• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابتدا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اِبْتِداء، مصدرِ باب افتعال از ریشۀ بدأ می باشد.



فعلِ اِبتَدَأَ به معنی آغاز کردن به کاری یا چیزی است، اما مصدرِ آن در ۵ مورد معانی اصطلاحی یافته است:

۱.۱ - امر عقلی و مفهوم کلی

۱. ابتداء به عنوان «امری عقلی و مفهومی کلی» (که وجودش را خارج اعتباری است نه واقعی) بحثی است که ابوالبقاء
[۱] ابوالبقاء ایوب بن موسی، الکلیات، ج۱، ص۲۳، به کوشش عدنان درویش و محمد المصری، دمشق، ۱۹۷۴م.
به آن پرداخته است.
وی در این باره گوید ابتداء بر سه نوع است:
اول «حقیقی» یا ابتداء علی الاطلاق، مانند « بسمله »؛
دوم «اضافی» یا ابتداء به امر مورد نظر، و آن ابتدائی است که چیزی از امر مقصود بر آن پیشی نگرفته باشد، یعنی ممکن است چیزی غیر از امر مقصود بر آن مقدم باشد، مانند «نحمدله» (پس از بسمله)؛
سوم ابتدای «عرفی» که در آن نوعی استمرار فرض شده است، یعنی از آغاز تا زمان پرداختن به موضوع مقصود امتداد می‌یابد، مانند « الفاتحه » در قرآن کریم .
[۲] ابوالبقاء ایوب بن موسی، الکلیات، ج۱، ص۲۳ مثالها، به کوشش عدنان درویش و محمد المصری، دمشق، ۱۹۷۴م.
[۳] جرجانی علی بن محمد، التعریفات، ذیل ابتداء، قاهره، ۱۳۰۶ق.
[۴] سجادی جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ذیل ابتداء، تهران، ۱۳۶۲ش.


۱.۲ - در حروف ابجد

۲. ابتداء در زمینۀ حروف ابجد ، نحوۀ آغاز کردن به نگارش آن حروف است، چنانکه باء و نظایر آن را با نقطه آغاز می‌کنند، «ح» و نظایر آن را با زایده، «قاف» و «میم» و «فاء» و «واو» را، با حلقه (شاید جلفه).
[۵] قلقشندی احمد ابن علی، صبح الاعشی، ج۳، ص۳۵-۳۶، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.


۱.۳ - در نحو

۳. در نحو ، حالت مبتدا بودن کلمه را ابتداء می‌خوانند. مبتدا خود غالباً با مسندالیه ، موضوع و به اصطلاح امروز، « نهاد »، معادل است، اما عکس این قضیه همیشه صادق نست، یعنی مسندالیهِ جمله گاه مبتداست، گاه اسم حروف مشبهه بالفعل ، گاه اسم افعال ناقصه و غیر آن... بنابراین، مبتدا پیوسته (جز در یکی دو مورد) اسمی مرفوع است.

۱.۳.۱ - عقیده نحوشناسان

در بیان این امر، نحوشناسان گفته اند:
«ابتداء، تهی بودن اسم از عوامل لفظی است». و نیز برای توجیه برخی ترکیبات، بر اصطلاح «عوامل لفظی»، قیدِ «غیرزائده و نظایر آن» را افزوده‌اند تا بتوانند در جمله های «بِحَسْبِکَ دِرْهمٌ»، یا «ربَّ رَجُلٍ قائِمٌ»، «باء» را حرف زائده، و «رُبّ» را شبیه آن فرض کرده، دو اسم را پس از آن‌ها مبتدا بخوانند.
سپس از آن‌جا که همۀ نحوشناسان، بجز « ابن مضاء قرطبی » در «الرّدّ علی النّحاة»
[۶] ابن مضاء قرطبی، الرّدّ علی النحاه، ج۱، ص۸۵ به بعد، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۷۴م.
به وجود «عامل» در نحو اعتقاد تمام دارند، ناچار این پرسش پیش می‌آید که عامل رفع در ابتداء چیست.

