• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آیات نام‌دار

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آیات نام‌دار به آیاتی که بر آن‌ها نامی خاص نهاده باشند، آیات نام‌دار یا آیات صاحب عنوان می‌گویند.



این نام، به طور معمول از واژگان به کار رفته در آیات یا محتوای آن‌ها اتّخاذ می‌شود. منشأ نام‌گذاری بیش‌تر این آیات، به دلیل کارکرد فراوان آن‌ها در رشته‌های گوناگون علوم اسلامی است که برای سهل بودنِ اشاره به آن‌ها، نامی خاص گرفته‌اند. بسیاری از مفسّران و دانشوران علوم قرآنی ، هنگام بررسی و شمارش آیات ناسخ و منسوخ ، تعداد فراوانی از این آیات را نام‌گذاری کرده‌اند. بسیاری از دانش‌مندان شیعه و سنّی ، در مجادله‌های کلامی خود و در مقام بیان فضایل اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به آیاتی استناد کرده و بر آن‌ها نام نهاده‌اند. فقیهان و اصولیان نیز در نام‌گذاری تعدادی از آیات، سهمی فراوان داشته‌اند. منشأ نام‌دار شدن برخی از این آیات، روایاتی است که بر اساس آن، پیامبر و امامان معصوم (علیهم‌السلام) برخی آیات مانند آیة‌الکرسی و آیه ملک را نام نهاده‌اند یا در فضیلت آیه‌ای مانند « آیه آمن الرسول » سخن گفته‌اند، البتّه بسیاری از آیات نام‌داری که در این مقاله از آن‌ها بحث می‌شود شهرت ندارند و فقط یک یا چند نفر از دانشوران این نام‌گذاری را داشته‌اند. با جستوجوهای انجام شده، مجموع این آیات، به بیش از صد و هفتاد آیه می‌رسد که در همین مقاله به ترتیب الفبا به آن‌ها پرداخته می‌شود و آیاتی که بیش از یک نام دارند، به نامی که از شهرت بیش‌تری برخوردار است، ارجاع می‌گردد.


تفصیل محتوایی هر یک از آیات نام‌دار در جای خود (مضافٌ الیه) بحث می‌شود، به طور مثال، محتوای مفصّل آیه خمس ، آیه فیء و آیه مباهله در مدخل‌های خمس، فیء و مباهله مورد بحث قرار می‌گیرد، از این رو در این مقاله، فقط به محتوای اجمالی آیات و نیز شأن نزول و فضیلت آن‌ها پرداخته شده، از تبیین تفصیلی موضوع آیه پرهیز می‌گردد، البتّه در مواردی که جری و تطبیق در نام‌دار شدن آیه‌ای نقش داشته باشد، به آن اشاره می‌شود.


برخی آیات را با انتخاب جمله‌هایی از خود آیه نام‌گذاری کرده‌اند، برای مثال از آیه ۲۹ سوره فتح به «آیه لیغیظ بهم الکفّار» ۱
[۲] علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۲۰۷، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
یا از آیه۱۶۰ سوره انعام به «آیه من جاء بالحسنة» یاد کرده‌اند
[۴] علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۲۰۰، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
که در این‌گونه موارد، این نام‌گذاری مورد توجّه قرار نگرفته است، جز سه آیه «آمن‌الرّسول»، «و‌إن یکاد» و «أمّن یجیب» که به دلیل شهرت به آن‌ها پرداخته شده است.


کوشیده شده است آیات نام‌دار، تک واژه‌ای باشد و از مواردی که نام‌گذاری به شکل جمله یا همراه با تتابع اضافات است، حتّی‌المقدور پرهیز شده است، برای مثال از آوردن آیه «الاذان فی یوم الحج‌الاکبر»
[۵] علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۲۰۴، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
تحت عنوان آیات نام‌دار پرهیز شده است.


آیه «آمن الرّسول» «أمّن یجیب» « تبلیغ » « تطهیر » « غار » «آیة الکرسی» «و‌إن یکاد» و « ولایت » به دلیل شهرت و نیز پرداختن به بحث محتوایی، از این مقاله به جایگاه الفبایی خود ارجاع شده است.
آیه ‌آمن‌الرّسول (‌آیه آمن الرسول، مقاله مستقل)


آیه۶ سوره نساء آیه ابتلاء ( آزمایش ) نام گرفته است.
[۷] روح الله خمینی، کتاب البیع، ج‌۲، ص‌۹.
بر اساس این آیه، اولیای یتیمان هنگامی می‌توانند دارایی یتیمان را در اختیارشان قرار دهند که آنان را بیازمایند تا مشخّص شود می‌توانند به گونه‌ای شایسته در اموالشان تصرّف کنند و نیز باید به حدّ بلوغ برسند و دارای رشد فکری باشند: «وابتَلُوا الیَتـمی حَتّی إِذا بَلغُوا النِّکاحَ فَإِن ءَانَستُم مِنهُم رُشدًا فَادفَعوا إِلیهِم أَمولَهُم». در شأن نزول این آیه آمده است: ثابت بن رفاعه یتیمی بود که در خانه عمویش زندگی می‌کرد. عموی او از پیغمبر (صلى الله عليه وآله) پرسید: مقداری از مال ثابت نزد من است. مال او را چه هنگام به او بدهم که این آیه نازل شد.
[۸] شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج‌۵‌، ص‌۲۵۰.



