• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خبر واحد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



‌از آنجایی که علم قطعی به فروعات فقهی از طریق اخبار یقینی محدود می‌باشد لذا بحث از حجیت خبر واحد ضروری می‌نماید.



خبر در لغت به معنای وسیله اطلاع و رسیدن به علم می‌باشد و واحد به معنای یگانه و منفرد می‌باشد
[۲] فرهنگ ابجدی عربی به فارسی.
و در اصطلاح خبری است که مفید یقین و اطمینان نباشد و در مقابلش خبر متواتر و خبری که قرائنی در اطرافش وجود دارد که باعث یقین به آن است، می‌باشد چه توسط یک نفر چه توسط چندین نفر باشد به شرطی که موجب یقین نشود.
مؤلف معالم می‌نویسد:
«و خبر الواحد هو ما لم یبلغ حد التواتر سواء کثرت رواته ام قلت و لیس شانه افادة العلم بنفسه. نعم قد یفیده بانضمام القرائن الیه و زعم قوم انه لا یفید العلم و ان انضمت الیه القرائن؛ خبر واحد آن است، که به حد تواتر نرسد؛ اعم از این که عدد راویان آن زیاد باشد یا کم و شان چنین خبر، خود به خود افاده علم نیست. بله، گاهی به ضمیمیه قرائن، مفید علم است و قومی گمان کرده‌اند، که مفید علم نیست؛ اگرچه قراین به آن ضمیمه شود.»
شیخ بهایی و شارح الوجیزة، علامه صدر در متن و شرح الوجیزة فرموده‌اند:
«و الا، اذا لم ینته الحدیث الی التواتر او التظافر و التسامع فخبر آحاد، سواء کان الراوی واحدا او اکثر؛
[۷] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۱۲۵.
وگرنه، زمانی که حدیث به تواتر یا تظافر یا تسامع منتهی نشود، خبر واحد است اعم از این که راوی یک نفر یا بیشتر باشد.»
تعاریف بیشتر علما به این بر می‌گردد، که خبر واحد، خبری است که به حد تواتر نرسد؛ اعم از این که راویان کم باشند یا زیاد. در بیان شهید ثانی در الرعایة تصریح شده، که خبر مستفیض نیز از اقسام خبر واحد است.
[۸] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۶۹-۷۰.

علامه صدر در نهایة الدرایة تصریح می‌کند، که تمام اقسام حدیث، در خبر واحد داخل‌اند، که بعضی آن را ۴۵ و بعضی دیگر ۳۰ نوع دانسته‌اند. اصول این اقسام، چهار (صحیح، حسن، موثق و ضعیف) و فروع آن ۲۶ قسم است.


علم قطعی به احکام شرعی که فقط در مورد احکام کلی است مانند وجوب نماز و روزه و ... اخباری که از ائمه معصومین (سلام الله علیهم) رسیده است مفید یقین و اطمینان باشد خیلی کم هستند و غالب احکام شرعی با اخبار آحاد ثابت می‌شوند. پس بحث از حجیت خبر واحد از اهم مباحث اصولی می‌باشد.
اگر خبر واحد با قراین همراه شود، حجت است. این قراین مختلف‌اند و گاهی موجب قطع به صدور حدیث می‌شوند، که عبارتند از:
۱. موافقت کتاب؛ ۲. موافقت سنت قطعیه؛ ۳. موافقت اجماع طایفه؛ ۴. موافقت اصول عقلیه.
این قراین، در کتاب عدة الاصول ذکر و قرینه بر صحت خبر، قرار گرفته‌اند.
محدثان و فقیهان امامیه تا عصر علامه (متوفای ۷۲۶ ه.ق) صحیح را برحدیثی اطلاق می‌کردند، که شرایطی داشته باشد، تا بتوان به آن عمل کرد.
آنان معتقد بودند که اگر خبر، از طریق راویان دارای وثوق و اطمینان، نقل شود یا قراینی در آن وجود داشته باشد، که اطمینان بیاورد، در این صورت می‌توان به آن عمل کرد و به چنین خبری صحیح می‌گفتند. خبر ضعیف در مقابل صحیح، خبری بود که چنین شرایطی را برای عمل نداشته باشد.
[۱۴] حر عاملی، محمد بن الحسن، هدایة الامة الی احکام الائمة، ج۸، ص۵۷۹.