۱.۳.۲ - آراء مختلف

در این باب، از سیبویه به بعد، دو نظر ابراز داشته اند:
عامۀ نحویان گویند ابتداء خود عامل رفع و بنابراین، عامل معنوی است، و مراد از این سخن، مجرد بودن اسم از «عوامل لفظی غیرزائده» است (البته اختلاف نظر نیز فراوان است). کوفیان را عقیده بر آن است که مبتدا به سبب خبر ، مرفوع می‌گردد و بنابراین عامل آن لفظی است. همینکه سخن از ابتداء می‌رود، ناچار مبحث خبر و عامل رفع آن نیز مطرح می‌گردد.
گروهی عامل رفع را در خبر، ابتداء (عامل معنوی) و گروهی، مبتدا (عامل لظفی) دانسته‌اند و گروهی دیگر، هر دو را، یعنی برای آن دو عامل لفظی و معنوی قائل شده اند،
[۷] انباری عبدالرحمن بن محمد، الانصاف فی مسائل الخلاف، ج۱، ص۴۴، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
[۸] زمخشری محمودبن عمر، المفصل فی النحو، ج۱، ص۱۲-۱۳، به کوشش جی پی بروخ، لندن، ۱۸۷۹م.
[۹] ابن یعیش موفق الدین علی، شرح المفصل، ج۱، ص۸۳-۸۴، قاهره، اداره الطباعه المنیریه.

اما ابن جنّی که گویی این بحث را بیهوده می‌انگاشته است، همه را فرو نهاده، می گوید:
عامل واقعی شخص متکلم است.
[۱۰] ابن عقیل عبدالله، شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالک، ج۱، ص۲۰۱، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

ابن مضاء نیز سخن از ابن جنّی را دستمایۀ کار خود قرار داده و به شدت بر نظریۀ عامل تاخته آن را «عقلاً و شرعاً» نادرست خوانده است.
[۱۱] ابن مضاء قرطبی، الرّدّ علی النحاه، ج۱، ص۸۵-۹۸، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۷۴م.


۱.۴ - در علم عروض

۴. در علم عروض ، ابتدا بر آن افاعیل عروضیِ واقع در آغاز بیت اطلاق می‌شود که اعتلالِ (تغییر) مجاز در آن، در حشو بیت جایز نباشد، مانند خَرْم در بحور طویل، وافر، هزج و متقارب
[۱۲] ابن منظور، لسان، ذیل بدأ.
لفظ ابتداء را بر نخستین پایه عروضی در عَجُزِ بیت نیز اطلاق کرده اند
[۱۳] دایره المعارف فارسی.


۱.۵ - در علم بلاغت

۵. در علم بلاغت ابتداء را عموماً بر چگونگی آغاز شعر یا نثر اطلاق می‌کنند.
ظاهراً ابن معتز (د ۲۹۶ق/۹۰۹م) نخستین کسی است که آن را در ترکیب «حسن الابتدائات»
[۱۴] ابن معتز عبدالله، کتاب البدیع، ج۱، ص۷۵، به کوشش کراچکوفسکی، لندن، ۱۹۳۵م.
به کار برده است و بسیاری به تقدم او در به کار بردن این اصطلاح اذعان می‌کنند.
[۱۵] ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، بدیع القرآن، ج۱، ص۶۴، به کوشش حفتی محمد ظرف، قاهره، دار نهضه مصر للمطیع و النشر.
[۱۶] ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، تحریر التّحبیر، ج۱، ص۱۶۸، به کوشش حفتی محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
[۱۷] نویری احمدبن عبدالوهاب، نهایه الارب، ج۷، ص۱۳۳، به کوشش احمد الزین، قاهره، وزاره الثاقفه و الارشاد القومی، ج ۷.
گویی مراد ابن معتز از ابتداء، نخستین بیت قصیده بوده است.

