• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تخلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: تخلی (علوم دیگر).

تخلّى به معنی ادرار یا غائط کردن انسان یکی از عناوین فقهی است که در باب طهارت آمده است.



تخلی درلغت به معنای تهی شدن، چشم پوشیدن، فارغ شدن و رهایی یافتن است.
[۲] لسان‌العرب، ج‌۴، ص‌۲۰۵، «خلا».
[۳] لغت نامه، ج‌۴، ص‌۵۷۱۱، «تخلّی».



مفهوم عرفانی این واژه خلوت‌گزینی و دوری جستن از هر چیزی است که مانع انس گرفتن با حق باشد.
[۴] فرهنگ معارف اسلامی،ج۱، ص۵۰۰.
[۵] دایرة‌المعارف تشیع، ج‌۴، ص‌۱۸۵.



در اصطلاح فقه
[۷] کشف اللثام، ج‌۱، ص‌۱۹.
[۸] الام، ج‌۱، ص‌۳۱.
و متون دینی از جمله احادیث شیعه و اهل سنت
[۱۲] سنن ابی داود، ج‌۱، ص‌۴۱.
[۱۳] کنزالعمال، ج‌۷، ص‌۴۳
[۱۴] کنزالعمال، ج‌۹، ص‌۳۴۴.
به معنای قضای حاجت (دفع ادرار و مدفوع) به کار رفته است و همین معنا در این مدخل مورد نظر است.


قرآن از تخلی به مفهوم فقهی آن دو بار با تعبیر کنایی «جاءَ اَحَدٌ مِنکُم مِنَ الغائِطِ» یاد کرده است که این گونه تعبیر از ادب خاص قرآن در مورد اموری حکایت می‌کند که ذکر صریح آنها با عفت کلام سازگار نیست.
[۱۷] التحقیق، ج‌۷، ص‌۲۸۴، «غوط».



«غائط» در لغت عرب در اصل به معنای زمین مطمئن و گسترده
[۱۸] المصباح، ص‌۴۵۷، «غوط».
یا زمین گود و وسیع است
[۲۰] غریب الحدیث، ج‌۳، ص‌۳۹۵، «غوط».
[۲۱] التحقیق، ج‌۷، ص‌۲۸۳ ـ ۲۸۴.
[۲۲] مواهب الرحمن، ج‌۸، ص‌۲۳۰.
که بعداً بر مدفوع انسان اطلاق شده است.
[۲۴] غریب الحدیث، ج‌۳، ص‌۳۹۵.

[۲۵] المصباح، ص‌۴۵۷.
برخی با توسعه در معنای غائط آن را کنایه از هرچیزی می‌دانند که هنگام تخلی از آدمی خارج و موجب بطلان وضو می‌گردد.
[۲۷] ‌مواهب الرحمن، ج‌۸، ص‌۲۳۰.



به نظر واژه‌شناسان این نامگذاری از باب نامیدن چیزی به اسم محل آن است، از آن‌رو که تخلی معمولا در مکانهای گود یا محفوظ و پوشیده صورت می‌گیرد، بر‌این اساس این اطلاق از باب مجاز مجاورت است.
[۲۸] احکام‌القرآن،ابن‌العربی، ج۱، ص۴۴۳.
[۲۹] لسان العرب، ج‌۱۰، ص‌۱۴۵، «غوط».
[۳۰] المصباح،ص۴۵۷.



برخی مفسران تعبیرِ «کانا یَأکُلانِ الطَّعامَ»در آیه ۷۵ مائده را که به بشر بودن حضرت مریم و فرزندش حضرت عیسی(علیه السلام)اصرار دارد، نیز کنایه از تخلی دانسته‌اند، زیرا لازمه‌ی غذا خوردن تخلی و دفع آن است.
[۳۴] المنیر، ج‌۶، ص‌۲۷۳.