اصطلاحات صحیح، ضعیف و مرسل در کتاب‌های شیخ طوسی یافت می‌شد؛ ولی نه به معنای خاصی که بعد از علامه حلی و سید بن طاووس آغاز شد؛ چنان که مؤلف معالم در مقدمه منتقی، علامه تهرانی و محدث بحرانی تصریح کرده‌اند، که شروع این اقسام و اصطلاحات خاص، از زمان استاد علامه یعنی سید بن طاووس (متوفای ۶۷۳ ه.ق) بوده است؛ ولی شیخ بهایی، آغاز این دوره را از عصر علامه می‌داند؛
[۱۸] بهایی عاملی، محمد بن الحسین، مشرق الشمسین، ص۳۰.
گرچه کتاب‌های علامه مفقود شده و در دست نیست.
اولین شخصیتی که درباره حدیث به شکل امروزی آن بحث کرده و کتابی مفصل در مورد آن نگاشته، شهید ثانی است، که کتاب‌های الرعایة و غینة القاصدین را تالیف کرد.


اکنون به بررسی حجیت خبر واحد از کتاب، سنت و سیره فقهاء می پردازیم.

۳.۱ - کتاب

«یا ایها الذین امنوا ان جاءکم فاسق بنبأ فتبینوا»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد درباره آن تحقیق کنید.
مفهوم این آیه، این است که اگر عادلی برای شما خبر آورد تحقیق درباره آن لازم نیست و می‌توان به آن عمل کرد و گرنه لازم می‌آید که ارزش خبر عادل کمتر از خبر فاسق باشد.

۳.۲ - سنت

استدلال به احادیث مستلزم این است که این احادیث ثبوتشان برای ما قطعی باشد و خبر واحد نباشد و بعید نیست که ادعاء تواتر این اخبار شود و خود این احادیث چند دسته‌اند:
الف: دسته‌ای که بعضی از اصحاب را به بعض دیگر ارجاع می‌دهد. مثل حدیث امام صادق (علیه‌السلام):«اذا اردت حدیثنا فعلیک بهذا الجالس» اگر سخن ما را می‌خواهی پس بر تو باد بر این شخص (زراره).
ب: دسته‌ای که دلالت بر واجب بودن مراجعه به راویان می‌کند. مثل این روایت از امام مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف): «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا، فانهم حجتی علیکم و انا حجت الله علیهم»؛ در اتفاقات رخ داده به راویان حدیث ما مراجعه کنید پس همانا آنان حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنانم.
ج: دسته‌ای که تشویق به نوشتن و رساندن آن به دیگران می‌کند: مثل قول امام صادق به یکی از راوی‌ها:
«واکتب وبث علمک فی بنی عمّک، فانه یأتی زمان هرج لا یأنسون الّا بکتبهم»؛ بنویس و علمت را میان پسر عموهایت پخش کن پس همانا زمانی می‌آید هرج و مرج، که مردم فقط با کتابهایشان مأنوس می‌شوند.
د: احادیثی که در مذمت دروغ بستن به آنان وارد شده که دلالت می‌کند بر اینکه حجیت خبر واحد مسلم بوده وگرنه نباید از این دروغ بستن خوفی می‌بود.
هـ: اخباری که در مورد تعارض ادله وارد شده که مرجحاتی ذکر شده است.
بنابراین اگر خبر واجد حجت نبود معنایی برای فرض تعارض و ذکر مرجحات وجود نداشت.