۱.۵.۱ - حسن مطلع

از کتاب های دیگری که به این امر پرداخته اند، نیز همین معنی استنباط می‌شود، بنابراین، برخلاف نظر «بنه باکر»، « نسیب » یا « تشبیبِ » قصیده، ابتداء هم نداشته است، و حتی ضرورتی ندارد که ابتداء شامل نسیب باشد.
[۱۸] ابوهلال عسکری حسن بن عبدالله، کتاب الصناعتین، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۷ که از ده‌ها نمونه تنها بیت اول را آورده است، به کوشش علی محمد البجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
[۱۹] ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، تحریر التّحبیر، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۲، به کوشش حفتی محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
[۲۰] نویری احمدبن عبدالوهاب، نهایه الارب، ج۷، ص۱۳۳-۱۳۴، به کوشش احمد الزین، قاهره، وزاره الثاقفه و الارشاد القومی، ج ۷.
[۲۱] ابن حجه تقی الدین، خزانه الادب، ج۱، ص۳-۲۰، بیروت، ۱۳۰۴ق/۱۸۸۷م.

همین اصطلاح است که در کتاب های فارسی، به « حسن مطلع » از آن تعبیر شده است، زیرا اهل فنّ به بیت اول قصیده استشهاد نموده، بر حسن مطلع یا ناپسند بودن آن حکم می‌کنند.
[۲۲] رادویانی محمدبن عمر، ترجمان البلاغه، ج۱، ص۵۴-۵۷، به کوشش احمد آتش، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۲۳] شمس قیس رازی، المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۴۰۷-۴۱۲، به کوشش محمد قزوینی و محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۳۸ش.
[۲۴] رامی تبریزی حسن بن محمد، حقائق الحدائق، ج۱، ص۳۷-۳۹، به کوشش محمد کاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
و شمس قیس مثالی برای ابتدائات ناپسندیده آورده است.
[۲۵] شمس قیس رازی، المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۴۰۸، به کوشش محمد قزوینی و محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۳۸ش.


۱.۵.۲ - براعة استهلال

از حدود سده ۶ق/۱۲م اصطلاح « براعة الاستهلال » با معنایی وسیع رایج شد که نمونۀ آن در تحریر آمده است.
[۲۶] ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، تحریر التّحبیر، ج۱، ص۱۷۲، به کوشش حفتی محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
وی می‌نویسد که متأخران، این اصطلاح را از «ابتدائاتِ» ابن معتز منشعب ساخته‌اند و آن را بر نخستین بیت از دسته ابیاتی که به معنای تازه ای می‌پردازد ــ حتی اگر در درون قصیده باشد ــ اطلاق کرده اند،
[۲۷] ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، تحریر التّحبیر، ج۱، ص۱۶۸، به کوشش حفتی محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
اما او خود باز همه جا لفظ ابتداء را به کار می‌برد.
نویری (د ۷۳۳ق/۱۳۳۳م) نیز عین الفاظ ابن ابی اصبع را
[۲۸] نویری احمدبن عبدالوهاب، نهایه الارب، به کوشش احمد الزین، قاهره، وزاره الثاقفه و الارشاد القومی، ج ۷، بدون ذکر منبع.
تکرار می‌کند و سخن از متأخران که معنای جدید را ساخته اند، می راند.


مفهوم ابتداء در قرن های گوناگون البته از تحول و تطور به دور نمانده است.

۲.۱ - عقیده ابوهلال عسکری

مثلاً ابوهلال عسکری (د ۳۹۵ق/۱۰۰۵م) در شرح آن گوید:
«ابتداء نخستین کلامی است که از سخن به گوش نشنید... و ناچار بشاید که آن کلام برازنده باشد»،
[۲۹] ابوهلال عسکری حسن بن عبدالله، کتاب الصناعتین، ج۱، ص۴۳۵، به کوشش علی محمد البجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.

نیز گوید :
«خوب است نویسنده و شاعر با کلامی سخن آغاز کنند که شنونده از آن پریشان نگردد، مثلاً پسندیده نیست که شعر مدح و تهنیت را با ذکر اطلال و دمن آغاز کنیم، اما همین معانی در شعر رثا مقبول است».
گویی مراد ابوهلال ایجاد نوعی تناسب میان آغاز و متن شعر و رساله بوده است.

