ذهبی ضمن بیان این مطلب می‌نویسد: «صحابه وقتی به طور طبیعی به داستانی از داستان‌های قرآنی برخورد می‌کردند، دوست داشتند درباره‌ی زوایای پیچیده و پنهان آن، که قرآن متعرض آن نشده است، ولی به جز یهودیان تازه مسلمان، کسی را که پاسخ‌گوی آنان باشد نمی‌یافتند؛ از این‌رو، بسیاری از اخبار و اطلاعات را از آنان دریافت می‌کردند.»

۴.۱ - نهی از مراجعه به اهل کتاب

به نظر می‌رسد به دلیل نهی آشکار پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) از مراجعه به اهل کتاب و نسخه‌برداری از نوشته‌های آنان، هیچ‌یک از صحابه در زمان حیات پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) به خود اجازه نمی‌دادند که به آنان رجوع یا مطالبی را از آنان اقتباس و نقل کنند.
[۱۳] دیاری، محمد تقی، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، ص ۱۵۵- ۱۷۶.
گرچه بیشتر مورخان و مفسّران، عصر صحابه را عصر پیدایش اسرائیلیات و نفوذ آنها در تفسیر و حدیث و به‌ویژه در تاریخ دانسته و مرجع اصلی، بلکه یگانه مرجع عرب‌ها در آن زمان را برای شناخت احوال و سرگذشت امت‌های گذشته و پیامبران الهی، تورات و اهل کتاب دانسته‌اند، این نظر نادرست است؛ زیرا تنها کسانی از صحابه به اهل کتاب مراجعه می‌نمودند که از نظر علمی دارای بضاعت اندکی بودند و از این‌رو، متأثر و فریفته‌ی سخنان آنان می‌شدند. علّامه سیدمرتضی عسکری درباره‌ی تمیم ‌داری و روایات ساختگی وی می‌نویسد: «امّا افرادی از صحابه که از نظر معرفت و اسلام‌شناسی چندان مایه‌ای نداشتند، همچون ابوهریره و انس و عبدالله بن عمر و نیز تابعین که می‌خواستند اسلام را از زبان تمیم‌ها بیاموزند، سخنان این عالم و راهب نصرانی تازه مسلمان را گرفتند و به صورت روایت برای نسل‌های بعد نقل کردند به این‌گونه، سلسله روایاتی که در علم حدیث‌شناسی بدان «اسرائیلیات» گفته می‌شود، یعنی داستان‌های بنی‌اسرائیل و آنچه در تورات و انجیل و این‌گونه کتب تحریف شده‌ی عهد عتیق بوده است، به عالم اسلامی پا نهاد و در این‌جا ماندگار شد و عنوان تفسیر و حدیث و تاریخ اسلامی به خود گرفت.»
[۱۴] عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج ۶، ص ۹۸.

از جمله شخصیت‌هایی که در بین صحابه، آشکارا در برابر این تهاجمات فرهنگی، ایستادگی کردند، می‌توان امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام)، ابن‌عباس، ابن‌مسعود و [[|ابوذر غفاری]]، حذیقة بن یمان و خبّاب اشاره نمود.
[۱۵] دیاری، محمد تقی، پژوهشي در باب اسرائيليات در تفاسير قرآن، ص ۱۸۶- ۱۹۴.


۴.۲ - سخن دکتر ذهبی

دکتر ذهبی از جمله ویژگی‌های تفسیر عهد صحابه را بهره‌مندی برخی از آنان از دانش اهل کتاب دانسته و تا اندازه‌ای به انگیزه‌ی روانی و جامعه‌شناختی اخذ و اقتباس مردم از دانش‌مندان یهودی و نصرانی و نیز ارزیابی میزان اهمیت تعالیم فراگرفته از آنان پرداخته و در نهایت تلاش نموده است تا ساحت صحابه را از این اتّهام که متأثر از اندیشه‌های انحرافی اهل کتاب شده‌اند، پاک و مبرا سازد. وی در بخش دیگری از کتابش در مبحث ویژگی‌های تفسیر در دوره‌ی تابعان، به‌طور جداگانه به این امر اعتراف کرده است که در این دوره، بسیاری از اسرائیلیات و نصرانیات وارد عرصه‌ی تفسیر گردیده است. وی دلیل عمده‌ی آن را، ورود جمعیّت زیادی از اهل کتاب به حوزه‌ی اسلام دانسته است.

۴.۳ - سخن رمزی نعناعه

دکتر رمزی نعناعه، یکی از ویژگی‌های تفسیر در عهد تابعان را آمیختگی آن با اسرائیلیات دانسته، می‌نویسد: «این امر بدین سبب است که در آن زمان بسیاری از اهل کتاب به آیین اسلام گرویدند و روایات و اخبار فراوانی را که راجع به خلقت و اسرار وجود و داستان‌های پیشین در اذهان خود داشتند چون گرایش شدیدی نسبت به شنیدن و دانستن تفاصیل قصص قرآن وجود داشت، بازگو کردند. و این امر موجب شد وضعیت تفسیر قرآن بدین بلا دچار گردد و به سبب سهل‌انگاری تابعان، اسرائیلیات بسیاری بدون نقد و بررسی وارد تفسیر شود و بیش‌ترین نقل در این‌باره از سوی مسلمانان نوآیین اهل کتاب نظیر کعب الاحبار و وهب بن منبه است».
[۱۸] رمزی، نعناعه، الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر، ص ۱۸.


۴.۴ - سخن علامه طباطبائی

علّامه‌ی طباطبایی (رحمة الله) نیز در مقدمه‌ی تفسیر خود درباره‌ی ویژگی تفسیر در دوره‌ی تابعان می‌نویسد: «تنها تفاوت عمده‌ای که از نظر روش و منابع تفسیری در دوره‌ی تابعان نسبت به عصر صحابه پدید آمد، این بود که در این دوره روایاتی به تفسیر افزوده شد که در میان آنها، روایاتی وجود داشت که یهود یا دیگران به طور پنهانی وارد تفسیر کردند؛ به ویژه داستان‌ها و معارفی که به موضوع آفرینش باز می‌گردد. مانند پیدایش آسمان‌ها و زمین، دریاها، کاخ شدّاد، لغزش‌های پیامبران، تحریف کتاب و چیزهایی دیگر از این نوع که برخی از آنها در تفسیر مأثور از صحابه نیز یافت می‌شد».


در باب عوامل پیدایش و گسترش اسرائیلیات، مسایل فراوانی است که هریک از محققان به بخشی از آنها اشاره کرده‌اند؛ بدیهی است که همه‌ی این عوامل و علل از نظر اهمیت و نقش و تأثیر، در یک سطح نیستند؛ از جمله‌ی این عوامل عبارتند از: مهاجرت یهود و نصارا به جزیرة العرب و ارتباط و هم‌جواری مسلمانان با آنان؛ سابقه‌ی دیرینه‌ی فرهنگ یهود و هیمنت علمی و فرهنگی اهل کتاب بر عرب‌ها؛ بی‌سوادی و ناآگاهی جامعه‌ی عرب و غلبه‌ی بدویّت بر آن و خودباختگی عرب‌ها در برابر دانش اهل کتاب؛ اشتراک فراوان متون دینی یهود با آیین اسلام؛ ایجاز و اختصار داستان‌های قرآن کریم و اطناب و تطویل در داستان‌های اهل کتاب؛ حرص و ولع مسلمانان برای شنیدن افسانه‌های بافته‌ی یهود در اثر خودستایی یهود و برتری‌طلبی آنان بر عرب‌ها گرایش عوام بر امور شگفت‌انگیز و حیرت‌آور و کنجکاوی آنان در دست یازیدن به جزئیات داستان‌ها و حوادث تاریخی، ساده‌لوحی برخی از راویان حدیث و خوش‌باوری برخی از عالمان نسبت به دانش‌مندان نوآیین اهل کتاب؛ سهل‌انگاری و عدم دقت و احتیاط در سندهای روایات تفسیری؛ نبود ارتباط اطلاعاتی با مرکز دنیای اسلام؛ تظاهر به اسلام برخی از راویان و سوء نیّت و مقاصد شیطنت‌آمیز آنان، منع نگارش و نقل احادیث پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) و فضای بسته‌ی فرهنگی وجوّ خفقان و فشار حاکم بر جامعه از سوی حکّام وقت؛ میدان دادن خلفاء، به‌ویژه خلیفه‌ی دوم و معاویه به داستان‌سرایان و ترویج اسرائیلیات در پناه حکومت اموی؛ بازی دادن مردم و سرگرمی و انحراف اذهان آنان با داستان‌های اسرائیلی برای دور ماندن از مسایل مهم سیاسی اجتماعی به‌ویژه در عصر بنی‌امیّه؛ عدم توانایی صاحبان قدرت در پاسخ‌گویی به مسایل مورد نیاز مردم؛ نفوذ نصرانی‌ها در دستگاه خلافت امویان و تلاش برای انزوای اهل بیت پیامبر (علیهم‌السلام) از صحنه‌ی سیاست و حکومت و روی‌کرد آنان به اهل کتاب و ترویج اندیشه‌های انحرافی آنان.
در این نوشتار به بررسی مهم‌ترین زمینه‌ها و ریشه‌های پیدایش و گسترش اسرائیلیات پرداخته می‌شود: از میان علل و عوامل پیش‌گفته، هشت عامل را که نقش مهمی در پیدایش و ترویج روایات اسرائیلی داشته است، مورد بررسی قرار می‌دهیم.

۵.۱ - ارتباط مسلمانان با اهل کتاب

از جمله زمینه‌های پیدایش و نفوذ اسرائیلیات و اندیشه‌های اهل کتاب، به‌ویژه یهودیان در میان جمعیت و فرهنگ اسلامی، کوچ یهود و نصارا به سوی جزیرة العرب و هم‌جواری مسلمانان با آنان در مدینه بوده است.

