• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احکام استعانت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



استعانت راستين در صورتى تحقق مى‌يابد كه شخص، در هر رخدادى متوجه خدا باشد و فقط از او استعانت بجويد و به استعانت زبانى بسنده‌ نكند.

فهرست مندرجات

۱ - استعانت و احکام آن
       ۱.۱ - کمک خواستن مؤمنان در امور دین
              ۱.۱.۱ - تفسیر آیه
                     ۱.۱.۱.۱ - دعوت حضرت عیسی
                     ۱.۱.۱.۲ - پاسخ به دعوت حضرت
                     ۱.۱.۱.۳ - نکته
              ۱.۱.۲ - بیان آیه
                     ۱.۱.۲.۱ - مراد از مهاجرین
                     ۱.۱.۲.۲ - مراد از وَالَّذِینَ ءَامَنُوا وَلَمْ...
       ۱.۲ - جایز نبودن استعانت بر ضد مسلمانان
              ۱.۲.۱ - مراد از آیه
                     ۱.۲.۱.۱ - گروه اول و دوم
                     ۱.۲.۱.۲ - گروه سوم
       ۱.۳ - یاری‌طلبیدن برای دفاع از حق
              ۱.۳.۱ - تفسیر آبه
                     ۱.۳.۱.۱ - مراد از استثنا در آیه
                     ۱.۳.۱.۲ - مراد از انتصار
                     ۱.۳.۱.۳ - معنای منقلب
                     ۱.۳.۱.۴ - دیدگاه مفردات
              ۱.۳.۲ - بیان آیه
                     ۱.۳.۲.۱ - دیدگاه تفسیر نمونه
                     ۱.۳.۲.۲ - دیدگاه تفسیر المیزان
              ۱.۳.۳ - مراد از آیه
                     ۱.۳.۳.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان
                     ۱.۳.۳.۲ - دیدگاه تفسیر نمونه
۲ - پانویس
۳ - منبع




۱.۱ - کمک خواستن مؤمنان در امور دين

استعانت خواستن مؤمنان از يک‌ديگر در امور دین جایز است:
• «فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ هنگامى که عيسى از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: «کيست که ياور من به سوى خدا (براى تبلیغ آيين او) گردد؟» حواريان شاگردانِ مخصوصِ او     گفتند: «ما ياوران خداييم؛ به خدا ايمان آورديم؛ و تو (نيز) گواه باش که ما اسلام آورده‌ايم».

۱.۱.۱ - تفسیر آیه

مطابق پیش‌گویی و بشارت موسی (علیه‌السلام)، جمعیت یهود قبل از آمدن عیسی (علیه‌السلام) منتظر ظهور او بودند؛ اما هنگامی که ظاهر گشت و منافع نامشروع جمعی از منحرفان بنی‌اسرائیل به خطر افتاد، تنها گروه محدودی گرد مسیح (علیه‌السلام) را گرفتند، و کسانی که احتمال می‌دادند پی‌روی از آیین او موقعیت و مقام و منافع آنها را به خطر می‌اندازند، از پذیرفتن آن سرپیچی کردند.

۱.۱.۱.۱ - دعوت حضرت عیسی

آیه نخست ناظر به همین معنی است، می‌گوید: هنگامی که عیسی (علیه‌السلام) احساس کفر (و مخالفت) از آنها کرد، گفت: چه کسانی یاور من به سوی خدا (برای تبلیغ آیین او) خواهند بود؟ (فلما احس عیسی منهم الکفر قال من انصاری الی الله).

۱.۱.۱.۲ - پاسخ به دعوت حضرت

در اینجا تنها گروه اندکی به این دعوت پاسخ مثبت دادند، اینها همان افراد پاکی بودند که قرآن از آنان به عنوان حواریون نام برده است، حواریون (شاگردان ویژه مسیح) گفتند: ما یاوران (آیین) خدا هستیم، به او ایمان آوردیم و تو گواه باش که ما اسلام آورده و تسلیم آیین حق شده‌ایم (قال الحواریون نحن انصار الله آمنا بالله و اشهد بانا مسلمون).

