• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آیه متعةالحج (تفسیر منقول)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اهل بیت (علیهم‌السّلام) در ترویج و توسعه فرهنگ قرآنی، به ویژه تفسیر قرآن کریم، نقش کلیدی و اساسی در تبیین حقایق قرآنی دارند.
در این مقاله نمونه‌ای از تفاسیر معتبر منقول از اهل بیت (علیهم‌السّلام) به عنوان آموزش کیفیت صحیح پرداختن به تفسیر قرآن کریم و روش استنباط معانی حکیمانه آن، مانند آیه استمتاع از سوره نساء و آیه تمتع از سوره بقره را آورده و به بررسی آن خواهیم پرداخت.



آنچه از تاریخ و احادیث بدان گواهی می‌دهد این است که متعه در قرآن جایز شمرده شده و سنت پیامبر هم بر همان اساس استوار مانده و اصحاب نیز از دوران رسالت تا پایان خلافت ابوبکر و نیمه خلافت عمر بدان عمل می‌کردند که در این هنگام عمر متعه را تحریم و بر آن سخت‌گیری کرد.


ابن کثیر می‌گوید: به عموم این آیه بر مشروعیت ازدواج موقت استدلال شده است و تردیدی نیست که این عمل در ابتدای اسلام مشروع بود و پس از آن نسخ شد. به روایت احمد از ابن عباس و گروهی از صحابه نقل شده است که قائل به اباحه آن در شرایط ضروری هستند. ابن عباس، ابی‌ بن کعب، سعید بن جبیر و سدی آیه را چنین قرائت می‌کردند: «فما استمتعتم به منهن -الی اجل مسمی- فاتوهن اجورهن فریضة؛ و زنانى را كه متعه (ازدواج موقت) مى‌كنيد،-تا مدت معلوم- واجب است مهر آنها را بپردازيد.» از این‌رو در قرائت عبدالله بن مسعود و ابی بن کعب (این دو صحابی بزرگ و جلیل‌القدر) به عنوان تفسیر، عبارت الی اجل مسمی اضافه شده است؛ یعنی برای مدتی محدود تا روشن کنند که مقصود آیه از ازدواج موقت است نه دائم. مجاهد می‌گوید: آیه درباره ازدواج موقت نازل شده است، ولی جمهور فقها بر خلاف آیه نظر داده‌اند.


همان‌طور که امر درباره متعة‌الحج؛ حج تمتع نیز همین‌گونه بوده است؛ که در اینجا آن را ذکر می‌کنیم: انجام مراسم حج بر سه گونه است: حج تمتع، حج قِران، حج اِفراد.

۳.۱ - حج تمتع

حج تمتع بر کسانی واجب است که از شهر مکه دورند؛ لذا در حج واجب باید ابتدا از یکی از مواقیت احرام عمره تمتع بسته وارد مکه شوند؛ طواف و سعی را انجام داده سپس با تقصیر (گرفتن ناخن یا چیدن مو) از احرام بیرون آیند؛ در این زمان تمامی آنچه به جهت احرام، حرام بوده است، از جمله نزدیکی با همسر، حلال می‌گردد.
سپس برای رفتن به عرفات و مشعر و مِنی و انجام مراسم حج برای روز نهم ذی حجه از مکه (و بهتر از آن، از مسجدالحرام) محرم می‌گردند و پس از انجام مراسم منی، طواف و سعی و سپس طواف نساء را انجام داده، از احرام حج نیز بیرون می‌آیند.
از این‌جهت آن را حج تمتع می‌گویند که پس از بیرون آمدن از احرام عمره و پیش از محرم شدن به احرام حج، می‌توانند تمتع کنند؛ یعنی از آنچه بر آنان حرام بوده، بهره‌مند شوند؛ از جمله نزدیکی با همسر.

۳.۲ - حج قران و افراد

حج قران، آن است که از میقات راسا احرام حج می‌بندند، ولی همراه خود قربانی می‌آورند تا در جای خود آن را قربانی کنند، و پس از انجام مراسم حج واجب، عمره مفرده را به‌جا آورند. حج افراد فرقی با حج قران ندارد جز در همراه داشتن قربانی.


از صدر اسلام تاکنون تمامی مسلمانان -و در همه مذاهب- هر سه نوع حج را طبق آیین اسلام انجام می‌دهند.
[۴] جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۶۹۳ - ۶۸۸.

جز آنکه عمر -شخصا- خواست از تمتع در حج جلوگیری نماید و گفت: خوش ندارم کسانی با همسران خود نزدیکی کرده، آنگاه غسل نموده روانه عرفات شوند.
[۵] ر. ک: نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۴۵ - ۴۶، باب نسخ تحلل.

البته در جاهلیت عرب این کار، عیب به شمار می‌رفت و عرب از آن خودداری می‌کردند و حتی در زمان پیامبر خواستند طبق عادت جاهلیت از آن خودداری کنند که پیامبر شدیدا با آنان برخورد کرد و این بدعت جاهلیت را شکست.
[۷] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۱۷۵ – ۱۷۶.
«مسلم نیز روایات متعدد آورده است،»
[۸] نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۳۸ – ۳۶.
[۹] نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۳۹ – ۴۳.
[۱۰] ‌اندلسی، علی بن حزم، المحلی، ج۷، ص۱۰۸.



طبری در تاریخ خود از عمران بن سواده نقل می‌کند که گفت: نماز صبح را با عمر به جا آوردم و آنگاه برخاست تا برود و من نیز با او برخاستم؛ گفت: سوالی داری؟ گفتم: آری. گفت: دنبالم بیا و من رفتم؛ وقتی به خانه‌اش رفت به من اجازه داد که بر او وارد شوم. به او گفتم: نصیحتی دارم! گفت: درود بر ناصح هر صبح و شام.
گفتم: مردم بر تو چهار عیب گرفته‌اند! عمر چوب دستی خود را بر ران خود زیر چانه نهاد و گفت: آنها را بر شمار! گفتم: مردم می‌گویند: اولا او عمره را در ماه‌های حج، (شوال، ذی‌قعده، ذی‌حجهحرام کرده است در حالی که نه پیامبر خدا چنین کرد و نه ابوبکر، بلکه حلال بود. «عرب در دوران جاهلیت معتقد بود که به جا آوردن عمره در ماه‌های حج یکی از بزرگ‌ترین گناهان است.»
«پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با این عادت جاهلی سخت به مبارزه برخاست و اصرار داشت که قولا و عملا با آن مخالفت ورزد. بنابراین، اقدام عمر کوششی در جهت بازگرداندن یک رسم کهن جاهلی و مخالف با شرع بود.»


عمر عذر آورد که اگر آنها در ماه‌های حج، عمره به جای آورند فکر می‌کنند که مجزی از حج است.
ثانیا می‌گویند: او ازدواج موقت را تحریم کرد در حالی که از طرف خدا اجازه داده شده بود. عمر گفت: پیامبر خدا آن را برای دوران ضرورت اجازه داده بود و در حال حاضر مردم ضرورتی ندارند.
ثالثا می‌گویند: عمر حکم کرده است که وقتی کنیز از مولای خود باردار شد، خود به خود آزاد می‌شود. «کنیز فرزنددار -‌ام ولد- نه فروخته می‌شود و نه به ارث برده می‌شود تا اینکه پس از مردن مولایش از سهم‌الارث فرزندش آزاد گردد.» گفت: حرامی را به حرام دیگر ملحق ساختم و من جز قصد خیر نداشتم و اکنون از خدا آمرزش می‌طلبم.
رابعا می‌گویند: عمر با مردم با خشونت رفتار می‌کند. عمر جوابی طولانی داد که خلاصه‌اش این است: برای برقراری نظم و سامان بخشیدن به امور چاره‌ای جز آن شیوه رفتار کردن نیست. «با تلخیص از: تاریخ طبری» «از طبری نقل کرده و برخی از واژه‌های آن را طبق شرح ابن قتیبه توضیح داده است.»


