• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استصحاب(تعاریف)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تا کنون تعاریف مختلفی برای استصحاب ذکر شده است که می توان به چند تعریف عمده‌ی آن اشاره نمود:



شیخ بهایی در تعریف استصحاب نوشته است
اثبات الحکم فی الزمان الثانی تعویلا لثبوته فی الزمان الاول.
این تعریف مربوط به شیخ بهاء الدین در کتاب زبدة الاصول است که می گوید: حکم را در زمان دوم ثابت کنیم برای اینکه در زمان اول ثابت بوده است.
مثلا قبل از طلوع آفتاب دارای وضو بودیم و بعد از آن شک می کنیم که آیا همچنان با طهارت و وضو هستیم که در این حال اثرطهارت را که در زمان اول ثابت بوده است به زمان دوم هم که زمان شک است سرایت داده و ثابت می دانیم.

۱.۱ - ارزیابی تعریف

به این تعریف اشکال شده که دو رکن اصلی استصحاب یعنی یقین سابق و شک لاحق در تعریف ایشان لحاظ نشده است.
به نظر،این اشکال وارد نیست زیرا هرچند در این تعریف از لفظ یقین و شک استفاده نشده ولی تعریف فوق همان یقین و شک را می رساند زیرا علت سرایت دادن حکم زمان اول به زمان دوم، این است که زمان اول زمان یقین است و زمان دوم زمان شک.


کون حکم او وصف یقینی الحصول فی الآن السابق مشکوک البقاء فی الآن اللاحق
[۱] میرزای قمی،قوانین الاصول، ج۲،ص۲۵۹.

میرزای قمی در قوانین می گوید:که حکمی (مانند نجاست آب متغییر) یا وصفی (مانند همه ی موضوعات) در زمان گذشته یقینا حاصل و واقع شده بود ولی بعداودر زمانی دیگر شک داریم که آیا آن وصف یا حکمش باقی است یا خیر.

۱.۱ - ارزیابی تعریف

شیخ به این تعریف اشکال می کند و می فرماید: این تعریفِ ، تعریف خود استصحاب نیست بلکه تعریف محل استصحاب است. اینکه چیزی سابقا یقینی باشد و الان مشکوک، این تعریف محل اجرای استصحاب است نه خود استصحاب.
این اشکال وارد نیست زیرا تعریف میرزای قمی طبق مبنای اماره بودن استصحاب است، وبنا بر این، آن چه که ظن آور است حکم ما نیست بلکه صرف این است که چیزی در سابق یقینی باشد از این رو اگر استصحاب را اماره بدانیم حکم ما در آن دخالتی ندارد بلکه همان یقینی بودن سابق است که راهگشا می باشد. و اینکه شیخ انصاری می گوید که این تعریف اضعف التعاریف است طبق مبنای خود شیخ است که استصحاب را اصل می داند.

۲.۲ - اشکال استاد سبحانی

بله یک اشکال به میرزای قمی وارد است و آن این است که دیگر نباید اسم آن تعریف را استصحاب بگذارد زیرا استصحاب همان مصاحبت و همراهی با شیء است ولی در اینجا اگر به کون الشیء یقینی الحصول فی السابق استصحاب بگوئیم این از باب مجاز است زیرا نتیجه ی اینکه سابق یقینی باشد این است که همان حکم را هم با زمان حال مصاحب و همراه کنیم.


شبخ انصاری در تعریف استصحاب می گوید:
استصحاب هو ابقاء ما کان.
استصحاب یعنی آنچه که قبلا بوده است را الان نیز ابقا کنیم.

۱.۱ - ارزیابی تعریف

همان اشکالی که به شیخ بهاء الدین وارد شده بود به ایشان هم وارد است و همان جواب هم در اینجا داده می شود.


مرحوم اخوند خراسانی در مقام تعریف استصحاب می گوید:
الحکم ببقاء حکم او موضوع ذی حکم شُک فی بقائه
یعنی استصحاب حکم نمودن به بقای حکم یا به بقای موضوع دارای حکم است در جاییکه در بقای انها شک می کنیم. که در کلام ایشان هم استصحاب حکمی گنجانده شده است و هم استصحاب موضوعی.