۲.۲ - عقیده ابن اثیر و نویری

ابن اثیر (د ۶۳۶ق/۱۲۳۸م) و نویری که این تناسب را شدیدتر و استوارتر می‌خواسته اند، گفته اند :
بهتر است نویسنده و شاعر به سخنی آغاز کنند که مراد ایشان را از موضوع اصلی نثر یا شعر باز نماید».
[۳۰] ابن اثیر ضیاءالدین، المثل السائر، ج۳، ص۹۶، به کوشش احمد الحوفی و بدوی طبانه، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
[۳۱] نویری احمدبن عبدالوهاب، نهایه الارب، ج۷، ص۱۳۳، به کوشش احمد الزین، قاهره، وزاره الثاقفه و الارشاد القومی، ج ۷.

ابن اثیر در باب این تناسب به نکات دقیق تر اشاره می‌کند و برای هریک از معانی شعری، ابتدائی خاص پیشنهاد می‌نماید. این دو مؤلف، در کنار لفظ «ابتداء»، لفظ « افتتاح » را نیز نهاده اند (مثلاً عنوان نواع ۲۲ از المثل السائر ).
چنین به نظر می‌رسد که مراد ایشان از افتتاح، بیش تر مقدمۀ چند بیتی قصیده است نه بیت اول. از این رو بهتر است «نسیب و تشبیب» و معانی پندآمیز و غیر آن‌ها را که در آغاز اکثر قصاید مذکور است، افتتاح بنامیم.
پس از ابتداء، آنچه مورد بحث قرار می‌گیرد، « تخلص » (انتقال از نسیب یا نظایر آن به موضوع مورد نظر) و سپس « انتهاء » (نحوۀ پایان دادن به شعر و رساله) است.

۲.۲.۱ - شواهد مثال

این موضوع ها را که کتب ادب به تفصیل بیان کرده اند، در کتب درسی علوم بلاغت ، به کرّات، با الفاظ و مثال هایی کاملاً مشابه و در عباراتی فشرده می‌توان باز یافت. آنگاه این عبارات فشرده، دوباره به دست شارحان متعدد بسط و تفصیل یافته است.
نمونۀ بارز این روش، کتاب التلخیص فی علوم البلاغة ، تألیف خطیب قزوینی (د ۷۳۹ق/۱۳۳۸م) است
[۳۲] خطیب قزوینی، محمدبن عبدالرحمن، التلخیص فی علوم البلاغه، ج۱، ص۴۲۹ به بعد موضوع ابتداء، به کوشش عبدالرحمن البرقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
که توسط تفتازانی شرح شده و سپس ده‌ها شرح بر شرح او یا بر اصل تلخیص نوشته شده است.
[۳۳] شروح التلخیص، قم، ج۱، که شامل ۴ شرح است، نشر ادب الحوزه.



قواعدی که تاکنون دربارۀ ابتداء بر شمردیم، البته به این نحو در آثار سده های دوم و سوم ق/۸ و ۹م موجود نیست.
اولاً بیان این معانی در آن آثار، ساده و بی پیرایه است؛
ثانیاً گویی نویسندگان آن دوره ها، هنوز به تناسب میان مقدمۀ شعر (نسیب یا تشبیب) و غرض اصلی آن (مدح، هجا، رثا...) عنایتی نداشته اند.
از این رو، وقتی ابن قتیبه (د ۲۷۶ق/۸۸۹م) به بیان ساختمان قصیده می‌پردازد، می نویسد که «قصیده پرداز پیوسته قصیده را با ذکر دیار و ویرانه‌ها آغاز کند و بگرید و زاری کند...»
[۳۴] آذرنوش آذرتاش، مقدمۀ کتاب الشّعر و الشّعرای این قتیبه، ج۱، ص۱۰۱، تهران، ۱۳۶۳ش.
و تنها امری که مورد توجه و بوده، همانا تناسب کمّی میان اجزاء قصیده است.
[۳۵] آذرنوش آذرتاش، مقدمۀ کتاب الشّعر و الشّعرای این قتیبه، ج۱، ص۱۰۲، تهران، ۱۳۶۳ش.
این قواعد را به نثر عربی نیز تطبیق داده‌اند و دربارۀ ابتداء و افتتاح نظرات عالمانه ای ابراز داشته اند.

