• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ادات استفهام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



"استفهام" مصدر باب "استفعال" از ماده‌ی "فهم" است.

فهرست مندرجات

۱ - استفهام
       ۱.۱ - معنای لغوی
       ۱.۲ - معنای اصطلاحی
۲ - ادات استفهام
       ۲.۱ - همزه
       ۲.۲ - ای
       ۲.۳ - این
       ۲.۴ - هل
       ۲.۵ - ایان
       ۲.۶ - ما
       ۲.۷ - انی
       ۲.۸ - کیف
       ۲.۹ - من
۳ - وجه نام‌گذاری
۴ - جایگاه "ادات استفهام"
       ۴.۱ - نکته
۵ - اقسام " استفهام"
       ۵.۱ - أ. استفهام تصدیقی
       ۵.۲ - ب. استفهام تصوری
۶ - اقسام "ادات استفهام"
       ۶.۱ - أ. به اعتبار نوع آن از جهت تصدیقی یا تصوری بودن
              ۶.۱.۱ - مشترک میان استفهام تصوری و تصدیقی
              ۶.۱.۲ - مختص به استفهام تصدیقی
              ۶.۱.۳ - مختص به استفهام تصوری
       ۶.۲ - ب. به اعتبار نوع آن
              ۶.۲.۱ - ادات استفهام حرفی
              ۶.۲.۲ - ادات استفهام اسمی
۷ - اعراب اسم استفهام
       ۷.۱ - أ. رفع
       ۷.۲ - ب‌. نصب
              ۷.۲.۱ - ظرف
              ۷.۲.۲ - مفعول‌به
              ۷.۲.۳ - حال
       ۷.۳ - ج‌. جر
۸ - نکته‌
۹ - "ادات استفهام" در قرآن
۱۰ - "ادات استفهام" در حدیث
۱۱ - نکته
۱۲ - پانویس
۱۳ - منبع




۱.۱ - معنای لغوی

"استفهام" مصدر باب "استفعال" از ماده‌ی "فهم" و در لغت به معنای پرسیدن به جهت شناختن و فهمیدن است.

۱.۲ - معنای اصطلاحی

"استفهام" در اصطلاح نحو عبارت است از: طلب و درخواست فهمیدن به کمک ادات مخصوص.
[۲] صفایی بوشهری، غلام‌علی، بداءَةُ النّحو، ص ۳۰۰.



ادات استفهام اسم‌ها و حروفی هستند که بر این معنا دلالت داشته و عبارتند از: "همزه" (أ)، "هل"، "أیّ"، "مَن"، "ما"، "ماذا"، "أین"، "متی"، "أیّان"، "کم"، "کیف" و "أنّی".
[۳] صفایی بوشهری، غلام‌علی، بداءَةُ النّحو، ص ۳۰۰.
به عنوان مثال"ما" در عبارت "ما رأیتَ؟" از ادات استفهام بوده و متکلم به کمک آن از آنچه مخاطب دیده (مفعول‌به) سؤال می‌کند.

۲.۱ - همزه

همزه (به معنای «آیا»): (اکان للناس عجبا...)؛ «آیا برای مردم شگفت‌آور است؟ ».

۲.۲ - ای

‌ای (به معنای «کدام یک»): (... ایکم زادته هذه ایمانا...)؛ «این ( سوره ) ایمان کدام یک از شما را افزود؟».

۲.۳ - این

این (برای پرسش از مکان): (فاین تذهبون)؛ «پس به کجا می‌روید».

۲.۴ - هل

هل (به معنای «آیا») (هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا)؛ «آیا زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود».

۲.۵ - ایان

ایان (برای پرسش از آینده ): (یسالون ایان یوم الدین)؛ «پرسند روز پاداش کی است».

۲.۶ - ما

ما (به معنای «چه چیزی»): (وما تلک بیمینک یا موسی)؛ «و‌ای موسی در دست راست تو چیست».

۲.۷ - انی

انی (به معنای «کیف»): (... انی یحیی هذه الله بعد موتها...)؛ «چگونه خداوند ، (اهل) این (ویرانکده) را پس از مرگشان زنده می‌کند؟».

۲.۸ - کیف

کیف ( استفهام از حال چیزی است، نه ذات آن) (کیف تکفرون بالله...)؛ «چگونه خدا را منکرید».

۲.۹ - من

من (برای پرسش از شخص): (... ومن یغفر الذنوب الا الله...)؛ «و چه کسی جز خدا گناهان را می‌آمرزد».