۸.۱ - نقض طهارت

تخلی موجب از میان رفتن طهارت یعنی نقض وضو یا تیمم پیشین می‌شود
[۳۶] المغنی، ج‌۱، ص‌۱۶۰.
[۳۷] المهذب، ج‌۱، ص‌۴۹.
، از این ‌رو قرآن در سوره نساء به مؤمنان فرمان داده است که پس از تخلی برای اقامه نماز وضو بگیرند و در صورت عذر تیمم کنند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَقرَبوا الصَّلوةَ... واِن کُنتُم مَرضی... اَو جاءَ اَحَدٌ مِنکُم مِنَ الغائِطِ... فَلَم تَجِدوا ماءً فَتَیَمَّموا صَعیدًا».
همچنین در سوره مائده نیز به این مطلب اشاره شده است.
در روایات اسلامی نیز بول و غائط و... از مبطلات طهارت دانسته شده است که پس از خروج هر یک از آنها باید برای نماز وضو گرفت.
[۴۰] الموطأ، ج‌۱، ص‌۲۲.


۸.۲ - استنجا

تطهیر بول و غائط در اصطلاح فقه استنجا نامیده می‌شود.
[۴۵] الفقه‌الاسلامی، ج۱، ص‌۳۴۴.


۸.۳ - ستر عورت و بدن

به نظر مفسران از تعبیر قرآن‌کریم درباره تخلی: «جاءَ اَحَدٌ مِنکُم مِنَ الغائِطِ»( و نیز ) که به معنای بازگشت از زمین پست و مطمئن است می‌توان دریافت که شایسته است تخلی در مکانی گود و به دور از چشم دیگران صورت گیرد، همچنان که تعبیر «اَحَدٌ مِنکُم»در این دو آیه نوعی اشعار به این نکته دارد که تخلی باید به صورت انفرادی و نه در معرض دید دیگران انجام شود
[۴۹] مواهب الرحمن، ج‌۸، ص‌۲۳۰.
؛ همچنین از آیات «لِفُروجِهِم حـفِظون»
و نیز آیه «وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» ؛
« وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ»
و «وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ»
که مؤمنان را به حفظ فروج خویش فرمان می‌دهد استفاده می‌شود که مؤمنان همواره و از جمله هنگام تخلی باید عورت خود را از نگاه دیگران بپوشانند
[۵۴] الفرقان، ج‌۱۷-۱۸، ص‌۲۰۷.
؛ همچنان که این امر در روایات نیز تأکید شده است.
[۵۵] السنن الکبری، ج‌۲، ص‌۲۲۳.
بر پایه این ادله فقهای اسلامی برآن‌اند که هنگام تخلی باید عورت شخص به دور از منظر دیگران حتی کودکان و دیوانگان باشد ؛ همچنین ممکن است از آیات ۴۳ نساء و ۶ مائده استفاده کرد که شایسته است محل تخلی نیز پوشیده و دور از چشم دیگران باشد، به گونه‌ای که بدن شخص نیز دیده نشود. در روایات اسلامی نیز بر پوشیده بودن مکان تخلی و دیده نشدن شخص در این حالت تأکید شده است. پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: خداوند مخرج بول و غائط را به صورتی آفریده که مخفی باشند، پس شایسته است انسان پوشیده‌ترین مکان را برای تخلی برگزیند.
[۶۱] احیاء علوم‌الدین، ج‌۱، ص‌۴۰.
[۶۳] جامع احادیث الشیعه، ج‌۲، ص‌۲۲۸.
در سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز نقل شده که آن حضرت دورترین مکان را برای تخلی بر می‌گزیدند.
[۶۴] دعائم‌الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۰۴.
و نیز نقل شده که هیچ‌کس پیامبر را در این حالت مشاهده نکرد.
[۶۹] جامع احادیث الشیعه، ج‌۲، ص‌۲۲۸.



در احادیث، اذکار و آداب متعددی برای تخلی ذکر شده است؛ مانند استحباب بسم الله و استعاذه و ذکر خدا، کراهت سخن گفتن و قرائت قرآن به جز خواندن آیة‌الکرسی یا تلاوت یک آیه از قرآن و اعمال و اذکاری دیگر که تفصیل آن در کتب روایی
[۷۱] جامع احادیث الشیعه، ج‌۲، ص‌۲۱۲-۲۷۳.
و فقهی
[۷۴] الفقه الاسلامی، ج‌۱، ص‌۳۵۴-۳۵۸.
آمده است.