۵.۱.۱ - پیشینه یهودیان در قرآن

یهودیان پیش از آمدن به مدینه، تاریخی پرفراز و نشیب و زندگی تلخ و طاقت‌فرسا و دورانی طولانی از خانه به‌دوشی و آوارگی و بردگی را پشت سر نهاده‌اند. درباره‌ی پیشینه‌ی تاریخی یهودیان در سوره‌ یوسف آمده است که حضرت یعقوب (علیه‌السلام) هم‌راه با فرزندانش از فلسطین به سوی مصر هجرت نمود، محلی که فرزندش یوسف (علیه‌السلام)، در آن عصر وزیر پادشاه بود.
[۲۱] جان، بی. ناس، تاریخ جامع ادیان، ص ۴۸۸.
پادشاه مصر به خاطر یوسف (علیه‌السلام) سرزمین حاصل‌خیز و مناسبی را در مصر در اختیار آنها نهاد و تبار یعقوب در آنجا برای مدتی طولانی ماندند...، امّا بعدها، «فراعنه» یهودیان را تحت شکنجه قرار می‌دادند و با آنان بدرفتاری می‌نمودند؛ فرزندانشان را می‌کشتند و زنانشان را کنیز و خدمت‌کار خود قرار می‌دادند، تا این‌که خداوند پیامبری حضرت موسی بن عمران (علیه‌السلام) را از میان این قوم برای آنان فرستاد و آنان را از ستم و بردگی آزاد کرد و از آنان خواست تا باردیگر به سرزمین فلسطین بازگردند و با ساکنان آنجا به نبرد بپردازند، و به آنان وعده‌ی پیروزی بر دشمن داد، امّا آنان از سر ترس و زبونی، تن به جنگ ندادند و قعود را بر قیام علیه ستم‌گران ترجیح دادند؛ آن‌گاه خداوند مقدّر ساخت تا چهل سال در صحرای سینا سرگردان مانده، کیفر نافرمانی و سرپیچی از فرمان پیامبر و رهبری الهی را بچشند.

۵.۱.۲ - حکومت یوشع بن نون

در این زمان بود که حضرت هارون (علیه‌السلام) و پس از او حضرت موسی (علیه‌السلام) رحلت نمودند و خواهرزاده‌ی موسی (علیه‌السلام)، یوشع بن نون، جانشین وی گردید. وی حدود سیزده قرن قبل از میلاد بر سرزمین فلسطین هجوم آورد و آنجا را به تصرف درآورد و بیش‌تر ساکنانش را نابود کرد و گروهی را نیز آواره و تبعید نمود.
[۲۲] انجیل، صحیفه‌ یوشع، باب ۱۹.
[۲۳] جان، بی. ناس، تاریخ جامع ادیان، ص ۴۹۹.


۵.۱.۳ - حمله بخت‌النصر

پس از وی، خداوند، پیامبران بسیاری فرستاد و در سال ۵۹۶ پیش از میلاد، پادشاه بابِل بختنَصّر به فلسطین حمله برد و بر آنان سیطره یافت و بسیاری را کشت و گروه زیادی را نیز به اسارت گرفت. اینان تحت حکومت بختنَصّر تا سال ۵۳۸ پیش از میلاد به‌سر بردند، تا این‌که پادشاه سرزمین فارس بر بختنَصّر چیره شد و یهودیان نفسی تازه کردند و مدت دویست سال تحت فرمان‌روایی ایرانیان سپری کردند، پس از آن زیر سیطره‌ی جانشینان اسکندر کبیر و سپس رومیان قرار گرفتند و در سال ۱۳۵ پیش از میلاد، یهودیان بر رومیان شوریدند، ولی از شورش و انقلاب خود، نتیجه‌ای نگرفتند و رومیان بر آنان غلبه یافتند و قیامشان را آرام ساخته، آنان را از سرزمین فلسطین بیرون راندند. بدین ترتیب، در سرزمین‌های گوناگون، در شرق و غرب، سرگردان و آواره گردیدند... گروهی در مصر، گروهی در لبنان و سوریه، گروهی در عراق، گروهی نیز در حجاز مسکن گزیدند. و امّا سرزمین یمن، سرزمین مأنوس یهودیان بود که آنان در عهد حضرت سلیمان (علیه‌السلام) برای امر بازرگانی به آنجا کوچ کردند.
[۲۴] مغنیه، محمد جواد، اسرائیلیات القرآن، ص ۴۱- ۴۲.


۵.۱.۴ - کوچ یهود به جزیرة‌العرب

کوچ یهودیان به جزیرة العرب از سال ۷۰ میلادی به علّت فرار از شکنجه و آزار و اذیت تیتوس رومی، پیش از ظهور اسلام روی داد.
[۲۵] جان، بی. ناس، تاریخ جامع ادیان، ص ۵۵۴.
و با روی آوردن آنان به این منطقه، نفوذ فرهنگی یهودی نیز به سرزمین جزیرة العرب آغاز گردید. مسافرت‌های اعراب در زمان جاهلیت سفر زمستانی به یمن و سفر تابستانی به شام و برخورد با بسیاری از اهل کتاب (یهود) در یمن و شام، زمینه‌ی اثرپذیری فرهنگی را پدید آورد. مرکز اسلام در صدر اسلام، مدینه بود، مسلمانان در مسجد مدینه و مجالس پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) حضور می‌یافتند و پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) یاران خود تعلیم می‌دادند و در اطراف مدینه و مناطق دورتر، قبایلی از یهود؛ بنی‌قَینَقاع، بنی‌قُرَیْظَه، بنی النضیر، یهود خیبر، تَیْماء و فدک حضور داشتند.

۵.۱.۵ - تبادل دانش یهود با مسلمانان

هم‌جواری یهودیان با مسلمانان، همراه با تبادل دانش و معارف بوده است. پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) با یهودیان ملاقات می‌کردند تا معارف اسلامی را به آنان عرضه کنند و یهودیان نیز به طور متقابل با پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) ملاقات می‌کردند تا وی را در نزاع‌های خویش حکم قرار دهند و یا از او سؤال‌های خود را بپرسند، یا راست‌گویی او را در رسالتش بیازمایند و یا شخصیت وی را درهم کوبند. قرآن کریم بسیاری از پرسش‌های آنان را بازگو نموده است.
[۲۶] ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌هشام، ج ۱، ص۳۰۰.
[۲۷] ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۴۳- ۵۴۹.

بسیاری از دانش‌مندان یهود به آیین اسلام گرویدند؛ مانند عبدالله بن سلام، عبدالله بن صوریا، کعب الاحبار و دیگر کسانی که به فرهنگ گسترده‌ی یهود آشنا بودند. اینان درمیان مسلمانان موقعیت قابل توجهی به دست آوردند؛ از این‌رو، فرهنگ اسرائیلی با فرهنگ اسلامی در سطح گسترده‌تری پیوند برقرار کرد.
[۲۸] ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، ص ۲۲- ۲۵.


۵.۱.۶ - کلام استاد احمد امین

استاد احمد امین درباره‌ی پیوند عرب‌ها و همسایگی آنان با دیگر اقوام می‌نویسد: «یکی از عوامل نشر فرهنگ بیگانه در جزیرة العرب، پراکندگی یهود و نصارا در آن مناطق بوده است.... یهودیان در قرن‌های نخستین میلاد، درمناطق تیْماء، فدک، خیبر، وادی‌القری و یثرب، که مهم‌ترین آنها است، مستعمراتی داشتند. یهودیان مدینه سه قبیله بودند:بنی النّضیر، بنی قینقاع و بنی قریظه. آنان در کشاورزی مهارت داشتند؛ همچنان که در یثرب به صنایعی نظیر آهنگری، زرگری و اسلحه‌سازی نامور بودند. یهودیان برای نشر آیین خود، در بخش‌های جنوبی جزیرة العرب تلاش می‌کردند، تا این‌که بسیاری از قبایل یمن به آیین یهود درآمدند. آنان در شهرهایی که سکنی می‌گزیدند، به نشر تعالیم تورات در زمینه‌های تاریخ آفرینش عالم، رستاخیز، حساب و میزان می‌پرداختند و تفسیرهای مفسّران را از تورات و افسانه‌ها و خرافه‌های آن، به‌ویژه از طریق یهودیان تازه‌مسلمان، مانند کعب الاحبار، وهب بن منبّه و... پر می‌ساختند. آنان بدین صورت، تأثیر فراوانی بر زبان عربی گذاشتند و بسیاری از واژگان و اصطلاحاتی را که عرب‌ها تا آن زمان با آنها آشنایی نداشتند، مانند واژه‌های جهنم، شیطان، ابلیس و... در فرهنگ و زبان عربی وارد کردند».
[۲۹] امین، احمد، فجرالاسلام، ص ۲۳.


۵.۲ - عظمت علمی اهل کتاب نسبت به اعراب

هیبت دینی یهود و نصارا (اهل کتاب؛ در قرآن کریم، یهود و نصارا «اهل کتاب» معرّفی شده‌اند. این تعبیر ۳۱ بار در قرآن به کار رفته است.) که پشتوانه‌ی فرهنگی آنان به حساب می‌آمد، سبب شده بود تا عرب جاهلی که از آن پشتوانه بی‌بهره بودند، آنان را برتر از خود بپندارند. آگاهی‌های وسیع یهود و نصارا از تاریخ و دانستن داستان‌های شگفت‌انگیز، عامل مهمی در برتری آنان بر اعراب جاهلی بوده است.
[۳۰] جعفریان، رسول، ج ۱، ص ۱۵۰.
ابن‌خلدون درباره‌ی سبب و انگیزه‌های نقل اسرائیلیات و نفوذ آنها در فرهنگ اسلامی می‌نویسد: «این امر بدان جهت بوده است که در آن زمان، عرب‌ها اهل علم و کتاب نبودند و با زندگی بادیه‌نشینی و بی‌سوادی خوگرفته بودند. وقتی به شناخت چیزی تمایل پیدا می‌کردند و می‌خواستند مطالبی درباره‌ی آفرینش و اسرار جهان هستی بدانند، به «اهل کتاب» مراجعه می‌کردند و از آنان بهره می‌بردند. این عدّه از اهل تورات که در آن روزگار در میان اعراب می‌زیستند، مانند خود ایشان، بادیه‌نشین بوده و از این‌گونه مسایل به جز آنچه عامّه‌ی اهل کتاب می‌دانستند باخبر نبودند. ریشه و منبع آنها، چنانکه اشاره شد، اهل تورات بادیه‌نشین‌اند و آنچه را نقل می‌کنند از روی تحقیق و آگاهی درست نیست، ولی آنان با این وجود، شهرت یافتند و کارشان بالا گرفت؛ زیرا در آیین اسلام دارای مقام والایی بودند. بدین ترتیب، به تدریج از آن روزگار همه‌ی آن منقولات (افسانه‌ها) مورد قبول واقع شد».
[۳۱] ابن‌خلدون، عبدالرحمن، مقدمة العبر، ص ۴۳۹ - ۴۴۰.
[۳۲] لطفی العالم، عمر، المستشرقون و القرآن، ص ۱۰۸ - ۱۰۹.