۳.۱ - تفاوت ابتدا و افتتاح

از بررسی آثار کسانی که به این امر پرداخته اند، اساساً چنین استنباط می‌شود که در نثر خواسته‌اند میان «ابتداء» و «افتتاح» که در نظر اول مترادف می‌نمایند، تفاوتی قائل شوند و ابتداء را در درجۀ نخست، و افتتاح را در درجۀ دوم بنهند.
این تفاوت در المثل السّائر تقریباً آشکار است،
[۳۶] ابن اثیر ضیاءالدین، المثل السائر، ج۳، ص۶۹، به کوشش احمد الحوفی و بدوی طبانه، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
اما قلقشندی
[۳۷] قلقشندی احمد ابن علی، صبح الاعشی، ج۶، ص۵-۲۷۴، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
میان آن دو تفاوت بارزی نمی‌دیده است.

۳.۲ - ابتداء در نثر قرآن

نمونۀ عالی ابتداء در نثر، آن است که در قرآن کریم آمده است. سرآغاز سوره‌ها را خواه حروف مقطّعه باشد (الم، حم...)، خواه ستایش خدا ، خواه نداء و غیر آن، از این نوع شمرده اند،
[۳۸] ابوهلال عسکری حسن بن عبدالله، کتاب الصناعتین، ج۱، ص۴۳۷، به کوشش علی محمد البجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
[۳۹] ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، تحریر التّحبیر، ج۱، ص۱۷۲، به کوشش حفتی محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
[۴۰] ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، بدیع القرآن، ج۱، ص۶۴، به کوشش حفتی محمد ظرف، قاهره، دار نهضه مصر للمطیع و النشر.
[۴۱] ابن اثیر ضیاءالدین، المثل السائر، ج۳، ص۹۸، به کوشش احمد الحوفی و بدوی طبانه، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
و این گونه ابتداء از آن جهت زیباست که از همان آغاز توجه شونده را جلب می‌کند، اما در رساله و خطبه و غیر آن، بهتر آن دیده‌اند که افتتاح سخن بر مراد گوینده دلالت داشته باشد؛ پیداست که در این باب زیبایی کلمات و معانی شرط نخست است.

۳.۳ - تلاش اهل ادب

این امر اهل ادب ، خاصه ابن اثیر
[۴۲] ابن اثیر ضیاءالدین، المثل السائر، ج۳، ص۶۹ به بعد، به کوشش احمد الحوفی و بدوی طبانه، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
و قلقشندی
[۴۳] قلقشندی احمد ابن علی، صبح الاعشی، ج۶، ص۲۷۴ به بعد، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
را برآن داشته است که انبوهی نمونه عرضه کنند تا روشن شود که اولاً هر سخن را چه ابتدائی شایسته تر است، و ثانیاً روش کاتبان گوناگون چه بوده است.
بحث اخیر، اگرچه در کتاب های ایشان مفصل است، باز برای بررسی جامعی دربارۀ چگونگی ابتدائات از دورۀ جاهلی تا قرن های اخیر کافی نیست.