۱.۱.۱.۳ - نکته

قابل توجه اینکه حواریون در پاسخ عیسی (علیه‌السلام) نگفتند ما یاور توایم؛ بلکه برای اینکه نهایت توحید و اخلاص خود را اثبات کنند و سخن آنان هیچ‌گونه بوی شرک ندهد گفتند: ما یاوران خداییم و آیین او را یاری می‌کنیم و تو را بر این حقیقت گواه می‌گیریم، گویا آنها نیز احساس می‌کردند که در آینده افراد منحرفی ادعای الوهیت مسیح (علیه‌السلام) خواهند کرد و باید به آنها دست‌آویزی نداد.
ضمنا تعبیر به اسلام در آیه فوق دلیل بر این است که اسلام آیین تمام انبیاء بوده است.
و در اینجا بود که حضرت مسیح (علیه‌السلام) صف دوستان خالص خود را از دشمنان و منافقان جدا ساخت، تا برنامه‌ریزی او دقیق و منسجم باشد، همان کاری که پیامبر اسلام در بیعت عقبه انجام داد.

• «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ؛ کسانى که ايمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جان‌هاى خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و يارى نمودند، آنها ياران يکديگرند؛ و آنها که ايمان آوردند و مهاجرت نکردند، هيچ‌گونه ولایت دوستی و تعهدی‌     در برابر آنها نداريد تا هجرت کنند! و (تنها) اگر در (حفظ) دين (خود) از شما يارى طلبند، بر شماست که آنها را يارى کنيد، جز بر ضد گروهى که ميان شما و آنها، پيمان (ترک مخاصمه) است؛ و خداوند به آنچه عمل مى‌کنيد، بيناست!».

۱.۱.۲ - بیان آیه



۱.۱.۲.۱ - مراد از مهاجرین

مقصود از مهاجرین در این آیه دسته اول از مهاجرین‌اند که قبل از نزول این سوره مهاجرت کرده بودند، به دلیل اینکه در آخر آیات مورد بحث می‌فرماید: (و کسانی که بعداً ایمان می‌آورند و مهاجرت می‌کنند). و منظور از کسانی که به مسلمانان منزل دادند و رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را یاری کردند، طایفه انصار است و مسلمانان در ایام نزول این آیات منحصر به همین دو طائفه یعنی مهاجر و انصار بودند، مگر عده خیلی کمی که در مکه ایمان آورده و هنوز مهاجرت نکرده بودند.

خداوند میان این دو طائفه ولایت برقرار کرده و فرموده: ( اولئک بعضهم اولیاء بعض) و این ولایت معنایی است اعم از ولایت میراث و ولایت نصرت و ولایت امن. به این معنا که حتی اگر یک فرد مسلمان کافری را امان داده باشد، امانش در میان تمام مسلمانان نافذ است؛ بنابراین همه مسلمانان نسبت به یک‌دیگر ولایت دارند. یک مهاجر ولی تمام مهاجرین و انصار است، و یک انصاری ولی همه انصار و مهاجرین است، و دلیل همه اینها این است که ولایت در آیه به‌طور مطلق ذکر شده.
بعضی‌ها گفته‌اند (مدرک ارث به مواخات همین آیه است)؛ و لیکن در آیه هیچ قرینه‌ای که دلالت کند بر انصراف اطلاق ولایت به ولایت ارث وجود ندارد و هیچ شاهدی نیست بر اینکه بگوییم این آیه راجع است به ولایت ارثی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به وسیله عقد برادری میان مهاجرین و انصار اجرا می‌کرد، و تا مدتی از یک‌دیگر ارث می‌بردند تا آنکه بعدها نسخ شد.

۱.۱.۲.۲ - مراد از وَالَّذِینَ ءَامَنُوا وَلَمْ...

وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ لَمْ یهَاجِرُوا...
معنای این آیه روشن است. این آیه ولایت را در میان مؤمنین مهاجرین و انصار و میان مؤمنینی که مهاجرت نکردند نفی می‌کند، و می‌فرماید: میان دسته اول و دسته دوم هیچ قسم ولایتی نیست جز ولایت نصرت، اگر دسته دوم از شما یاری طلبیدند یاریشان بکنید، ولی به شرطی که با قومی سر جنگ داشته باشند که بین شما و آن قوم عهد و پیمانی نباشد.