واجبات تخلی پوشاندن عورت هنگام تخلّى از ناظر محترم -انسان بالغ یا غیر بالغ ممیز- و نیز استنجاء پس از آن براى نماز، واجب است.
[۷۵] العروة الوثقى ۱/ ۱۶۴ و ۱۷۲
در صورتى که محل تخلّى روبه قبله ساخته شده باشد، انحراف از قبله واجب است.در این حکم- بنابر مشهور- فرقى بین خانه و صحرا نیست؛ هرچند برخى قدما نشستن بر محل تخلّى‌اى را که در خانه، رو یا پشت به قبله ساخته شده جایز دانسته‌اند.


محرمات تخلی استقبال و استدبار قبله در حال تخلى؛ همچنین تخلى در ملک دیگرى بدون اجازه وى حرام است.
[۷۸] العروة الوثقى ج۱، ص۱۱۶



مستحبات تخلی موارد زیر از آداب و مستحبّات تخلّى به شمار مى‌رود: پنهان و پوشیده بودن تمام بدن از انظار؛ پوشاندن‌ سر؛ بردن نام خدا؛ پیش نهادن پاى چپ هنگام ورود و پاى راست هنگام خروج از محل تخلّى؛ خواندن دعاهاى وارد شده؛ تکیه کردن بر پاى چپ؛ تطهیر مخرج غائط پیش از مخرج بول؛ تنحنح ؛ استبراء پس از ادرار؛
[۸۲] العروة الوثقی ج۱،ص۱۷۸-۱۷۹.
انتخاب مکان مناسب براى ادرار کردن- مانند مکانى که قدرى بلند است- به جهت مصون ماندن از ترشح بول به بدن و لباس.


مکروهات تخلی امور ذیل می باشند: تخلّى در راهها؛ چاههاى آب؛ زیر درختان داراى میوه؛ توقفگاههاى کاروانها و مسافران؛ جلوى در خانه‌ها و مانند آن- همچون مغازه‌ها- که موجب لعن و نفرین مردم مى‌گردد؛ روى قبرها و بین آنها؛ عورت را به سمت قرص ماه یا خورشید گرفتن؛ خوردن؛ آشامیدن؛ مسواک زدن؛ طولانى نشستن و سخن گفتن. همچنین بول کردن در حالت ایستاده، رو به باد، از بلندى مانند پشت‌بام، بر زمین سخت، در آب- اعم از راکد و جارى- و در لانه‌حیوانات مکروه است.


بنابر احادیث در بهشت تخلی نیست و بهشتیان از آلودگیهای آن پاک‌اند.
[۸۶] جامع‌البیان، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۵.
در برخی آیات قرآن مؤمنان در بهشت دارای همسران پاک دانسته شده‌اند: «و‌لَهُم فیها اَزوجٌ مُطَهَّرَةٌ».
بر اساس برخی روایات، مراد از این همسران، زنانی هستند که از همه آلودگیها و نجاسات دنیوی از جمله بول و مدفوع
[۹۴] جامع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۵۳-۲۵۵.
[۹۵] تفسیر سید مصطفی خمینی، ج‌۵، ص‌۱۰۲.
پاک‌اند. در آیه‌ای دیگر قرآن از نوشانیدن شرابی پاک به بهشتیان یاد کرده است: «و سَقـهُم رَبُّهُم شَرابـًا طَهورا».
برخی در تفسیر آیه گفته‌اند: مراد شرابی است که به ادرار تبدیل نمی‌شود.
در روایتی نیز آمده است که بهشتیان همانند جنین در رحم مادر بول و غائط ندارند
[۱۰۰] الخرائج والجرائح، ج‌۱، ص‌۲۹.

و نیز روایت شده است که در بهشت میوه‌هایی مانند میوه‌های دنیا وجود دارد که برخلاف آنها مدفوع ندارند، بلکه پس از خوردن آن عطری تولید می‌شود که از مشک خوشبوتر است.


