• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آیه غار

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آیه غار، آیه چهلم سوره توبه را که به هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از مکّه به مدینه و پناهنده شدن حضرت و ابوبکر در غار ثور اشاره دارد. «آیه غار» گفته‌ اند.



در آیه غار، خداوند به مؤمنان خطاب کرده است که اگر پیامبرش را در این حالت سخت یاری نکنند، خودش او را یاری خواهد کرد، چنان‌که هنگام بیرون راندنش از سوی کافران او را یاری کرد؛ آن‌گاه که همراه رسول خدا، ابوبکر، نگران بود و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) او را با وعده همراهی خداوند دلداری داد. سپس خداوند آرامش بخشیدن به پیامبرش در غار ثور و یاری کردنش با لشکریان ناپیدا در غزوه‌های پیشین را یادآور می‌شود و از سرانجام شکست کافران و پیروزی کلمة الله و سخن حق خبر می‌دهد: {اِلا تَنصُـرُوهُ فَقَد نَصَـرَهُ اللَّهُ اِذ اَخرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثنَینِ اِذ هُمَا فِی الغَارِ اِذ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لا تَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنَا فَاَنزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیهِ وَاَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَم تَرَوهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفلَی وَکَلِمَةُ اللهِ هِیَ العُلیَا وَاللهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ}. (توبه/۹، ۴۰)


این آیه در شمار آیات غزوه تبوک است و به پناهنده شدن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به غار ثور و برخورداری او از نصرت الهی هنگام هجرت اشاره دارد و از همین رو به «آیه غار» معروف شده است.
[۱] شیخ مفید، سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج۸، ص۱۲۵.
غار همان سوراخ و شکاف کوه است و مراد از آن در این آیه، غاری است که بالای کوه ثور در پنج کیلومتری مکه در سمت یمن قرار دارد. اما بر پایه خبری واحد، مقصود غار حرا است.
بر پایه گزارش‌های تاریخی، در سال نهم هجرت، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مسلمانان را از حرکت به تبوک برای رویارویی با رومیان خبر داد. از آن‌جا که فاصله مدینه تا تبوک ۶۱۰ کیلومتر و تا شام ۶۹۲ کیلومتر و جنگ با امپراتوری روم کاری دشوار و نیز با فصل گرما و برداشت خرما همراه بود، تردید و سستی مسلمانان در حرکت به سوی جبهه جنگ، از آیات مربوط به غزوه تبوک به روشنی پیداست. در آیات ۳۸-۳۹ توبه/۹ خداوند مؤمنان را به شرکت در جنگ ترغیب می‌نماید و کسانی را که از شرکت در جنگ سستی ورزند و زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دهند، نکوهش و به عذاب و جایگزینی قومی دیگر به جای آنان تهدید می‌کند. در آیه غار نیز به یاری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از سوی خداوند در جای‌های پر مخاطره همچون غار ثور و غزوه‌های پیشین و همین مرحله اشاره شده است.


آیه غار درباره لحظات حساس هجرت رسول خدا و پناهندگی او به غار ثور است. در پی گردهمایی سران قریش در دار الندوه و تصمیم بر قتل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و آگاهی دادن خداوند به پیامبرش درباره توطئه مشرکان (انفال/۸، ۳۰) ایشان به حضرت علی (علیه‌السّلام) دستور داد تا آن شب در بسترش بخوابد. سپس خود شبانه از خانه خارج شد و بر اساس گزارش‌ها، همراه ابوبکر به غار ثور پناه برد. برخی گزارش‌ها حکایت دارد که در آغاز حرکت به سوی غار ثور، ابوبکر با رسول خدا همراه نبوده است.
[۲۳] عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی، ج۴، ص۱۰.
افزون بر این، گزارش‌های تاریخی درباره همراه پیامبر در این سفر یکسان نیستند. سُراقة بن مالک که همراه مشرکان، اثر پای ایشان را تا جلو غار ثور پی گرفته و در دهانه غار به‌گونه‌ای معجزه‌آسا با تار عنکبوت تنیده شده و تخمگذاری کبوتران روبه‌رو شده بود، به مشرکان گفت: ردّ پای پیامبر تا این‌جا ادامه دارد. اما وی از این‌جا یا به آسمان یا به اعماق زمین و یا به درون غار رفته است و به درون غار رفتنش به دلیل تار عنکبوت و لانه کبوتران در دهانه غار منتفی است. بدین جهت مشرکان از ادامه تعقیبش نومید شدند و رسول خدا پس از سه روز ماندن در آن‌جا راهی مدینه شد.


پس از رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) این آیه همواره مورد توجه مفسران و دانش‌پژوهان شیعه و سنی بوده و بحث‌های گوناگون را برانگیخته و با برداشت‌هایی متنوع مواجه بوده است. برخی راه افراط و برخی راه تفریط پیموده‌اند؛ تا آن‌جا که گروهی با استناد به این آیه، همراهی ابوبکر با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را برترین فضیلت برای وی در میان همه اصحاب شمرده و آن را علت اولویت وی بر دیگران در جانشینی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) دانسته‌اند. بر پایه روایتی، خداوند در این آیه همه مسلمانان را سرزنش و تنها ابوبکر را ستایش کرد. بر پایه گزارش منابع تاریخی، نخستین ‌بار پس از وفات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ابوعبیده بر اساس این فضیلت، به اولویت ابوبکر در خلافت استناد نمود
[۳۵] المصنف، ‌ج۸، ص۵۷۳.
و سپس عمر بن خطاب در سقیفه بنی‌ساعده با تمسک به این آیه امتیازهای ویژه‌ای را برای ابوبکر ذکر کرد.
[۳۷] هیثمی، مجمع الزوائد، ج۵، ص۱۸۲.
بدین سان، گروهی به استناد همراهی ابوبکر با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در غار، او را سزاوارترین شخص برای جانشینی رسول خدا دانسته‌اند.
[۴۰] عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی، ج۴، ص۷۸.
در روز بیعت عام نیز عمر مهم‌ترین سبب برتری ابوبکر و اولویت وی را برای خلافت، همراهی او با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در غار ذکر کرد و با استناد به آیه غار، او را سزاوارترین فرد برای سرپرستی امور مسلمانان دانست و مردم را به بیعت با او تشویق کرد. عثمان بن عفان نیز به همین آیه برای اثبات اولویت ابوبکر در خلافت استناد کرده است. این شیوه در همه روزگاران پی گرفته شده است و حتی برخی مفسران اهل‌ سنت با استناد به این آیه، ۱۲ فضیلت برای ابوبکر یاد کرده‌اند.
در منابع روایی شیعه از وجود چنین مباحثی در زمان ائمه (علیهم‌السلام) : سخن رفته است. در برخی از روایت‌ها، مناظره ائمه (علیهم‌السلام): با استدلال‌کنندگان به آیه غار و نیز مناظره شاگردان آنان یاد شده است.
[۴۶] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۲۹۰.



اساسی ترین نکات مورد تمسک و نقد مفسران و دانشوران، عبارتند از:

۵.۱ - تعبیر ثَانِیَ اثنَینِ

در این تعبیر، خداوند به «همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)» که بیش از یک نفر نبوده، اشاره می‌کند. مورخان
[۵۰] ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۳، ص۱۳۵.
و مفسران نام همراه رسول خدا در غار ثور را ابوبکر یاد کرده‌اند. برخی از این تعبیر قرآن منزلتی بی‌نظیر برای ابوبکر برداشت کرده و او را هم‌ردیف و همسان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به شمار آورده‌اند. مخالفان این استدلال گفته‌اند: این تعبیر تنها گزارشی درباره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و همراه او و تعداد افراد است و این که همزمان با حضور رسول خدا در غار ثور فردی دیگر هم با وی بوده است. چنین تعبیری فضیلت و ستایشی را برای همراه ایشان در بر ندارد؛ ‌ چنان‌که ممکن است افراد مختلف در مقام شمارش کنار هم قرار گیرند.
[۵۸] شیخ مفید، سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج۸، ص۲۷-۲۸.


۵.۲ - تعبیر اِذ هُمَا فِی الغَارِ

این بخش آیه به پناه بردن رسول خدا و همراهش به غار ثور اشاره دارد. برخی با استناد به این تعبیر نیز منقبتی ویژه برای ابوبکر برداشت کرده‌اند. مخالفان این برداشت گفته‌اند: این تعبیر تنها از حضور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با همراهش در غار ثور حکایت دارد و تنها اجتماع در مکان، موجب مدح یا ذم افراد نمی‌گردد؛ چنان‌که مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) که شریف‌تر از غار ثور است، مؤمن و منافق را در خویش جای داده است و در قرآن کریم (۱۲۰ ‌اعراف/۷؛ ۴۰ هود/۱۱؛ ۲۸ مؤمنون/۲۳؛ ۱۲۰شعراء/۲۶ و ۳۷ معارج/۷۰) بارها از اجتماع مؤمن و کافر در یک مکان گزارش شده است.

۵.۳ - تعبیر اِذ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ

در این جمله از یار و همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در غار ثور به «صاحب» تعبیر شده است. به گفته فخر رازی برترین امتیاز برای ابوبکر این است که خداوند او را صاحب پیامبرش به شمار آورده و بر پایه گزارشی، مصاحبت ابوبکر با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به امر جبرئیل بوده است. بر پایه گزارشی، همراهی ابوبکر با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در آیه غار برای هیچ یک از اصحاب رسول خدا ثابت نشده است. اما برخی از مفسران اهل‌ سنت انکار صحابی بودن ابوبکر را مساوی با کفر و انکار و ردّ صریح قرآن دانسته‌اند. مخالفان این برداشت با استناد به معنای کلمه صاحب (ملازم و همراه) که می‌تواند مصداق‌هایی فراوان داشته باشد و نیز شواهدی از قرآن، تنها مصاحبت با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را فضیلت ندانسته‌اند؛ چنان‌که در آیه ۲۲ تکویر/۸۱ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مصاحب کافران شمرده شده است. در آیه ۳۷ کهف/۱۸ به مصاحبت مؤمن و کافر اشاره می‌شود. از این رو، می‌توان گفت تنها مصاحبت، سبب مدح یا ذم و فضل یا نقصان نمی‌گردد. به گفته علامه طباطبایی، همراهی با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) افتخار شمرده می‌شود و هر کسی در پی آن است؛ ولی در فرهنگ قرآن این‌گونه امور از فضیلت و ارزش برخوردار نیست؛ زیرا در عرف قرآن عبادت و تقوا ملاک برتری‌اند (حجرات/ ۴۹، ۱۳)، چنان‌که در آیه ۲۹ فتح/ ۴۸ به صفات اصحاب و پیروان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اشاره شده است. بر پایه روایت‌ها، خداوند به دل‌های آدمیان می‌نگرد نه به رفتار ظاهری و جایگاه اجتماعی آنان.
[۷۷] حنبل، احمد، مسند احمد، ج۲، ص۲۸۵.


۵.۴ - تعبیر لا تَحزَن

مفسران اهل‌ سنت بر این باورند که حزن و‌ اندوهی که ابوبکر را در غار ثور فراگرفت، بر اثر ترس از جان خویش نبود؛ بلکه او نگران حال رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و آینده اسلام بود. ایشان این را نشانه ایمان، اخلاص و دلسوزی او برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) شمرده‌اند. برخی دیگر بر این باورند که جمله «لا تَحزَن» اگر مایه نکوهش نباشد، بیانگر هیچ‌گونه مدح و ستایشی نیز نیست؛ بلکه تنها نهی از خوف و ترس است.
[۸۲] کراجکی، کنز الفوائد، ص۲۰۳.
اثبات این که حزن ابوبکر برای خود یا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بوده، به دلیلی دیگر نیاز دارد.

۵.۵ - تعبیر اِنَّ اللهَ مَعَنَا

در این قسمت از آیه، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) همراهی خداوند را با خود و همراه خویش‌ یادآوری می‌کند. برخی بر این باورند که مقصود معیت و همراهی خاص و ویژه الهی است؛ زیرا معیت و همراهی را خداوند با همه موجودات دارد. به گفته آلوسی، این همراهی خداوند با پیامبر و همراه وی، ویژه ابوبکر است و برای هیچ یک از صحابه ثابت نشده است. حتی هیچ پیامبری معیت و همراهی خداوند را افزون بر خویش به یکی از صحابه خود نسبت نداده است. این ویژگی، ابوبکر را نه تنها از اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بلکه از صحابه همه پیامبران ممتاز و جدا می‌سازد.
برخی دیگر بر این باورند که مقصود از {مَعَنا} در آیه تنها پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است و ایشان با لفظ جمع از خود تعبیر کرده است، همچون سخن خداوند: {اِنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَاِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}. (حجر/۱۵، ۹) افزون بر این، برخی گفته‌اند که ابوبکر به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) گفت: نگرانی من درباره برادرت علی بن ابی‌طالب است. رسول خدا فرمود: «لاتَحزَن» نگران مباش؛ خداوند با من و برادرم علی بن ابی‌طالب است.
[۸۶] شیخ مفید، محمد بن محمد، سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج۸، ص۲۸.
به گفته برخی دیگر، با توجه به نگرانی همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ایشان برای رفع اضطراب وی فرمود: {اِنّ اللهَ مَعَنا}. نیز گفته‌اند این جمله شاید گویای سرزنش باشد، چنان‌که به انجام دهنده کار ناپسند گفته می‌شود: «لا تَفعَل اِنّ اللهَ مَعَنا»؛ یعنی خداوند از کردار ما آگاه است. از این رو، نمی‌توان از این سخن برداشت مدح و فضیلت کرد، مگر با دلیلی دیگر.

۵.۶ - تعبیر فَاَنزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیهِ

در این قسمت آیه، به نزول آرامش الهی تنها بر یک نفر اشاره شده است؛ اما درباره مرجع ضمیر {عَلَیهِ} دو احتمال وجود دارد: ا. مفسران شیعه و مفسران مشهور اهل‌ سنت برآنند که این ضمیر به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) باز می‌گردد. ب. برخی دیگر بازگشت این ضمیر به ابوبکر را منطقی‌تر پنداشته‌اند؛ ‌با این استدلال که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به تسکین و آرامش نیاز نداشت، زیرا طمانینه و آرامش الهی همواره همراه او بود
[۱۰۰] بغوی، ابو محمد، تفسیر بغوی، ج۲، ص۲۵۰.
و تنها ابوبکر که در آن موقعیت، مضطرب و‌اندوهگین بود، به آرامش نیاز داشت. فخر رازی با بیان ادله‌ای، بر نادرستی بازگشت ضمیر «علیه» به رسول خدا اصرار دارد. عده‌ای نیز گفته‌اند که بازگشت این ضمیر به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به معنای وجود کمال اتحاد و پیوستگی میان ابوبکر و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است؛ یعنی در جایی که ابوبکر محزون و نگران بود، سکینه و آرامش بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نازل شد و این نشان از آن دارد که آن دو همچون یک شخص در دو قالب جسمانی بوده‌اند. برخی دیگر از مفسران اهل‌ سنت بازگشت ضمیر {عَلَیهِ} به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را سزاوارتر دانسته‌اند؛ زیرا نزول سکینه و آرامش از ویژگی‌های انبیاست و دیگران شایسته آن نیستند. افزون بر آن، احتمال دارد جمله {فَاَنزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیهِ} اشاره به حضرت و یار او در مراحل مختلف گذشته، همچون غزوه بدر و حنین باشد.

۵.۶.۱ - استدلال علامه طباطیایی

علامه طباطبایی بر لزوم برگشت ضمیر {عَلَیهِ} بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) چنین استدلال کرده است: ا. همه ضمیرهای قبل و بعد در کلماتی همانند {تَنصـُروُه}، {نَصَـره}، {صاحبه}، {اَخرجه} و {اَیَّده} به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بازمی‌گردد و بازگشت ضمیر «عَلَیهِ» به ابوبکر در این میان، بدون قرینه قطعی توجیه علمی ندارد. افزون بر این، اگر {اَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیه} مربوط به ابوبکر باشد، باید جمله {اَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَم تَرَوهَا} نیز به وی ربط یابد؛ زیرا این دو جمله از سیاق واحدی برخوردارند و تفکیک میان آن دو صحیح نیست (به عقیده برخی جمله «ایده بجنود لم تروها» نمی‌تواند به ابوبکر بر گردد، زیرا تمام بحث این آیه بر محور یاری خداوند نسبت به پیامبر دور می‌زند و قرآن می‌خواهد روشن کند که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم تنها نیست و اگر یاریش نکنید خدا یاریش خواهد کرد. ) ب. در این آیه، محور سخن، نصرت ویژه خداوند برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در موقعیتی است که کسی دیگر توان یاری او را نداشته؛ چنان‌که بخش‌های مختلف آیه به آن اشاره دارند. ج. این آیه از سیاق واحدی برخوردار است و جمله {جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفلَی وَکَلِمَةُ اللهِ هِیَ العُلیَا وَاللهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ} بیانگر جملات پیشین است و مقصود از {کَلِمَة} سخن کافران است که برای قتل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در دار الندوه تصمیم گرفته بودند و مراد از {کَلِمَةُ اللهِ هِیَ العُلیَا} وعده نصرت الهی است. از این رو، باید پیش‌تر سخنی از نصرت و یاری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به میان آید تا این جمله بدان اشاره داشته باشد. برخی گفته‌اند: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) همواره از آرامش الهی برخوردار بوده و در این موقعیت هم به نزول آرامش نیاز نداشته است و از این رو ضمیر {عَلَیهِ} به ابوبکر بازمی‌گردد که به آرامش نیاز داشته است. در پاسخ اینان، نمونه‌ای از آیات را یاد کرده‌اند که در آن‌ها خداوند از نزول آرامش بر پیامبرش و مؤمنان سخن گفته است؛ همانند {ثُمَّ اَنزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی المُؤمِنِینَ} (توبه/۹، ۲۶) و آیه ۲۶ فتح/۴۸. در برخی دیگر از آیات، نزول سکینه و آرامش ویژه مؤمنان یاد شده است؛ همانند {هُوَ الَّذِی اَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ المُؤمِنِینَ}. (فتح/۴۸، ۴، ۱۸) در پی تصریح آیات مزبور به نزول آرامش بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و قلوب مؤمنان، این پرسش مطرح شده است که چرا در آیه غار اشاره‌ای به نزول آرامش بر همراه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نشده، چنان‌که در آیات دیگر به نزول آن بر پیامبر و مؤمنان تصریح شده است.


(۱) الاحتجاج: ابومنصور الطبرسی (م،۵۲۰ق.) ، به کوشش سید محمد باقر، دار النعمان، ۱۳۸۶ق.
(۲) الاختصاص: المفید (م. ۴۱۳ق.) ، به کوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
(۳) الافصاح فی الامامه: المفید (م. ۴۱۳ق.)، قم، مؤسسة البعثه، ۱۴۱۴ق.
(۴) الامالی: الطوسی (م. ۴۶۰ق.)، قم، دار الثقافه، ۱۴۱۴ق.
(۵) بحار الانوار: المجلسی (م. ۱۱۱۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۶) البحر المحیط: ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ق.)، به کوشش عادل احمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۲ق.
(۷) البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۸) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق .
(۹) التبیان: الطوسی (م. ۴۶۰ق.) ، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۰) تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
(۱۱) تفسیر العیاشی: العیاشی (م. ۳۲۰ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
(۱۲) تفسیر القمی: القمی (م. ۳۰۷ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
(۱۳) التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م. ۶۰۶ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق.
(۱۴) التفسیر الوسیط: سید محمد طنطاوی، قاهره، دار المعارف، ۱۴۱۲ق.
(۱۵) تفسیر بغوی (معالم التنزیل): البغوی (م. ۵۱۰ق.)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
(۱۶) تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان): الثعالبی (م. ۸۷۵ق.)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
(۱۷) تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان): الثعلبی (م. ۴۲۷ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
(۱۸) تفسیر سمرقندی (بحر العلوم): السمرقندی (م. ۳۷۵ق.)، به کوشش عمر بن غرامه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
(۱۹) تفسیر صنعانی (تفسیر عبدالرزاق): عبدالرزاق الصنعانی (م. ۲۱۱ق.)، به کوشش مصطفی مسلم، ریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۱۰ق.
(۲۰) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (م. ۶۷۱ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۲۱) جامع البیان: الطبری (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ الدر المنثور: السیوطی (م. ۹۱۱ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
(۲۲) دلائل النبوه: البیهقی (م. ۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق..
(۲۳) روح المعانی: الآلوسی (م. ۱۲۷۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۲۴) روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
(۲۵) سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. ۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۲۶) سلسلة مؤلفات الشیخ المفید: المفید (م. ۴۱۳ق.)، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
(۲۷) شرح المنام: الشیخ المفید (م. ۴۱۳ق.)، به کوشش مهدی نجف، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
(۲۸) شواهد التنزیل: الحاکم الحسکانی (م. ۵۰۶ق.)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق.
(۲۹) الصحیح من سیرة النبی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، ۱۴۱۴ق.
(۳۰) الطبقات الکبری: ابن سعد (م،۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۳۱) فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه.
(۳۲) الکامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۳۳) الکشاف: الزمخشری (م. ۵۳۸ق.)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق.
(۳۴) کنز الفوائد: الکراجکی (م. ۴۴۹ق.)، قم، مکتبة المصطفوی، ۱۴۱۰ق.
(۳۵) کنز العمال: المتقی الهندی (م. ۹۷۵ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
(۳۶) مجمع البیان: الطبرسی (م. ۵۴۸ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
(۳۷) مجمع الزوائد: الهیثمی (م. ۸۰۷ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق.
(۳۸) المحرر الوجیز: ابن عطیة الاندلسی (م. ۵۴۶ق.)، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق.
(۳۹) مسند احمد: احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر؛ المصنّف: ابن ابی‌شیبه (م. ۲۳۵ق.) ، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۴۰) المغازی: الواقدی (م. ۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۴۱) مفردات: الراغب (م. ۴۲۵ق.)، نشر الکتاب، ۱۴۰۴ق.
(۴۲) مناقب آل ابی‌طالب: ابن شهر آشوب (م. ۵۸۸ق.)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق.
(۴۳) المنتظم: ابن جوزی (م. ۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
(۴۴) المیزان: الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
(۴۵) تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. ۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۴۶) تفسیر نمونه، ناصر، مکارم شیرازی
(۴۷) الدر المنثور فی التفسیر بالماثور: عبد الرحمان بن ابی بکر سیوطی


۱. شیخ مفید، سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج۸، ص۱۲۵.
۲. شیخ مفید، شرح المنام، ص۲۵.    
۳. ابن شهر آشوب، مناقب، ج۱، ص۳۰۴    .
۴. طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۲۹۴    .
۵. اندلسی، ابن عطیة، المحرر الوجیز، ج۳، ص۳۵    .
۶. ثعالبی، تفسیر ثعالبی، ج۳، ص۱۸۲    .
۷. یوسف الصالحی، محمد، سبل الهدی، ج۱، ص۱۴، «مقدمه.    
۸. سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۲۴۵    .
۹. واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۰    .
۱۰. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۵-۶    .
۱۱. ثم طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۶    .
۱۲. ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۲۷۶    .
۱۳. طبری، جامع البیان، ج۱۰، ص۱۷۲-۱۷۳    .
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۵۵-۵۶.    
۱۵. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۱، ص۱۷۶.    
۱۶. ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۳، ص۴۵.    
۱۷. جزری، ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۱۰۳    .
۱۸. ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۳، ص۴۷.    
۱۹. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۱۶    .
۲۰. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۱، ص۱۷۷.    
۲۱. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۱۹    .
۲۲. طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۲    .
۲۳. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی، ج۴، ص۱۰.
۲۴. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۸۲.    
۲۵. ابی یعقوب، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۹.    
۲۶. بیهقی، أبو بکر، دلائل النبوه، ج۲، ص۴۸۲.    
۲۷. رازی، ابوالفتوح، روض الجنان، ج۹، ص۲۵۲.    
۲۸. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۲۲-۲۲۳    .
۲۹. ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۳، ص۵۱.    
۳۰. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۳، ص۱۸۳    .
۳۱. طنطاوی، سید محمد، التفسیر الوسیط، ج۲، ص۲۵۷.    
۳۲. بغوی، ابو محمد، تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۴۹.    
۳۳. سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۹۹    .
۳۴. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۳، ص۱۳۵.    
۳۵. المصنف، ‌ج۸، ص۵۷۳.
۳۶. متقی هندی، کنز العمال، ج۵، ص۶۴۹-۶۵۰    .
۳۷. هیثمی، مجمع الزوائد، ج۵، ص۱۸۲.
۳۸. سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۲۴۳    .
۳۹. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۶۷    .
۴۰. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی، ج۴، ص۷۸.
۴۱. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۶۷-۲۶۸    .
۴۲. متقی هندی، کنز العمال، ج۵، ص۶۵۳.    
۴۳. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی، ج۴، ص۷۸.    
۴۴. ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۲۶۶.    
۴۵. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۵۰.    
۴۶. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۲۹۰.
۴۷. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۸۸-۸۹.    
۴۸. شیخ مفید، الاختصاص، ص۹۶.    
۴۹. طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ج۲، ص۳۲۶.    
۵۰. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۳، ص۱۳۵.
۵۱. طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۰    .
۵۲. ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۱۴، ۲۲.    
۵۳. طبری، ابن جریر، جامع البیان، ج۱۴، ص۲۵۷.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۵۷.    
۵۵. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۳۷۲.    
۵۶. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ‌ج۱۶، ص۵۰.    
۵۷. عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۹.    
۵۸. شیخ مفید، سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج۸، ص۲۷-۲۸.
۵۹. شیخ طوسی، التبیان، ج۵، ص۲۲۲.    
۶۰. صنعانی، عبد الرزاق، تفسیر عبدالرزاق، ج۲، ص۲۷۶.    
۶۱. طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۵۷.    
۶۲. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۵، ص۲۸۸.    
۶۳. شیخ طوسی، التبیان، ج۵، ص۲۲۲.    
۶۴. طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ج۲، ص۳۲۶.    
۶۵. شیخ مفید، الافصاح، ص۱۸۹-۱۹۰.    
۶۶. طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ج۲، ص۳۲۶.    
۶۷. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۵۱.    
۶۸. اندلسی، ابوحیان، البحر المحیط، ج۵، ص۴۲۱.    
۶۹. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۵، ص۲۹۰.    
۷۰. بغوی، ابو محمد، تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۴۹.    
۷۱. زمخشری، محمود بن‌عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۷۲.    
۷۲. راغب، حسین بن محمد، مفردات، ص۴۷۵، «صحب.    
۷۳. شیخ طوسی، التبیان، ج۵، ص۲۲۲.    
۷۴. طبرسی، ابو منصور، الاحتجاج، ج۲، ص۳۲۷.    
۷۵. طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۷۹    .
۷۶. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی، ج۴، ص۲۴.    
۷۷. حنبل، احمد، مسند احمد، ج۲، ص۲۸۵.
۷۸. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۵۳۶.    
۷۹. ثعلبی، احمد بن محمد، تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۴۷.    
۸۰. قرطبی، شمس الدین، تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۶.    
۸۱. شیخ طوسی، التبیان، ج۵، ص۲۲۳.    
۸۲. کراجکی، کنز الفوائد، ص۲۰۳.
۸۳. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۵۱.    
۸۴. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۵، ص۲۹۱.    
۸۵. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۵، ص۲۹۱.    
۸۶. شیخ مفید، محمد بن محمد، سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج۸، ص۲۸.
۸۷. طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ج۲، ص۶۱۱.    
۸۸. شیخ مفید، الافصاح، ص۱۹۰.    
۸۹. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۷، ص۳۲۰.    
۹۰. شیخ مفید، الافصاح، ص۱۹۰.    
۹۱. شیخ طوسی، التبیان، ج۵، ص۲۲۳.    
۹۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۵۸.    
۹۳. رازی، ابوالفتوح، روض الجنان، ج۹، ص۲۵۳.    
۹۴. طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۲۷۹    .
۹۵. طبری، جامع البیان، ج۱۴، ص۲۶۱    .
۹۶. ابن عطیة، المحرر الوجیز، ج۳، ص۳۶    .
۹۷. ابوحیان، البحر المحیط، ج۵، ص۴۵.    
۹۸. قرطبی، شمس الدین، تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۸.    
۹۹. سمرقندی، أبو اللیث، تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۵۹.    
۱۰۰. بغوی، ابو محمد، تفسیر بغوی، ج۲، ص۲۵۰.
۱۰۱. طنطاوی، سید محمد، تفسیر الوسیط، ج۶، ص۲۹۲.    
۱۰۲. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۵۲    .
۱۰۳. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۱۰، ص۹۶.    
۱۰۴. اندلسی، ابن عطیة، المحرر الوجیز، ج۳، ص۳۶    .
۱۰۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۴۱۸.    
۱۰۶. سیوطی، عبد الرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۴، ص۱۹۴.    
۱۰۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۵۷.    
۱۰۸. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۷۹.    
۱۰۹. طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۲۷۹    .
۱۱۰. طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۲۸۱    .
۱۱۱. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی، ج۴، ص۲۰۷.    



دانشنامه حج و حرمین شرفین، برگرفته از مقاله «آیه غار»، تاریخ بازیابی ۹۹/۱۲/۲۴    






جعبه ابزار