آنچه مسلم و قطعی است این است که عمر مانع استمرار جواز متعه در اسلام شد و این عملی حلال بود تا اینکه خلیفه بی‌آنکه از پیش دلیل بر نسخ یا تحریم آن رسیده باشد از متعه منع کرد. این جمله او معروف است دو متعه در زمان پیامبر حلال بود و من آنها را تحریم می‌کنم و هر کس انجام دهد کیفر خواهم نمود؛ یکی متعه زنان و دیگری متعه حج.
این سخن که ظاهرش، به قول ابن ابی‌الحدید معتزلی بسیار ناشایست است توجیهی دارد که فقها در آن اختلاف کرده‌اند.

۷.۱ - سخنی عجیب از قوشجی

از این عجیب‌تر، سخن قوشجی در شرح تجرید الاعتقاد، خواجه نصیر طوسی است. او می‌گوید: عمر بر روی منبر رفت و گفت: ‌ای مردم! سه چیز در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حلال بود، ولی من از آنها نهی کرده و تحریم می‌کنم و هر کس انجام دهد کیفرش خواهم داد؛ متعه زنان، متعه حج و حی علی خیر العمل.
-سپس می‌گوید:- این حدیث موجب طعن بر عمر نیست؛ زیرا مخالفت ورزیدن مجتهدی با مجتهد دیگر در مسائل اجتهادی بدعت (پدیده نوی) نیست.
«شرح التجرید، آخر مباحث امامت.» جای شگفتی است که مرد دانشمندی چون قوشجی چگونه او را به نادانی می‌زند و صاحب رسالت را که جز با وحی سخن نمی‌گوید با فردی از امت، همتا می‌گیرد؟! آن هم فردی مانند عمر که بارها و بارها به طور صریح اعلام داشته که همه مردم از او داناترند. «بابی را گشوده و در آن مواردی را که عمر فتوا داده و سپس فتوای خود را نقض کرده است، بیان داشته است.»


اکنون رشته سخن را به حدیث دو متعه معطوف می‌داریم که عمر آن را در ملا عام حرام کرده است:

۸.۱ - حدیث اول

بیهقی در کتاب سنن از ابونضره نقل می‌کند که: به جابر بن عبدالله انصاری گفتم: ابن زبیر از متعه منع می‌کند، ولی ابن عباس بدان فرمان می‌دهد! جابر گفت: این حدیث توسط خود من منتشر شده است؛ در زمان پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ابوبکر ما ازدواج موقت داشتیم، ولی عمر که به خلاف رسید برای مردم سخنرانی کرد و گفت: همان‌طور که یقینا پیامبر خدا پیامبر و قرآن قرآن است، بدانید که دو متعه در زمان پیامبر حلال بود که من آنها را ممنوع می‌کنم و بر آن مجازات مقرر می‌دارم؛ یکی ازدواج موقت؛ و اگر مردی را ببینم که دست به ازدواج موقت زده است، او را زیر انباشته‌های سنگ پنهان خواهم کرد و دیگری متعه حج.

۸.۲ - حدیث دوم

ابوبکر جصاص از شعبه از قتاده نقل می‌کند که گفت: از ابونضره شنیدم که می‌گفت: ابن عباس به ازدواج موقت فرمان می‌داد و ابن زبیر از آن منع می‌کرد؛ مطلب را به عرض جابر رساندم و او گفت: حدیث توسط من منتشر شد؛ ما در زمان پیامبر اقدام به متعه می‌کردیم تا اینکه عمر به خلاف رسید و گفت: خداوندی برای پیامبر آنچه را خواست -به وسیله آنچه خواست- حلال گردانید؛ حج و عمره را چنان‌که خدا فرمان داده به‌جا آورید و از نکاح متعه دوری گزینید؛ اگر کسی را پیش من آورند که دست به متعه زده باشد حتما سنگسار خواهد شد. جصاص می‌گوید: عمر برای متعه حکم سنگسار شدن را بیان کرد، ولی این حکم می‌تواند صرفا به عنوان تهدید باشد تا مردم را از آن باز دارد.
«سرخسی در مبسوط خود،» «به روایت عمر استناد جسته است که عمر گفت: اگر مردی را نزد من آورند که ازدواج موقت انجام داده باشد قطعا او را سنگسار خواهم کرد و حتی اگر مرده باشد و من با مرده او برخورد کنم، قبرش را سنگسار خواهم کرد.»