۵.۲.۱ - سخن محمود ابوریه

استاد محمود ابوریّه می‌نویسد: «یهودیان به علّت داشتن کتاب و نیز به دلیل دانش‌مندانشان، در مسایل ناشناخته‌ی مربوط به آیین‌های پیشین، برای عرب‌ها به منزله‌ی استاد شناخته می‌شدند».
[۳۳] ابوریّه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص ۱۴۶.


۵.۲.۲ - سخن سیدجعفر مرتضی

هم‌چنین استاد سیدجعفر مرتضی تصریح می‌کند که: «اعراب در آغاز ظهور اسلام به دلیل خودباختگی در برابر دانش اهل کتاب، آنان را بسان آموزگاری برای خود می‌پنداشتند و احبار و رهبان را سرچشمه‌ی شناخت فرهنگ خودشان به‌شمار می‌آوردند، تا آنجا که در تاریخ می‌یابیم که اگر فردی از عرب‌ها به اسلام گرایش پیدا می‌کرد، با احبار و رهبان رایزنی می‌کرد، بلکه تمامی یک قبیله به سراغ یهود «فدک» می‌رفتند و درباره‌ی پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) سؤال می‌کردند».
[۳۴] عاملی، جعفر مرتضی، پیشین، ج ۱، ص ۱۷۵.


۵.۲.۳ - دیدار بنی نضیر با قریش

در سال پنجم هجری، سران قبیله‌ی «بنی نضیر» که پس از شکست در مدینه، به خیبر پناهنده شده بودند، در مکه با قریش دیدار کردند و آنان را به جنگ علیه پیامبر اسلام (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) ترغیب نمودند و وعده‌ی هرگونه یاری و همکاری در این راه را به آنان دادند. قریش به برخی از یهود بنی نضیر سلام بن ابی حقیق، حیّی بن اخطب و کنانة بن ربیع گفتند:«ای یهودیان، شما پیروان کتاب اوّل (تورات) هستید و از اختلاف ما با محمّد اطلاع دارید، آیا به نظر شما دین ما بهتر است یا دین او؟ گفتند:آیین شما بهتر از آیین او است و شما به حقیقت سزاوارترید. قریش با شنیدن این سخن، مسرور و شادمان نسبت به آنچه آنان را بدان فراخواندند، بانشاط و فعّال شدند».
[۳۵] ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌هشام، ج ۳، ص ۲۲۵.
[۳۶] عاملی، جعفر مرتضی، پیشین، ج ۱، ص ۱۷۶.


۵.۲.۴ - سیطره فکری یهود

با توجه به این‌که همه‌ی اعراب در آن زمان «امّی» بودند، بلکه چه‌بسا خواندن و نوشتن را عیب می‌دانستند،
[۳۸] عاملی، جعفر مرتضی، پیشین، ج ۱، ص ۴۵.
[۳۹] دینوری، ابن‌قتیبه، الشعر و الشعراء (طبقات الشعراء)، ص ۲۳۴.
یهودیان و مسیحیان در آن عصر، نوعی هیمنت و سیطره‌ی فکری و علمی بر آنان داشتند؛ و از این‌رو، رهبران قریش در صدد بودند تا از نفوذ یهود و جایگاه ویژه‌ی علمی آنان به نفع خویش نهایت بهره را ببرند.
[۴۰] ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌هشام، ج ۱، ص ۳۰۰.
این سلطه‌ی فرهنگی بعدها نیز با مراجعه به دانش‌مندان یهود و نصارا و شنیدن قصه‌های تورات و انجیل ادامه یافت. نقل کرده‌اند که عده‌ای از مسلمانان، بعضی از مطالبی را که از یهود می‌شنیدند، می‌نوشتند؛ آن‌گاه پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: «ضلالت برای امّتی بس، که از آنچه پیامبرشان آورده دوری گزیده و روی به سوی مطالب دیگران آورند. سپس این آیه نازل شد: «أولم یکفهم أنا أنزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم؛ آیا برای آنان کافی نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنان تلاوت می‌شود؟»»
[۴۲] ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌هشام، ج ۱، ص ۳۰۰.


۵.۳ - وجوه اشتراک متون دینی یهود با قرآن کریم

چه‌بسا بتوان وجوه اشتراک زیاد متون دینی با قرآن کریم را یکی از زمینه‌های بهره‌گیری مسلمانان از اهل کتاب دانست. قرآن کریم همانند تورات، بسیاری از قضایا و تاریخ پیامبران و امت‌های پیشین را بیان نموده است. همچنان که موارد مشابه بین قرآن و انجیل به‌ویژه درباره‌ی حضرت عیسی (علیه‌السلام) وجود دارد. قرآن کریم طبق اسلوب ویژه‌ی خود، در بازگویی داستان‌ها و نقل تاریخ کم‌تر به جزئیات پرداخته و در هر مورد، تنها به ذکر آنچه با هدف و مقصود اصلی کلام ارتباط دارد، بسنده کرده است. دکتر ذهبی در این‌باره می‌نویسد: «آنچه زمینه‌ی انباشته شدن روایات اسرائیلی در تفاسیر را فراهم آورده است، هماهنگی و اشتراک قرآن با تورات و انجیل در بیان برخی از موضوعات و نیز به دلیل این‌که قرآن مسایل را، برخلاف تورات و انجیل، با ایجاز و اختصار بازگو می‌کند، بوده است».
[۴۴] جعفریان، رسول، ج ۱، ص ۱۵۱.
[۴۵] واحدی نیشابوری، علی، شأن نزول آیات، ص ۴۳۴.


۵.۳.۱ - سخن گلدزیهر

گلدزیهر نیز علّت تمایل مسلمانان نسبت به داستان‌ها و افسانه‌ها در تفسیر قرآن را این امر دانسته، می‌نویسد: «در زمینه‌ی تفسیر قرآن، گرایش به سوی داستان‌ها و افسانه‌ها در قلمرو ویژه‌ای پدید آمد. درکتاب‌های پیشین، داستان‌های مختلفی آمده است که پیامبر اسلام (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) آنها را در نهایت اجمال و اختصار و گاه (چند داستان را) به صورت فشرده و ادغام شده یک‌جا آورده است».
[۴۶] گلدزیهر، ایگناس، مذاهب التفسیر الاسلامی، ص ۷۵.


۵.۳.۲ - کلام علامه طباطبائی

علّامه‌ی طباطبایی (رحمة الله) نیز در ذیل داستان اصحاب کهف، در بیان علّت اصلی گوناگونی احادیث، علاوه بر راه‌یابی جعل در آنها، دو مطلب را یادآوری می‌کند:
۱. داستان، بسیار مورد توجّه اهل کتاب بوده است و مسلمانان نیز در اقتباس و حفظ روایات و گسترش آنها زیاده‌روی نموده‌اند و به‌ویژه صحابه و تابعان بسیاری از اطلاعات مربوط به پیشنیان را از گروهی از دانش‌مندان اهل کتاب تازه‌مسلمان که با آنان ارتباط و آمیزش داشتند فراگرفته‌اند و با این دسته از روایات، بسان روایات مرویّ از پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) رفتار کردند؛ و بدین ترتیب، کار مشکل شد.
۲. شیوه‌ی قرآن کریم در نقل داستان‌ها بر این است که به گزیده‌ای از نکته‌های مهم و مفید در بیان مقصود و هدف بسنده می‌کند؛ بدون این‌که شرح و تفصیل همه‌ی زوایا و جنبه‌های گوناگون آنها را یادآور گردد؛ زیرا کتاب خدا، کتاب تاریخ و سرگذشت نیست، بلکه تنها، کتاب هدایت است؛ برخلاف داستان‌های اهل کتاب که همواره با ذکر جزئیات و شرح و بسط بی‌فایده همراه است. ولی مفسّران پیشین برای این‌که داستانی کامل و جامع ساخته شود، روایات غیرمعتبر را نیز به آیات قرآنی ضمیمه کردند، و در اثر اختلاف آرا در نقل روایات، کار به این‌جا منتهی شد که هم‌اکنون مشاهده می‌کنیم.

۵.۴ - اسطوره‌گرایی و حس کنجکاوی مسلمانان

همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، اشتیاق عرب‌ها برای شناخت علل پدیده‌ها و راز و رمز عالم وجود و آغاز آفرینش جهان و موجودات و حل مبهمات قرآن کریم، زمینه‌ای مناسب برای دانش‌مندان اهل کتاب فراهم کرد تا بسیاری از افسانه‌ها و خرافات و اندیشه‌های موهوم و بی‌اساس را در اذهان انسان‌های ساده‌دل جای دهند. از این‌رو، برخی از نویسندگان، یکی از علل ورود اسرائیلیات به اندیشه‌های اسلامی را، آمادگی مسلمانان برای شنیدن این افسانه‌ها، از طریق یهودیان دانسته‌اند.
احمد امین درباره‌ی افزایش و گسترش حجم اسرائیلیات در عهد تابعان می‌نویسد:«در این عصر (تابعان) بر حجم تفسیر به‌وسیله‌ی اسرائیلیات افزوده شد؛ به دلیل این‌که افراد بسیاری به آیین اسلام روی آوردند و نیز به این دلیل که انسان‌ها برای شنیدن جزئیات داستان‌ها و رویدادهای تاریخی یهودی و نصرانی که قرآن (به اختصار) به آنها اشاره کرده است، رغبت نشان دادند».
[۴۸] کمالی دزفولی، سید علی، قانون تفسیر، ص ۴۶۶.
[۴۹] واعظ ‌زاده، محمّد، مکاتب و روش‌های تفسیری، ص ۳۷ - ۳۸.
[۵۰] ابن‌خلدون، عبدالرحمن، مقدمة العبر، ص ۴۳۹.