معنای لغوی استفهام (پرسیدن و طلب فهمیدن) در معنای اصطلاحی آن لحاظ شده است؛ به این بیان که متکلم با ذکر ادات مخصوص خواهان فهمیدن مطلبی است. البته باید دقت داشت که با توجه به قید "ادات مخصوص" در تعریف اصطلاحی، معنای لغوی اعمّ از معنای اصطلاحی بوده و شامل سؤال کردن به غیر ادات مخصوص
[۱۶] همچون جمله فعلیه "استفهمت".
نیز می‌شود.


عالمان نحو در تبیین مباحث "ادات استفهام" روش یکسانی ندارند؛ بعضی
[۱۷] همچون صاحب "الکفایة" و صاحب "النحو الوافی".
با توجه به معانی دیگر برخی از این ادات، در ضمن بررسی دیگر کاربردهایشان در مباحثی همچون "موصولات"، "ظروف" و "کنایات" به کاربرد استفهامی این ادات نیز اشاره کرده‌اند. بعضی
[۱۸] همچون صاحب "بداءة النحو".
نیز ادات استفهام را در ضمن عنوان کلی "ادات" در کنار سایر ادات، مورد بررسی قرار داده‌اند.

۴.۱ - نکته

ذکر این نکته قابل توجه است که ابن هشام در " مغنی اللبیب" در ضمن بررسی مفردات، بیشتر ادات استفهام را به صورت جداگانه بیان کرده و به کاربرد آنها در استفهام اشاره می‌کند.
[۱۹] ابن هشام در مغنی اللبیب "أین"، "أنّی" و "أیّان" را مورد بررسی قرار نداده است.



استفهام به اعتبار سوال از نسبت موجود در کلام و غیر آن بر دو گونه است:
[۲۰] صفایی بوشهری، غلام‌علی، بداءَةُ النّحو، ص ۳۰۰.


۵.۱ - أ. استفهام تصدیقی

در این نوع از استفهام متکلم از نسبت موجود در کلام سوال می‌کند و استفهام به "لا"، "نعم" و مانند این دو پاسخ داده می‌شود؛ مانند: «هل قام زید؟»؛ در این مثال متکلم از نسبت موجود در کلام (نسبت قیام به زید) سوال کرده و مخاطب در جواب در صورت تایید نسبت مذکور از حرف جواب "نعم" و در صورت نفی آن از حرف جواب "لا" استفاده می‌کند.

۵.۲ - ب. استفهام تصوری

در این نوع از استفهام، متکلم از امری غیر از نسبت موجود در کلام سوال می‌کند و مخاطب با تعیین "مستفهم عنه" (آنچه از او سوال شده) پاسخ می‌دهد؛ مانند:"ما رأیتَ؟" در این مثال متکلم از امری غیر از نسبت (آنچه مخاطب دیده) سوال می‌کند و مخاطب در جواب با تعیین آنچه مشاهده کرده پاسخ می‌دهد.


ادات استفهام به دو اعتبار اقسام متعددی دارد:

۶.۱ - أ. به اعتبار نوع آن از جهت تصدیقی یا تصوری بودن

ادات استفهام به اعتبار نوع استفهام از جهت تصدیقی یا تصوری بودن به سه قسم تقسیم می‌شود:
[۲۱] صفایی بوشهری، غلام‌علی، بداءَةُ النّحو، ص ۳۰۰.
[۲۳] سیوطی، جلال الدین، الاشباه و النظائر، ج۷، ص۴۳.


۶.۱.۱ - مشترک میان استفهام تصوری و تصدیقی

از میان ادات استفهام حرف "همزه"در دو نوع استفهام (تصوری و تصدیقی) به کار می‌رود. مانند: «أ زیدٌ قائمٌ؟» و «أ زیدٌ قام أم عمرو؟»؛ همزه استفهام در مثال اول در استفهام تصدیقی و سوال از نسبت قیام به زید، به کار رفته و در مثال دوم در استفهام تصوری و سوال از امری غیر از نسبت موجود در کلام (شخص قیام کننده) به کار رفته است که مخاطب با تعیین آن پاسخ می‌دهد.

۶.۱.۲ - مختص به استفهام تصدیقی

از میان ادات استفهام حرف "هل" به استفهام تصدیقی اختصاص دارد. مانند: «فَهَل وَجَدتُم مَا وَعَدَ ربُّکُم حَقَّا»؛ «آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود، حق یافتید»؟!
در این آیه شریفه با استفاده از حرف "هل" از نسبت موجود در کلام (حق یافتن وعده‌ی پرودگار) سوال شده است.

۶.۱.۳ - مختص به استفهام تصوری

تمام اسم‌های استفهام، به استفهام تصوری اختصاص دارند؛ مانند:«من جاء؟»؛ در این مثال "من"، اسم استفهام است و متکلم از امری غیر از نسبت (کسی که آمده) سوال کرده و مخاطب با تعیین آن پاسخ می‌دهد.