۱.۲ - جایز نبودن استعانت بر ضد مسلمانان

استعانت خواستن مؤمنان از يک‌ديگر بر ضدّ هم‌پيمانان با مسلمانان جایز نیست:

• «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ؛ کسانى که ايمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و يارى نمودند، آنها ياران يکديگرند؛ و آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند، هيچ گونه ولايت دوستی و تعهدی‌     در برابر آنها نداريد تا هجرت کنند! و (تنها) اگر در (حفظ) دين (خود) از شما يارى طلبند، بر شماست که آنها را يارى کنيد، جز بر ضدّ گروهى که ميان شما و آنها، پيمان (ترک مخاصمه) است؛ و خداوند به آنچه عمل مى‌کنيد، بيناست!».

۱.۲.۱ - مراد از آیه



۱.۲.۱.۱ - گروه اول و دوم

در این قسمت از آیه اشاره به دو گروه اول و دوم شده است؛ یعنی مؤمنانی که در مکه ایمان آورده بودند و پس از آن به مدینه هجرت کردند، و مؤمنانی که در مدینه به پیامبر ایمان آوردند و به یاری و حمایت او و مهاجران برخاستند، و آنها را اولیا و حامیان و متعهدان در برابر یک‌دیگر معرفی می‌کند.
جالب توجه اینکه برای گروه نخست چهار صفت بیان کرده: اول ایمان، دوم هجرت، سوم جهاد مالی و اقتصادی (از طریق صرف‌نظر کردن از اموال خود در مکه و یا صرف کردن از اموال خویش در غزوه بدر و مانند آن) و چهارم جهاد با خون و جان خویش در راه خدا.
و در مورد (انصار) دو صفت ذکر شده: نخست (ایواء) (پناه دادن) دوم یاری کردن.
و با ذکر جمله (بعضهم اولیاء بعض) همه را در برابر یک‌دیگر متعهد و مسئول می‌داند.
در حقیقت این دو گروه در بافت جامعه اسلامی یکی به منزله (تار) و دیگری به منزله (پود) بود و هیچ‌کدام از دیگری بی‌نیاز نبود.

۱.۲.۱.۲ - گروه سوم

سپس به گروه سوم اشاره کرده، می گوید: (آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند و به جامعه نوین شما نپیوستند هیچ‌گونه ولایت و تعهد و مسئولیتی در برابر آنها ندارید تا اقدام به هجرت کنند)) (و الذین آمنوا و لم یهاجروا ما لکم من ولایتهم من شی ء حتی یهاجروا)
و در جمله بعد تنها یک نوع حمایت و مسئولیت را استثنا کرده و آن را درباره این گروه اثبات می‌کند و می‌گوید: (هرگاه این گروه (مؤمنان غیر مهاجر) از شما به خاطر حفظ دین و آیینشان یاری بطلبند (یعنی تحت فشار شدید دشمنان قرار گیرند) بر شما لازم است که بیاری آنها بشتابید) (و ان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر). (مگر زمانی که مخالفان آنها جمعیتی باشند که میان شما و آنان پیمان ترک مخاصمه بسته شده) (الا علی قوم بینکم و بینهم میثاق).
و به تعبیر دیگر، لزوم دفاع از آنان در صورتی است که در برابر دشمنان مشترک قرار گیرند؛ اما اگر در برابر کفاری که با شما پیمان بسته‌اند واقع شوند، احترام به پیمان از دفاع از این گروه بیحال لازم‌تر است!.
و در پایان آیه برای رعایت حدود این مسئولیت‌ها و دقت در انجام این مقررات می‌گوید: (و خداوند به آنچه انجام می‌دهید، بصیر و بیناست) (و الله بما تعملون بصیر).
همه اعمال شما را می‌بیند و از تلاش‌ها و کوشش‌ها و مجاهدت‌ها و احساس مسئولیت‌ها آگاه است، هم‌چنین از بی‌اعتنایی و سستی و تنبلی و عدم احساس مسئولیت در برابر این وظایف بزرگ با خبر می‌باشد!.