۸.۳ - حدیث سوم

جصاص درباره متعه حج که یکی از دو متعه‌ای به شمار می‌رود که عمر آن را منع نمود، آورده است که گفت: «متعتان کانتا علی عهد رسول الله انا انهی عنهما و اضرب علیهما: متعة الحج و متعة النساء؛
همچنین ابوعبدالله ابن قیم جوزیه می‌گوید: ثابت شده است که عمر گفت...
نیز شمس‌الدین سرخسی می‌گوید: در حدیث وارد شده است که عمر مردم را از متعه بازداشت و گفت: «متعتان... قرطبی هم روایت را با همین لفظ آورده است و فخر رازی به این شکل متعتان کانتا مشروعتین. و دیگر فقیهان
و مفسران بزرگ؛ که همه کاشف از این است که منع از دو متعه (متعة النساء و متعة الحج) به خود عمر مستند است و ارتباطی به وحی و شریعت ندارد. همین امر بسیاری از‌ اندیشوران را وا داشته تا این روایت عمر را دلیلی بر جواز متعه بدانند و نظر او را به خودش واگذارند؛ زیرا هیچ رایی در مقابل شریعت حجیت ندارد هم‌چنان که اجتهاد در برابر نص هم روا نیست.


ابن خلکان در شرح حال یحیی بن اکثم آورده است: مامون عباسی فرمان داد که به اطلاع مردم برسانند متعه حلال است؛ یحیی بن اکثم بر او وارد شد و دید او مسواک می‌زند و در حالی که بسیار خشمگین است، سخن عمر را -با تمسخر- تکرار می‌کند و می‌گوید: متعتان کانتا علی عهد رسول الله و علی عهد ابی‌بکر و انا انهی عنهما! و من انت یا جعل!؟ یعنی تو کیستی! ‌ای بخت برگشته تا از آنچه پیامبر و ابوبکر انجام داده‌اند نهی کنی؟!
راغب نقل می‌کند: یحیی بن اکثم در بصره از طرف مامون به عنوان قاضی منصوب شد. به یکی از بزرگان بصره گفت: تو از چه کسی در جواز متعه پیروی می‌کنی؟ گفت: از عمر بن خطاب. گفت: چگونه؟ -حال آنکه عمر درباره آن سخت جلوگیری می‌کرد- گفت: چون در خبر صحیح آمده که او بر منبر رفت و گفت: خدا و پیامبر برای شما دو متعه را حلال کرده‌اند و من آن دو را حرام می‌کنم و بر آن مجازات خواهم کرد، گواهی عمر به حلال بودن آن را از طرف خدا و پیامبر پذیرفتم، ولی تحریم آن را -که از جانب خود او است- نپذیرفتم!.


موضع ائمه اهل بیت (علیهم‌السّلام) در این میانه، دفاع از جایگاه کتاب خدا و سنت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است. اساسا امامان اهل بیت (علیهم‌السّلام) همواره پاسداری شریعت را بر عهده داشتند و همچون دژ مستحکم در مقابل گزند آفات ایستادگی می‌کردند.
این امامان معصوم بودند که با برخورد ملایم و احیانا شدید با فقها و علمای وقت، آنان را از انحرافات باز می‌داشتند و پیوسته موفق بوده‌اند؛ امروزه که شریعت اسلامی پاک و کاملا سالم و دست نخورده‌ای در اختیار داریم، در سایه کوشش و پاسداری اهل بیت عصمت (علیهم‌السّلام) بوده است.
«رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه؛ مردانی که بر آنچه با خدای خود پیمان بستند استوار ماندند.»

۱۰.۱ - آموزش امت توسط عترت پیامبر

در اینجا این نکته قابل توجه است که هر دو مساله متعة النساء و متعة الحج، صریح قرآن کریم و سنت شریف و اجماع علمای صحابه و تابعان است و هرگونه کج‌اندیشی در این زمینه، حاکی از کوته‌نظری است که به فضل عنایت ائمه اطهار از آن جلوگیری به عمل آمد و آنان، مسلمانان را به جاده مستقیم هدایت نمودند و راه استنباط و فهم آن را از کتاب و سنت به امت آموختند.


