• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ادب‌آموزی به کودک

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تربیت کودک به معنای پرورش طفل در بُعد روحی و اخلاقی است، به‌گونه‌ای که جسم و جان و عقل و علم او افزایش یابد، تا بتواند امور مربوط به دین و دنیای خود را انجام دهد. بر پدر و مادر واجب است اطفال خود را نسبت به‌پذیرش اصول اعتقادی تربیت نمایند و احکام واجبات و آن‌چه شارع مقدّس به انجام آن اهتمام دارد را به‌آنان بیاموزند.
دوران کودکی زمان مستعد یادگیری و شکل‌گیری اخلاقیات کودک است، لذا والدین باید با شناخت از دستورات و راهنمایی‌های معصومین (علیهم‌السلام) فرزندان خود را به‌صورت صحیح تربیت نمایند، و آداب معاشرت، اخلاق اجتماعی، نظافت و دیگر آداب اسلامی که در روایات به آن‌ها توصیه شده است را به فرزند خود آموزش دهند. در ادامه به برخی از آدابی که در روایات سفارش شده که به کودکان آموزش داده شود را بیان می‌کنیم.



اسلام برای رعایت نظافت و بهداشت، اهمّیتی فوق‌العاده قائل است. پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است: هر چه می‌توانید در رعایت پاکیزگی بکوشید، زیرا خداوند اسلام را بر پاکی و نظافت بنیان نهاده است و آن‌ها که پاکیزه‌اند وارد بهشت می‌شوند. «تَنَظَّفُوا بِکُلَّ مَا استَطَعتُم، فَاِنَّ اللهَ (تَعالی) بُنِی الاِسلامَ عَلَی النَّظافَةِ وَ لَن یدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ کُلَّ نَظیفٍ».

آن حضرت یکی از حقوق کودکان را رعایت پاکیزگی در مورد آنان و پرورش و تمرین به انجام آن می‌داند. «حَقُّ الوَلَدِ عَلَی وَالِدِهِ... وَ یُطَهَّرَهُ...».
در روایت دیگری امام رضا (علیه‌السّلام) از قول آن حضرت نقل می‌کند که فرموده است: کودکان خود را از بوی بد و چربی، پاکیزه نگهدارید.

از بعضی روایات نیز استفاده می‌شود، پیامبر عالی‌قدر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علاوه بر این‌که به رعایت نظافت دستور می‌داد، به آراستگی ظاهر بدن نیز اهتمام داشت. امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند، کودکی به محضر ایشان آوردند تا در حقّش دعا کند، در حالی‌که موهای اطراف سرش کوتاه کرده بودند و مقدار مختصری وسط سر باقی مانده بود (منظره بدی ایجاد شده بود)، آن حضرت از دعا برای آن کودک امتناع ورزید و دستور فرمود با چیدن موهای باقی مانده، ظاهر کودک آراسته گردد، آن‌گاه دعا خواندند. قریب به این مضمون از امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نیز روایت شده است.

از مجموع این احادیث استفاده می‌شود که سزاوار است والدین به پاکیزگی و آراستگی کودکان توجّه کامل داشته باشند و آن‌ها را به رعایت نظافت نسبت به خود و دیگران، عادت دهند.


اولین غریزه‌ای که در وجود کودک بروز می‌کند، میل به غذا و طعام است. برای استفاده از آب و غذا، در کتب اخلاقی و فقهی، آداب و شرایطی ذکر نموده‌اند، مثل غذا خوردن با دست راست، گفتن «بسم الله» برای هر لقمه، دست نزدن به غذایی که مربوط به‌دیگران است، نخوردن غذا با سرعت، جویدن غذا به‌طور کامل، منع از پُرخوری و...

امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌فرماید: در هنگام خوردن طعام، بسم الله بگویید. هم‌چنین پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: هرگاه طعام حاضر شود چهار هزار ملک در اطراف آن جمع می‌شوند و اگر کسی که می‌خواهد از آن استفاده کند بسم الله بگوید، ملائکه در حق او دعا می‌کند و از خداوند درخواست می‌نمایند طعام او را مبارک گرداند و شیطان از او دور شود.

در روایت دیگری، آن حضرت می‌فرماید: اگر مردی، خانواده و فرزندان خود را بر سر سفره برای خوردن طعام جمع کند، خودش در ابتدا بسم الله بگوید و دستور دهد آن‌ها هم چنین کنند و در آخر غذا، حمد و ثنای الهی گویند تا سفره برچیده شود، خداوند آن‌ها را می‌آمرزد.