۵.۴.۱ - افسانه منقول از ابوهریره

به عنوان مثال، یکی از افسانه‌هایی که بخاری و مسلم از ابوهریره نقل کرده‌اند، این است که ابوهریره می‌گوید رسول خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: «روزی ملک‌الموت نزد حضرت موسی رفت و گفت: دعوت پرودگارت را اجابت کن! موسی سیلی محکمی به صورت او زد و چشم او را کور کرد! فرشته نزد خدا برگشت و گفت: مرا نزد بنده‌ای فرستادی که نمی‌خواهد بمیرد و دو چشم مرا کور کرد! خداوند چشم فرشته را به حال اوّل برگرداند و به او گفت: نزد بنده‌ام برو و به او بگو، اگر می‌خواهی زنده بمانی، دستت را بر پشت گاو نری بنه؛ به تعداد موهای گاو که زیر دستت قرار می‌گیرد، بر سال‌های عمر تو می‌افزایم. چون عزرائیل به نزد موسی برگشت و جریان را به او گفت، موسی عرضه داشت: خدایا! بعد از این همه، آخرش چیست، فرمود: آخرش مرگ است. عرض کرد:پس اکنون آماده‌ی مرگم. و از خداوند خواست که او را به زمین بیت‌المقدس نزدیک کند و در همان‌جا قبض روح گردد. آن‌گاه رسول خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: اگر در بیت‌المقدس بودم، قبر موسی را به شما نشان می‌دادم که در کنار تپّه‌ی شن‌های سرخ و در طرف جادّه قرار گرفته است».
[۵۳] نجمي، محمد صادق، سيري در صحيحي، ص ۲۰۹.

چنان‌که ملاحظه می‌شود، این حدیث از افسانه‌های قدیمی و از جمله دروغ‌هایی است که در میان توده‌ی مردم معروف گردیده است و اثبات بطلان و نادرستی آن نیازی به دلیل ندارد؛ متن حدیث بهترین گواه بر ساختگی بودن آن است.

۵.۵ - حذف اسناد روایات و خوش‌بینی نسبت به اهل کتاب

در علم حدیث و درایه، اصطلاح «حدیث» به مجموع سند و متن اطلاق می‌شود. از این‌رو، برای ارزیابی صحّت و سقم یک حدیث، غیر از بررسی محتوای آن با معیارهای «فقه الحدیث» لازم است سند حدیث و میزان اعتبار و وثاقت راویان آن به دقّت مورد بررسی قرار گیرد. بدیهی است غفلت و مسامحه در هیچ بخشی از آنها جایز نیست. و چه‌بسا ممکن است این غفلت یا مساحمه، پیامدهای ناگواری درپی داشته باشد. تلاش محدّثان و فقیهان در نقل دقیق روایات و ذکر کامل سلسله‌ی سند آن، برای پیش‌گیری از جعل و تحریف در نصوص دینی است. در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است که امیرمؤمنان (علیه‌السلام) فرموده‌اند: «چون حدیثی برای شما گویند، در مقام نقل، آن‌را به گوینده‌اش نسبت دهید؛ زیرا اگر راست باشد به سود شما است و اگر دروغ باشد، به زیان گوینده‌ی آن است».

۵.۵.۱ - سخن ابن‌خلدون

ابن‌خلدون ضمن اشاره به آفات و ضعف‌های تفسیر نقلی و راه‌یابی روایات اسرائیلی به تفاسیر، می‌گوید: «چون آنچه از یهودیان و اهل کتاب تازه‌مسلمان نقل شده، مربوط به احکام شرعی نبوده است، راویان و مفسرّان، دقّت و احتیاط لازم را به عمل نیاورده‌اند، بلکه با سهل‌انگاری و تسامح، کتاب‌های تفسیری را از آنها انباشته‌اند».
[۵۵] ابن‌خلدون، عبدالرحمن، مقدمة العبر، ص ۴۳۹ - ۴۴۰.
[۵۶] امین، احمد، فجرالاسلام، ص ۲۰۵.
[۵۷] ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات، ص ۲۴.


۵.۵.۲ - سخن دکتر ذهبی

ذهبی پس ازنقل ابن‌خلدون می‌نویسد: «از این بیان به دست می‌آید که ابن‌خلدون مسأله (سبب پیدایش اسرائیلیات) را به دو جنبه بازگردانده است؛ یکی به جنبه‌ی اجتماعی و دیگر به لحاظ اعتقادی و دینی. سپس غلبه‌ی بادیه‌نشینی و بی‌سوادی و ناآگاهی جامعه‌ی عرب و شوق و علاقه‌ی آنان برای شناخت اموری که انسان‌ها بدانها تمایل درونی پیدا می‌کنند، از جمله شناخت درباره‌ی آفرینش و اسرار جهان هستی را انگیزه‌های اجتماعی تلقی نموده است که عرب‌ها از اهل کتاب، صرفاً در این مورد پرس و جو می‌کرده‌اند. و از جمله انگیزه‌ها و جنبه‌های دینی‌ای که راه را برای دریافت این‌گونه روایات، با سهل‌انگاری و بی‌احتیاطی، هموار کرده است، این است که این دسته از روایات ارتباطی با احکام شرعی ندارند، تا در مقام عمل نیاز به تمییز صحیح از غیرصحیح باشد».
[۵۹] ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات، ج ۱، ص ۱۰۸.
[۶۰] ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات، ص ۳۲ - ۳۳.

وی هم‌چنین درباره‌ی ویژگی‌های روایات تفسیری در دوره‌ی پس از صحابه و تابعان می‌نویسد: «در دوره‌ی پس از تابعان، گروهی در زمینه‌ی تفسیر، آثاری تألیف نمودند و در آنها با کوتاه کردن اسناد روایات، سخنان را بدون اسناد به گویندگان آنها، نقل کردند. از این‌رو، روایات بیگانه وارد شد و درست و نادرست درهم آمیخت».
دکتر ذهبی روایتی را از مقدّمه‌ی صحیح مسلم نقل می‌کند که ابن‌سیرین گفته است: در دوره‌ی صحابه، از اسناد احادیث سؤال نمی‌کردند، امّا وقتی فتنه و آشوب برخاست، گفتند: راویان خود را برای ما نام ببرید.
[۶۱] ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات، ص ۲۷.
دکتر احمد خلیل در این زمینه می‌نویسد: «اعتماد زیاد مفسّران بر نقل روایات، بدون ارزیابی و بررسی، تأثیر بسیاری در نفوذ روایات درست و نادرست داشته است. نخستین حرکت در زمینه‌ی تفسیر قرآن، صرفاً بر اساس نقل بوده و هیچ زمینه‌ای برای تلاش فکری در جهت نفی و اثبات، وجود نداشته است، بلکه بازگشت این امر صرفاً به روایت تنها بوده است».
[۶۳] خلیل، احمد، نشأة التفسیر فی الکتب المقدسة و القرآن، ص ۳۵.


۵.۵.۳ - سخن جلال‌الدین سیوطی

جلال‌الدین سیوطی نیز در این‌باره می‌گوید: «گروهی از اهل تفسیر، آثاری در این زمینه تألیف کرده و سندها را کوتاه کردند و اقوال را به طور ناقص نقل نمودند؛ و بدین ترتیب، روایات بیگانه به حوزه‌ی تفسیر وارد شد و درست و نادرست، درهم آمیخت».

۵.۵.۴ - سخن علامه طباطبائی

علّامه‌ی طباطبایی (رحمة الله) ضمن بیان روش تفسیری عامّه، درباره‌ی گروهی از مفسّران آنان می‌نویسد: «طبقه‌ی پنجم کسانی هستند که روایات را با حذف اسناد در تألیفات خود درج کردند و به مجرّد نقل اقوال قناعت نمودند. بعضی از علما گفته‌اند که اختلال نظم تفسیر از همین جا شروع گردید و اقوال زیادی در تفاسیر بدون مراعات صحّت و اعتبار نقل و تشخیص سند، به صحابه و تابعان نسبت داده شد و در اثر این هرج و مرج، دخیل بسیاری به وجود آمده و اعتبار اقوال متزلزل شده است».
وی یکی از علل مهم گسترش روایات اسرائیلی را سهل‌انگاری و بی‌دقتی برخی مفسّران و اعتماد بیش از حدّ آنان به روایات و پذیرش بی‌ملاک آنها دانسته، بدین‌وسیله همگان را به تأمّل و اندیشه در مضامین روایات و عرضه‌ی آنها بر اندیشه‌ی خالص و کتاب الهی فرا می‌خواند.
[۶۵] طباطبایی، محمد حسین، قرآن در اسلام، ص ۵۵.
[۶۶] طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۹، ص ۱۳۳ - ۱۳۴.


۵.۵.۵ - پیامد حذف سند حدیث

مهم‌ترین مشکل و پیامد ناگواری که اسقاط سند احادیث درپی داشت، این بود که راه تحقیق در منبع این منقولات مسدود گردید. (این توجیه در سخنان کسانی نظیر ابن‌تیمیه، ابن‌خلدون و ذهبی و دیگران دیده می‌شود و ظاهراً اصل سخن از آن ابن‌خلدون است.)
[۶۷] واعظ ‌زاده، محمد، مکاتب و روش‌های تفسیری، ص ۳۸.

بسیاری از بزرگان اهل سنّت در توجیه عمل‌کرد صحابه و تابعان به این بهانه متوسل شدند که روایاتی که از عالمان یهود گرفته شده، مربوط به احکام شرعی نبوده است تا نیاز به احتیاط و دقّت در آنها باشد،
[۶۸] ابن‌خلدون، عبدالرحمن، مقدمة العبر، ص ۴۳۹.
[۶۹] امین، احمد، فجرالاسلام، ص ۲۰۱.
غافل از این‌که، این تسامح دینی، چه زیان‌هایی برای فرهنگ اسلام داشته و خواهد داشت، در عین حال، می‌توان اعتراف ضمنی آنان را در مورد سهل‌انگاری و خوش‌باوری و ساده‌لوحی برخی از راویان و اهل تفسیر در سخنانشان مشاهده کرد.
[۷۰] واعظ ‌زاده، محمد، مکاتب و روش‌های تفسیری، ص ۴۰.