(۱) آذرنوش آذرتاش، مقدمۀ کتاب الشّعر و الشّعرای این قتیبه، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲) ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، بدیع القرآن، به کوشش حفتی محمد ظرف، قاهره، دار نهضه مصر للمطیع و النشر.
(۳) ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، تحریر التّحبیر، به کوشش حفتی محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۴) ابن اثیر ضیاءالدین، المثل السائر، به کوشش احمد الحوفی و بدوی طبانه، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
(۵) ابن حجه تقی الدین، خزانه الادب، بیروت، ۱۳۰۴ق/۱۸۸۷م.
(۶) ابن عقیل عبدالله، شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالک، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
(۷) ابن مضاء قرطبی، الرّدّ علی النحاه، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۷۴م.
(۸) ابن معتز عبدالله، کتاب البدیع، به کوشش کراچکوفسکی، لندن، ۱۹۳۵م.
(۹) ابن منظور، لسان.
(۱۰) ابن یعیش موفق الدین علی، شرح المفصل، قاهره، اداره الطباعه المنیریه.
(۱۱) ابوالبقاء ایوب بن موسی، الکلیات، به کوشش عدنان درویش و محمد المصری، دمشق، ۱۹۷۴م.
(۱۲) ابوهلال عسکری حسن بن عبدالله، کتاب الصناعتین، به کوشش علی محمد البجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
(۱۳) انباری عبدالرحمن بن محمد، الانصاف فی مسائل الخلاف، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۱۴) جرجانی علی بن محمد، التعریفات، قاهره، ۱۳۰۶ق.
(۱۵) خطیب قزوینی، محمدبن عبدالرحمن، التلخیص فی علوم البلاغه، به کوشش عبدالرحمن البرقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
(۱۶) دایره المعارف فارسی.
(۱۷) رادویانی محمدبن عمر، ترجمان البلاغه، به کوشش احمد آتش، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۸) رامی تبریزی حسن بن محمد، حقائق الحدائق، به کوشش محمد کاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۱۹) زمخشری محمودبن عمر، المفصل فی النحو، به کوشش جی پی بروخ، لندن، ۱۸۷۹م.
(۲۰) سجادی جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۱) شروح التلخیص، قم، نشر ادب الحوزه.
(۲۲) شمس قیس رازی، المعجم فی معاییر اشعار العجم، به کوشش محمد قزوینی و محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۲۳) قلقشندی احمد ابن علی، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۲۴) نویری احمدبن عبدالوهاب، نهایه الارب، به کوشش احمد الزین، قاهره، وزاره الثاقفه و الارشاد القومی، ج ۷.