آیه۱۰۸ سوره یوسف را «آیه اتّباع پیروی» نام نهاده‌اند.
[۱۰] علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، بیروت، ج۱، ص‌۱۹۶، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
بر اساس این آیه، پیامبر (صلى الله عليه وآله) و هر که از او پیروی کند، با بصیرت به اسلام و به سوی خدا دعوت می‌کنند: «قُل هـذِهِ سَبِیلِی أدعُوا إِلَی اللهِ عَلی بَصِیرَة أَنا و مَنِ اتَّبعَنِی» بر اساس روایاتی، «مَن اتَّبعَنِی» بر امام علی (علیه‌السلام) تطبیق شده است.
[۱۱] علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، بیروت، ج۱، ص‌۱۹۶، چاپ اول، ۱۹۸۲م.



آیه۹۰ سوره نحل «آیه احسان» نام گرفته است
[۱۳] احمد شرباصی، یسألونک فی الدین والحیاة، ج‌۳، ص‌۲۶۳.
: «إِنَّ اللهَ یَأمرُ بِالعدلِ والإِحسَـنِ و إِیتایِ ذِی القُربی و یَنهی عَنِ الفَحشاءِ والمُنکَرِ والبَغیِ...». در این آیه، شش اصل مهم (سه اصل مثبت و سه اصل منفی) دیده می‌شود. به گفته ابن مسعود، آیه‌ای جامع‌تر از این در قرآن نیست و عثمان بن مظعون می‌گوید: از روزی که رسول خدا این آیه را بر من قرائت کرد، اسلام در دلم جای گرفت و پیامبر را دوست می‌داشتم.
[۱۴] شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان ج‌۱۲‌، ص‌۸۲.
[۱۵] شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج‌۱۲، ص‌۸۳.
[۱۶] علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، بیروت، ج۱، ص‌۲۰۶، چاپ اول، ۱۹۸۲م.

عکرمه نیز نقل می‌کند که حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) این آیه را بر ولید خواند. ولید گفت: ای پسر برادر! باز هم بخوان. پیامبر دوباره خواند. ولید گفت: به خدا سوگند! در آن حلاوت و تازگی است. بالای آن میوه‌دار و زیر آن شاخ آور است و این کلام آدمیان نیست.
[۱۷] شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج‌۱۲‌، ص‌۸۲.



آیه۲۴۰ سوره بقره را «آیه اخراج»
[۱۹] ابن عربی، احکام القرآن، ج‌۱، ص‌۲۰۷.
یا امتاع گفته‌اند.
[۲۰] محمد هادی معرفت، التمهید، ج‌۲، ص‌۳۰۵.
این آیه، رسمی را که در جاهلیّت بود، یعنی زنان پس از مرگ شوهران خود، یک سال ازدواج نمی‌کردند و در خانه می‌نشستند، امضا، و‌به مردان سفارش می‌کند که برای همسران خود مالی را وصیّت کنند که بعد از مرگشان به ایشان بدهند، مالی که برای مخارج یک‌ساله آن‌ها کافی باشد و زنان در این مدّت از خانه‌های خود اخراج نشوند و اگر در این [زمان|مدّت]] از خانه خارج شدند، ورثه شوهر تقصیری در ندادن آن مال ندارند
[۲۱] شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج‌۳، ص‌۳۲۶.
: «والّذینَ یُتوَفَّونَ مِنکُم و یَذَرونَ أَزوجًا وَصیّةً لاِزوجِهِم مَتـعًا إِلَی الحَولِ غَیرَ إِخراج فَإِن خَرجنَ فَلا جُناحَ عَلیکُم فِی ما فَعلنَ فِی أَنفُسهِنَّ مِن مَعروف واللّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ».

۹.۱ - جریان اخراج زن از خانه

بر اساس روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) حکم در آغاز این بود که وقتی مردی از دنیا می‌رفت باید مخارج زنش را تا یک سال از اصل مال شوهر می‌پرداختند و پس از یک سال او را بدون ارث از خانه بیرون می‌کردند، ولی بعد این حکم با آیه ارث که سهم زن را در صورت نبود فرزند ، یک چهارم، و‌در صورت وجود فرزند، یک هشتم تعیین کرد نسخ شد، هم‌چنین به نقلی از حضرت صادق (علیه‌السلام) این آیه با آیه ۲۳۴ سوره بقره که عدّه وفات را چهارماه و ده روز می‌داند، نسخ شده‌است.
[۲۴] محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۲۹.
[۲۵] طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۶۰۲‌.



آیه۱۰ سوره حجرات را «آیه اخوّت» نامیده‌اند،
[۲۷] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۳۰۷.
[۲۸] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج‌۱۹، ص‌۳۷.
زیرا مؤمنان را برادر دینی یک‌دیگر دانسته و به ایجاد صلح و سازش میان آنان سفارش کرده است: «إِنَّمَا المُؤمِنونَ إِخوَةٌ فَأَصلِحوا بَینَ أخوَیکُم وَاتَّقوا اللهَ لَعلّکُم تُرحَمون». به نقل ابن عبّاس، پیغمبر (صلى الله عليه وآله) در پی نزول این آیه، بین مسلمانان به قدر منزلتشان پیوند برادری برقرار ساخت. ابوبکر را با عمر، عثمان را با عبدالرحمن و...، آن‌گاه علی (علیه‌السلام) را برادر خود قرار داد و فرمود: تو برادر منی و من برادر تو هستم.
[۲۹] خاتون خاک، تفسیر اثنی عشری، ج‌۱۲، ص‌۱۸۶.
مسلمانان در آغاز بر اساس همین برادری، حتّی از یک‌دیگر ارث می‌بردند.
[۳۰] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۳۰۷.
[۳۱] طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۸۶۵‌.



آیه۶۱ سوره توبه را «آیه اُذُن» گویند. اذن، کنایه از شخصی است که هر سخنی را بشنود و بپذیرد.
[۳۴] خاتون خاک، تفسیر اثنی عشری، ج‌۵‌، ص‌۱۳۰.
براساس این آیه، منافقان ، پیامبر را می‌آزردند و چون حضرت، عذر و دروغ آنان را می‌پذیرفت، در مقام آزار و نکوهش وی می‌گفتند: او برای شما «اُذُن» (زودباور) است و به حرف همه گوش می‌دهد. خداوند در پاسخ آنان فرمود: او برای شما گوش نیکو است. به خدا ایمان دارد و سخن مؤمنان را با خوش‌گمانی می‌پذیرد: «و‌مِنهُم الَّذینَ یَؤُذونَ النّبیّ و یَقولونَ هُو أذُنٌ قُل أُذُنُ خَیر لَکُم یُؤمِنُ بِاللهِ و یُؤمنُ لِلمُؤمِنینَ و رَحمةٌ لِلّذینَ ءَامَنوا مِنکُم والّذینَ یُؤذونَ رَسولَ اللهِ لَهُم عَذابٌ ألِیم». شأن نزول این آیه را گروهی از منافقان دانسته‌اند که در خلوت خود، سخنانی ناشایست را بر زبان جاری ساختند و برخی از آنان گفتند: این سخنان را نگویید، زیرا ممکن است به گوش محمد برسد و بر ما برآشوبد. «جلاس بن سوید» گفت: هر آن‌چه را می‌خواهیم، می‌گوییم و نزدش خلافش را بیان می‌کنیم و می‌پذیرد، زیرا محمد «اذن سامعه» (گوش شنوا) است. در این هنگام، آیه نازل شد.
[۳۵] واحدی، اسباب النزول، ج۱، ص‌۱۴۱.



آیه۳۹ سوره حج را «آیه اذن جهاد» نام نهاده‌اند.
[۳۷] ابن العربی، احکام القرآن، ج‌۱، ص‌۱۰۲.
برخی آن را آیه اذن فی القتال
[۳۸] ابن العربی، احکام القرآن، ج‌۱، ص‌۱۰۲.
و برخی آیه جهاد
[۳۹] نحّاس، الناسخ و المنسوخ فی القرآن، ج۱، ص‌۱۳۲.
نامیده‌اند، زیرا مسلمانان پس از تحمّل آزار و شکنجه‌ها و تحمیل جنگ بر آنان، برای نخستین‌بار با نزول این آیه در مدینه اجازه یافتند با مشرکان بجنگند: «أُذِنَ لِلَّذینَ یُقتَلونَ بِأنّهم ظُلِموا و إنَّ اللهَ عَلی نَصرِهِم لَقدِیر.» در شأن نزول این آیه آورده‌اند که مسلمانان همواره در مکّه مورد آزار مشرکان قرار می‌گرفتند و بارها مجروح و کتک خورده، نزد پیامبر (صلى الله عليه وآله) شکایت می‌بردند و حضرت، آن‌ها را به صبر دعوت کرده، می‌فرمود: هنوز به جنگ مأمور نشده‌ام تا این‌که به مدینه هجرت کرد و برای نخستین‌بار، این آیه فرود آمد و اجازه جنگ صادر‌شد.
[۴۰] طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۳۸.
[۴۱] واحدی، اسباب النزول، ج۱، ص‌۲۵۸.



«اُذن واعیه» به معنای گوش شنوا و فراگیرنده، عنوانی است که برای آیه۱۲ سوره حاقه قرار داده شده است
[۴۳] علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۱۸۳، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
: «لِنَجعَلهَا لَکُم تَذکِرةً و تَعِیها أذنٌ وعِیَة.» آیات پیشین به نابودی قوم نوح و رهایی گروندگان به نوح اشاره دارد و در این آیه می‌گوید: این نابودی و نجات را وسیله عبرت و تذکّری برای شما قرار دادیم تا «گوش‌های شنوا» آن را دریابد و بفهمد. مفسّران شیعه و سنّی ، در ذیل این آیه گفته‌اند: حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) پس از نزول این آیه، خطاب به امام علی (علیه‌السلام) فرمود: ای علی! از خدا خواسته‌ام که گوش تو را «واعیه» (شنوا) گرداند و علی (علیه‌السلام) گفت: پس از آن، هرگز چیزی را فراموش نکردم.
[۴۵] طبری، تفسیر جامع البیان، ج‌۲۹، ص‌۶۹‌.
[۴۶] سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۲۶۷.
بر پایه روایتی دیگر، پیغمبر (صلى الله عليه وآله) به علی (علیه‌السلام) فرمود: خداوند به من فرمان داد که تو را به خود نزدیک کنم و دور نسازم و آموزشت دهم تا آن را حفظ کنی و بر خدا است که آن‌چه را می‌شنوی، حفظ نمایی، آن گاه این آیه نازل شد.
[۴۷] واحدی، اسباب النزول، ج۱، ص۳۷۹.
[۴۸] طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۱۹‌.



آیه۱۱ سوره نساء که سهم‌الارث هر یک از پسر ، دختر ، پدر و مادر را در فرض‌های گوناگون مشخّص می‌کند، « آیه ارث ،
[۵۱] علامه امینی، الغدیر، ج‌۴، ص‌۲۴۱.
[۵۲] روح الله خمینی، کتاب‌البیع، ج‌۳، ص‌۲۴
میراث، مواریث
[۵۴] محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی، تفسیر عیاشی، ج۱، ص‌۷۷.
[۵۵] ابن‌حزم، الناسخ والمنسوخ، ج۱، ص‌۳۱.
[۵۶] سیوطی، الاتقان، ج‌۲، ص‌۳۶.
یا فرایض»
[۵۷] ابن‌جوزی، ناسخ القرآن و منسوخه، ج۱، ص۱۹۱.
نام دارد: «یُوصِیکمُ اللهُ فِی أَولـدِکُم لِلذَّکَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَیَین...».

۱۴.۱ - شأن نزول آیه

به نقلی، این آیه درباره عبدالرّحمن، برادر حسان بن ثابت شاعر نازل شد. هنگامی که عبدالرّحمن از دنیا رفت، یک زن و پنج برادر از وی ماندند که برادرانش ما تَرَک وی را بردند و به همسرش چیزی ندادند. همسر عبدالرّحمن به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شکایت کرد و این آیه نازل شد.
[۵۹] طبرسی، مجمع‌البیان، ج۳، ص۲۴.
[۶۰] محمد باقر ناشر، نمونه ‌بیّنات، ج۱، ص۲۹۸.
[۶۱] علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۲۰۹، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
در روض الجنان آمده است: سبب نزول آیه، آن بود که در جاهلیّت ، میراث را به مردان می‌دادند و به زنان و کودکان نمی‌دادند. شأن نزول‌های دیگری نیز برای این آیه گفته‌اند.
[۶۲] شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج‌۵‌، ص‌۲۶۸.



به بخشی از آیه۱۵۶ سوره بقره (إنّا لِلهِ و إنّا إلیهِ رجِعون) « آیه استرجاع » گویند.
[۶۴] شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج‌۴، ص‌۳۲۴.
[۶۵] علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۲۰۹، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
از آن‌جا که در این آیه، بر بعث و بازگشت به خدا اقرار شده، چنین نام گرفته است. این آیه و آیات پیشین، کسانی را ستایش کرده که هنگام مواجهه با مصیبت می‌گویند: «إنّا لِلِه و إنّا إلیهِ رجِعون». در آیه۱۵۷ سوره بقره صابرانِ مسترجع را دارای مقامی والا و مشمول درود و رحمت الهی می‌داند: «أُولـلـِکَ عَلیهِم صَلَوتٌ مِن رَبِّهِم و رَحمَةٌ و أُولـلـِکَ هُمُ المُهتَدون».

۱۵.۱ - شأن نزول آیه استرجاع

در شأن نزول این آیه آمده است که امام علی (علیه‌السلام) هنگام شنیدن خبر شهادت حمزه و به نقلی جعفر، جمله «إنّا لِلهِ و إنّا إلیهِ رجِعون» را بر زبان راند، سپس این آیه نازل شد.
[۶۷] علامه محقق شیخ محمد قمی مشهدی، کنزالدقائق، ج‌۲، ص‌۲۰۱.
[۶۸] استرآبادی، تفسیرتأویل الآیات الظاهرة ج۱، ص‌۸۸‌.
همان گونه که از آیه استفاده می‌شود، در روایات نیز بر «استرجاع» هنگام روبه‌رو شدن با هرگونه مصیبت ـ هرچند اندک باشد ـ تأکید شده است. در این زمینه، ده‌ها روایت در منابع شیعه
[۷۰] عیّاشی، تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۶۹‌.
[۷۱] حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۱۴۴.
و سنّی
[۷۲] طبری، تفسیر جامع البیان، ج‌۲، ص‌۵۸‌.
[۷۳] سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۳۷۷.
[۷۴] سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۱، ص۳۷۸.
وارد شده است.


استیذان به معنای اجازه خواستن است. آیه۵۸ سوره نور را «آیه استیذان» نامیده‌اند،
[۷۶] سیوطی، الاتقان، ج‌۲، ص‌۵۰‌.
[۷۸] نحّاس، الناسخ و المنسوخ فی القرآن، ج۱، ص‌۴۸.
زیرا بر اساس این آیه، لازم است بردگان و فرزندانی که به حدّ بلوغ نرسیده‌اند، برای ورود به محل استراحت زن و مرد در سه نوبت از شبانه روز که احتمال برهنه بودن آنان هست، اجازه بگیرند (استیذان). این سه نوبت پیش از نماز بامداد، نیمروز و پس از نماز شام است: «یأَیّهَا الّذِینَ ءَامَنوا لِیَستَئذِنکُمُ الَّذینَ مَلکَت أیمنُکُم والَّذینَ لَم یَبلُغوا الحُلُمَ مِنکُم ثَلـثَ مَرّت مِن قَبلِ صَلوةِ الفَجرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُم مِن‌الظَّهیرَةِ و مِن بَعدِ صَلـوةِ العِشاءِ ثَلـثُ عَورت لَکُم».


آیه۵ سوره طه را «آیه استواء» نامیده‌اند
[۸۱] سبحانی تبریزی، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج‌۲، ص‌۲۷۷.
: «الرّحمـنُ عَلی العَرشِ اسْتَوی». مفسّران در معنای استوای خداوند و عرش به تفصیل سخن گفته‌اند، ولی بسیاری از آنان این آیه را کنایه از تسلّط پروردگار و احاطه کامل او به جهان آفرینش دانسته‌اند.
[۸۲] شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج‌۱۳، ص‌۱۳۶.
[۸۳] طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۵‌.
این آیه را از آیات متشابه قرآن نیز بر شمرده‌اند.
[۸۴] سبحانی تبریزی، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج۱، ص‌۲۷۸.



آیه۱۹۴ سوره بقره « آیه اعتداء » (تعدّی) نام گرفته است.
[۸۶] روح الله الخمینی، کتاب البیع، ج‌۱، ص‌۶۲۲‌.
بر اساس شأن نزولی که در ذیل این آیه آمده است، مشرکان عرب که از پیامبر شنیده بودند جنگ در ماه‌های حرام ( ذی‌قعده ، ذی‌حجّه ، محرّم و رجب ) در اسلام جایز نیست، درصدد بودند خود، حرمت این ماه‌ها را شکسته، به مسلمانان هجوم برند که این آیه فرود آمد و اجازه داد در صورتی که آن‌ها حرمت این ماه‌ها را نگاه نداشتند، مسلمانان نیز بتوانند با مشرکان وارد جنگ شوند و همان‌گونه که آنان تعدّی و ستم می‌کنند، بر آنان تعدّی شود
[۸۷] طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۴‌.
: «الشَّهرُ الحَرامُ بِالشَّهرِ الحَرامِ و الحُرُمـتُ قِصاصٌ فَمنِ اعتَدَی عَلیکُم فَاعتَدوا عَلیهِ بِمثلِ مَا اعتَدی عَلیکُم».


آیه۱۰۳ سوره آل عمران که فرمان چنگ زدن به حبل الله را صادر کرده، « آیه اعتصام » نام گرفته است : «واعتَصِموا بِحبلِ‌اللهِ جَمِیعًا و لاَ تَفرّقوا». در این‌که مقصود از حبل الله چیست، مفسّران (براساس روایات) احتمال‌هایی را مطرح کرده‌اند.


آیه۴۶ سوره اعراف را «آیه اعراف» گفته‌اند. بر اساس این آیه، بر اzwnj;شود شهرت ندارند و فقط یک یا چند نفر از دانشوران این نام/plt;/refعراف مردانی هستند که هریک از بهشتیان و جهنّمیان را به چهره‌هایشان می‌شناسند. در این که «اعراف» به چه معنا است، مفسّران آرای گوناگونی دارند
[۹۲] طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۲۲.
: «و‌عَلَی الأَعرافِ رِجالٌ یَعرِفونَ کُلاًّ بِسِیملـهُم».


به آیه۵۹ سوره نساء « آیه اطاعت » نام داده‌اند،
[۹۴] علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۲۰۳، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
زیرا مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر (صلى الله عليه وآله) و اولی‌الأمر فرمان داده‌است: «یأَیُهَا الَّذینَ ءَامَنوا أطیعُوا اللهَ و أطیعُوا الرَّسولَ و أولِی الأمرِ مِنکُم فَإِن تَنزعتُم فِی شَیء فَرُدّوهُ إلَی اللهِ والرَّسولِ...».
شیخ طوسی می‌گوید: اطاعت در این آیه مطلق است و فقط اطاعت از معصوم و کسی که از گناه مصون باشد، به طور مطلق روا است، بنابراین، مقصود از اولی الأمر باید معصوم باشد تا اطاعت او‌ به‌طور مطلق روا باشد. وی همچنین آورده است: عالمان امامیّه اتّفاق دارند در این‌که مقصود از اولی‌الأمر، امامان از آل محمّدند. بسیاری از روایات شیعه ، « اولی الأمر » را به امامان معصوم (علیهم‌السلام) تفسیر کرده است.
[۹۶] شیخ صدوق، عیون‌اخبارالرضا، ج۲، ص۱۳۱.
[۹۷] ابراهیم بن فرات کوفی، تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۰۸.
[۹۸] عیّاشی، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۰.
[۹۹] عیّاشی،تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۶۰.
در برخی روایات اهل سنّت نیز به علی (علیه‌السلام) و‌در‌برخی به علی و حسن و حسین (علیهم‌السلام) تفسیر شده است.


آیه۱۱ سوره نور که به داستان افک ( بهتان ) گروهی از صحابه به ‌یکی‌ از همسران رسول خدا (صلى الله عليه وآله) پرداخته « آیه افک » نام دارد.
[۱۰۴] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج‌۷۶، ص‌۱۱۰.
بر اساس این آیه، گروهی از مسلمانان به این تهمت دامن زدند و در اشاعه آن کوشیدند: «إِنَّ الّذینَ جاءُوا بِالإِفکِ عُصبَةٌ مِنکُم لا تَحسَبوهُ شَرّاً لَکُم بَل هُو خَیرٌ لَکُم...». عایشه (در روایت مفصّلی) این آیه را در شأن خود می‌داند.
[۱۰۵] سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۱۴۰.
[۱۰۶] سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص۱۴۱.
او می‌گوید: این ماجرا هنگامی اتّفاق افتاد که در بازگشت از غزوه بنی المصطلق، از لشکر عقب ماند و به وسیله یکی از صحابه به نام صفوان ‌بن‌ معطل به لشکر ملحق شد، آن‌گاه گروهی وی را متّهم کردند و این آیه او را از این اتّهام تطهیر کرد.
[۱۰۷] سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۱۴۰.
علاّمه طباطبایی طهارت و پاکی دامن همسران همه پیامبران را امری عقلی دانسته و پس از نقل روایت عایشه به نقد آن نشسته و از جهات گوناگون در درستی آن خدشه کرده است. علی ‌بن ابراهیم قمی می‌گوید: نزول آیه افک درباره عایشه، با روایات عامّه موافق است، ولی ‌روایات خاصّه، نزول این آیه را درباره ماریه قبطیه و رفع اتّهام از او می‌داند.
[۱۰۹] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۱۰۰.



بخشی از سومین آیه را « آیه اکمال » نامیده‌اند
[۱۱۱] علامه امینی، الغدیر، ج۱، ص‌۲۳۴.
[۱۱۳] علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۱۹۲، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
: «الیومَ أکمَلتُ لَکُم دِینَکُم و أَتممتُ عَلیکُم نِعمَتِی و رَضِیتُ لَکُم الإِسلـمَ دِینًا». به اجماع عالمان شیعه و عقیده برخی از مفسّران اهل سنّت، این آیه در قضیه غدیر خم و پس از نصب حضرت علی (علیه‌السلام) به امامت نازل شده است.
[۱۱۴] طبرسی، جوامع‌الجامع، ج۱، ص۳۲۱.
[۱۱۵] حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص‌۵۸۹‌.


۲۳.۱ - آیه ولایت در روایات اهل سنت

بسیاری از روایات اهل سنّت نیز نزول آیه اکمال را پس از جریان غدیر خم می‌دانند. سیوطی از ابی سعید خدری نقل کرده که چون پیامبر، ولایت علی (علیه‌السلام) را در روز غدیر خم اعلام کرد، جبرئیل این آیه را فرود آورد.
[۱۱۸] سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۹.
او همچنین از ابوهریره نقل می‌کند که چون روز غدیر خم (هیجده ذی حجّه) شد، پیامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، و ‌آن هنگام، این آیه نازل شد.
[۱۱۹] سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۹.
خطیب بغدادی نیز می‌گوید: در روز غدیر خم، پیامبر دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: آیا من ولیّ مؤمنان نیستم؟ جمعیّت، ولایت او را تأیید کردند، سپس فرمود: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، و ‌عمربن خطاب گفت: ای پسر ابوطالب! بر تو مبارک باد. سرور من و سرور هر مسلمانی شدی، آن‌گاه آیه «الیومَ اکملتُ لَکُم دِینَکُم» نازل شد.


آیه۵۸ سوره نساء که به باز گرداندن امانت‌ها به صاحبانش دستور داده، «آیه ‌امانات» نام گرفته است
[۱۲۲] سیوطی، الاتقان، ج‌۱، ص‌۶۶‌.
: «إنَّ اللهَ یَأمُرکُم أن تُؤَدّوا الأَمـنـتِ إلی أهلِها و إذا حَکَمتُم بَینَ‌النّاسِ أن تَحکُموا بِالعدلِ إنّ اللهَ نِعمّا یَعِظُکُم بهِ إِنّ اللهَ کانَ سَمیعاً بَصِیراً».

۲۴.۱ - شأن نزول آیه امانات

در شأن نزول این آیه آمده است که چون پیامبر (صلى الله عليه وآله) مکّه را فتح کرد، عثمان ‌بن طلحه (کلیددار کعبه) درِ کعبه را بست و بر بام آن بالا رفت و از دادن کلید سر‌بـاز‌زد امام علی (علیه‌السلام) بر بالای کعبه رفت و کلید را از او گرفت و در را باز کرد و پیامبر (صلى الله عليه وآله) وارد کعبه ‌شد و نماز به جای آورد. پس از ادای نماز، عبّاس ‌بن‌ عبدالمطّلب پیشنهاد کرد کلید به او سپرده شود تا ضمن سقایت حاجیان، کلید داری کعبه را نیز عهده‌دار باشد، و‌خداوند این آیه را نازل ‌فرمود. پس از نزول آیه، رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به علی (علیه‌السلام) فرمود: کلید را به عثمان باز گرداند. علی (علیه‌السلام) کلید را بر گرداند و از او دل‌جویی کرد. عثمان گفت: آن جا به قهر و اکنون به لطف برخورد کردی، سبب چیست؟ امام علی آیه را برای او خواند و عثمان با جاری ساختن شهادتین بر زبان مسلمان شد.
[۱۲۳] شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج‌۵‌، ص‌۴۰۶.
[۱۲۴] حسین بن حسن جرجانی، تفسیر گازر، ج‌۲، ص‌۲۳۱.



آیه۷۲ سوره احزاب از پذیرش امانتی بزرگ به وسیله انسان خبر داده است. امانتی که آسمان‌ها ، زمین و کوه‌ها از پذیرش آن سرباز زدند و از آن هراسیدند، ولی انسان آن را پذیرفت، از همین رو، برخی این آیه را « آیه امانت » نام نهاده‌اند : «إِنّا عَرضنَا الأَمانةَ عَلی السَّمـوتِ والأَرضِ والجِبالِ فَأَبینَ أن یَحمِلنَها و أَشفَقنَ مِنهَا و حَملَها الإِنسـنُ إِنّه کانَ ظَلومًا جَهولاً».


آیه امتاع: آیه اخراج،
آیه افضاء: آیه قنطار،
آیه اعتداد: آیه تربّص،
آیه ارحام: آیه اولواالارحام،
آیه استثناء: ‌آیه مشیّت،
آیه استخلاف: ‌آیه‌خلافت،
آیه اذی:آيه جزاى فحشاء.


(۱) علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق.
(۲) روح الله خمینی، کتاب البیع.
(۳) عاملی شهید ثانی زین الدین بن علی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان.
(۴) احمد شرباصی، یسألونک فی الدین والحیاة.
(۵) ابن عربی، احکام القرآن.
(۶) محمد هادی معرفت، التمهید.
(۷) محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی، تفسیر عیاشی.
(۸) علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی.
(۹) علامه مجلسی، بحار الانوار.
(۱۰) خاتون خاک، تفسیر اثنی عشری.
(۱۱) طبرسی، مجمع‌البیان.
(۱۲) محمدکاظم آخوند خراسانی، کفایة الاصول.
(۱۳) واحدی، اسباب النزول.
(۱۴) نحّاس، الناسخ و المنسوخ فی القرآن.
(۱۵) سیوطی، الدرالمنثور.
(۱۶) علامه طباطبایی، المیزان.
(۱۷) علامه امینی، الغدیر.
(۱۸) ابن‌حزم، الناسخ والمنسوخ.
(۱۹) ابن‌جوزی، ناسخ القرآن و منسوخه.
(۲۰) شیخ حرعاملی، وسائل.
(۲۱) محمد باقر ناشر، نمونه ‌بیّنات.
(۲۲) شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة.
(۲۳) میرزا محمد مشهدی، تفسیر کنزالدقائق.
(۲۴) استرآبادی، تفسیرتأویل الآیات الظاهرة.
(۲۵) کلینی، الکافی.
(۲۶) عیّاشی، تفسیرعیاشی.
(۲۷) حویزی، تفسیر نورالثقلین.
(۲۸) طبری، تفسیر جامع البیان.
(۲۹) شیخ محمد حسن نجفی، جواهرالکلام.
(۳۰) ذهبی، سیر اعلام النبلاء.
(۳۱) سبحانی تبریزی، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی.
(۳۲) حسین راضی، تتمة المراجعات.
(۳۳) همدانی، مصباح الفقیه.
(۳۴) شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا.
(۳۵) ابراهیم بن فرات کوفی، تفسیر فرات کوفی.
(۳۶) حاکم حسکامی، شواهد التنزیل.
(۳۷) طبرسی، جوامع‌الجامع.
(۳۸) بغدادی، تاریخ بغداد.
(۳۹) حسین بن حسن جرجانی، تفسیر گازر.


۱. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲. علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۲۰۷، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
۳. انعام/سوره۶، آیه۱۶۰.    
۴. علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۲۰۰، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
۵. علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۲۰۴، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
۶. نساء/سوره۴، آیه۶.    
۷. روح الله خمینی، کتاب البیع، ج‌۲، ص‌۹.
۸. شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج‌۵‌، ص‌۲۵۰.
۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۸.    
۱۰. علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، بیروت، ج۱، ص‌۱۹۶، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
۱۱. علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، بیروت، ج۱، ص‌۱۹۶، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
۱۲. نحل/سوره۱۶، آیه۹۰.    
۱۳. احمد شرباصی، یسألونک فی الدین والحیاة، ج‌۳، ص‌۲۶۳.
۱۴. شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان ج‌۱۲‌، ص‌۸۲.
۱۵. شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج‌۱۲، ص‌۸۳.
۱۶. علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، بیروت، ج۱، ص‌۲۰۶، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
۱۷. شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج‌۱۲‌، ص‌۸۲.
۱۸. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۱۹. ابن عربی، احکام القرآن، ج‌۱، ص‌۲۰۷.
۲۰. محمد هادی معرفت، التمهید، ج‌۲، ص‌۳۰۵.
۲۱. شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج‌۳، ص‌۳۲۶.
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۲۳. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۲۴. محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۲۹.
۲۵. طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۶۰۲‌.
۲۶. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۰.    
۲۷. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۳۰۷.
۲۸. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج‌۱۹، ص‌۳۷.
۲۹. خاتون خاک، تفسیر اثنی عشری، ج‌۱۲، ص‌۱۸۶.
۳۰. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۳۰۷.
۳۱. طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۸۶۵‌.
۳۲. توبه/سوره۹، آیه۶۱.    
۳۳. محمدکاظم آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۱، ص‌۳۰۱.    
۳۴. خاتون خاک، تفسیر اثنی عشری، ج‌۵‌، ص‌۱۳۰.
۳۵. واحدی، اسباب النزول، ج۱، ص‌۱۴۱.
۳۶. حج/سوره۲۲، آیه۳۹.    
۳۷. ابن العربی، احکام القرآن، ج‌۱، ص‌۱۰۲.
۳۸. ابن العربی، احکام القرآن، ج‌۱، ص‌۱۰۲.
۳۹. نحّاس، الناسخ و المنسوخ فی القرآن، ج۱، ص‌۱۳۲.
۴۰. طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۳۸.
۴۱. واحدی، اسباب النزول، ج۱، ص‌۲۵۸.
۴۲. حاقه/سوره۶۹، آیه۱۲.    
۴۳. علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۱۸۳، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
۴۴. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج‌۳۵، ص‌۳۲۶.    
۴۵. طبری، تفسیر جامع البیان، ج‌۲۹، ص‌۶۹‌.
۴۶. سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۲۶۷.
۴۷. واحدی، اسباب النزول، ج۱، ص۳۷۹.
۴۸. طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۱۹‌.
۴۹. نساء/سوره۴، آیه۱۱.    
۵۰. علامه طباطبایی، المیزان، ج‌۲، ص‌۴۳۴.    
۵۱. علامه امینی، الغدیر، ج‌۴، ص‌۲۴۱.
۵۲. روح الله خمینی، کتاب‌البیع، ج‌۳، ص‌۲۴
۵۳. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۷، ص۴۱۱.    
۵۴. محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی، تفسیر عیاشی، ج۱، ص‌۷۷.
۵۵. ابن‌حزم، الناسخ والمنسوخ، ج۱، ص‌۳۱.
۵۶. سیوطی، الاتقان، ج‌۲، ص‌۳۶.
۵۷. ابن‌جوزی، ناسخ القرآن و منسوخه، ج۱، ص۱۹۱.
۵۸. شیخ حرعاملی، وسائل، ج‌۲۶، ص‌۷۱.    
۵۹. طبرسی، مجمع‌البیان، ج۳، ص۲۴.
۶۰. محمد باقر ناشر، نمونه ‌بیّنات، ج۱، ص۲۹۸.
۶۱. علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۲۰۹، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
۶۲. شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج‌۵‌، ص‌۲۶۸.
۶۳. بقره/سوره۲، آیه۱۵۶.    
۶۴. شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج‌۴، ص‌۳۲۴.
۶۵. علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۲۰۹، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
۶۶. بقره/سوره۲، آیه۱۵۷.    
۶۷. علامه محقق شیخ محمد قمی مشهدی، کنزالدقائق، ج‌۲، ص‌۲۰۱.
۶۸. استرآبادی، تفسیرتأویل الآیات الظاهرة ج۱، ص‌۸۸‌.
۶۹. کلینی، الکافی، ج‌۲، ص‌۹۳.    
۷۰. عیّاشی، تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۶۹‌.
۷۱. حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۱۴۴.
۷۲. طبری، تفسیر جامع البیان، ج‌۲، ص‌۵۸‌.
۷۳. سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۳۷۷.
۷۴. سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۱، ص۳۷۸.
۷۵. نور/سوره۲۴، آیه۵۸.    
۷۶. سیوطی، الاتقان، ج‌۲، ص‌۵۰‌.
۷۷. شیخ محمد حسن نجفی، جواهرالکلام، ج‌۲۹، ص‌۸۳.    
۷۸. نحّاس، الناسخ و المنسوخ فی القرآن، ج۱، ص‌۴۸.
۷۹. طه/سوره۲۰، آیه۵.    
۸۰. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج‌۱۸، ص‌۴۷۴.    
۸۱. سبحانی تبریزی، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج‌۲، ص‌۲۷۷.
۸۲. شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج‌۱۳، ص‌۱۳۶.
۸۳. طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۵‌.
۸۴. سبحانی تبریزی، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج۱، ص‌۲۷۸.
۸۵. بقره/سوره۲، آیه۱۹۴.    
۸۶. روح الله الخمینی، کتاب البیع، ج‌۱، ص‌۶۲۲‌.
۸۷. طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۴‌.
۸۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۳.    
۸۹. حسین راضی، تتمة المراجعات، ج۱، ص‌۴۸.    
۹۰. اعراف/سوره۷، آیه۴۶.    
۹۱. حسین راضی، تتمة المراجعات، ج۱، ص‌۵۸‌.    
۹۲. طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۲۲.
۹۳. نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
۹۴. علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۲۰۳، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
۹۵. همدانی، مصباح الفقیه، ج‌۱، ص‌۹۷.    
۹۶. شیخ صدوق، عیون‌اخبارالرضا، ج۲، ص۱۳۱.
۹۷. ابراهیم بن فرات کوفی، تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۰۸.
۹۸. عیّاشی، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۰.
۹۹. عیّاشی،تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۶۰.
۱۰۰. حاکم حسکامی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۰.    
۱۰۱. حاکم حسکامی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۱.    
۱۰۲. حاکم حسکامی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۱.    
۱۰۳. نور/سوره۲۴، آیه۱۱.    
۱۰۴. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج‌۷۶، ص‌۱۱۰.
۱۰۵. سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۱۴۰.
۱۰۶. سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص۱۴۱.
۱۰۷. سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۱۴۰.
۱۰۸. علامه طباطبایی، المیزان، ج‌۱۵، ص‌۹۶ ۱۰۴.    
۱۰۹. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۱۰۰.
۱۱۰. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۱۱۱. علامه امینی، الغدیر، ج۱، ص‌۲۳۴.
۱۱۲. حسین راضی، تتمة المراجعات، ج۱، ص۵۴‌.    
۱۱۳. علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص‌۱۹۲، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
۱۱۴. طبرسی، جوامع‌الجامع، ج۱، ص۳۲۱.
۱۱۵. حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص‌۵۸۹‌.
۱۱۶. حاکم حسکامی، شواهد التنزیل، ج۱، ص‌۲۰۲.    
۱۱۷. حاکم حسکامی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۳.    
۱۱۸. سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۹.
۱۱۹. سیوطی، الدرالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۹.
۱۲۰. بغدادی، تاریخ بغداد، ج‌۸‌، ص‌۲۸۴.    
۱۲۱. نساء/سوره۴، آیه۵۸.    
۱۲۲. سیوطی، الاتقان، ج‌۱، ص‌۶۶‌.
۱۲۳. شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج‌۵‌، ص‌۴۰۶.
۱۲۴. حسین بن حسن جرجانی، تفسیر گازر، ج‌۲، ص‌۲۳۱.
۱۲۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲.    
۱۲۶. حسین راضی، تتمة المراجعات، ج۱، ص۵۳‌.    



دائرة المعارف قرآن کریم، مقاله «آیات نامدار».    



جعبه ابزار