۶.۲ - ب. به اعتبار نوع آن

"ادات استفهام" به اعتبار نوع آن بر سه گونه است:
[۲۵] صفایی بوشهری، غلام‌علی، بداءَةُ النّحو، ص ۳۰۰.


۶.۲.۱ - ادات استفهام حرفی

این قسم شامل دو حرف همزه (أ) و "هل" می‌شود.

۶.۲.۲ - ادات استفهام اسمی

این قسم به اعتبار اعراب و بناء بر دو گونه است:
أ. معرب؛ "أیّ" تنها اسم استفهام معرب است.
ب. مبنی؛ این قسم شامل اسم‌های "مَن"، "ما"، "ماذا"، "أین"، "متی"، "أیّان"، "کم"، "کیف" و "أنّی" می‌شود.


اعراب اسم استفهام با توجه به اقتضای کلام و نقش آن در جمله بر سه گونه است:
[۲۶] صفایی بوشهری، غلام‌علی، بداءَةُ النّحو، ص ۳۰۳.
[۲۷] ابن هشام، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، ج۲، ص۱۵۲.


۷.۱ - أ. رفع

در مواردی اسم استفهام با توجه به نقش آن در جمله مرفوع می‌شود؛ به عنوان مثال "أیّ" در آیه شریفه «قُلْ أَیُّ شَیْ‌ءٍ أَکْبَرُ شَهادَة»؛ «بگو بالاترین گواهی، گواهی کیست»؟ از ادات استفهام بوده که مبتدا و مرفوع است.

۷.۲ - ب‌. نصب

در مواردی اسم استفهام با توجه به نقش آن در جمله منصوب می‌شود؛ برخی از این نقش‌ها عبارتند از:

۷.۲.۱ - ظرف

ظرف؛ مانند: «فَأَیْنَ تَذْهَبُون‌»؛ «پس به کجا می‌روید»؟
در این آیه شریفه "أین" از ادات استفهام بوده که ظرف و محلا منصوب است.

۷.۲.۲ - مفعول‌به

مفعول‌به؛ مانند: «فَأَیَّ آیاتِ اللَّهِ‌ تُنْکِرُون‌»؛ «پس کدامیک از آیات او را انکار می‌کنید»؟
در این آیه شریفه "ایّ" از ادات استفهام بوده که مفعول‌به و منصوب است.

۷.۲.۳ - حال

حال؛ مانند:«کَیْفَ‌ تَکْفُرُونَ‌ بِاللَّه‌»؛ «چگونه به خداوند کافر می‌شوید»؟!
در این آیه شریفه "کیف" از ادات استفهام بوده که حال و محلا منصوب است.

۷.۳ - ج‌. جر

در دو صورت اسم استفهام مجرور واقع می‌شود:
۱. حرف جرّ بر آن وارد شود؛ مانند: «فَبِأیّ آلاءِ رَبّکُما تُکَذِّبان»؛ «پس کدامین نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید»؟
‌ در این آیه‌ شریفه "أیّ" از ادات استفهام بوده که با وارد شدن حرف جرّ "باء" بر آن مجرور شده است.
۲. مضاف‌الیه واقع شود؛ مانند:"صبیحة أیّ یوم سفرک"؛ در این مثال "أی" از ادات استفهام بوده که مضاف‌الیه و مجرور است.


"ادات استفهام"، اسم‌ها و حروفی هستند که در صدر کلام واقع شده و به اصطلاح صدارت طلب هستند؛ از این رو عوامل لفظی قبل از ادات اسمی استفهام نمی‌توانند در آنها عمل کنند.
[۴۰] سیوطی، جلال الدین، الاشباه و النظائر، ج۲، ص۱۹۶. مگر در صورتی که عامل حرف جر باشد؛ زیرا حرف جر در صورت وارد شدن بر اسم به منزله جزئی از آن به حساب می‌آید.



آیه‌ی «کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ و شَهدوا أنّ الرسولَ حقٌّ و جاءَهم البیّنات‌»، (چگونه خداوند جمعیتی را هدایت می‌کند که بعد از ایمان و گواهی به حقانیت رسول و آمدن نشانه‌های روشن برای آنها، کافر شدند؟)؛ در این آیه شریفه "کیف" اسم استفهام بوده که حال و محلا منصوب است.


حدیث «هل‌ مِن أحَدٍ یَمشِی علی المَاءِ إلّا ابتَلَّت قَدَمَاه؟ کذلک صاحبُ الدّنیا لا یُسَلِّم مِن الذُّنُوب‌»؛
[۴۴] پاینده، ابوالقاسم، ترجمه نهج الفصاحه، ص ۳۴۸، حدیث ۹۵۹.
(مگر کسی هست که بر آب رود و پاهایش تر نشود؟ همچنین دنیادار از گناه مصون نخواهد ماند)؛ در این حدیث شریف "هل" از ادات استفهام حرفی است.