در مساله تمتع در حج، صریح آیه کریمه است که «فمن تمتع بالعمرة الی الحج؛ هر کس با ختم عمره، حج را آغاز کند.» -تمتع- از نظر فن اصول به بهره‌مند شدن از آنچه احرام مانع آن بود اطلاق دارد.
تقیید آن جز از طریق سنت قطعی امکان ندارد و هرگونه اظهارنظر شخصی در این باره، از قبیل اجتهاد در مقابل نص است.


این دقت در فهم و استنباط از کتاب خدا و ثبات بر سنت پیامبر، از خصایص این خاندان است که رهبری امت را برای همیشه بر عهده دارند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنان را قرین قرآن قرار داده است و برای همیشه -تا روز قیامت- از هم جدا نیستند؛ یعنی فهم صحیح کتاب خدا به مدد و یاری عترت نیاز دارد و تنها رجوع به کتاب و نادیده گرفتن روشنگری‌های اهل بیت، راه‌گشا نیست.


دراین‌باره، گرچه سخن به درازا کشید، ولی این فایده را داشت که موضع استوار امامان اهل بیت در میانه این همه آشوب فکری و کج‌اندیشی حاکم بر جو فقاهت آن روز، روشن گردید؛ و نیز این مهم که آن بزرگواران چگونه توانستند با منطقی متین و بیانی رسا راه مستقیم را نشان دهند و از انحرافات در فهم کتاب و سنت جلوگیری کنند.


۱. نساء/سوره۴، آیه۲۴.    
۲. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۲۵۹.    
۳. ر. ک:حلی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام، ج۱، ص۲۱۵ – ۲۱۲.    
۴. جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۶۹۳ - ۶۸۸.
۵. ر. ک: نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۴۵ - ۴۶، باب نسخ تحلل.
۶. ر. ک:ابن قیم جوزیه، محمد بن ابی‌بکر، زاد المعاد، ج۳، ص۴۰۶.    
۷. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۱۷۵ – ۱۷۶.
۸. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۳۸ – ۳۶.
۹. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۳۹ – ۴۳.
۱۰. ‌اندلسی، علی بن حزم، المحلی، ج۷، ص۱۰۸.
۱۱. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۱۷۵.    
۱۲. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۵۶.    
۱۳. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۶، ص۲۱۷.    
۱۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۹۰، حوادث سال ۲۳.    
۱۵. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۱۲۱.    
۱۶. ر. ک:ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، غریب الحدیث، ج۱، ص۵۸۵.    
۱۷. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۸۲.    
۱۸. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۸۱.    
۱۹. ر. ک:امینی، عبدالحسین، الغدیر، نوادر الاثر فی علم عمر، ج۶، ص۸۳ - ۳۲۵.    
۲۰. بیهقی، احمد بن حسین، سنن بیهقی، ج۷، ص۳۳۵.    
۲۱. جصاص، احمد بن علی، احکام‌القرآن، ج۲، ص۱۸۵.    
۲۲. سرخسی، محمد بن احمد، المسبوط، ج۵، ص۱۵۳.    
۲۳. جصاص، احمد بن علی، احکام‌القرآن، ج۱، ص۳۵۲.    
۲۴. ابن قیم جوزیه، محمد بن ابی‌بکر، زاد المعاد، ج۳، ص۴۰۶.    
۲۵. سرخسی، محمد بن احمد، المسبوط، ج۴، ص۲۷.    
۲۶. انصاری قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۲، ص۳۹۲.    
۲۷. فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۵۳ - ۵۲.    
۲۸. ر. ک:‌ اندلسی، علی بن حزم، المحلی، ج۷، ص۱۰۷.    
۲۹. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۲۰۲.    
۳۰. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۶، ص۲۱۲، به نقل از محاضرات راغب اصفهانی.    
۳۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، محاضرات، ج۲، ص۴.    
۳۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۳.    
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    



محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج۱، ص۴۹۳-۵۱۴.    






جعبه ابزار