هم‌چنین امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) خطاب به فرزندش امام مجتبی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: آیا دوست‌داری در غذا خوردن آدابی به تو بیاموزم که اگر رعایت کنی بی نیاز از پزشک و دارو شوی؟ جواب داد: آری یا امیرالمؤمنین. فرمودند:

ـ تا گرسنه نشده‌ای بر سر سفره غذا منشین.
ـ هنوز به غذا میل‌داری، دست از غذا خوردن بکش.
ـ جویدن غذا را کامل کن.
ـ قبل از خوابیدن، قضای‌حاجت نما.

«قالَ: لا تَجلِس عَلَی الطَّعَامِ اِلاَّ وَ اَنتَ جَائِعٌ، وَ لا تَقُم عَنِ الطَّعَامِ اِلاَّ وَ اَنتَ تَشتَهِیهِ، وَجَوَّدِ المَضغَ وَ اِذا نِمتَ فَاَعرِض نَفسَکَ عَلَی الخَلاءِ».


یکی از ابعاد وجودی انسان، اجتماعی بودن اوست که در مقام تربیت باید مورد توجّه قرار گیرد. بنابراین، از جمله حقوقی که فرزندان بر والدین دارند، تربیت نمودن آن‌ها به آداب و اخلاق اجتماعی است، تا استعدادهای آن‌ها در عرصه حیات اجتماعی شکوفا شود و بتوانند به‌صورت فعّال و موفق، در اجتماع حضور یابند.

مقصود از تربیت اجتماعی، پرورش دادن فرزندان بر اساس التزام به آداب اجتماع و اصول ارزشمند اخلاقی است، به‌طوری که از همان دوران کودکی بتوانند در جامعه حضور یابند و از حسن رفتار و ادب و تعادل روحی و روانی، و خِرَدورزی در برخورد با دیگران، برخوردار باشند.
البتّه تربیت اجتماعی با دیگر مراحل تربیتی نیز مرتبط بوده و جدای از سایر مراحل، قابل تحقّق نخواهد بود. اسلام به‌عنوان دینی جامع‌نگر، به آداب و اخلاق اجتماعی، عنایت خاصی دارد و دستورهای ارزنده در این‌باره صادر نموده است. عفو و بخشش، احترام به شخصیت دیگران، تواضع، نظم و انضباط، محبت متقابل، رعایت حقوق دیگران، جرات و شهامت داشتن، ایثار و فداکاری و گذشت، نظارت و مراقبت اجتماعی، مشورت کردن، تعاون و همکاری و مسئولیت‌پذیری و... جزو اصول تربیتی، اجتماعی است که مورد سفارش اسلام قرار گرفته‌اند، و بی‌تردید خانواده، اوّلین نهادی است که این اصول در آن تجربه می‌شود و پدران و مادران می‌توانند الگوی عملی و نمونه عینی این صفات برای کودکان و نوجوانان باشند تا در عرصه زندگی اجتماعی خویش، آن‌ها را به‌کار بندند.
[۱۶] محمدیان، بهرام، نگاهی دیگر به حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام، ص۱۹۱ به بعد.


بنابراین اخلاق اجتماعی مانند سایر صفات اخلاقی به‌طور ناگهانی در کودکان ظهور و بروز نمی‌کنند، بلکه بر اساس پرورش والدین، به‌تدریج در رفتار و کردارشان به وجود می‌آید. پدر به‌عنوان حلقه اتصال خانواده با جامعه، بیشترین نقش را در تربیت اجتماعی فرزندان و ایجاد مهارت‌های اجتماعی در آنان دارد. این مهارت‌ها شامل، مهارت داشتن در ارتباط با دیگران، مهارت در گوش دادن و همدردی و ارتباط غیرکلامی، و مهارت در تشخیص احساسات خویش است.

محقّقان، مهارت‌های اجتماعی را در پنج طبقه: همکاری و کمک به‌دیگران، گفتار مناسب (تقاضا کردن و پاسخ آشکار)، مسئولیت‌پذیری، همدلی (محبت و همدردی) و خویشتن‌داری (صبور بودن و تحمّل کردن) تقسیم بندی کرده‌اند.
[۱۷] وزیری، مجید، حقوق متقابل کودک و ولی در اسلام، ص۲۱۴ـ۲۱۵.


بدون شک، خانواده، اوّلین نهادی است که این مهارت‌ها باید در آن کسب و تجربه شوند و پدر به‌عنوان مدیر این نهاد که وظیفه سامان‌دهی آن‌را به‌عهده دارد، دارای نقش اساسی است. اهمیت نقش پدر در تربیت اجتماعی و ایجاد مهارت‌های مربوط به آن، از چند زاویه قابل توجّه است:

اوّلاً: پدر باید مفاهیم اصول اخلاق اجتماعی را به فرزند آموزش داده و مصادیق آن‌را مانند، احسان، ایثار، تعاون و ... به کودک معرفی نماید و با انتخاب شیوه‌های مناسب، او را به‌سوی این ارزش‌ها سوق دهد.
ثانیاً: پدر به‌عنوان مظهر دانایی و اقتدار، از نظر کودک باید خود الگوی برتر و معرّف رفتاری باشد که کودک را بدان راهنمایی می‌کند.
ثالثاً: پدر باید با مراقبت و نظارت پیگیر، زمینه تکرار و تمرین مصادیق ارزشمند اخلاقی را فراهم آورد و آن‌ها را در روح و روان کودک تقویت و نهادینه نماید. هم‌چنین در سنین بالاتر با تبیین درستی و نادرستی کارها، زمینه مناسبی را برای انجام مصادیق اخلاق اجتماعی توسط نوجوان فراهم آورد. در این‌جا نمونه‌هایی از تعالیم و آداب اسلامی در ارتباط با وظیفه والدین در خصوص تربیت اجتماعی فرزندان اشاره می‌کنیم:

۳.۱ - ادب معاشرت با مردم

یکی از مهم‌ترین آداب اجتماعی که در زمره حقوق مسلمانان نسبت به یکدیگر محسوب می‌گردد، حسن معاشرت با مردم و احترام به آنهاست.

خداوند متعال خطاب به رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: به بندگانم بگو به بهترین وجه سخن بگویند. «وَ قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ اَحسَنُ» کلمه «عِبادِی» اشاره به مؤمنین است و «احسَنُ» بهترین از نظر طرز بیان و بهترین از جهت توام بودن با فضائل اخلاقی و روش‌های انسانی است.

بسیاری از مظاهر احترام به دیگران و برخورد سالم با آن‌ها در روایت معصومین (علیهم‌السّلام)، خطاب به فرزندانشان مورد تاکید قرار گرفته است. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)، ضمن وصیت خود به امام حسن (علیه‌السّلام) می‌فرماید: با مردم به‌نیکویی سخن بگویید، همان‌گونه که خداوند شما را بدان امر کرده است. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسنًا کَمَا اَمَرَکُمُ اللهُ».

هم‌چنین در پرهیز از استهزاء و تحقیر دیگران به آن حضرت فرموده است: فرزندم، هیچ‌گاه در برخوردهایت کسی را تحقیر مکن، زیرا یا بزرگتر از توست که باید به جای پدر خود او را به حساب آوری، یا همانند (هم‌سال) توست که برادرت می‌باشد، و یا کوچک‌تر از توست که باید او را فرزند خود بدانی.
و نیز به ایشان فرموده است: عذر کسی که از تو پوزش بخواهد، بپذیر و پذیرای عفو و گذشت از مردم باش. «... وَاَقبِل عُذرَ مَنِ اعتَذَرَ اِلَیکَ وَ اَقبِلِ العَفوَ مِنَ النّاسِ».

علی بن جعفر از برادرش امام موسی کاظم (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که روزی پدرم دست مرا گرفت و فرمود: فرزندم، پدرم محمد بن علی (علیه‌السّلام) هم‌چنان‌که دست تو را گرفته‌ام، دست مرا گرفت و فرمود: پدرم علی بن حسین (علیه‌السّلام) دست مرا گرفت و فرمود: فرزندم، هر کس از تو کار خیری خواست، برایش انجام بده، اگر او اهل خیر باشد، تو به مقصود خود رسیده‌ای و اگر اهلش نباشد، تو خود شایسته و اهل آن خواهی بود. «یا بُنَی اِفعَلِ الخَیرَ اِلی کُلَّ مَن طَلَبَهُ مِنکَ فَاِن کانَ مِن اَهلِهِ فَقَد اَصَبتَ مَوضِعَهُ وَ اِن لَم یَکُن مِن اَهلِهِ کُنتُ اَنتَ مِن اَهلِهِ».

کوتاه سخن این‌که معاشرت، رفت و آمد، نشست و برخاست، داد و ستد و برخورد با دیگران، از لوازم حتمی و اجتناب‌ناپذیر زندگی اجتماعی است؛ انسان در مسیر زندگی با افراد مختلف، با سلیقه‌های گوناگون و گرایش‌ها و فرهنگ‌های متفاوت مواجه می‌گردد. و حتّی گاه با کسانی برخورد می‌کند که از نظر فرهنگ، اخلاق، و سطح فکر پایین‌تر از وی هستند، بلکه چه‌بسا از اعتدال‌روانی برخوردار نبوده و پیوسته در صدد بهانه‌گیری، اِشکال تراشی و درگیری با اطرافیان خود هستند. در این میان، کسانی که از سلامت روحی کافی برخوردارند، به حرمت انسانی خود ارج نهاده، از هر وسیله‌ای برای پاسداری و حراست از آن استفاده می‌کنند و از اطرافیان خود نیز انتظار دارند این خواسته طبیعی را پاس بدارند. لیکن هرگز نباید انتظار داشت که اطرافیان و معاشران ما در همه امور زندگی با ما هم‌فکر، و هم‌سلیقه بوده و هیچ‌گونه اختلافی نداشته باشند.