۱. ابوالبقاء ایوب بن موسی، الکلیات، ج۱، ص۲۳، به کوشش عدنان درویش و محمد المصری، دمشق، ۱۹۷۴م.
۲. ابوالبقاء ایوب بن موسی، الکلیات، ج۱، ص۲۳ مثالها، به کوشش عدنان درویش و محمد المصری، دمشق، ۱۹۷۴م.
۳. جرجانی علی بن محمد، التعریفات، ذیل ابتداء، قاهره، ۱۳۰۶ق.
۴. سجادی جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ذیل ابتداء، تهران، ۱۳۶۲ش.
۵. قلقشندی احمد ابن علی، صبح الاعشی، ج۳، ص۳۵-۳۶، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
۶. ابن مضاء قرطبی، الرّدّ علی النحاه، ج۱، ص۸۵ به بعد، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۷۴م.
۷. انباری عبدالرحمن بن محمد، الانصاف فی مسائل الخلاف، ج۱، ص۴۴، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
۸. زمخشری محمودبن عمر، المفصل فی النحو، ج۱، ص۱۲-۱۳، به کوشش جی پی بروخ، لندن، ۱۸۷۹م.
۹. ابن یعیش موفق الدین علی، شرح المفصل، ج۱، ص۸۳-۸۴، قاهره، اداره الطباعه المنیریه.
۱۰. ابن عقیل عبدالله، شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالک، ج۱، ص۲۰۱، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
۱۱. ابن مضاء قرطبی، الرّدّ علی النحاه، ج۱، ص۸۵-۹۸، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۷۴م.
۱۲. ابن منظور، لسان، ذیل بدأ.
۱۳. دایره المعارف فارسی.
۱۴. ابن معتز عبدالله، کتاب البدیع، ج۱، ص۷۵، به کوشش کراچکوفسکی، لندن، ۱۹۳۵م.
۱۵. ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، بدیع القرآن، ج۱، ص۶۴، به کوشش حفتی محمد ظرف، قاهره، دار نهضه مصر للمطیع و النشر.
۱۶. ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، تحریر التّحبیر، ج۱، ص۱۶۸، به کوشش حفتی محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
۱۷. نویری احمدبن عبدالوهاب، نهایه الارب، ج۷، ص۱۳۳، به کوشش احمد الزین، قاهره، وزاره الثاقفه و الارشاد القومی، ج ۷.
۱۸. ابوهلال عسکری حسن بن عبدالله، کتاب الصناعتین، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۷ که از ده‌ها نمونه تنها بیت اول را آورده است، به کوشش علی محمد البجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
۱۹. ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، تحریر التّحبیر، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۲، به کوشش حفتی محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
۲۰. نویری احمدبن عبدالوهاب، نهایه الارب، ج۷، ص۱۳۳-۱۳۴، به کوشش احمد الزین، قاهره، وزاره الثاقفه و الارشاد القومی، ج ۷.
۲۱. ابن حجه تقی الدین، خزانه الادب، ج۱، ص۳-۲۰، بیروت، ۱۳۰۴ق/۱۸۸۷م.
۲۲. رادویانی محمدبن عمر، ترجمان البلاغه، ج۱، ص۵۴-۵۷، به کوشش احمد آتش، تهران، ۱۳۶۲ش.
۲۳. شمس قیس رازی، المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۴۰۷-۴۱۲، به کوشش محمد قزوینی و محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۳۸ش.
۲۴. رامی تبریزی حسن بن محمد، حقائق الحدائق، ج۱، ص۳۷-۳۹، به کوشش محمد کاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
۲۵. شمس قیس رازی، المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۴۰۸، به کوشش محمد قزوینی و محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۳۸ش.
۲۶. ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، تحریر التّحبیر، ج۱، ص۱۷۲، به کوشش حفتی محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
۲۷. ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، تحریر التّحبیر، ج۱، ص۱۶۸، به کوشش حفتی محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
۲۸. نویری احمدبن عبدالوهاب، نهایه الارب، به کوشش احمد الزین، قاهره، وزاره الثاقفه و الارشاد القومی، ج ۷، بدون ذکر منبع.
۲۹. ابوهلال عسکری حسن بن عبدالله، کتاب الصناعتین، ج۱، ص۴۳۵، به کوشش علی محمد البجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
۳۰. ابن اثیر ضیاءالدین، المثل السائر، ج۳، ص۹۶، به کوشش احمد الحوفی و بدوی طبانه، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
۳۱. نویری احمدبن عبدالوهاب، نهایه الارب، ج۷، ص۱۳۳، به کوشش احمد الزین، قاهره، وزاره الثاقفه و الارشاد القومی، ج ۷.
۳۲. خطیب قزوینی، محمدبن عبدالرحمن، التلخیص فی علوم البلاغه، ج۱، ص۴۲۹ به بعد موضوع ابتداء، به کوشش عبدالرحمن البرقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
۳۳. شروح التلخیص، قم، ج۱، که شامل ۴ شرح است، نشر ادب الحوزه.
۳۴. آذرنوش آذرتاش، مقدمۀ کتاب الشّعر و الشّعرای این قتیبه، ج۱، ص۱۰۱، تهران، ۱۳۶۳ش.
۳۵. آذرنوش آذرتاش، مقدمۀ کتاب الشّعر و الشّعرای این قتیبه، ج۱، ص۱۰۲، تهران، ۱۳۶۳ش.
۳۶. ابن اثیر ضیاءالدین، المثل السائر، ج۳، ص۶۹، به کوشش احمد الحوفی و بدوی طبانه، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
۳۷. قلقشندی احمد ابن علی، صبح الاعشی، ج۶، ص۵-۲۷۴، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
۳۸. ابوهلال عسکری حسن بن عبدالله، کتاب الصناعتین، ج۱، ص۴۳۷، به کوشش علی محمد البجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
۳۹. ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، تحریر التّحبیر، ج۱، ص۱۷۲، به کوشش حفتی محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
۴۰. ابن ابی اصبع عبدالعظیم بن واحد، بدیع القرآن، ج۱، ص۶۴، به کوشش حفتی محمد ظرف، قاهره، دار نهضه مصر للمطیع و النشر.
۴۱. ابن اثیر ضیاءالدین، المثل السائر، ج۳، ص۹۸، به کوشش احمد الحوفی و بدوی طبانه، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
۴۲. ابن اثیر ضیاءالدین، المثل السائر، ج۳، ص۶۹ به بعد، به کوشش احمد الحوفی و بدوی طبانه، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
۴۳. قلقشندی احمد ابن علی، صبح الاعشی، ج۶، ص۲۷۴ به بعد، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابتدا»، ج۲، ص۶۰۱.    


رده‌های این صفحه : واژه شناسی




جعبه ابزار