۱.۳ - يارى‌طلبیدن برای دفاع از حق

يارى‌طلبى براى رفع ستم و دفاع از حق، جایز است:

• « إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ؛ مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شايسته انجام مى‌دهند و خدا را بسيار ياد مى‌کنند، و به هنگامى که مورد ستم واقع مى‌شوند، به دفاع از خويشتن (و مؤمنان) برمى‌خيزند (و از شعر در اين راه کمک مى‌گيرند)؛ آنها که ستم کردند به‌زودى مى‌دانند که بازگشتشان به کجاست!».

۱.۳.۱ - تفسیر آبه



۱.۳.۱.۱ - مراد از استثنا در آیه

این استثنا، استثنای عده‌ای از شعراست که فرمود: پایه کارشان غوایت و گمراهی است و آن عده عبارتند از: شعرایی که ایمان دارند؛ چون ایمان و عمل صالح آدمی را طبعا از ترک حق و پیروی باطل، جلوگیری می‌کند و اینکه فرموده: خدا را بسیار ذکر می‌کنند، برای این است که ذکر کثیر خدا، آدمی را همواره به یاد خدا می‌اندازد و او را به سوی حق، آن حقی که مایه رضایت اوست می‌برد و از باطل که او دوست نمی‌دارد بندگان به آن مشغول باشند، برمی‌گرداند، در نتیجه چنین کسان دچار آن گمراهی‌ها نمی‌شوند، که آن دسته دیگر دچارش ‌می‌باشند.
با این بیان روشن می‌شود که چرا جمله استثنا را مقید به ایمان و عمل صالح کرده، سپس جمله (و ذکروا اللّه کثیرا) را بر آن عطف نمود.

۱.۳.۱.۲ - مراد از انتصار

(و انتصروا من بعد ما ظلموا) - کلمه (انتصار) به معنای انتقام است، بعضی از مفسرین گفته‌اند: مراد از شعرایی که بعد از مظلومیت انتقام می‌گیرند، آن شعرایی می‌باشند که با اشعار خود، اشعاری را که مشرکین سروده‌اند و در آن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را هجو کرده یا در دین او طعن زده و از اسلام و مسلمین بدگویی کرده‌اند، پاسخ داده‌اند و رد کرده‌اند، و این تفسیر خوبی است که مقام آیه آن را تأیید می‌کند.

۱.۳.۱.۳ - معنای منقلب

(و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون) - کلمه (منقلب) اسم مکان و یا مصدر میمی از انقلاب است و معنای جمله این است که کسانی که ستم کرده‌اند - به‌طوری‌که از سیاق برمی‌آید، مراد مشرکین هستند - به‌زودی خواهند فهمید که به چه بازگشتگاهی برمی‌گردند و آن بازگشتگاه همان آتش است و یا این است که به‌زودی خواهند فهمید که به چه نحو برمی‌گردند.
در این جمله مشرکین را تهدید می‌کند و در عین حال در این جمله که آخرین آیه سوره است، به مضمون اول سوره بازگشت شده، چون در اول سوره فرمود: (فقد کذبوا فسیاتیهم انبوء ما کانوا به یستهزؤن).

۱.۳.۱.۴ - دیدگاه مفردات

«انتصار» به معناى يارى طلبيدن آمده است.

• «وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنتَصِرُونَ؛ و کسانى که هرگاه ستمى به آنها رسد، (تسليم ظلم نمى‌شوند و) يارى مى‌طلبند!».

۱.۱.۲ - بیان آیه



۱.۳.۲.۱ - دیدگاه تفسیر نمونه

ناگفته پیداست که در برابر وظیفه انتصار در مقابل ستم، دیگران نیز وظیفه یاری کردن دارند؛ چراکه یاری طلبیدن بدون یاری کردن لغو و بیهوده است. در حقیقت هم مظلوم موظف به مقاومت در برابر ظالم و فریاد بر آوردن است، و هم مؤمنان دیگر موظف به پاسخ‌گویی او هستند؛ همان‌گونه که در آیه ۷۲ سوره انفال می‌خوانیم: و ان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر: (هرگاه آنها از شما برای حفظ دین خود یاری بطلبند بر شما است که آنها را یاری کنید).
این برنامه مثبت و سازنده به ظالمان هشدار می‌دهد که اگر دست به ستم بیالایند، مؤمنان ساکت نمی‌نشینند، و در برابر آنها بپا می‌خیزند، و هم به مظلومان اعتماد می‌بخشد که اگر استغاثه کنند دیگران به یاری آنها می‌شتابند.