۱.۱ - ارزیابی تعریف

باید گفت که تعریف محقق خراسانی در واقع توضیح و بسط تعریف شیخ است و تعریف جدیدی به حساب نمی آید.


محقق نائینی در مقام تعریف استصحاب می نویسد:
عدم انتقاض الیقین السابق المتعلِق بالحکم او الموضوع بالشک فی بقاء متعلق الیقین
[۶] محمد حسین نائینی، فوائد الاصول،ج۴،ص ۳۰۷، دفتر انتشارات اسلامی.

یقین گاه به حکم متعلق می شود گاه به موضوع و در هر دو مورد آن یقین را با شک بعد نقض نکنیم.

۱.۱ - ارزیابی تعریف

اشکال:این تعریف صحیح نیست زیرا این تعریف نتیجه ی استصحاب است و نه خود استصحاب اینکه می گویند یقین سابق نشکسته است یعنی استصحاب جاری شده است و این تعریف خود استصحاب نیست.


برای تعریف استصحاب ابتدا باید ببینیم که آیا استصحاب اماره است و یا اصلی از اصول. قبل از والد شیخ بهاء الدین، همه، استصحاب را جزء امارات می دانستند و از زمان ایشان به بعد کم کم قائل شدند که استصحاب اصلی ازاصول عملیه است.
اماره (مثل خبر واحد) همچون چراغی است که واقع را روشن می کند و یقین سابق همانند چراغی است که واقع را روشن می کند زیرا همین که در سابق یقینی بوده این ظن آور است که الان هم همان باقی باشد مثلا رفیقی داریم که ده سال در مکانی زندگی می کرد و الان بعد از گذشت چند روز می خواهم به او نامه ای بنویسم الان هم می گویم که در همان مکان زندگی می کند ،
درحالی که اصل ضعیف است و فقط کارش این است که هنگام شک راه حلی را ارائه کند.
بین همه ی تعاریف استصحاب فقط تعریف مرحوم قمی با اماره بودن تطبیق می کند اگر ما استصحاب را اماره بدانیم تعریف میرزا تعریف خوبی است.
ولی اگر استصحاب اصلی از اصول باشد که فقط در زمان شک و حیرت کارساز است و دیگر مانند اماره چراغی نورانی و بیانگر نیست در این صورت بهترین تعریف، تعریف محقق خراسانی می باشد.


استاد سبحانی استصحاب را به صورت ذیل تعریف نموده است:
الاستصحاب هو عدم نقض الیقین السابق المتعلق بالحکم او بموضوع ذی حکم بالشک اللاحق
اگر بخواهیم استصحاب را مطابق روایات از جمله روایت زرارة (که در ان امام می فرمایند لا تنقض الیقین بالشک) معنا کنیم باید بگوئیم:استصحاب نقض نشدن یقین گذشته (به حکم یا موضوع دارای حکم) بسبب شک بعدی ولاحق است.


۱. میرزای قمی،قوانین الاصول، ج۲،ص۲۵۹.
۲. درس خارج اصول آیت الله سبحانی،شنبه ۲۷ شهریور ۸۹.    
۳. شیخ انصاری،فرائدالاصول،ج۳،ص۹.    
۴. درس خارج اصول آیت الله سبحانی،شنبه ۲۷ شهریور ۸۹.    
۵. آخوند خراسانی،کفایة الاصول،ص۳۸۴،ط موسسه آل البیت.    
۶. محمد حسین نائینی، فوائد الاصول،ج۴،ص ۳۰۷، دفتر انتشارات اسلامی.
۷. درس خارج اصول آیت الله سبحانی،شنبه ۲۷ شهریور ۸۹.    
۸. درس خارج اصول آیت الله سبحانی، شنبه ۲۷ شهریور ۸۹.    




رده‌های این صفحه : استصحاب | اصول عملیه | اصول فقه




جعبه ابزار