در پایان ذکر این نکته قابل توجه است که از مباحث مهم "ادات استفهام"، احکام و معنای هر یک از این ادات است که در عنوان مستقل "احکام ادات استفهام" مورد بررسی قرار می‌گیرد.


۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۰، ص ۳۴۳، ماده "فهم".     استفهمه: سأله أن یفهمه.
۲. صفایی بوشهری، غلام‌علی، بداءَةُ النّحو، ص ۳۰۰.
۳. صفایی بوشهری، غلام‌علی، بداءَةُ النّحو، ص ۳۰۰.
۴. الانباری، عبدالرحمان، اسرار العربیة، ص۲۶۷.    
۵. سوره یونس/۱۰، آیه۲.    
۶. سوره توبه/۹، آیه۱۲۴.    
۷. سوره تکویر/۸۱، آیه۲۶.    
۸. سوره دهر/۷۶، آیه۱.    
۹. سوره ذاریات/۵۱، آیه۱۲.    
۱۰. سوره طه/۲۰، آیه۱۷.    
۱۱. سوره بقره/۲، آیه۲۵۹.    
۱۲. سوره بقره/۲، آیه۲۸.    
۱۳. سوره آل عمران/۳، آیه۱۳۵.    
۱۴. زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان فی علوم القرآن (باحاشیه)، ج۲، ص۳۴۷.    
۱۵. سیوطی، عبد الرحمان بن ابی بکر، الاتقان فی علوم القرآن، ج۳، ص۲۶۷.    
۱۶. همچون جمله فعلیه "استفهمت".
۱۷. همچون صاحب "الکفایة" و صاحب "النحو الوافی".
۱۸. همچون صاحب "بداءة النحو".
۱۹. ابن هشام در مغنی اللبیب "أین"، "أنّی" و "أیّان" را مورد بررسی قرار نداده است.
۲۰. صفایی بوشهری، غلام‌علی، بداءَةُ النّحو، ص ۳۰۰.
۲۱. صفایی بوشهری، غلام‌علی، بداءَةُ النّحو، ص ۳۰۰.
۲۲. سیوطی، جلال الدین، الاشباه و النظائر، ج۴، ص۵۵.    
۲۳. سیوطی، جلال الدین، الاشباه و النظائر، ج۷، ص۴۳.
۲۴. سوره اعراف/۷، آیه ۴۴.    
۲۵. صفایی بوشهری، غلام‌علی، بداءَةُ النّحو، ص ۳۰۰.
۲۶. صفایی بوشهری، غلام‌علی، بداءَةُ النّحو، ص ۳۰۳.
۲۷. ابن هشام، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، ج۲، ص۱۵۲.
۲۸. سوره انعام/۶، آیه ۱۹.    
۲۹. صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج ۷، ص ۱۰۲.    
۳۰. سوره تکویر/۸۱، آیه ۲۶.    
۳۱. صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج۳۰، ص۲۵۸.    
۳۲. سوره غافر/۴۰، آیه ۸۱.    
۳۳. صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج۲۴، ص۲۷۹.    
۳۴. سوره بقره/۲، آیه ۲۸.    
۳۵. صافی، محمد بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، صافی، ج۱، ص۹۰.    
۳۶. سوره الرحمن/۵۵، آیه ۱۳.    
۳۷. صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج۲۷، ص۹۰.    
۳۸. سیوطی، جلال الدین، الاشباه و النظائر، ج۲، ص۹۱.    
۳۹. سیوطی، جلال الدین، الاشباه و النظائر، ج۴، ص۵۵.    
۴۰. سیوطی، جلال الدین، الاشباه و النظائر، ج۲، ص۱۹۶. مگر در صورتی که عامل حرف جر باشد؛ زیرا حرف جر در صورت وارد شدن بر اسم به منزله جزئی از آن به حساب می‌آید.
۴۱. سوره آل‌عمران/۳، آیه ۸۶.    
۴۲. صافی، محمد بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج۳، ص ۲۳۹.    
۴۳. ری‌شهری، محمد، حکم النّبیّ الأعظم، ج۳، ص۳۴۱.    
۴۴. پاینده، ابوالقاسم، ترجمه نهج الفصاحه، ص ۳۴۸، حدیث ۹۵۹.



پژوهشکده باقرالعلوم.    
فرهنگ‌نامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «ادات استفهام».    


رده‌های این صفحه : ادات استفهام | ادات قرآن | ادبیات عرب




جعبه ابزار