(ینتصرون) از ماده (انتصار) به معنی یاری طلبیدن است؛ ولی بعضی آن را به معنی (تناصر) (به یاری یک‌دیگر شتافتن) تفسیر کرده‌اند؛ ولی نتیجه هر دو با توجه به توضیحی که دادیم یکی است.
به هر حال وظیفه هر مظلومی این است که اگر به‌تنهایی قادر بر دفع ظلم و ستم نیست سکوت نکند، و با استفاده از نیروی دیگران به مقابله با ظلم قیام نماید، و وظیفه همه مسلمانان است که به ندای او پاسخ مثبت دهند.

۱.۳.۲.۲ - دیدگاه تفسیر المیزان

برای رفع ظلم مقاومت می‌کنند. پس این آیه با جمله قبلی که می‌فرمود: (و چون خشم می‌گیرند عفو می‌کنند (منافات ندارد، برای اینکه مقاومت در برابر ظلم و جلوگیری از اینکه در اجتماع رخنه یابد، بر هر کسی که قدرت بر آن داشته باشد، به حکم فطرت واجب است؛ هم‌چنان که فرموده: (و ان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر) و نیز فرموده: فقاتلوا التی تبغی حتی تفی ء الی امر اللّه).

• «وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِكَ مَا عَلَيْهِم مِّن سَبِيلٍ؛ و کسى که بعد از مظلوم ‌شدن يارى طلبد، ايرادى بر او نيست».

۱.۲.۱ - مراد از آیه



۱.۳.۲.۲ - دیدگاه تفسیر المیزان

ضمیر در کلمه (ظلمه) به مظلوم برمی‌گردد، و اضافه ظلم به این ضمیر از باب اضافه مصدر به مفعول خودش است.
مظلوم حق مقابله به مثل دارد؛ گو اینکه صبر و گذشت فضیلتی برتر است.
این سه آیه (۴۰، ۴۱ و ۴۲) توضیح و پیش‌گیری از شبهه‌ای است که ممکن است از آیه قبلی که فرمود: (فمن عفا و اصلح فاجره علی اللّه) به ذهن آید؛ چون ممکن بود کسی که بر او ظلم شده توهم کند: این دستور حق انتصار او را ضایع کرده، و خلاصه اجازه داده همه مظلومین از حق خود صرف‌نظر کنند؛ لذا برای دفع این شبهه فرمود: (کسانی که بعد از ستم دیدن در مقام گرفتن حق خود برآیند، هیچ مانعی جلوگیرشان نیست) و در شرع الهی هیچ مجوزی نیست که حق آنان را باطل کند.

۱.۳.۲.۱ - دیدگاه تفسیر نمونه

نه کسى حق دارد مانع از این کار شود، و نه او را ملامت و سرزنش و مجازات کند، و نه در یارى کردن چنین مظلومى تردید به خود راه دهد؛ چراکه انتصار و استمداد حق مسلم هر مظلومى است، و یارى مظلومان وظیفه هر انسان آزاده و بیدارى است.


۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۵۲.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۵۶۲.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۵۶۳.    
۴. انفال/سوره۸، آیه۷۲.    
۵. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۱۸۸، ترجمه موسوی همدانی.    
۶. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۱۸۹، ترجمه موسوی همدانی.    
۷. انفال/سوره۸، آیه۷۲.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۲۵۶.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۲۵۷.    
۱۰. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۷.    
۱۱. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۴۷۰، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۲. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۴۷۱، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۳. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۴۷۱، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۴۹۵.    
۱۵. شوری/سوره۴۲، آیه۳۹.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۴۶۴.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۴۶۴.    
۱۸. شوری/سوره۴۲، آیه۴۱.    
۱۹. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۹۵، ترجمه موسوی همدانی.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۴۶۹.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۴۹، برگرفته از مقاله «احکام استعانت».    


رده‌های این صفحه : استعانت | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار