• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابلیس در زبان عربی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اِبلیس‌، نام‌ خاص‌ (عَلَم‌) برای‌ موجودی‌ که‌ از فرمان‌ خدا سر باز زد و از درگاه‌ وی‌ رانده‌ شد؛ نیز اسمی‌ عام‌ برای‌ شیاطین‌.



کلمه اِبْلیس‌، ۱۱ بار در قرآن‌ کریم‌ آمده‌ است‌، ۹ بار آن‌ مربوط به‌ آفرینش‌ آدم‌ است‌، و دو مورد دیگر را با آفرینش‌ رابطه‌ای‌ نیست‌.
در همه این‌ موارد ملاحظه‌ می‌کنیم‌ که‌ لفظ ابلیس‌، در مقام‌ اسم‌ خاص‌ به‌ کار رفته‌ است‌، امّا در احادیث‌ و روایات‌ گاه‌ آن‌ را از عَلَمیت‌ خارج‌ کرده‌ در قالب‌ «ابالسة» جمع‌ بسته‌اند.
در قرآن‌ گاه‌ کلمه شیطان‌ را می‌توان‌ مترادف‌ با ابلیس‌ دانست‌.


لغت‌شناسان‌ مسلمان‌، از دو جهت‌ به‌ این‌ واژه‌ پرداخته‌اند:

۲.۱ - ریشه

برخی‌ - به‌ خصوص‌ همه کسانی‌ که‌ قرآن‌ را از واژه‌های‌ بیگانه‌ تهی‌ می‌دانند - برای‌ آن‌ ریشه‌ای‌ عربی‌ فرض‌ کرده‌، گفته‌اند که‌ ابلیس‌، از ریشه بَلَس‌َ مشتق‌ است‌.

۲.۲ - معانی

باب‌ اِفعال‌ این‌ کلمه‌، یعنی‌ ابَلَس‌َ یُبلِس‌ُ اِبلاساً، اساساً به‌ معنی‌ نومید شدن‌ و گاه‌ نومید کردن‌ است‌.
[۱۶] ابن درید، محمد، ذیل‌ بَسَل‌َ، جمهرة اللغة.

این‌ معنی‌ ۵ بار در قرآن‌ کریم‌ آمده‌ است‌: یُبلس‌ُ المُجِرمون‌، مُبْلِسون‌، مُبْلِسین‌ و دو مثال‌ نیز در تفسیر طبری‌
[۲۲] طبری‌، تفسیر جامع البیان، ج۱، ص۱۸۰.
از شعر رُؤبْه‌ و عَجّاج‌ برای‌ آن‌ نقل‌ شده‌ است‌.
گویا مشتق‌ دانستن‌ ابلیس‌ از این‌ فعل‌، از ابن عباس‌ سرچشمه‌ گرفته‌ که‌ گوید: خداوند او را از هر خیری‌ نومید کرد (اَبْلَسَه‌ُ) و شیطانی‌ رجیم‌ ساخت‌.
[۲۳] طبری‌، تفسیر جامع البیان، ج۱، ص۱۸۰.
(هم‌چنین مراجعه کنید به دیگر تفاسیر)
طبری‌ در تأیید و تکمیل‌ این‌ نظر گوید: ابلیس‌، وزن‌ اِفعیل‌ است‌ از الاِبلاس‌، یعنی‌ نومید شدن‌ از خیر، پشیمانی‌ و اندوه‌.
علت‌ غیر منصرف‌ بودن‌ کلمه‌ نیز آن‌ است‌ که‌ چون‌ در زبان‌ عربی‌ کم‌نظیر است‌، هم‌چون‌ «اعلام‌ بیگانه‌» محسوب‌ شده‌ است‌. کلمه اسحق‌ (از أسْحَقَه‌ُ اللّه‌ُ) نیز نمونه دیگری‌ از این‌ کلمات‌ است‌.
[۲۵] طبری‌، تفسیر جامع البیان، ج۱، ص۱۸۰.

معنای‌ دیگر اِبلاس‌ سکوت‌ است‌ و مُلیس‌ به‌ معنی‌ مرد ساکت‌ شده‌ از بیم‌ و اندوه‌، هم‌چنین‌ اِبلاس‌ به‌ معنی‌ حیرت‌ نیز آمده‌ است‌.
[۲۶] ابن اثیر، مجدالدین‌، ج۱، ص۱۵۲، النهایة، به‌ کوشش‌ طاهر احمد الزاوی‌ و محمود محمد الضاحی‌، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۳م‌.

نیز اگر درباره ناقه‌ به‌ کار رود، به‌ معنی‌ سرباز زدن‌ او از چراست‌ به‌ سبب‌ شهوت‌ بسیار به‌ نرینه‌، اما اکثر لغت‌شناسان‌ و مفسران‌ این‌ معنی‌ را نپسندیده‌ و مانند جوالیقی‌
[۲۹] جوالیقی‌، موهوب‌، ج۱، ص‌ ۲۳، المعرب‌، به‌ کوشش‌ احمد شاکر، قاهره‌، ۱۳۶۱ق‌/۱۹۴۲م‌.
آن‌ را واژه‌ای‌ بیگانه‌ دانسته‌اند.
مثلاً طوسی‌ و ابوالفتوح‌ رازی‌
[۳۱] ابوالفتوح‌ رازی‌، تفسیر روح‌ الجنان‌، ج۱، ص۸۸، قم‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
هر دو نظر طبری‌ را رد کرده‌، می‌گویند: ابلیس‌ و نیز اسحاق‌ و ایوب‌ همه‌ معرّبند و علت‌ غیر منصرف‌ بودن‌ آن‌ها نیز همانا عَلَمیت‌ و عُجْمه‌ است‌.
[۳۲] نووی‌، محیی‌الدین‌، ج۱، ص۱۰۶، تهذیب‌ الاسماء و اللغات‌، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.
[۳۳] دمیری‌، کمال‌الدین‌، ج۱، ص۱۹۲، حیاة الحیوان‌ الکبری‌، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/۱۹۳۴م‌.



اما مسأله مهم‌ این‌ واژه‌ از آن‌جا بر می‌خیزد که‌ اولاً در شعر جاهلی‌ عرب‌ به‌ کار نیامده‌ و پنداری‌ از جمله واژه‌هایی‌ است‌ که‌ در دوره نزول‌ وحی‌ به‌ عربی‌ راه‌ یافته‌ نشده‌ است‌.
از سوی‌ دیگر، در زبان‌های‌ سامی‌ دور و نزدیک‌ هم‌ نمونه‌ای‌ یا ریشه‌ای‌ برای‌ آن‌ یافت‌ نشده‌ است‌. ناچار باید در زبان‌های‌ غیر سامی‌ به‌ جست‌ و جوی‌ آن‌ پرداخت‌.
در این‌ صورت‌، مشکلی‌ پدیدار می‌شود که‌ در مورد چندین‌ واژه قرآنی‌ دیگر گریبان‌گیر محققان‌ است‌، از این‌ قرار که‌ آیا ممکن‌ است‌ در شرایط خاص‌ آن‌ روزگار، واژه‌ای‌ از راهی‌ آن‌ چنان‌ دور، بی‌ واسطه زبانی‌ ثالث‌، به‌ زبان‌ قرآن‌ راه‌ یابد؟ (قس‌: واژه‌های‌ سجیل‌، هاروت‌، ماروت‌، و...).
از دیرباز، خاورشناسان‌، از جمله‌ گایگر، فون‌ کرمر، فرنکل‌، اشپرنگر و سپس‌ ونسینک‌
[۳۴] دائرة المعارف الاسلامیة، ذیل‌ شیطان‌.
آن را شکل تحریف‌ شده‌ای‌ از کلمه یونانی‌ diabolos می‌دانستند.
همین‌ نظر است‌ که‌ جفری‌ مورد توجه‌ و تحقیق‌ بیشتر قرار داده‌ است‌. وی‌ اشاره‌ می‌کند که‌ لفظ «دیابولس‌» در ترجمه‌های‌ یونانی‌ «هفتادی‌» در مقابل‌ عبری‌ STN (= شیطان‌) قرار دارد که‌ خود در عهد عتیق‌، زکریا، باب‌ سوم‌ مذکور است‌، اما بیش‌تر در عهد جدید و آثار مفسران‌ آن‌ کتاب‌ است‌ که‌ شیطان‌ به‌ قالب‌ موجودی‌ پرتوان‌ و فتنه‌گر در می‌آید و بدین‌سان‌ به‌ معنی‌ ابلیس‌ در اسلام‌ نزدیک‌ می‌گردد.
بنابراین‌ می‌توان‌ پنداشت‌ که‌ لفظ دیابولس‌ از طریق‌ زبان‌ مسیحیان‌ (نه‌ یهودیان‌) به‌ عربی‌ راه‌ یافته‌ است‌.
اینک‌ باید دانست‌ واسطه انتقال‌ چه‌ بوده‌ است‌، زیرا انتقال‌ِ مستقیم‌ آن‌ از یونانی‌ به‌ عربی‌ بعید می‌نماید. عقیده هرویتس‌ بر آن‌ است‌ که‌ آن‌ لفظ نخست‌ به‌ سریانی‌ و از آن‌جا به‌ عربی‌ رفته‌ است‌، در عربی‌ حرف‌ دال‌ِ آغاز آن‌، علامت‌ مضاف‌الیهی‌ یا جرّ در کلمه سریانی‌ پنداشته‌ شده‌ و از آغاز حذف‌ گردیده‌ است‌.
در تأیید این‌ سخن‌ نمونه‌هایی‌ که‌ در آن‌ها دال‌ یونانی‌ حذف‌ شده‌ است‌، ارائه‌ می‌گردد: dikastes < قسطاس‌، dozenteria < زنطاریه.
با این‌همه‌، در نظریه سریانی‌ شدن‌ کلمه‌، مشکل‌ دیگری‌ موجود است‌، از این‌ قرار که‌ لفظ diabolos یونانی‌ را در آن‌ زبان‌، به‌ کلمه‌ای‌ غیر از ابلیس‌ ترجمه‌ کرده‌اند.
دو نظریه دیگر نیز در این‌ باب‌ موجود است‌: یکی‌ آن‌که‌ عربان‌ِ سال‌های‌ نخست‌ اسلام‌، دال‌ کلمه‌ را از سر اشتباه‌ و بی‌اطلاعی‌ انداخته‌اند و دیگر آن‌که‌ کلمه‌ از مسیحیان‌ حبشه‌ اخذ شده‌ نه‌ سریانیان‌، ولی‌ جفری‌ هیچ‌ یک‌ از این‌ دو رأی‌ را نپذیرفته‌ است‌ (رجوع کنید به حسن‌ المصطفوی‌، التحقیق‌ فی‌ کلمات‌ القرآن‌، ذیل‌ بَلَس‌َ، تهران‌، ۱۳۶۰ش‌، که‌ دور از مبانی‌ علمی‌ است‌).
همه محققان‌ معاصر در خاور و باختر، گاه‌ با اندکی‌ احتیاط، نظر یونانی‌ بودن‌ کلمه‌ را پذیرفته‌اند لفظ یونانی‌ خود از ریشه، bel به‌ معنی‌ افکندن‌ آمده‌ است‌.
از همین‌ ریشه‌، ده‌ها کلمه‌ در زبان‌های‌ اروپایی‌ پدیدار شده‌ است‌، از جمله‌: فرانسوی‌ diable (از طریق‌ لاتینی‌)، اسپانیایی‌ diablo، diavolo, انگلیسی‌...
devil.


شیطان‌ عبری‌ و دیابولس‌ یونانی‌ (در ترجمه‌های‌ هفتادی‌) در عهد قدیم‌ و عهد جدید و سنت‌های‌ کهن‌ یهودی‌ و مسیحی‌، نام‌ها و مرتبت‌ها و نقش‌های‌ گوناگون‌ یافت‌. برخی‌ از این‌ نام‌ها به‌ همراه‌ برخی‌ روایات‌، به‌ تفاسیر اسلامی‌ نیز راه‌ یافت‌.

۴.۱ - عزازیل

یکی‌ از این‌ نام‌ها، عَزازِیل‌ است‌ که‌ حتی‌ ابن عباس‌ آن‌ را می‌شناخته‌. از قول‌ وی‌ روایت‌ کرده‌اند که‌ ابلیس‌ پیش‌ از معصیت‌ عَزازِیل‌ نام‌ داشت‌ و از فرشتگانی‌ بود که‌ در زمین‌ مسکن‌ داشتند، و چون‌ علم‌ بسیار داشت‌، مغرور شد و از فرمان‌ خدا سر برتافت‌.
[۳۵] طبری‌، تفسیر جامع البیان، ج۱، ص۱۷۸.
[۳۶] طبری‌، تاریخ‌، ج۱، ص۸۶، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م‌.
[۳۷] ابوالفتوح‌ رازی‌، تفسیر روح‌ الجنان‌، ج۱، ص۸۸، قم‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.

بسیاری‌ دیگر از راویان‌ پنداشته‌اند که‌ نام‌ ابلیس‌ در عبری‌ عزازیل‌ و در عربی‌ حارث‌ بوده‌ است‌
[۳۸] طبری‌، تفسیر جامع البیان، ج۱، ص۱۷۸.
[۳۹] طبری‌، تاریخ‌، ج۱، ص۸۶، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م‌.
[۴۰] ابوالفتوح‌ رازی‌، تفسیر روح‌ الجنان‌، ج۱، ص۸۸، قم‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
(رجوع کنید به دمیری
[۴۱] دمیری‌، کمال‌الدین‌، ج۱، ص۱۹۱، حیاة الحیوان‌ الکبری‌، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/۱۹۳۴م‌.
که‌ به‌ اصحاب‌ این‌ رأی‌ اشاره‌ می‌کند)،
[۴۲] سیوطی‌، الاتقان‌ فی‌ علوم‌ القرآن‌، ج۴، ص۸۲، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۷م‌.
اما در روایات‌ مذهبی‌ یهودی‌ - مسیحی‌، عَزازیل‌ معنایی‌ بسیار گسترده‌ و گاه‌ مبهم‌ دارد، تنها یکی‌ از معانی‌ ثانوی‌ آن‌ ممکن‌ است‌ با ابلیس‌ عربی‌ مطابق‌ باشد.
وی‌ گاه‌ فرشته‌ای‌ است‌ که‌ هرگز تمرُّد نکرده‌ یا فرشته‌ای‌ است‌ که‌ از مقام‌ خود سقوط کرده‌، گاه‌ بزی‌ است‌ که‌ در صحرا رها شده‌ و سمبل‌ گناهان‌ بنی‌ اسرائیل‌ است‌ که‌ از آن‌ قوم‌ دور می‌گردد، گاه‌ اسم‌ محلی‌ است‌ که‌ بز را در آن‌ رها کرده‌اند....
در ریشه کلمه عَزازیل‌ نیز تردید بسیار است‌. شاید این‌ کلمه‌ مرکب‌ از azaz به‌ معنای‌ قوت‌، و 'el به‌ معنی‌ خدا باشد.

۴.۲ - معانی دیگر

برخی‌ از نام‌های‌ دیگر ابلیس‌ که‌ گاه‌ گاه‌ در آثار فارسی‌ و عربی‌ نیز راه‌ یافته‌، عبارتند از بَعْل‌ زَبُوب‌ ابوالعَیزْاز، بَلْعَز و لوکیفر یا لوسیفر.
[۴۳] دهخدا، لغت‌ نامه دهخدا، ذیل‌ شیطان‌ و عَزازیل‌.
[۴۴] دائرة المعارف‌ فارسی‌، ذیل‌ شیطان‌ و عَزازیل‌.



در ادبیات‌ دینی‌ عربی‌، ابلیس‌ را علاوه‌ بر نام‌ حارث‌ و لقب‌ رجیم‌ که‌ لفظی‌ قرآنی‌ است‌، چندین‌ لقب‌ و کنیه دیگر نیز داده‌اند: ابومُرّة، ابوخلاف‌، ابولُبَیْنی‌ (گویند لُبینی‌ نام‌ دختر او بوده‌)، ابوکُرداس‌، ابوقِتْرة، ابوالجن‌ (در مقابل‌ ابوالانس‌ برای‌ آدم‌)، ابودَوجانه‌ و نیز خَنّاس‌، شیخ‌ نجدی‌ (رجوع کنید به این منابع
[۴۵] میدانی‌، احمد، ذیل‌ ابلیس‌، السامی‌ فی‌ الاسامی‌، به‌ کوشش‌ محمد دبیر سیاقی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
[۴۶] ابن محرز وهرانی‌، محمد، ج۱، ص۳۶، منامات‌، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ شعلان‌ و محمد نغش‌، قاهره‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۸م‌.
[۴۷] سیوطی‌، الاتقان‌ فی‌ علوم‌ القرآن‌، ج۴، ص۸۲، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۷م‌.
[۴۸] قمی‌، عباس‌، ذیل‌ بَلَس‌َ، سفینة البحار، نجف‌، ۱۳۵۵ق‌/۱۹۳۶م‌.
[۴۹] دهخدا، لغت‌ نامه دهخدا، ذیل‌ شیطان‌ و عَزازیل‌.
[۵۰] خزائلی‌، محمد، ج۱، ص۷۸، اعلام‌ قرآن‌، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
که‌ هر یک‌ به‌ تعدادی‌ از این‌ نام‌ها اشاره‌ کرده‌اند).


برای‌ ابلیس‌ هنگام‌ هبوط به‌ زمین‌ هیأتی‌ شگفت‌ قائل‌ شده‌اند.
گویند: یک‌ چشم‌ بود، دستاری‌ یا عمامه‌ای‌ که‌ دنباله آن‌ به چانه‌اش‌ هم‌ نمی‌رسید بر سر داشت‌، یک‌ موزه‌ بیش‌ به‌ پایش‌ نبود،
[۵۱] ثعلبی‌، احمد، ج۱، ص۴۲، قصص‌ الانبیاء، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/۱۹۸۱م‌.
[۵۲] نویری‌، احمد، ج۱، ص۲۹، نهایة الارب‌، به‌ کوشش‌ احمدالزین‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/۱۹۳۸م‌.
سپس‌ چون‌ دید از بهشت‌ رانده‌ شده‌ و سرگردان‌ است‌، خدای‌ تعالی‌ را از حال‌ خود پرسش‌ کرد.
خداوند فرمود: پیامبران‌ تو کاهنانند، کتاب‌ تو وَشْم‌ (خال‌کوبی‌ روی‌ پوست‌ بدن‌) است‌، سخنت‌ دروغ‌ است‌، قرائتت‌ شعر است‌، مؤذّن‌ تو نی‌ است‌، مسجد تو بازار است‌، خانه‌ات‌ حمام‌ است‌، خوراکت‌ هر خوراکی‌ است‌ که‌ بر آن‌ نام‌ خدای‌ نیاورند، شراب‌ تو سکرآور است‌، ابزار نخجیر تو زنانند.
[۵۳] ثعلبی‌، احمد، ج۱، ص۴۲، قصص‌ الانبیاء، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/۱۹۸۱م‌.
[۵۴] نویری‌، احمد، ج۱۳، ص۱۹-۲۰، نهایة الارب‌، به‌ کوشش‌ احمدالزین‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/۱۹۳۸م‌.



ابلیس‌ شعر عربی‌ نیز سروده‌ است‌: گویند چون‌ هابیل‌ کشته‌ شد، آدم‌ در رثای‌ او شعری‌ سرود که‌ با مصراع‌ بسیار معروف‌ «تَغَیَّرت‌ِ البِلادُ و مَن‌ْ عَلیها» آغاز می‌گردید (عموماً ۷ بیت‌ آورده‌اند).
حوا نیز در شعری‌ (مشهور ۳ بیت‌) بیهودگی‌ این‌ زاری‌ها را گوش‌زد می‌کند.
آن‌گاه‌ ابلیس‌ در می‌رسد و در قطعه‌ای‌ (مشهور ۴ بیت‌) به‌ نیرنگ‌بازی‌ خویش‌ فخر می‌کند.
[۵۵] مسعودی‌، مروج‌ الذهب‌، ج۱، ص۶۶، به‌ کوشش‌ باربیه‌ دومنار، پاریس‌، ۱۸۶۱-۱۸۷۱م‌.
[۵۶] ثعلبی‌، احمد، ج۱، ص۴۶-۴۷، قصص‌ الانبیاء، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/۱۹۸۱م‌.



(۱) ابن اثیر، مجدالدین‌، النهایة، به‌ کوشش‌ طاهر احمد الزاوی‌ و محمود محمد الضاحی‌، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۳م‌.
(۲) ابن درید، محمد، جمهرة اللغة.
(۳) ابن محرز وهرانی‌، محمد، منامات‌، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ شعلان‌ و محمد نغش‌، قاهره‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۸م‌.
(۴) ابن منظور، لسان‌ العرب.
(۵) ابوالفتوح‌ رازی‌، تفسیر روح‌ الجنان‌، قم‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
(۶) بستانی‌ ب‌.
(۷) ثعلبی‌، احمد، قصص‌ الانبیاء، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/۱۹۸۱م‌.
(۸) جوالیقی‌، موهوب‌، المعرب‌، به‌ کوشش‌ احمد شاکر، قاهره‌، ۱۳۶۱ق‌/۱۹۴۲م‌.
(۹) خزائلی‌، محمد، اعلام‌ قرآن‌، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
(۱۰) خلیل‌ بن احمد، کتاب‌ العین‌، به‌ کوشش‌ مهدی‌ مخزومی‌ و ابراهیم‌ سامرائی‌، قم‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
(۱۱) دائرة المعارف الاسلامیة.
(۱۲) دائرة المعارف‌ فارسی‌.
(۱۳) دمیری‌، کمال‌الدین‌، حیاة الحیوان‌ الکبری‌، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/۱۹۳۴م‌.
(۱۴) راغب‌ اصفهانی‌، معجم‌ مفردات‌ الفاظ القرآن‌، به‌ کوشش‌ ندیم‌ مرعشلی‌، قاهره‌، ۱۳۹۲ق‌/۱۹۷۲م‌.
(۱۵) سیوطی‌، الاتقان‌ فی‌ علوم‌ القرآن‌، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۷م‌.
(۱۶) طبری‌، تاریخ‌، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م‌.
(۱۷) طبری‌، تفسیر جامع البیان.
(۱۸) طوسی‌، محمد، التبیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
(۱۹) عیوضی‌، رشید، «تحقیقی‌ درباره دو واژه ابلیس‌ و شیطان‌»، نشریه دانشکده ادبیات‌ تبریز، س‌ ۱۸، شم ۴، ۱۳۴۵ش‌.
(۲۰) قمی‌، عباس‌، سفینة البحار، نجف‌، ۱۳۵۵ق‌/۱۹۳۶م‌.
(۲۱) کتاب‌ مقدس‌.
(۲۲) دهخدا، لغت‌ نامه دهخدا.
(۲۳) مسعودی‌، مروج‌ الذهب‌، به‌ کوشش‌ باربیه‌ دومنار، پاریس‌، ۱۸۶۱-۱۸۷۱م‌.
(۲۴) مشکور، محمد جواد، فرهنگ‌ تطبیقی‌.
(۲۵) معین‌، فرهنگ‌ فارسی‌.
(۲۶) معین‌، حاشیه برهان‌ قاطع‌.
(۲۷) میدانی‌، احمد، السامی‌ فی‌ الاسامی‌، به‌ کوشش‌ محمد دبیر سیاقی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
(۲۸) نخیلة، رفائیل‌، غرائب‌ اللغة العربیة، بیروت‌، ۱۹۵۹م‌.
(۲۹) نووی‌، محیی‌الدین‌، تهذیب‌ الاسماء و اللغات‌، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.
(۳۰) نویری‌، احمد، نهایة الارب‌، به‌ کوشش‌ احمدالزین‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/۱۹۳۸م‌.
(۳۱) هاکس‌، جیمز، قاموس‌ کتاب‌ مقدس‌.


۱. بقره‌/سوره۲، آیه۳۴.    
۲. اعراف‌/سوره۷، آیه۱۱.    
۳. حجر/سوره۱۵، آیه۳۱.    
۴. حجر/سوره۱۵، آیه۳۲.    
۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۱.    
۶. کهف‌/سوره۱۸، آیه۵۰.    
۷. طه‌/سوره۲۰، آیه۱۱۶.    
۸. ص‌/سوره۳۸، آیه۷۴.    
۹. ص/سوره۳۸، آیه۷۵.    
۱۰. شعراء/سوره۲۶، آیه۹۵.    
۱۱. سبا/سوره۳۴، آیه۲۰.    
۱۲. بقره‌/سوره۲، آیه۳۶.    
۱۳. اعراف‌/سوره۷، آیه۲۰.    
۱۴. طه‌/سوره۲۰، آیه۱۲۰.    
۱۵. خلیل‌ بن احمد، کتاب‌ العین‌، ذیل‌ بَلَس‌ِ، به‌ کوشش‌ مهدی‌ مخزومی‌ و ابراهیم‌ سامرائی‌، قم‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.    
۱۶. ابن درید، محمد، ذیل‌ بَسَل‌َ، جمهرة اللغة.
۱۷. روم‌/سوره۳۰، آیه۱۲.    
۱۸. انعام‌/سوره۶، آیه۴۴.    
۱۹. مؤمنون‌/سوره۲۳، آیه۷۷.    
۲۰. زخرف‌/سوره۴۳، آیه۷۵.    
۲۱. روم‌/سوره۳۰، آیه۴۹.    
۲۲. طبری‌، تفسیر جامع البیان، ج۱، ص۱۸۰.
۲۳. طبری‌، تفسیر جامع البیان، ج۱، ص۱۸۰.
۲۴. راغب‌ اصفهانی‌، معجم‌ مفردات‌ الفاظ القرآن‌، ذیل‌ بَلَس‌َ، به‌ کوشش‌ ندیم‌ مرعشلی‌، قاهره‌، ۱۳۹۲ق‌/۱۹۷۲م‌.    
۲۵. طبری‌، تفسیر جامع البیان، ج۱، ص۱۸۰.
۲۶. ابن اثیر، مجدالدین‌، ج۱، ص۱۵۲، النهایة، به‌ کوشش‌ طاهر احمد الزاوی‌ و محمود محمد الضاحی‌، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۳م‌.
۲۷. ابن منظور، لسان‌ العرب، ذیل‌ بَلَس‌َ.    
۲۸. راغب‌ اصفهانی‌، معجم‌ مفردات‌ الفاظ القرآن‌، ذیل‌ بَلَس‌َ، به‌ کوشش‌ ندیم‌ مرعشلی‌، قاهره‌، ۱۳۹۲ق‌/۱۹۷۲م‌.    
۲۹. جوالیقی‌، موهوب‌، ج۱، ص‌ ۲۳، المعرب‌، به‌ کوشش‌ احمد شاکر، قاهره‌، ۱۳۶۱ق‌/۱۹۴۲م‌.
۳۰. طوسی‌، محمد، ج۱، ص۱۵۳، التبیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.    
۳۱. ابوالفتوح‌ رازی‌، تفسیر روح‌ الجنان‌، ج۱، ص۸۸، قم‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
۳۲. نووی‌، محیی‌الدین‌، ج۱، ص۱۰۶، تهذیب‌ الاسماء و اللغات‌، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.
۳۳. دمیری‌، کمال‌الدین‌، ج۱، ص۱۹۲، حیاة الحیوان‌ الکبری‌، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/۱۹۳۴م‌.
۳۴. دائرة المعارف الاسلامیة، ذیل‌ شیطان‌.
۳۵. طبری‌، تفسیر جامع البیان، ج۱، ص۱۷۸.
۳۶. طبری‌، تاریخ‌، ج۱، ص۸۶، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م‌.
۳۷. ابوالفتوح‌ رازی‌، تفسیر روح‌ الجنان‌، ج۱، ص۸۸، قم‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
۳۸. طبری‌، تفسیر جامع البیان، ج۱، ص۱۷۸.
۳۹. طبری‌، تاریخ‌، ج۱، ص۸۶، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م‌.
۴۰. ابوالفتوح‌ رازی‌، تفسیر روح‌ الجنان‌، ج۱، ص۸۸، قم‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
۴۱. دمیری‌، کمال‌الدین‌، ج۱، ص۱۹۱، حیاة الحیوان‌ الکبری‌، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/۱۹۳۴م‌.
۴۲. سیوطی‌، الاتقان‌ فی‌ علوم‌ القرآن‌، ج۴، ص۸۲، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۷م‌.
۴۳. دهخدا، لغت‌ نامه دهخدا، ذیل‌ شیطان‌ و عَزازیل‌.
۴۴. دائرة المعارف‌ فارسی‌، ذیل‌ شیطان‌ و عَزازیل‌.
۴۵. میدانی‌، احمد، ذیل‌ ابلیس‌، السامی‌ فی‌ الاسامی‌، به‌ کوشش‌ محمد دبیر سیاقی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
۴۶. ابن محرز وهرانی‌، محمد، ج۱، ص۳۶، منامات‌، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ شعلان‌ و محمد نغش‌، قاهره‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۸م‌.
۴۷. سیوطی‌، الاتقان‌ فی‌ علوم‌ القرآن‌، ج۴، ص۸۲، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۷م‌.
۴۸. قمی‌، عباس‌، ذیل‌ بَلَس‌َ، سفینة البحار، نجف‌، ۱۳۵۵ق‌/۱۹۳۶م‌.
۴۹. دهخدا، لغت‌ نامه دهخدا، ذیل‌ شیطان‌ و عَزازیل‌.
۵۰. خزائلی‌، محمد، ج۱، ص۷۸، اعلام‌ قرآن‌، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
۵۱. ثعلبی‌، احمد، ج۱، ص۴۲، قصص‌ الانبیاء، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/۱۹۸۱م‌.
۵۲. نویری‌، احمد، ج۱، ص۲۹، نهایة الارب‌، به‌ کوشش‌ احمدالزین‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/۱۹۳۸م‌.
۵۳. ثعلبی‌، احمد، ج۱، ص۴۲، قصص‌ الانبیاء، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/۱۹۸۱م‌.
۵۴. نویری‌، احمد، ج۱۳، ص۱۹-۲۰، نهایة الارب‌، به‌ کوشش‌ احمدالزین‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/۱۹۳۸م‌.
۵۵. مسعودی‌، مروج‌ الذهب‌، ج۱، ص۶۶، به‌ کوشش‌ باربیه‌ دومنار، پاریس‌، ۱۸۶۱-۱۸۷۱م‌.
۵۶. ثعلبی‌، احمد، ج۱، ص۴۶-۴۷، قصص‌ الانبیاء، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/۱۹۸۱م‌.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابلیس»، ج۲، ص۷۶۶.    


رده‌های این صفحه : شیطان | کلام




جعبه ابزار