۳.۳ - سیره

به دو گونه می‌توان به سیره در اینجا استدلال کرد.
الف: اجماع عملی تمام مسلمانان از زمان صحابه پیامبر تا زمان ما بر عمل کردن طبق خبر ثقه می‌باشد که کشف از رضایت معصومین (علیهم‌السلام) می‌کند.
[۲۴] شوکانی، محمدبن علی، ارشاد الفحول، ص ۴۹.

ب: تمامی عقلاء به خبر کسانی که ثقه و مورد اطمینان می‌باشند، اعتماد می‌کنند که شامل خبر ثقه در موارد احکام شرعی نیز می‌شود و اگر شارع مقدس از این راضی نبود از آن منع می‌کرد در حالی که منعی از شارع نیامده است.


اگر مدرک حجیت خبر واحد مختص به (اولین آیه ذکر شده) باشد حجیت آن مختص به خبر عادل خواهد بود ولی اگر دلیل حجیت آن را سیره و روایات بدانیم شامل هر خبر ثقه خواهد بود گر چه عادل نباشد.


خبر واحد به حسب اختلاف حالات راویان، از حیث عدالت، ایمان و ضبط، به چند قسم تقسیم می‌شود که هریک نیز اقسامی دارد.

۵.۱ - صحیح

حدیث صحیح: نگارنده معالم می‌نویسد:
«الصحیح و هو ما اتصل سنده الی المعصوم (علیه‌السّلام) بنقل العدل الضابط عن مثله فی جمیع الطبقات؛ صحیح حدیثی است، که سند آن با نقل شخص عادل ضابط از مانند خودش، در تمام طبقات به معصوم (علیه‌السّلام) برسد.»
شهید اول نیز می‌فرماید: «ما اتصلت رواته الی المعصوم (علیه‌السّلام) بعدل امامی؛
[۲۷] مکی عاملی، محمد، ذکری الشیعة، ص۴.
[۲۸] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۷۷.
صحیح، حدیثی است، که راویان آن به وسیله عادل امامی، به معصوم (علیه‌السّلام) اتصال پیدا کنند.»
مانند این تعاریف را شهید ثانی و والد شیخ بهایی بیان کرده‌اند.
[۳۰] جبعی عاملی، زین الدین، بدایة الدرایة، ص۱۹.
[۳۱] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۷۷.
[۳۲] عاملی، حسین بن عبدالصمد، وصول الاخیار، ص۹۳.

تمام تعاریف فوق، به این مطلب بر می‌گردد، که اگر راویان سند روایتی، عدل امامی و موثق و تعدیل شده باشند و سند متصل به معصوم (علیه‌السّلام) بود، به آن خبر، «صحیح» می‌گویند.
شهید ثانی می‌فرماید: «با قید «بنقل العدل» روایت حسنه خارج می‌شود؛ زیرا در روایت حسنه، راوی تعدیل نشده است، و قید «الامامی» روایت موثق را خارج می‌سازد؛ چرا که آن روایت را غیر امامی عادل، نقل می‌کند.»
[۳۳] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایه، ص۷۷.

به عنوان مثال، حدیث ذیل که دلالت بر جواز نقل حدیث به معنا می‌کند، صحیح السند است؛ زیرا راویان آن، همه دوازده امامی ثقه هستند:
«محمد بن یحیی عن محمد بن الحسین عن ابن ابی عمیر عن ابن عن محمد بن مسلم قال: قلت لابی عبدالله (علیه‌السّلام) اسمع الحدیث منک فازید و انقض؟ قال ان کنت ترید معانیه فلا باس؛ محمد بن مسلم می‌گوید: به امام صادق (علیه‌السّلام) عرض کردم: حدیث را از شما می‌شنوم و هنگام نقل، زیاد و نقصان می‌کنم. فرمود: اگر معانی آن را اراده کرده‌ای، اشکال ندارد.»

۵.۲ - حسن

حدیث حسن: صاحب معالم در تعریف حدیث حسن می‌نویسد:
«الحسن و هو متصل السند الی المعصوم بالامامی الممدوح من غیر معارضة ذم مقبول و لا ثبوت عدالة فی جمیع المراتب او بعضها مع کون الباقی بصفة رجال الصحیح و قد یستعمل علی قیاس ما ذکر فی الصحیح؛ حسن، حدیثی است، که سند آن به وسیله راوی امامی مدح شده، به امام معصوم (علیه‌السّلام) برسد؛ بدون این که مذمت مقبولی با آن مدح، معارضه کند و بدون ثبوت عدالت در همه مراتب یا بعضی از آن برای امامی؛ ولی بقیه راویان باید صفت رجال صحیح را داشته باشند و گاهی با همان قاعده که در صحیح ذکر شده، به کار می‌رود.»
شیخ بهایی و شارح الوجیزة در تعریف آن نوشته‌اند:
«الحسن ما رواه الامامی الممدوح بدون التعدیل، بان کانت السلسلة کلا کذالک او بعضا و لو واحدا منها، مع تعدیل البقیه، فحسن فی الاصطلاح
[۳۸] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۸۱.
حسن چیزی است، که آن را امامی مدح شده، بدون تعدیل روایت کند؛ به نحوی که تمام سلسله یا بعض آن ولو یکی، چنین باشند و بقیه تعدیل شده باشند.»
خلاصه تعریف علما:
روایت حسنه، عبارت از حدیثی است، که سلسله آن به امام (علیه‌السّلام) برسد و ناقلان، امامی باشند؛ ولی بر عدالت آنان تصریح نشده باشد؛ یعنی الفاظی از قبیل ثقه، ثبت، حجت، عین و... در باره آنان نرسیده؛ ولی گفته شده باشد مثلا «از بزرگان قمیین» بوده‌اند.

۵.۲.۱ - روایات ابراهیم بن هاشم

یکی از روایاتی که حسنه نام گرفته، روایتی است، که «ابراهیم بن هاشم» در سلسله آن قرار گرفته باشد؛ اگر چه خیلی از علما روایات او را به صحیح تعبیر می‌کنند.
[۴۰] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۷.
[۴۱] کرکی، علی بن الحسین، جامع المقاصد، ج۹، ص۱۵۸.
[۴۲] سیوری، فاضل مقداد، التنقیح الرائع، ج۲، ص۳۴۵.
[۴۴] بهایی عاملی، محمد بن الحسین، مشرق الشمسین، ص۲۵۹.

وجه حسن بودن روایات وی، عدم مدحی است، که بر تعدیل او دلالت کند. اردبیلی در زبدة البیان می‌گوید:
«... بر مطلب فوق (فقهی) حسنه معاویة بن عمار، دلالت می‌کند و بعید نیست بگوییم صحیحه معاویة بن عمار؛ زیرا وجه حسن، همان ابراهیم بن هاشم است.»
وی در همان کتاب، در مورد روایتی که کلینی از محمد بن مسلم نقل می‌کند، می‌نویسد:
ظاهر آن است، که روایت فوق، حسنه باشد؛ زیرا در سلسله سند آن، «علی بن ابراهیم عن ابیه» واقع شده (مقصود ابراهیم بن هاشم است) همان طور که در مختلف و منتهی از آن به حسنه تعبیر کرده است.
[۴۷] حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۳، ص۳۸۳.
[۴۸] حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۲، ص۶۰۲.

اردبیلی در مجمع الفائدة در موارد متعددی می‌گوید: این روایت حسنه است؛ چون ابراهیم بن هاشم در طریق آن واقع شده است.
بحرانی در حدائق به شدت با این مطلب مخالفت کرده، می‌نویسد:
«اگر چه بر تعدیل ابراهیم بن هاشم تصریح نشده، ولی دلایلی وجود دارد که او را عادل، و روایت او را صحیحه قلمداد می‌کنند.»
آیت الله خویی (رحمة‌الله‌علیه) روایات او را صحیح، و دلیل بر آن را واقع شدن ابراهیم در سلسله سند کامل الزیارات و تفسیر علی بن ابراهیم قمی می‌داند و این نکته بر توثیق او دلالت می‌کند.

۵.۳ - قوی

حدیث قوی: شارح الوجیزة و شیخ بهایی فرموده‌اند:
«القوی ما لو کانت سلسلة السند امامیین مسکوتا عن مدحهم و ذمهم ـ کذالک ـ کلا او بعضا و لو واحدا مع تعدیل البقیة؛ قوی، روایتی است، که سلسله سند آن، امامی باشند؛ درحالی که از مدح و ذم آنان یا تماما یا بعضی ولو یک نفر، سخنی به میان نیامده؛ در حالی که دیگران تعدیل شده باشند.»
والد شیخ بهایی فرموده:
«قد یراد بالقوی مروی الامامی غیر الممدوح و المذموم او مروی المشهور فی التقدم غیر الموثق و الاول هو المتعارف بین الفقهاء؛ قوی آن است که سلسله سند، امامی غیر ممدوح و غیر مذموم باشد یا به وسیله مشهور متقدمی روایت شده که توثیق نشده باشد. در بین فقها قسم اول متعارف و مشهور است.»
مثل همین عبارت از شهید ثانی نیز نقل شده است.
[۵۳] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۸۴.

استاد مدیر شانه چی ، مؤلف کتاب درایة الحدیث می‌نویسد:
«قوی خبری است که تمام افراد زنجیره حدیث، امامی مذهب باشند؛ اگر چه نسبت به بعضی از آنان، مانند نوح بن دراج مدح و ذمی نرسیده.»
[۵۴] مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۳۹.

آن چه از کلام شهید بر می‌آید، این است که گاهی بر روایت حسنه، قویه نیز اطلاق می‌شود؛
[۵۵] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة. ص۸۴.
ولی بعد از شهید، همان بود که گذشت؛ یعنی راویان، غیر ممدوح و غیر مذموم؛ اما امامی باشند؛ مانند روایات: نوح بن دراج و ناجیة بن ابی عمارة الصیداوی و احمد بن عبدالله بن جعفر حمیری.
[۵۶] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة. ص۸۴.

یاد آوری این نکته لازم است، که روایت قوی در بسیاری از استعمالات فقها، در مقابل ضعیف قرار می‌گیرد و به معنای معتبر است؛ چنان که در مختلف الشیعه از این گونه تعبیرات بسیار به چشم می‌خورد.

۵.۴ - موثق

حدیث موثق: نگارنده معالم، موثق را چنین تعریف می‌کند:
«الموثق و هو ماردخل فی طریقه من لیس بامامی و لکنه منصوص علی توثیقه بین الاصحاب و لم یشتمل باقی الطریق علی ضعف من جهة اخری و یسمی القوی ایضا؛ موثق روایتی است، که در طریق آن راوی غیر امامی باشد؛ اما در میان اصحاب بر وثاقت آن تصریح شده باشد و باقی طریق حدیث، از جهت دیگری دارای ضعف نباشند، به این حدیث، قوی نیز می‌گویند.
شارح الوجیزة می‌گوید:
«... و اما غیر امامیین من احد الفرق المخالفة لنا و ان کان من الشیعة کلا او بعضا مع تعدیل الکل من اصحابنا فموثق،
روایتی که در طریق آن، غیر امامی‌ها، از یکی از فرقه‌های مخالف شیعه اثنی عشریه باشند، موثق است؛ اگر چه همه یا بعضی از آنان شیعه باشند؛ در حالی که تمام اصحاب تعدیل شده باشند.»

۵.۴.۱ - نمونه‌ای از حدیث موثق

احادیثی که در سلسله سند آن، سکونی واقع شده، موثقند؛ زیرا او عامی موثق است. این احادیث، نزد بعضی معتبر، و نزد بعضی دیگر غیر معتبر است.
اردبیلی حکم به ضعف سکونی کرده است.
[۶۰] مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۲، ص۲۱۳.
در جای دیگر فرموده: سکونی و نوفلی هر دو ضعیف‌اند. وی، درباره نوفلی می‌نویسد: نوفلی در آخر عمر غلو کرد، و سکونی عامی است.
[۶۳] مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۷، ص۴۹۲.

محقق در المعتبر و نکت النهایه
[۶۵] خوانساری، آقا جمال، حاشیه روضه، ص۱۴۱.
و شهید ثانی در الروضه به این مطلب اشاره کرده‌اند.
آقا جمال خوانساری در حاشیه بر روضه به نقل از شیخ مفید، در رساله غریة می‌نویسد: سکونی گرچه عامی است، ولی ثقه می‌باشد.
شیخ طوسی نیز می‌گوید که اصحاب ما، بر عمل به روایات سکونی اجماع دارند.
آقا جمال خوانساری در جای دیگر می‌نویسد: «شاید ضعف سند روایت سکونی، به جهت وجود نوفلی است، که سکونی از او حدیث نقل می‌کند؛ آن گاه می‌افزاید، که عمل به روایات سکونی و نوفلی در فرض نبود معارض، اقوی است؛ سپس سخن محقق در المعتبر و نکت النهایه را نقل می‌کند.
[۷۰] خوانساری، آقا جمال، حاشیه روضه، ص۱۴۱.

صاحب ریاض نیز از کسانی است، که روایت سکونی را معتبر، و دلیل بر اعتبار و تصحیح آن را اجماع می‌داند.
[۷۱] طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۲، ص۳۱۹ (چاپ سنگی).

بعضی از عالمانی که روایت سکونی را معتبر دانسته، مدعی شده‌اند، که چون اصحاب به روایت سکونی عمل کرده‌اند، دلیل بر آن است، که نوفلی نیز توثیق شده است.
[۷۲] خویی، ابولقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۰۷.
[۷۳] خویی، ابوالقاسم، محاضرات فی الفقه الجعفری، ج۱، ص۵۹.
[۷۶] طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۲، ص۵۵۳ (چاپ سنگی).
از معروف‌ترین روایات سکونی که از مفردات او نیز شمرده شده، حدیث باب تیمم است، که غالب فقیهان به آن عمل کرده‌اند.
شیخ طوسی در تهذیب الاحکام آورده:
«محمد بن الحسن الصفار عن ابراهیم بن هاشم عن نوفلی عن السکونی عن جعفر بن محمد عن ابیه عن علی (علیه‌السّلام) انه یطلب الماء فی السفر ان کانت الحزونة فغلوة سهم و ان کانت سهولة فغلوتین؛ در سفر، اگر زمین پر فراز و نشیب باشد، به اندازه پرتاب یک تیر و اگر هموار باشد، به اندازه پرتاب دو تیر باید به جستجوی آب پرداخت.»

۵.۵ - ضعیف

حدیث ضعیف: صاحب معالم در تعریف روایت ضعیف چنین نوشته:
«الضعیف و هو: مالم یجتمع فیه شروط احد الثلاثه؛ بان یشتمل طریقه علی: مجروح بغیر فساد المذهب او مجهول؛
[۸۰] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۸۶.
ضعیف روایتی است، که شرایط اقسام گذشته در آن جمع نباشد؛ به این که سلسله سند آن، مشتمل بر شخص مجروح بدون فساد در مذهب یا مجهول باشد.»
شارح الوجیزة می‌نویسد:
«و هو ما فی سنده مذموم او فاسد العقیدة غیر منصوص علی ثقته او مجهول و ان کان باقی رواته ممدوحین بالعدالة لان الحدیث یتبع اعتبار ادنی رجاله کما ان النتیجة تتبع اخس المقدمتین؛ روایتی است که در سندش، راوی مذموم یا فاسد العقیده که توثیق نشده و یا مجهول باشد وجود داشته باشد؛ اگر چه سایر راویان آن؛ ممدوح به عدالت باشند؛ زیرا روایت، تابع پایین‌ترین رجال سند است؛ همان طور که نتیجه تابع اخس مقدمتین است.»
بنابراین، خبر ضعیف خبری است، که دارای شرایط خبر صحیح، حسن، قوی و موثق نباشد.


۱. نائینی، محمدحسین، فوائد الاصول، قم، دفتر نشر اسلامی، ۱۴۱۷هـق، چاپ ششم، ج ۳، ص ۱۵۶
۲. حکیم، سید محمدتقی، الاصول العامه، تهران، المجمع العالمی لاهل البیت ۱۴۱۸هـق، چاپ دوم، ج تک جلدی، ص ۱۹۸
۳. مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم، انتشارات اسماعیلیان، چاپ پنجم، ج ۲، ص ۶۹
۴. گلپایگانی، سید محمدرضا، اضافة العوائد، قم، دارالقران کریم، ۱۴۱۰هـق، چاپ اول، ج ۲، ص ۷۶
۵. تسخیری، محمدعلی، القواعد الاصولیه والفقهیه علی مذهب الامامیه، قم، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه، ۱۴۲۵هـق، چاپ اول، ج ۱، ص ۳۲۲.
۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث.
۷. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۶۸ ش‌، چاپ اول.
۸. واعظ حسينی، سید محمد، مصباح الأصول، تقریر بحث سید أبوالقاسم خوئی، منشورات مکتبة الداوری، قم.
۹. مهیار، رضا، ۱۳۷۰، فرهنگ ابجدی عربی به فارسی، اسلامی، تهران.