۵.۵.۶ - مقابله احادیث با قرآن

نکته‌ قابل توجّه در این مبحث این است که پیش از رجوع به این قبیل منقولات، باید در متن قرآن کریم دقّت کرد و آنچه از آن داستان‌ها با آن سازگار است، با قید احتیاط پذیرفت و آنچه با آن مخالف است، ردّ نمود و این دستور کلی است که از طرف ائمه اهل بیت (علیهم‌السلام) درباره‌ی تشخیص احادیث صحیح از سقیم صادر شده است. در این مورد تفاوتی میان روایات صحابه و تابعان و روایات کتاب‌های معتبر نیست. اگر بنا باشد به بزرگان اهل تفسیر، اعتراض و ایرادی وارد شود، از این جهت نیست که بحث و بررسی سندی درباره‌ی روایات تفسیری انجام نداده‌اند یا سندهای آنها را حذف کرده‌اند، بلکه اشکال از آن جهت متوجه آنان است که به این‌گونه روایات بیش از اندازه تکیه و اعتماد کرده‌اند و به ارزیابی آنها از لحاظ سازگاری یا ناسازگاری متون آنها با قرآن کریم و دلیل عقلی نپرداخته‌اند؛ زیرا ارزش و اعتبار روایات (اخبار و آحاد) تفسیری و تاریخی به لحاظ متن حدیث است، نه سند آن؛ در تفسیر و تاریخ، برخلاف فقه، تعبّد معنا ندارد؛ چون هدف در آنها تحصیل علم و معرفت است که به مجرد خبر واحد به دست نمی‌آید.

۵.۵.۷ - سخن آیة‌الله معرفت

استاد محمّد هادی معرفت در این‌باره می‌نویسد: «ارزش خبر واحد در مورد تفسیر و حدیث، تنها به متن حدیث است، نه سند آن. بنابراین، اگر مضمون و محتوای حدیث توانست ابهامی را در مسأله‌ای برطرف سازد، آن متن گواه بر صدق و راستی حدیث خواهد بود و در غیر این صورت، هیچ دلیلی بر تعبّد به خبر واحد وجود ندارد».
[۷۱] معرفت، محمد هادی، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج ۲، ص ۳۲.


۵.۶ - کینه‌توزی و سوء نیّت یهود

گرچه می‌توان همه‌ی دانش‌مندان اهل کتاب و راویان روایات اسرائیلی را که به آیین اسلام گرویده‌اند، به سوءنیّت و کذب و دسیسه علیه اسلام متّهم کرد، ولی علاوه بر این، می‌توان در لابلای صفحات تاریخ، قراین و شواهدی نیز بر عداوت برخی از آنان نسبت به اسلام، مشاهده کرد. قرآن کریم قوم یهود را سرسخت‌ترین دشمن مسلمانان معرفی کرده، اهل ایمان را نسبت به نیرنگ‌ها و نقشه‌های شوم آنان هشدار می‌دهد: «لتجدن اشد الناس عداوة للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا؛ به یقین دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان را یهود و مشرکان خواهی یافت».
به‌علاوه، چنان‌که گذشت، آنان پیش از ظهور اسلام در شهر مدینه از موقعیّت اجتماعی و اقتصادی قابل توجّهی برخوردار بودند و پس از اقامت پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) در مدینه، احساس خطر جدّی کردند، و در حقیقت موقعیّت خود را از دست دادند. به این سبب، درصدد حیله‌گری و توطئه علیه مسلمانان برآمدند و در این امر با مشرکان نیز دست دوستی و همراهی دادند. بنابراین، جامعه‌ی اسلامی و مسلمانان همواره از گذشته‌ی تاریخ تاکنون، هرلحظه در انتظار حیله و نیرنگ تازه‌ای از سوی آنان بوده است.
[۷۳] دروزه، محمد عزّه، ص۴۵۵.
[۷۴] مغنیه، محمد جواد، اسرائیلیات القرآن، ص ۴۲ - ۴۳.


۵.۲.۱ - سخن محمود ابوریه

استاد محمود ابوریّه یکی از علل اصلی پیدایش اسرائیلیات را مکر و حیله دانش‌مندان یهود و نصارا و تظاهر آنان به اسلام دانسته و می‌گوید: «یهودیان که سرسخت‌ترین دشمنان مسلمانان بودند، برای رسیدن به هدف‌های خود به نیرنگ و فریب متوسّل شده، در ظاهر به آیین اسلام روی آوردند و نیت‌ها و مقاصد خود را در ورای آیین خویش پنهان داشتند، تا از این طریق نیرنگ خود را بر ضدّ‌ مسلمانان جامه‌ی عمل بپوشانند. زیرک‌ترین و حیله‌گرترین آنان، کعب الاحیار، وهب بن منبّه و عبدالله بن سلام بودند که... به جعل و دسّ در روایات نبوی پرداختند».
[۷۵] ابوریّه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص ۱۴۵.


۵.۶.۲ - سخن رشید رضا

محمّد رشید رضا با این اعتقاد و اندیشه، ضمن بیان سخن ابن‌تیمیّه و موضع‌گیری وی درباره‌ی نقل و پذیرش روایات اسرائیلی می‌نویسد: «ابن‌تیمیّه در این‌جا، آشکارا به روایات کعب الاحبار و وهب بن منبّه اشاره می‌کند، درحالی‌که دانش‌مندان پیشین علم رجال فریفته‌ی آنان شده و آن دو را تعدیل نموده‌اند. آیا اگر دروغ کعب و وهب همچنان که امروز برای ما آشکار گردیده، برای وی نیز آشکار می‌شد، باز به همین کیفیت عمل می‌کرد؟» (ابن‌کثیر برخی از مسلمانان اهل کتاب را به افراد نادان و جاهل توصیف می‌کند؛
[۷۶] ابن کثیر، اسماعیل، تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص ۳۲.
)

۵.۶.۳ - سخن مصطفی حسین

استاد مصطفی حسین ضمن بیان سخن ابن‌خلدون درباره‌ی پیدایش اسرائیلیات و نفوذ آن به اندیشه‌ی دین مسلمانان، در مورد کعب الاحبار و امثال وی می‌نویسد: «نقل اسرائیلیات توسط آنان نه از سر سوء نیّت بوده، بلکه این امر صرفاً مبتنی بر پرسش‌ها و پاسخ‌های دوجانبه و ارضای انگیزه‌های طبیعی اعراب جاهلی در مورد شنیدن داستان‌ها بوده است. وی می‌افزاید:به‌نظر می‌آید که از نصّ کلام ابن‌خلدون کمترین اتّهام سوء نیت در مورد مسلمانان اهل کتاب استنباط نمی‌شود؛ اگرچه بیشتر محققان معاصر، آنان را به سوء نیت متّهم کرده‌اند و اسرائیلیات را از جمله‌ی دسیسه‌های یهودیان علیه اسلام شمرده‌اند. از جمله‌ی این محققان، می‌توان از جواد علی، رشید رضا، احمد امین و محمّد ابوریّه یاد کرد؛ بنابراین، مسلمانان اهل کتاب به طور کلی نزد قدما مورد اعتماد بوده‌اند، گرچه متهم به غفلت شده‌اند؛
[۷۸] حسین، مصطفی، الاسرائیلیات فی التراث الاسلامی، ص ۹۶ - ۹۸.
ولی اتّهام به تعمّد و سوء نیت آنان، تنها از جانب برخی از معاصران است.

۵.۵.۲ - سخن دکتر ذهبی

ذهبی نیز پس از بیان کلام احمد امین و محمّد رشید رضا و محمود ابوریّه مبنی بر متهم بودن کعب به نیرنگ و دروغ، با تکلّف زیاد تلاش می‌کند تا به هر نحو ممکن ساحت کعب را تطهیر نماید.
[۸۰] ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات، ص ۶۵ - ۱۰۴.
[۸۱] طبری، ابن جریر، تفسیر الطبری، ج ۲۳، ص ۵۳.
[۸۲] ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات، ص ۱۰۰.


۵.۶.۵ - جعلهای مغرضانه کعب

چنان‌که ملاحظه می‌شود، برخی در مقام تبرئه دانش‌مندان نوآیین اهل کتاب و توجیه عمل‌کرد و گفته‌های آنان برآمده، تلاش می‌کنند تا ساحت آنان را از سوء نیّت و دروغ عمدی پاک سازند؛ در حالی که دست‌کم در مورد کعب الاحبار در روایات فراوانی به دروغ‌پردازی وی تصریح و یا اشاره شده است. از برخوردهای تند و شدید شخصیت‌هایی، نظیر ابن ‌عباس، علی (علیه‌السلام)، امام صادق (علیه‌السلام) و امام باقر (علیه‌السلام) و ابوذر غفاری و... در مورد گفته‌های کعب الاحبار، به دست می‌آید که نقل داستان‌ها و اخبار ساختگی از سوی برخی از اهل کتاب، با سوء نیّت و شیطنت همراه بوده است. به عنوان مثال، به موارد زیر توجّه فرمایید:
۱. به ابن ‌عباس خبر داده شد که نوف بکالی، فرزند همسر کعب الاحبار، معتقد است که موسایی که یار و همراه خضر بوده، غیر از موسی بن عمران است. ابن عباس گفت: دروغ گفته است دشمن خدا.
[۸۳] طبری، ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک،ج ۱، ص ۲۶۸.
[۸۴] عاملی، سید جعفر مرتضی، اسرائیلیات در تاریخ طبری، کیهان اندیشه، شماره‌ی ۲۵.

۲. ابن جریر طبری روایتی را درباره‌ی ذبیح بودن اسماعیل از ابن عباس نقل کرده است که مضمون آن، اتّهام یهود به دروغ‌پردازی است.
[۸۵] طبری، ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج ۱، ص ۶۵.
[۸۶] ابوریّه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص ۱۵۸- ۱۷۴.
[۸۷] ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص ۷۷.
[۸۸] کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ۴، ص ۲۳۹.

۳. روزی ابن عباس نشسته بود که مردی سررسید و به او گفت:سخن عجیبی از کعب الاحبار درباره‌ی خورشید و ماه شنیدم. ابن عباس در حالی که تکیه داده بود، با شنیدن این سخن راست نشست و پرسید:آن سخن چه بود؟ مرد گفت:کعب گمان دارد که خورشید و ماه در روز قیامت به صورت دو گاو پِیْ شده در جهنم افکنده می‌شوند! عکرمه می‌گوید:ابن عباس از این سخن برآشفت و گفت:کعب دروغ گفته، کعب دروغ گفته، کعب دروغ گفته، او مردی یهودی است که می‌خواهد این مطالب را در اسلام وارد کند.
[۸۹] عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج ۴، ص ۲۳۹.

۴. روزی مجلسی در حضور خلیفه‌ی دوم، عمر، تشکیل شده بود که امام علی (علیه‌السلام) نیز در آن حضور داشت. کعب نیز یکی از حاضران آن مجلس بود. خلیفه از کعب پرسید: آیا تو حافظ همه‌ی تورات هستی؟ کعب در جواب گفت:نه، امّا بسیاری از آن را در حفظ دارم. خلیفه از او پرسید:خداوند قبل از خلقت عرش، کجا بود، و آن آبی که خداوند عرش خود را بر آن نهاد در چه مکانی قرار داشت؟ کعب گفت:خداوند بر صخره‌ی بیت‌المقدس جای داشت! و با آب دهانش دریاهای خروشان را خلق کرد و عرش خویش را بر آن نهاد. امام (علیه‌السلام) در حالی که به شدّت ناراحت بود و کلمات شگفت‌انگیز خود را بیان می‌کرد، به عنوان اعتراض، مجلس را ترک گفت، ولی عمر او را قسم داد تا در مجلس بماند. امام (علیه‌السلام) نیز بازگشت و رو به کعب کرد و گفت: تو اشتباه می‌کنی و اصحاب تو به خطا رفته‌اند و بر خدا دروغ بسته‌اند و خداوند برتر از این سخنان و بزرگ‌تر از آن است که مکان داشته باشد و ساحت خداوند از آنچه ملحدان انگاشته و یا جاهلان پنداشته‌اند دور است. وای بر تو ای کعب! آن‌کس که به قول تو از آب دهانش دریای عظیم آید، چگونه می‌توان بر صخره بنشیند؟
۵. از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که بعضی از عالمان به دنبال احادیث یهود و نصارا هستند، تا دانش خود را با آنها افزون سازند، اینان در پایین‌ترین مرتبه‌ی دوزخ جای دارند.
۶. روزی امام باقر (علیه‌السلام) در حالی که در مسجدالحرام، رو به کعبه نشسته بود، به یارانش فرمود:نگاه به کعبه عبادت است. در این هنگام مردی به نام عاصم بن عمر گفت:کعب الاحبار می‌گوید:هر بامداد، کعبه به بیت‌المقدس سجده می‌کند. امام پرسید:نظر تو درباره‌ی سخن کعب چیست؟ او پاسخ داد:او راست گفته است. در این هنگام امام خشمگین شد و فرمود:دروغ گفتی، کعب هم دروغ گفته است.
۷. روزی ابوذر بر عثمان وارد شد. در این هنگام، کعب الاحبار نزد وی نشسته بود و با هم سخن می‌گفتند. عثمان به کعب رو کرده، گفت:برای زمامدار جایز است که مالی را بگیرد و هر وقت توانست بپردازد؟ کعب گفت:این اشکال ندارد. ابوذر خطاب به کعب گفت:ای یهودی‌زاده! تو دین ما را به ما یاد می‌دهی؟! عثمان گفت:چقدر آزارت به من و زخم زبانت به یاران من زیاد شده است! برو به شام!

۵.۷ - ممنوعیت نگارش و نقل حدیث

یکی از رخدادهای تلخ تاریخ صدر اسلام، جریان ممنوعیّت نگارش و نقل روایات پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) است که به دستور خلفا به‌ویژه خلیفه‌ی دوم پدید آمده است. منع نگارش حدیث موجب شد میدان برای نشر و گسترش اسرائیلیات باز شود و احادیث درست و ساختگی درهم آمیخته گردد. با گذشت زمان، کار تشخیص و جداسازی احادیث صحیح از سقیم، مشکل‌تر شد. استاد ابوریّه در این زمینه به تفصیل به بحث و بررسی پرداخته و خطر و زیان نفوذ اندیشه‌های انحرافی یهود را به فرهنگ اسلامی گوش‌زد کرده است.

۵.۷.۱ - سخن علامه عسکری

علّامه سیدمرتضی عسکری در این‌باره می‌نویسد: «مسلماً از همان زمانی که مکتب خلفا باب نقل حدیث از پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) را مسدود کرد، باب نقل روایات اسرائیلی را به طور کامل بر روی آنان گشود. و این امر بدین شکل صورت گرفت که به افرادی مانند تمیم داری نصرانی و کعب الاحبار یهودی اجازه داده شد تا احادیث اسرائیلی را به میل خود درمیان مسلمانان گسترش دهند».
[۹۴] عسکری، سیدمرتضی، معالم المدرستین، ج ۲، ص ۵۷.


۵.۷.۲ - سخن جعفر سبحانی

استاد جعفر سبحانی نیز در این‌باره می‌نویسد: «اسلام و مسلمانان در اثر منع نگارش حدیث و نشر آن، خسارت بزرگی را متحمل شدند که با آمار و ارقام قابل شمارش نیست. چگونه قابل شمارش باشد، در حالی که این امر موجب پیدایش هرج و مرج در اعتقادات، اعمال، اخلاق، آداب و حتی جوهره و کنه دین و اصول آن گردیده است. خلاء حاصل از این عمل، زمینه‌ی مناسبی را برای پیدایش بدعت‌های یهودی و یاوه‌های مسیحی و افسانه‌های زردشتی، به‌ویژه از سوی دانش‌مندان یهود و نصارا به وجود آورد. تا احادیث فراوانی را جعل کنند و آنها را به پیامبران الهی نسبت دهند، همچنان که افسانه‌هایی را ساختند و به پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) نسبت دادند»
[۹۵] سبحانی، جعفر، ابحاث فی الملل و النحل، ج ۱، ص ۶۵.


۵.۷.۳ - علت جعل حکم منع نگارش حدیث

برخی از اهل تحقیق گفته‌اند که تصمیم مهم خلیفه‌ی دوم، عمر، در جلوگیری از کتابت حدیث رسول خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم)، به خاطر پیروی از اهل کتاب بوده است. از عروة بن زبیر نقل شده است که عمر تصمیم به نوشتن احادیث و سنن رسول خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) گرفت، او در این‌باره با صحابه مشورت کرد؛ همه‌ی آنان با این اقدام موافق بودند. عمر یک ماه در این‌باره تأمل کرد، آن‌گاه گفت:من فکر کردم و دیدم که پیش از شما، اهل کتاب در کنار کتاب خدا، کتاب‌هایی نوشتند و بر آنها تکیه کردند و در نتیجه، کتاب خدا را رها نمودند؛ امّا من کتاب خدا را با چیزی نمی‌پوشانم.
[۹۶] خطیب بغدادی، احمدبن‌علی، تقیید العلم، ص ۵۰.
.
[۹۷] حسینی روحانی، سیدمهدی، بحوث مع اهل السنة و السلفیة، ص ۹۷.
[۹۸] ابوریّه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص۴۷.
[۹۹] عاملی، سیدجعفر مرتضی، اسرائیلیات در تاریخ طبری، کیهان اندیشه، ج ۱، ص ۲۷.

در گزارش دیگری آمده است که عمر آن‌چه را که دیگران نوشته بودند، جمع‌آوری کرده، دستور داد تا آنها را بسوزانند. سپس گفت: «أُمنیةٌ کأُمنیّة اهل الکتاب» و یا «مَثْناةٌ کَمَثْنَاة اهل الکتاب». (امنیّة یعنی آرزو و خیال. مثناة یا مشناة، همان کتابی است که اهل کتاب بعد از حضرت موسی (علیه‌السلام) در کنار تورات قرار دادند.
[۱۰۱] خطیب بغدادی، احمدبن‌علی، تقیید العلم، ص ۵۲.
[۱۰۲] ابوریّه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص۴۷.
)
[۱۰۳] جعفریان، رسول، پیشین، ج ۲، ص ۹۷.
به‌هرحال، با وجود ممنوعیت رسمی نگارش حدیث، بسیاری از عالمان اهل کتاب (احبار و رهبان) اجازه‌ی نشر روایات اسرائیلی را از خلیفه داشتند و آزادانه، اندیشه‌های انحرافی خود را منتشر می‌ساختند.
[۱۰۴] عسکری، سیدمرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج ۶۰، ص ۸۳.


۵.۸ - میدان دادن دستگاه خلافت به داستان‌سرایان

یکی از ریشه‌های اصلی و علل مهم نشر و گسترش اسرائیلیات و احادیث جعلی در میان مردم، شیوع قصّه‌خوانی و آزادی عمل داستان‌سرایان در پناه دستگاه خلافت خلفا و دولت اموی بوده است. آزادی عمل قصّه‌خوانان در شرایطی بوده است که نگارش و نقل احادیث و سنّت پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) از سوی خلفا، به‌ویژه با فرمان رسمی خلیفه‌ی دوم، منع شده بود.

۵.۸.۱ - قصاص

در دوره‌ی صحابه و تابعان و پس از آنان، کسانی که در حوادث گذشته و تاریخ انبیا و خلقت و امثال آن بدون سند متّصل به پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) سخن می‌گفتند و سخنانشان نوعی شباهت ظاهری با داستان‌های قرآن داشت، به «قصّاص» مشهور شدند.
[۱۰۵] جعفریان، رسول، پیشین، ج ۲، ص ۹۸.
منبع اصلی قصّه‌خوانان را تورات و نقل‌های شفاهی رایج در میان عالمان یهودی و نصرانی تشکیل می‌داد. قصّه‌خوانان معمولاً در هنگام اقامه‌ی نماز، برای عموم مردم به ایراد سخن و داستان‌سرایی می‌پرداختند.
گفته شده است که قصّه‌خوانی در زمان پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) و ابوبکر وجود نداشته و از زمان خلیفه‌ی دوم با اجازه‌ی او آغاز گردیده و به تدریج ادامه و گسترش یافته است. رواج داستان‌سرایی در زمانی بوده است که قصّه‌خوانان و پندآموزان، دین و باورهای دینی را دستمایه‌ی تجارت خود ساخته، حدیث را وسیله‌ای برای امرار معاش خود و برآوردن خواسته‌های حاکمان قرار داده بودند. بدین ترتیب، آنان بسیاری از افسانه‌های ملّت‌های پیش از اسلام، به‌ویژه داستان‌های تاریخی دینی یهودیان را به نام تفسیر قرآن و به قصد تخریب و یا تحریف مبانی اعتقادی، در لابلای تعالیم اسلامی و تفاسیر قرآنی جای دادند. حرکت داستان‌سرایان با گذشت زمان گسترش یافت و زمام‌داران نیز آنان را برای اهداف سیاسی خود به کار گماشتند. برخی از نویسندگان نخستین قصّه‌سرا را، عبدالله بن رواحه و برخی تمیم داری و عدّه‌ای نیز عبید بن عمیر دانسته‌اند؛ ولی نام‌ورترین آنان همان، تمیم بن اوس داری است.

۵.۸.۲ - قصه‌خوانی در نمازجمعه

عمر، به تمیم اجازه داد تا پیش از خطبه‌های نماز جمعه به ایراد موعظه و قصّه بپردازد و پس از وی، عثمان اجازه داد تا او هفته‌ای دو بار به این کار ادامه دهد.
[۱۱۰] امین، احمد، فجرالاسلام، ص ۱۶۰.
به جز تمیم، عمید بن عمیر نیز در زمان عمر اجازه‌ی قصّه‌خوانی یافت.

۵.۸.۳ - شغل قصه‌خوانی

آورده‌اند که بسیاری از قاضیان به دستور زمامداران، در کنار منصب و شغل قضاوت، مأموریت داستان‌سرایی را نیز بر عهده داشته‌اند. نخستین کسی که در مصر به داستان‌سرایی پرداخت، سلیمان بن عِتْر تُجِیبی بود که در سال ۳۸ هجری این کار را آغاز کرد. او از سوی معاویه، عهده‌دار امر قضاوت و قصّه‌گویی شد. امّا بعدها معاویه او را از کار قضاوت عزل کرد و تنها او را موظّف به داستان‌سرایی نمود. (به نظر می‌آید خلفا برای اشراف و سلطه بر کار قصّه‌خوانان، روایاتی را با این مضمون که قصّه‌خوان باید از طرف امیر گماشته شود ساخته‌اند، تا بتوانند آزادانه به عزل و نصب آنان بپردازند. از این‌جا معلوم می‌شود که «داستان‌سرایی» یک پست دولتی بوده، که خلیفه هر کسی را شایسته‌ی آن می‌دیده، به خدمت می‌گمارده است.

۵.۸.۴ - سردمداران قصه‌سرائی

نخستین زمامداری که قصّه‌خوانان را برای اهداف سیاسی خود به کار گرفت، معاویة بن ابی‌سفیان بود. او مردی را مأمور ساخت تا پس از اقامه‌ی نماز صبح برای نمازگزاران داستان بگوید و این مرد نیز هر روز پس از نماز رو به نمازگزاران می‌کرد و خدا را یاد می‌نمود و بر پیامبر خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) درود می‌فرستاد و سپس برای خلیفه، خاندان، سپاه و پیروان او دعا می‌کرد و دشمنان خلیفه و کسانی را که فرمان‌بری او را نپذیرفته بودند، نفرین می‌نمود.
عبدالله بن سلام، کعب الاحبار و وهب بن منبّه از جمله داستان‌سرایانی بودند که هریک سهم فراوانی در نقل داستان‌های پیامبران و افسانه‌های پیشینیان داشته، کم و بیش ردّ پای آنان را در روایات تفسیری مشاهده می‌کنیم. ابن‌کثیر درباره‌ی کعب الاحبار می‌گوید: «کعب الاحبار در زمان خلافت عمر اسلام آورد. وی از کتاب‌های کهن برای عمر نقل سخن می‌کرد و چه‌بسا عمر به سخنان وی گوش فرا می‌داد و مردم را نیز در شنیدن سخنان وی آزاد می‌گذارد و مردم نیز گفته‌های او را، چه درست و چه نادرست، نقل می‌کردند؛ در حالی که، به خدا قسم، این مردم، هیچ نیازی حتی به یک کلمه از حرف‌های او نداشتند».
[۱۱۳] ابن‌کثیر، اسماعیل، تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۱۸.
[۱۱۴] سبحانی، جعفر، ابحاث فی الملل و النحل، ج ۱، ص ۷۴.

چنان‌که ملاحظه شد، در میان خلفا، عمر و معاویه بیش از دیگران به دانش‌مندان اهل کتاب تمایل داشته، آنان را در نقل داستان‌های تاریخی تورات و افسانه‌های خرافی آزاد گذارده‌اند، بلکه در زمان معاویه بیش‌ترین جعل حدیث در فضیلت‌سازی برای حکّام و جلوگیری از نشر فضایل اهل بیت پیامبر اکرم (علیهم‌السلام) صورت گرفت. و نیز بهترین شیوه‌ی بنی‌امیّه برای دور نگه‌داشتن مردم از مسایل مهم سیاسی اجتماعی و انحراف اذهان آنان، بهره‌گیری از روایات ساختگی دانش‌مندان یهود و نصارا بوده است. برای روشن شدن این حقیقت تلخ، به دو مطلب مهم اشاره می‌کنیم:

۵.۸.۵ - خلیفه‌ دوم و منابع دینی اهل کتاب

پیش‌تر اشاره شد که چون اهل کتاب دارای کتاب آسمانی و پیشینه‌ی تاریخی کهن بودند، عرب‌های عصر جاهلیّت برای آنان احترام خاصّی قایل بودند و در موارد زیادی برای آگاهی ازمسایل دینی خود به آنان مراجعه می‌کردند. این هیمنت دروغین اهل کتاب، نه تنها توده‌ی مردم را فریفته بود، بلکه بسیاری از خواصّ دوران صدر اسلام را نیز شیفته‌ی خویش ساخته بود.
خلیفه‌ی دوم نسبت به تمیم داری بسیار احترام می‌کرد و از او با عبارت «خیر اهل المدینة» یاد می‌نمود
[۱۱۶] ابوریّه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص ۱۵۲.
و به وی اجازه داده بود پیش از نماز جمعه، برای مردم سخن بگوید و خود نیز به شنیدن سخنان وی علاقه نشان می‌داد. هم‌چنین کعب الاحبار، دانش‌مند بزرگ یهودی، از جمله کسانی است که بسیار مورد توجّه خلیفه‌ی دوم بوده است. («و لقد کذب علی رسول الله صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم علی عهده حتی قام خطیبا فقال: «من کذب‌ علی متعمدا، فلیتبوا مقعده من النار».
[۱۱۸] صالح، صبحی، نهج البلاغه، خطبه‌ی ۲۱۰.
)

۵.۸.۶ - حکومت معاویه و رونق بازار جعل حدیث

گرچه جعل حدیث از دوران حیات پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) شروع شد و وی خود به این حقیقت تلخ و شوم تصریح کرده‌اند، بیش‌ترین روایات ساختگی در دوران حکومت معاویه ساخته شد. ابوریّه می‌نویسد: «موج حدیث‌سازی در دوران حکومت معاویه بالا گرفت و وی از نفوذ و ثروت خود در این راه استفاده کرد».
[۱۲۰] ابوریّه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص ۱۲۶.
در زمان معاویه روایات فراوانی در ستایش شام و بیت‌المقدس، در برابر مدینه و مکه به دست امثال کعب الاحبار ساخته شد. ابن‌عساکر در تاریخ خویش از کعب الاحبار نقل می‌کند که او گفت: «محبوب‌ترین سرزمین‌ها در پهنه‌ی زمین نزد خداوند، شام است و محبوب‌ترین نقطه‌ی شام نزد خداوند، قدس (بیت‌المقدس) است».
[۱۲۱] سبحانی، جعفر، ابحاث فی الملل و النحل، ج ۱، ص ۷۷.
[۱۲۲] عسکری، سیدمرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج ۶، ص ۱۰۵.
[۱۲۳] ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، ج ۱، ص ۱۱۰.

هم‌چنین وی برای تقرّب به معاویه، مرکز حکومت پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) را شام معرفی می‌کند؛ زیرا معاویه امکانات حکومت خود را در شام فراهم آورده است. این معنا در گفته‌های ابوهریره که شاگرد تمام عیار کعب الاحبار محسوب می‌شود نیز آمده است: «الخلافة بالمدینة و الملک بالشام».
[۱۲۵] عسکری، سیدمرتضی، معالم المدرستین، ج ۲، ص ۶۰.
گفتنی است که سرزمین شام، مرکز خلافت و پایتخت حکومت معاویه، قبلاً پایتخت مسیحیان روم شرقی بیزانس و دارای تمدّنی کهن بوده است و بدیهی است که رسوبات فکری و فرهنگی مسیحیّت در این منطقه به کلی از بین نرفته است. هم‌چنین کعب الاحبار در جای دیگری می‌گوید: خانه‌ی کعبه هر روز صبحگاهان به بیت‌المقدس سجده می‌کند. و نیز می‌گوید: قیامت برپا نخواهد شد، مگر این‌که بیت‌الحرام را به نزد بیت‌المقدس ببرند؛ آن‌گاه این دو خانه‌ی مقدّس را با اهل آنها به بهشت وارد نمایند و حساب خلایق و عرضه‌ِی اعمال در روز قیامت، در بیت‌المقدس انجام می‌گیرد. (قبلاً‌روایتی از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شد که حضرت سخن کعب و ناقل آن را تکذیب کردند و درباره‌ی کعبه فرمودند: خداوند هیچ نقطه‌ای از زمین را نیافریده که نزد او محبوب‌تر از این خانه باشد.
[۱۲۷] عسکری، سیدمرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج ۶، ص ۱۰۷ - ۱۰۸.
)
از این روایات برمی‌آید که اهل کتاب به‌ویژه کعب تلاش کرده‌اند تا آیین اسلام و مقدّسات آن، از جمله کعبه، را در برابر آیین یهود خاضع و تسلیم نشان دهند.


اسرائیلیات؛ الإسرائیلیات و الموضوعات فی کتب التفاسیر (کتاب)؛ پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر (کتاب).