روح سازگاری و احترام متقابل ضمن این‌که از برترین صفات انسانی و عالی‌ترین خصلت‌های مسالمت‌آمیز به‌حساب می‌آید، می‌تواند مشکلات اجتماعی، و معاشرتی را در حدّ بالایی کاهش دهد. بدان‌جهت سزاوار است والدین، در برخوردها، معاشرت‌ها، شرکت در مجالس و میهمانی‌ها، و به‌طور کلّی با پیگیری و جدیت تمام، کودکان را به رعایت این خوی پسندیده تشویق و عادت دهند.

۳.۲ - ادب سلام

سلام دادن به‌دیگران، از آداب شیرین معاشرت و مکمّل آنست. قرآن کریم می‌فرماید: ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید، در خانه دیگران وارد نشوید تا این‌که اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید، [و به این ترتیب ورود خود را پیش‌تر به‌اطلاع آن‌ها برسانید و موافقت آن‌ها را جلب نمایید] این برای شما بهتر است.

در این میان، سلام دادن به کودکان، نشانه تواضع و بزرگی و نرم‌خویی و سبب ارج نهادن به شخصیت آن‌ها و خُلق وخوی پیامبرانه و سنّت خوب محمّدی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است، تا به آن عادت کنند و با سلام به دیگران، احترام گذارند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا زنده بود این سنّت نیکو را رها نکرد و پیوسته به بزرگ و کوچک سلام می‌کرد و رعایت آن‌را می‌طلبید و می‌فرمود، من به کودکان سلام می‌کنم تا بعد از من در بین مسلمانان سنّت شود، «خَمسٌ لا اَدعُهُنَّ حَتّی المَمَاتِ... وَ التَّسلِیمُ عَلَی الصِّبیَانِ لِیکُونَ ذَلِکَ سُنَّةً مِن بَعدِی».

هم‌چنین فرموده است: در بهشت خانه‌هایی است که ظاهر آن از درون پیداست، اجازه ورود در آن‌را به کسانی می‌دهند که نیکو سخن بگویند و نیکو غذا بخورند، و به هرکس که می‌رسند، بلند سلام بدهند و در وقتی که چشم مردم را خواب برده است، نماز بخوانند. (مقصود نماز شب است).

هم‌چنین جناب لقمان (علیه‌السّلام) نیز به فرزندش فرموده است: قبل از آن‌که با مردم سخن آغاز کنی، در سلام کردن و مصافحه نمودن پیش‌قدم شو. «یا بُنَیَّ اِبدَءِ النَّاسَ بِالسَّلامِ وَ المُصافِحَةِ قَبلَ الکَلامِ».


یکی از راه‌های تربیت فرزندان به آداب اجتماعی، مشورت و نقش دادن به آنان در تصمیم‌گیری‌ها است.

در روایتی پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: کودک تا هفت سالگی همانند آقا و سرور باید مورد احترام و اطاعت قرار گیرد، و در هفت سال دوّم لازم است تحت تعلیم و تربیت واقع شود و در جهت رشد و شکوفایی استعدادهای فطری او به آموزش و پرورش او همّت گمارند، و در هفت سال سوّم وزیر است، یعنی کسی است که می‌تواند مسئولیت را بپذیرد و به‌عنوان مشاور مورد مشورت قرار گیرد و از فکر و‌ اندیشه او بهره برده شد. «اَلوَلَدُ سَیدٌ سَبعَ سِنینَ وَ عَبدٌ سَبعَ سِنینَ وَ وَزیرٌ سَبعَ سِنینَ».
لازمه این نام‌گذاری در هفت سال سوّم، تربیت و آمادگی فرزند برای پذیرش مسئولیت در دوره قبل از آن است، بنابراین لازم است کودک این آمادگی را در محیط خانه و ایام تحصیل در مدرسه، کسب نماید.
مشورت کردن با فرزندان، نوعی جلب مشارکت آنان بوده و موجب رشد و تعالی شخصیت آنان می‌گردد، زیرا با این‌کار، احساس مفید و مستقل بودن می‌نماید و راه مبارزه با مشکلات و یافتن راه‌حلّ در آنان، شکوفا می‌شود و اعتماد به نفس در وجودشان تقویت می‌گردد.

شایسته است علاوه بر نظرخواهی از فرزندان، انجام برخی از امور را نیز به آنان واگذار کرد تا خود را بنمایانند، نوجوانان در این سنین علاقمند به بروز شخصیت مستقل و نشان دادن توانایی‌ها و استعدادهای درونی خود هستند و اگر بستر مناسب و زمینه مساعدی برای آن پیدا شود به‌یقین در رشد و شکوفایی متعادل شخصیت آنان تاثیر به‌سزایی خواهد داشت.
[۳۱] محمدیان، بهرام، نگاهی دیگر به حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام، ص۱۹۴ـ۱۹۵.
[۳۲] وزیری، مجید، حقوق متقابل کودک و ولی در اسلام، ص۲۱۶.



نقش دوست در زندگی انسان به‌ویژه در سنین نوجوانی، بسیار روشن و با اهمیت است، زیرا نوجوانان باتوجّه به این‌که بیش‌تر تمایل به بروز شخصیت مستقل خود دارند و نمی‌خواهند تابع محض دیگران باشند، علاقمند هستند با پیوستن به گروه‌های هم‌سال، ابراز وجود نمایند. انتخاب دوست و حضور در جمع‌های دوستانه و گروه‌های هم‌سال برای تربیت اجتماعی فرزندان لازم است، چرا که در این ارتباط آثار رفتار خود با دیگران را مشاهده کرده و به تنظیم آن می‌پردازند و در این داد و ستدهای تجربی، پایه‌های رفتار اجتماعی آنان، استحکام می‌یابد، بدین‌جهت پدر و مادر وظیفه دارند فرزندان خود را با معیار و ضابطه‌های دوست خوب آشنا نمایند و از تحمیل مصداق به آن‌ها بپرهیزند.

در روایات رسیده از ائمه اطهار (علیهم‌السّلام)، ضوابط و معیار انتخاب دوست همراه با ادلّه آن ذکر شده که این خود در ارائه ارزش‌ها قابل دقّت می‌باشد. اینک به‌عنوان نمونه چند روایت را ذکر می‌کنیم:

۱. امام زین العابدین (علیه‌السّلام) خطاب به یکی از فرزندانش می‌فرمایند: مواظب باش با پنج گروه دوستی و رفاقت نکنی و با آنان هم‌کلام نشوی و هم‌سفر نگردی، ایشان می‌پرسد پدر جان، آنان چه کسانی هستند؟ امام در جواب فرمودند:

ـ با آدم دروغگو دوستی مگیر، زیرا او مانند سرابی است که مطالب را برخلاف واقع نشان می‌دهد، دور را نزدیک و نزدیک را دور جلوه‌گر می‌سازد.
ـ از رفاقت با افراد لاابالی و گنه‌کار اجتناب کن، زیرا چنین اشخاصی تو را به یک لقمه نان یا کم‌تر از آن می‌فروشند.
ـ از رفاقت با شخص بخیل پرهیز کن، زیرا در ضروری‌ترین مواقع نیازمندی به او، تو را یاری نخواهد کرد.
ـ از دوستی با شخص ابله برحذر باش، چرا که می‌خواهد تو را کمک کند، ولی ضرر می‌رساند.
ـ از مصاحبت با کسی که قطع رحم نموده برحذر باش، زیرا چنین شخصی در کتاب خدا مورد لعن و نفرین قرار گرفته است.

۲. در وصیت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) به فرزندش محمد حنفیه آمده است: با اهل خیر هم‌نشینی کن، از آنان خواهی شد و از افراد شرور و کسانی که تو را از یاد خدا باز می‌دارند، دوری گزین. «جَالِس اَهلَ الخَیرِ تَکُن مِنهُم، بَایِن اَهلَ الشَّرَّ وَ مَن یَصُدُّکَ عَن ذِکرِ اللهِ».

۳. هم‌چنین فرموده است: هم‌نشینی با افراد شرور و ارازل و اوباش موجب سوء ظن به نیکان خواهد شد و هم‌نشینی با نیکان موجب می‌شود افراد شرور نیز در زمره نیکان قرار گیرند ... و کسی که حال او از جهت خوبی و بدی روشن نیست و او را نمی‌شناسید، بررسی کنید با چه افرادی دوستی دارد و به‌وسیله دوستانش او را بشناسید.


اولیای دین، فرزندان خود را تشویق می‌نمودند که بعد از امتحان و بررسی، برای خود دوستان زیادی انتخاب کنید و از سوی دیگر در دستورات تربیتی آمده است، با افرادی که دارای صفات زیر می‌باشند، دوست شوید:

۶.۱ - یاد کنندگان خدا

حضرت لقمان به فرزندش می‌فرماید: مجالس دیگران را با بصیرت بررسی کن، اگر مجالسی یافتی که افراد در آن به یاد خدا مشغول بودند، با آنان در آن جلسه شرکت کن، زیرا اگر در زمره عالمان باشی، آن‌ها از علم تو بهره خواهند برد و بر علم خودت نیز افزوده می‌شود، و اگر نسبت به آنان دارای علم نیستی، از معلومات آنان استفاده خواهی نمود، امید آن‌که خداوند سایه رحمتش بر آن‌ها بگستراند و تو را نیز شامل شود.

۶.۲ - علماء

جناب لقمان (علیه‌السّلام) به فرزندش می‌گوید: با علما معاشرت و مصاحبت داشته و به آنان نزدیک شو و آنان را در خانه‌هایشان زیارت کن، امید آن‌که به آنان شباهت پیدا کنی و از آن‌ها شوی، با نیکان از علما بنشین، امید آن‌که خداوند آن‌ها را مشمول رحمت خود قرار دهد و تو را نیز شامل شود.

۶.۳ - حکما

پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: از دانشمندان سؤال کن و با حکما معاشرت داشته باش و در مجالس فقرا شرکت کن. «سائِلُوا العُلَماءَ وَ خالِطُوا الحُکَماءَ وَ جالِسُوا الفُقَراءَ».

۶.۴ - مؤمنین

پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: اگر باغی از باغ‌های بهشت را دیدید با عجله به آن وارد شوید، به‌ایشان عرض شد باغ بهشت چیست؟ فرمودند: «مَجَالِسُ المُؤمِنِینَ».


یکی از عوامل مهم و مؤثر در تربیت فرزندان که در زمره حقوق آن‌ها نیز می‌باشد، رعایت عدالت و مساوات میان آنان به‌ویژه در هدیه و بخشش‌های مالی است، زیرا در صورت امتیاز دادن بی‌دلیل به بعضی از فرزندان، بعضی دیگر تحقیر و در نتیجه مبتلا به عقده حقارت و حسادت می‌شوند و منجر به اختلاف بین آن‌ها خواهد شد.
بدین‌جهت لازم است والدین نسبت به تمام فرزندان اظهار محبت و شفقت داشته باشند تا از عوارض جانبی و خطراتی که با بی‌عدالتی و برتری دادن بی‌جهت به بعضی از آن‌ها پیدا می‌شود، جلوگیری به‌عمل آید.
البته در این‌که آیا این روش از دیدگاه فقهی حرام است یا خیر؟ بعضی از فقها قائل به حرمت آن هستند.
[۴۳] علامه حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۶، ص۲۴۰، (کتاب الهبات) مسالة ۱۰.
ولی نظریه مشهور بین فقیهان امامیه این است که رعایت عدالت و مساوات در بین فرزندان مستحب است و امتیاز دادن بی‌مورد به بعضی مکروه و ناپسند است.

شهید ثانی در این باره می‌نویسد: امتیاز دادن به بعضی از فرزندان موجب عداوت و دشمنی در بین آن‌ها خواهد شد، چنان‌که در تاریخ زندگی خود شاهد آن بوده و شنیده‌ایم. افزون بر آن اگر پدری به یکی از فرزندان خود بیش‌تر از دیگران تمایل نشان دهد و به او امتیاز (به‌عنوان کمک مالی یا به‌صورت دیگر) دهد، دیگران نسبت به وی حسد خواهند برد، در نتیجه موجب قطع رحم می‌گردد.

دلیل کراهت علاوه بر آن‌چه ذکر شد، روایات است. مانند این‌که نقل شده مردی در حضور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یکی از فرزندان خود را بوسید و نسبت به دیگری این عمل را انجام نداد، آن حضرت فرمود: چرا با آن‌ها با مساوات عمل ننمودی. «فَهَلاَّ واسَیتَ بَینَهُمَا».

در روایت دیگری فرموده: با فرزندانتان عادلانه رفتار کنید، همان‌گونه که دوست می‌دارید با عدل و نیک و لطف با شما برخورد شود. «اِعدِلُوا بَینَ اَولادِکُم کَما تُحِبُّونَ اَن یَعدِلُوا بَینَکُم فِی البِرَّ وَ اللُّطفِ».
هم‌چنین فرموده است: یکی از حقوق فرزندان بر شما این است که با آنان با عدالت رفتار شود، چنان‌که حق شما بر فرزندان این است که با شما به‌نیکی رفتار نمایند.


اصل سی‌ام قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرّر می‌دارد:
«دولت موظّف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملّت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سر حدّ خودکفایی کشور به‌طور رایگان گسترش دهد». تحقّق هدفی که در اصل مزبور پیش‌بینی شده، توسط نهاد آموزش و پرورش صورت می‌گیرد، و اهداف آن به‌طور کلّی عبارتند از:

۱. رشد فضایل اخلاقی و تزکیه دانش آموزان بر پایه تعالیم عالیه اسلام.
۲. تبیین ارزش‌های اسلامی و پرورش دانش آموزان بر اساس آنها.
۳. ایجاد زمینه‌های لازم برای حفظ و تداوم استقلال فرهنگی، اقتصادی و سیاسی از طریق آشنا ساختن دانش آموزان با علوم و فنون و صنایع و حِرَف مورد نیاز جامعه بر اساس اولویت‌های موجود در کشور.
۴. شناخت، شکوفا کردن و پرورش استعدادهای دانش آموزان و تقویت روح بررسی، تتبع، ابتکار و خلاقیت در تمام زمینه‌های فنّی، فرهنگی و علوم اسلامی با تاکید بر نفی روحیه مدرک‌گرایی.
[۵۶] قانون اهداف و وظایف آموزش و پرورش مصوب ۲۵/۱۱/۶۶.

هم‌چنین برای تاکید بر هدف آموزش‌های عمومی که در جهت شکوفایی خلاقیت‌ها می‌باشد، مقرّر شده است: «برخورداری از آموزش‌های عمومی برای کلیه دانش آموزان کشور باید به‌گونه‌ای باشد که برحسب استعداد و جنس بتوانند از تعلیمات مناسب جهت شکوفایی خلاقیت‌ها بهره‌مند شوند».
هم‌چنین در قوانین برنامه توسعه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، گسترش کمّی و ارتقای کیفی فرهنگ عمومی تعلیم و تربیت و علوم و فنون در جامعه باتوجّه خاصی به نسل جوان، ایجاد امکانات آموزشی لازم برای تمامی کودکان لازم التعلیم، اولویت دادن به ریشه کنی بی‌سوادی و ... از اهم اهداف دولت می‌باشد.


هرچند از گذشته‌های دور در قوانین موضوعه بشری، آموزش و تعلیم کودکان مورد توجّه بوده و مسئولین نسبت به آن اهتمام داشتند، ولی در قرن‌های اخیر به‌ویژه در قرن حاضر نسبت به این مساله حساسیت بیشتری نشان داده شده و طرفداران حقوق کودک به‌طور جدّی از حق آموزش و تحصیل رایگان کودکان حمایت کردند. این حمایت با تصویب اصولی از اعلامیه جهانی حقوق کودک مصوّب (۱۹۵۹میلادی) و موادی از کنوانسیون حقوق کودک مصوّب (۱۹۸۹) به اوج خود رسیده که در ادامه به آن اشاره می‌شود:
اصل هفتم اعلامیه جهانی حقوق کودک چنین مقرّر می‌دارد: «کودک باید از آموزش رایگان و اجباری، حداقل در مدارج ابتدایی بهره‌مند شود، کودک باید از آموزشی بهره‌مند شود که در جهت پیشبرد و ازدیاد فرهنگ عمومی او باشد و چنان سازنده باشد که در شرایط مساوی بتواند استعداد، قضاوت فردی، درک مسئولیت اخلاقی و اجتماعی خود را پرورش دهد و فردی مفید برای جامعه شود. در امر آموزش و رهبری کودک، مصالح کودک باید راهنمای مسئولین امر باشد، چنین مسئولیتی در درجه اوّل به‌عهده‌ی والدین است».
[۵۷] قانون اهداف و وظایف آموزش و پرورش مصوب، ماده (۵).



هم‌چنین ماده ۲۸ کنوانسیون در این‌باره می‌گوید: «کشورهای عضو، حق کودک را برای برخورداری از آموزش و پرورش به‌رسمیت می‌شناسند و برای دستیابی تدریجی به این حق و بر اساس ایجاد فرصت‌های مساوی، اقدامات زیر را معمول خواهند داشت:

الف: اجباری و رایگان کردن تحصیل ابتدایی برای همگان.
ب: تشویق ایجاد و گسترش انواع مختلف آموزش متوسطه، از جمله، آموزش حرفه‌ای، در دسترس قرار دادن این‌گونه آموزش‌ها برای تمام کودکان و اتخاذ اقدامات لازم از قبیل ارائه آموزش و پرورش رایگان و دادن کمک‌های مالی در صورت نیاز.
ج: در دسترس قرار دادن آموزش عالی برای همگان بر اساس توانایی‌ها و از هر طریق مناسب و ...».

چنان‌که ملاحظه می‌شود، نویسندگان اعلامیه و کنوانسیون حقوق کودک، هدف از آموزش کودکان را پرورش استعدادها، پرورش قوّه قضاوت، پرورش حسّ مسئولیت اخلاقی و اجتماعی و بارآوردن طفل به‌عنوان یک عنصر مفید برای جامعه، آن هم در تحت شرایط مساوی با دیگران، می‌دانند.

اسلام عزیز از قرن‌ها قبل به این مساله توجّه نموده که افراد بشر، همه دارای یک نوع استعداد نیستند، چنان‌که امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: مردم معدن‌هایی هستند، همچون معادن طلا و نقره. «اَلنّاسُ مَعادِنُ کَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ». معلوم است کشف معدن و بهره‌برداری از آن، کار معدن‌شناس است، خانواده‌ها و مراکز تعلیم و تربیتی از دیدگاه اسلام در حکم معدن‌شناسانی هستند که باید کاشف و به ثمر رساننده استعدادها باشند. بی‌گمان، بهترین خدمتی که ممکن است پدر و مادر به فرزند خود کنند، کشف معدن وجود اوست که با تربیت صحیح و آموزش وی در زمینه‌های مختلف امکان‌پذیر خواهد شد.


۱. متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمّال، ج۹، ص۲۷۷، ج۲۶۰۰۲.    
۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۴۸، باب (حق الاولاد) ح۶.    
۳. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۶۹، ح۳۲۰.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۲۳.    
۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۴۰، باب (کراهیة القنازع)، ح۳.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۵۸.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۵۸.    
۸. فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء، ج۵، ص۱۲۴۱۲۵.    
۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۶، ص۴۴۷-۴۴۸.    
۱۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۶، ص۴۵۷.    
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۲۹۳، ح۵.    
۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۲۹۲، ح۱.    
۱۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۲۹۶، ح۲۵.    
۱۴. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج(۲-۱)، ص۲۲۸، ح۶۷.    
۱۵. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۴، ص۲۴۵، باب۲ من ابواب آداب المائدة، ح۸.    
۱۶. محمدیان، بهرام، نگاهی دیگر به حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام، ص۱۹۱ به بعد.
۱۷. وزیری، مجید، حقوق متقابل کودک و ولی در اسلام، ص۲۱۴ـ۲۱۵.
۱۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۵۳.    
۱۹. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۱۹۹.    
۲۰. متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمّال، ج۱۶، ص۲۱۷، اواخر حدیث۴۴۲۳۷.    
۲۱. متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمّال، ج۱۶، ص۲۶۹، ح۴۴۳۹۹.    
۲۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۳۲.    
۲۳. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۸۶، (وصایا امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)).    
۲۴. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۹۴، باب۳ من ابواب فعل المعروف، ح۳.    
۲۵. نور/سوره۲۴، آیه۲۷.    
۲۶. صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج۱، ص۱۳۰، باب۱۰۸، ح۱.    
۲۷. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۶۲، باب۳۵ من ابواب احکام العشرة، ح۱.    
۲۸. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۶۰، باب۳۴ من ابواب احکام العشرة، ح۷.    
۲۹. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۳۵۸، باب ۳۱، استحباب الابتداء بالسلام، ح۱۰.    
۳۰. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۴۷۶، باب۸۳ من ابواب احکام الاولاد، ح۷.    
۳۱. محمدیان، بهرام، نگاهی دیگر به حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام، ص۱۹۴ـ۱۹۵.
۳۲. وزیری، مجید، حقوق متقابل کودک و ولی در اسلام، ص۲۱۶.
۳۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۷۶۳۷۷، (باب مجالسة اهل المعاصی)، ح۷.    
۳۴. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۲۷۹.    
۳۵. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۸۴، ح۵۸۳۴.    
۳۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۹۷، باب۱۴، ح۳۱.    
۳۷. شیخ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۳۳۸.    
۳۸. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۲۳۳.    
۳۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص۲۰۱، باب۴، ح۱۱.    
۴۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص۲۰۴، باب۴، ح۲۲.    
۴۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص۱۹۸، باب۳، ح۵.    
۴۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۸۸، باب۱۳، (کتاب العشرة)، ح۱۳.    
۴۳. علامه حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۶، ص۲۴۰، (کتاب الهبات) مسالة ۱۰.
۴۴. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۳، ص۳۰۸.    
۴۵. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۲، ص۴۵۸.    
۴۶. علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۲، ص۴۰۸.    
۴۷. شهید اول، محمد بن جمال‌الدین، الدروس الشرعیة، ج۲، ص۲۸۶.    
۴۸. امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیلة، ج۲، ص۶۶، (کتاب الهبة)، مسالة ۲۲.    
۴۹. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۶، ص۲۸.    
۵۰. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۳، ص۱۹۳.    
۵۱. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۸۳، ح۴۷۰۴.    
۵۲. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۴۸۷، باب۹۱ من ابواب احکام الاولاد، ح۳.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۲۰.    
۵۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۹۲، باب۲ (فضل الاولاد)، ح۱۶.    
۵۵. متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمّال، ج۱۶، ص۴۴۶، ح۴۵۳۵۸.    
۵۶. قانون اهداف و وظایف آموزش و پرورش مصوب ۲۵/۱۱/۶۶.
۵۷. قانون اهداف و وظایف آموزش و پرورش مصوب، ماده (۵).
۵۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۷۷، ح۱۹۷.    
۵۹. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۸۰، ح۵۸۲۱.    



انصاری، قدرت‌الله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۱، ص۵۷۱-۵۸۴، برگرفته از بخش «گفتار سوّم:تربیت کودکان نسبت به آداب ضروری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۱/۷.    






جعبه ابزار