۱. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج ۳، ص ۱۱.    
۲. فرهنگ ابجدی عربی به فارسی.
۳. حکیم، سیدمحمدتقی، اصول عامه، ج ۱، ص ۱۹۷.    
۴. عاملی، حسن بن زین الدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، ص۱۸۷.    
۵. مجاهد، محمد، مفاتیح الاصول، ص۳۲۸.    
۶. صدر، حسن، نهایة الدرایة، ص۱۰۲.    
۷. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۱۲۵.
۸. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۶۹-۷۰.
۹. صدر، حسن، نهایة الدرایة، ص۱۰۴-۱۰۶.    
۱۰. طوسی، محمد بن الحسن، العدة فی اصول الفقه، ج۱، ص۱۴۷.    
۱۱. غروی اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویة، ص۳۰۹.    
۱۲. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۱، ص۱۴.    
۱۳. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۹۳.    
۱۴. حر عاملی، محمد بن الحسن، هدایة الامة الی احکام الائمة، ج۸، ص۵۷۹.
۱۵. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۱، ص۱۴.    
۱۶. عاملی، حسن، منتقی الجمان، ج۱، ص۱۴.    
۱۷. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۹۶.    
۱۸. بهایی عاملی، محمد بن الحسین، مشرق الشمسین، ص۳۰.
۱۹. حجرات/ سوره۴۹، آیه۶.    
۲۰. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۴۳.    
۲۱. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۸۱.    
۲۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۴۹.    
۲۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۶.    
۲۴. شوکانی، محمدبن علی، ارشاد الفحول، ص ۴۹.
۲۵. واعظ حسینی، سیدمحمد، مصباح الاصول، ج۲، ص۱۹۵.    
۲۶. عاملی، حسن بن زین الدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، ص۲۱۶.    
۲۷. مکی عاملی، محمد، ذکری الشیعة، ص۴.
۲۸. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۷۷.
۲۹. عاملی، حسن بن زین الدین، منتقی الجمان، ج۱، ص۴.    
۳۰. جبعی عاملی، زین الدین، بدایة الدرایة، ص۱۹.
۳۱. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۷۷.
۳۲. عاملی، حسین بن عبدالصمد، وصول الاخیار، ص۹۳.
۳۳. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایه، ص۷۷.
۳۴. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۸، ص۴۷۹.    
۳۵. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول، ج۱، ص۱۷۴.    
۳۶. عاملی، حسن بن زین الدین، معالم الاصول، ص۲۱۶.    
۳۷. صدر، حسن، نهایة الدرایة، ص۲۵۹.    
۳۸. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۸۱.
۳۹. عاملی، حسن، منتقی الجمان، ج۱، ص۵.    
۴۰. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۷.
۴۱. کرکی، علی بن الحسین، جامع المقاصد، ج۹، ص۱۵۸.
۴۲. سیوری، فاضل مقداد، التنقیح الرائع، ج۲، ص۳۴۵.
۴۳. جبعی عاملی، زین الدین، مسالک الافهام، ج۶، ص۴۵.    
۴۴. بهایی عاملی، محمد بن الحسین، مشرق الشمسین، ص۲۵۹.
۴۵. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبدة البیان، ص۲۴۳.    
۴۶. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبدة البیان، ص۱۵۴.    
۴۷. حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۳، ص۳۸۳.
۴۸. حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۲، ص۶۰۲.
۴۹. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۱۲، ص۲۴.    
۵۰. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۳۱۸.    
۵۱. صدر، حسن، نهایة الدرایة، ص۲۶۳-۲۶۴.    
۵۲. صدر، حسن، نهایة الدرایة، ص۲۶۴.    
۵۳. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۸۴.
۵۴. مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۳۹.
۵۵. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة. ص۸۴.
۵۶. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة. ص۸۴.
۵۷. عاملی، حسن، معالم الاصول، ص۲۱۶.    
۵۸. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۸، ص۴۷۹-۴۸۰.    
۵۹. صدر، حسن، نهایة الدرایة، ص۲۶۴-۲۶۵.    
۶۰. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۲، ص۲۱۳.
۶۱. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۸، ص۲۴۵.    
۶۲. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۱۴، ص۹۶.    
۶۳. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۷، ص۴۹۲.
۶۴. حلی، جعفر بن الحسن، المعتبر، ج۱، ص۳۹۳.    
۶۵. خوانساری، آقا جمال، حاشیه روضه، ص۱۴۱.
۶۶. جبعی عاملی، زین الدین، الروضة، ج۸، ص۱۸۶.    
۶۷. جبعی عاملی، زین الدین، الروضة، ج۸، ص۲۲۳، پانویس۷.    
۶۸. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۲، ص۱۷۹-۱۸۱.    
۶۹. طوسی، محمد بن الحسن، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد رضا انصاری قمی، ج۱، ص۱۴۹.    
۷۰. خوانساری، آقا جمال، حاشیه روضه، ص۱۴۱.
۷۱. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۲، ص۳۱۹ (چاپ سنگی).
۷۲. خویی، ابولقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۰۷.
۷۳. خویی، ابوالقاسم، محاضرات فی الفقه الجعفری، ج۱، ص۵۹.
۷۴. الامام موسوی الخمینی، روح الله، الطهارة، ج۲، ص۱۶.    
۷۵. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۲۸۹.    
۷۶. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۲، ص۵۵۳ (چاپ سنگی).
۷۷. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، ج۱، ص۲۰۲.    
۷۸. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۲، ص۹۶۳.    
۷۹. عاملی، حسن بن زین الدین، معالم الاصول، ص۲۱۶.    
۸۰. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۸۶.
۸۱. صدر، حسن، نهایة الدرایة، ص۲۶۶.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خبر واحد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۰۶.    
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «خبر واحد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۰۶    






جعبه ابزار