۱. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج ۱۵، ص ۱۲۷ باب «فضائل موسی علیه السلام ».    
۲. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج ۲، ص ۹۲. کتاب الجنائز باب «من احبّ الدفن فی الارض المقدسة».    
۳. ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۱۲۱.    
۴. نجمی، محمد صادق، سیری در صحیحین، ص ۲۰۹.
۵. ابن تیمیه، تقی الدین، مقدمة فی اصول التفسیر، ص ۵۶- ۵۸.    
۶. ابن کثیر، اسماعیل، تفسیر القرآن الکریم، ج ۱، ص ۸۰.    
۷. ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه العبر، ج ۲، ص ۱۴۰.
۸. موسوی بجنوردی، کاظم، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۱، ص ۱۳۵.
۹. ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۱۲۱.    
۱۰. جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف تشیّع، ج ۲، ص ۱۳۹.
۱۱. مغنیه، محمد جواد، اسرائیلیات القرآن، ص۴۱.
۱۲. ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۱۲۲.    
۱۳. دیاری، محمد تقی، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، ص ۱۵۵- ۱۷۶.
۱۴. عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج ۶، ص ۹۸.
۱۵. دیاری، محمد تقی، پژوهشي در باب اسرائيليات در تفاسير قرآن، ص ۱۸۶- ۱۹۴.
۱۶. ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۱۲۲.    
۱۷. محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۱۲۸.    
۱۸. رمزی، نعناعه، الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر، ص ۱۸.
۱۹. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص۴- ۵.    
۲۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۹.    
۲۱. جان، بی. ناس، تاریخ جامع ادیان، ص ۴۸۸.
۲۲. انجیل، صحیفه‌ یوشع، باب ۱۹.
۲۳. جان، بی. ناس، تاریخ جامع ادیان، ص ۴۹۹.
۲۴. مغنیه، محمد جواد، اسرائیلیات القرآن، ص ۴۱- ۴۲.
۲۵. جان، بی. ناس، تاریخ جامع ادیان، ص ۵۵۴.
۲۶. ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌هشام، ج ۱، ص۳۰۰.
۲۷. ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۴۳- ۵۴۹.
۲۸. ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، ص ۲۲- ۲۵.
۲۹. امین، احمد، فجرالاسلام، ص ۲۳.
۳۰. جعفریان، رسول، ج ۱، ص ۱۵۰.
۳۱. ابن‌خلدون، عبدالرحمن، مقدمة العبر، ص ۴۳۹ - ۴۴۰.
۳۲. لطفی العالم، عمر، المستشرقون و القرآن، ص ۱۰۸ - ۱۰۹.
۳۳. ابوریّه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص ۱۴۶.
۳۴. عاملی، جعفر مرتضی، پیشین، ج ۱، ص ۱۷۵.
۳۵. ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌هشام، ج ۳، ص ۲۲۵.
۳۶. عاملی، جعفر مرتضی، پیشین، ج ۱، ص ۱۷۶.
۳۷. مطهری، مرتضی، پیامبر امّی، ص ۵۱ - ۵۲.    
۳۸. عاملی، جعفر مرتضی، پیشین، ج ۱، ص ۴۵.
۳۹. دینوری، ابن‌قتیبه، الشعر و الشعراء (طبقات الشعراء)، ص ۲۳۴.
۴۰. ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌هشام، ج ۱، ص ۳۰۰.
۴۱. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۵۱.    
۴۲. ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌هشام، ج ۱، ص ۳۰۰.
۴۳. ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۱۲۲- ۱۲۳.    
۴۴. جعفریان، رسول، ج ۱، ص ۱۵۱.
۴۵. واحدی نیشابوری، علی، شأن نزول آیات، ص ۴۳۴.
۴۶. گلدزیهر، ایگناس، مذاهب التفسیر الاسلامی، ص ۷۵.
۴۷. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۲۹۰- ۲۹۲.    
۴۸. کمالی دزفولی، سید علی، قانون تفسیر، ص ۴۶۶.
۴۹. واعظ ‌زاده، محمّد، مکاتب و روش‌های تفسیری، ص ۳۷ - ۳۸.
۵۰. ابن‌خلدون، عبدالرحمن، مقدمة العبر، ص ۴۳۹.
۵۱. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج ۱۵، ص ۱۲۷ باب «فضائل موسی علیه السلام ».    
۵۲. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج ۲، ص ۹۲. کتاب الجنائز باب «من احبّ الدفن فی الارض المقدسة».    
۵۳. نجمي، محمد صادق، سيري در صحيحي، ص ۲۰۹.
۵۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ۱، ص ۵۲.    
۵۵. ابن‌خلدون، عبدالرحمن، مقدمة العبر، ص ۴۳۹ - ۴۴۰.
۵۶. امین، احمد، فجرالاسلام، ص ۲۰۵.
۵۷. ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات، ص ۲۴.
۵۸. محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۱۲۹.    
۵۹. ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات، ج ۱، ص ۱۰۸.
۶۰. ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات، ص ۳۲ - ۳۳.
۶۱. ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات، ص ۲۷.
۶۲. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۱۵.    
۶۳. خلیل، احمد، نشأة التفسیر فی الکتب المقدسة و القرآن، ص ۳۵.
۶۴. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج ۴، ص ۲۴۲.    
۶۵. طباطبایی، محمد حسین، قرآن در اسلام، ص ۵۵.
۶۶. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۹، ص ۱۳۳ - ۱۳۴.
۶۷. واعظ ‌زاده، محمد، مکاتب و روش‌های تفسیری، ص ۳۸.
۶۸. ابن‌خلدون، عبدالرحمن، مقدمة العبر، ص ۴۳۹.
۶۹. امین، احمد، فجرالاسلام، ص ۲۰۱.
۷۰. واعظ ‌زاده، محمد، مکاتب و روش‌های تفسیری، ص ۴۰.
۷۱. معرفت، محمد هادی، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج ۲، ص ۳۲.
۷۲. مائده/سوره۵، آیه۸۲.    
۷۳. دروزه، محمد عزّه، ص۴۵۵.
۷۴. مغنیه، محمد جواد، اسرائیلیات القرآن، ص ۴۲ - ۴۳.
۷۵. ابوریّه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص ۱۴۵.
۷۶. ابن کثیر، اسماعیل، تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص ۳۲.
۷۷. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار (تفسیر القرآن الحکیم)، ج ۱، ص ۹.    
۷۸. حسین، مصطفی، الاسرائیلیات فی التراث الاسلامی، ص ۹۶ - ۹۸.
۷۹. ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۱۳۷.    
۸۰. ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات، ص ۶۵ - ۱۰۴.
۸۱. طبری، ابن جریر، تفسیر الطبری، ج ۲۳، ص ۵۳.
۸۲. ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات، ص ۱۰۰.
۸۳. طبری، ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک،ج ۱، ص ۲۶۸.
۸۴. عاملی، سید جعفر مرتضی، اسرائیلیات در تاریخ طبری، کیهان اندیشه، شماره‌ی ۲۵.
۸۵. طبری، ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج ۱، ص ۶۵.
۸۶. ابوریّه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص ۱۵۸- ۱۷۴.
۸۷. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص ۷۷.
۸۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ۴، ص ۲۳۹.
۸۹. عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج ۴، ص ۲۳۹.
۹۰. صدوق، محمد بن علی، کتاب الخصال،ج ۱، ص ۳۵۲، باب السبعه، ح۳.    
۹۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ۴، ص۲۳۹- ۲۴۰.    
۹۲. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص ۲۶۵.    
۹۳. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج ۳، ص ۵۴.    
۹۴. عسکری، سیدمرتضی، معالم المدرستین، ج ۲، ص ۵۷.
۹۵. سبحانی، جعفر، ابحاث فی الملل و النحل، ج ۱، ص ۶۵.
۹۶. خطیب بغدادی، احمدبن‌علی، تقیید العلم، ص ۵۰.
۹۷. حسینی روحانی، سیدمهدی، بحوث مع اهل السنة و السلفیة، ص ۹۷.
۹۸. ابوریّه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص۴۷.
۹۹. عاملی، سیدجعفر مرتضی، اسرائیلیات در تاریخ طبری، کیهان اندیشه، ج ۱، ص ۲۷.
۱۰۰. ابن‌اثیر، ابوالسعادات، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج ۴، ص۳۶۷.    
۱۰۱. خطیب بغدادی، احمدبن‌علی، تقیید العلم، ص ۵۲.
۱۰۲. ابوریّه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص۴۷.
۱۰۳. جعفریان، رسول، پیشین، ج ۲، ص ۹۷.
۱۰۴. عسکری، سیدمرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج ۶۰، ص ۸۳.
۱۰۵. جعفریان، رسول، پیشین، ج ۲، ص ۹۸.
۱۰۶. ابن الجوزی، عبد الرحمن، القُصّاص و المذکّرین، ص ۱۵۹.    
۱۰۷. ابن‌اثیر، ابوالسعادات، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج ۴، ص ۷۰، مادّه‌ی قصّ.    
۱۰۸. ابن الجوزی، عبد الرحمن، القُصّاص و المذکّرین، ص ۱۵۹.    
۱۰۹. صنعانی، عبد الرزاق، المصنّف، ج ۳، ص ۲۱۹.    
۱۱۰. امین، احمد، فجرالاسلام، ص ۱۶۰.
۱۱۱. ابن الجوزی، عبد الرحمن، القُصّاص و المذکّرین، ص ۱۵۹.    
۱۱۲. صنعانی، عبد الرزاق، المصنّف، ج ۳، ص ۲۱۹.    
۱۱۳. ابن‌کثیر، اسماعیل، تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۱۸.
۱۱۴. سبحانی، جعفر، ابحاث فی الملل و النحل، ج ۱، ص ۷۴.
۱۱۵. عسقلانی، ابن‌حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ۵، ص ۴۸۱.    
۱۱۶. ابوریّه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص ۱۵۲.
۱۱۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ۱، ص ۵۰ باب «اختلاف الحدیث».    
۱۱۸. صالح، صبحی، نهج البلاغه، خطبه‌ی ۲۱۰.
۱۱۹. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۱، ص ۳۸.    
۱۲۰. ابوریّه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص ۱۲۶.
۱۲۱. سبحانی، جعفر، ابحاث فی الملل و النحل، ج ۱، ص ۷۷.
۱۲۲. عسکری، سیدمرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج ۶، ص ۱۰۵.
۱۲۳. ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، ج ۱، ص ۱۱۰.
۱۲۴. متّقی هندی، علی، کنز العمال، ج ۶، ص ۸۸     .
۱۲۵. عسکری، سیدمرتضی، معالم المدرستین، ج ۲، ص ۶۰.
۱۲۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ۴، ص۲۳۹- ۲۴۰.    
۱۲۷. عسکری، سیدمرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج ۶، ص ۱۰۷ - ۱۰۸.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اسرائیلیات در تفاسیر».    

رده‌های این صفحه : مقالات اندیشه قم




جعبه ابزار