۱. مجمع البحرین، ج‌۱، ص‌۶۹۸.    
۲. لسان‌العرب، ج‌۴، ص‌۲۰۵، «خلا».
۳. لغت نامه، ج‌۴، ص‌۵۷۱۱، «تخلّی».
۴. فرهنگ معارف اسلامی،ج۱، ص۵۰۰.
۵. دایرة‌المعارف تشیع، ج‌۴، ص‌۱۸۵.
۶. آداب المقنعه، ص‌۳۹.    
۷. کشف اللثام، ج‌۱، ص‌۱۹.
۸. الام، ج‌۱، ص‌۳۱.
۹. الکافی، ج‌۶، ص‌۵۳۳.    
۱۰. مکارم الاخلاق، ص‌۱۲۴.    
۱۱. بحارالانوار، ج‌۷۷، ص‌۱۸۲.    
۱۲. سنن ابی داود، ج‌۱، ص‌۴۱.
۱۳. کنزالعمال، ج‌۷، ص‌۴۳
۱۴. کنزالعمال، ج‌۹، ص‌۳۴۴.
۱۵. نساء/سوره۴، آیه۴۳.    
۱۶. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۱۷. التحقیق، ج‌۷، ص‌۲۸۴، «غوط».
۱۸. المصباح، ص‌۴۵۷، «غوط».
۱۹. الصحاح، ج‌۳، ص‌۱۱۴۷، «غائط».    
۲۰. غریب الحدیث، ج‌۳، ص‌۳۹۵، «غوط».
۲۱. التحقیق، ج‌۷، ص‌۲۸۳ ـ ۲۸۴.
۲۲. مواهب الرحمن، ج‌۸، ص‌۲۳۰.
۲۳. لسان‌العرب، ج۲، ص۱۴.    
۲۴. غریب الحدیث، ج‌۳، ص‌۳۹۵.
۲۵. المصباح، ص‌۴۵۷.
۲۶. تفسیر قرطبی، ج‌۵، ص۲۲۴.    
۲۷. ‌مواهب الرحمن، ج‌۸، ص‌۲۳۰.
۲۸. احکام‌القرآن،ابن‌العربی، ج۱، ص۴۴۳.
۲۹. لسان العرب، ج‌۱۰، ص‌۱۴۵، «غوط».
۳۰. المصباح،ص۴۵۷.
۳۱. مائده/سوره۵، آیه۷۵.    
۳۲. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص۳۹۴.    
۳۳. تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۲۵۰.    
۳۴. المنیر، ج‌۶، ص‌۲۷۳.
۳۵. النهایه، ص‌۱۸.    
۳۶. المغنی، ج‌۱، ص‌۱۶۰.
۳۷. المهذب، ج‌۱، ص‌۴۹.
۳۸. نساء/سوره۴، آیه۴۳.    
۳۹. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۴۰. الموطأ، ج‌۱، ص‌۲۲.
۴۱. الکافی، ج‌۳، ص‌۳۶.    
۴۲. تهذیب الأحکام، ج‌۱، ص‌۸.    
۴۳. جواهرالکلام، ج۲، ص۱۳.    
۴۴. الموسوعة الفقهیه، ج‌۳، ص‌۱۰۵.    
۴۵. الفقه‌الاسلامی، ج۱، ص‌۳۴۴.
۴۶. نساء/سوره۴، آیه۴۳.    
۴۷. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۴۸. نمونه، ج‌۳، ص۴۴۱-۴۴۲.    
۴۹. مواهب الرحمن، ج‌۸، ص‌۲۳۰.
۵۰. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۵.    
۵۱. نور/سوره۲۴، آیه۳۰.    
۵۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۵.    
۵۳. معارج/سوره۷۰، آیه۲۹.    
۵۴. الفرقان، ج‌۱۷-۱۸، ص‌۲۰۷.
۵۵. السنن الکبری، ج‌۲، ص‌۲۲۳.
۵۶. وسائل الشیعه، ج‌۱، ص‌۲۹۹.    
۵۷. مستدرک‌الوسائل، ج‌۱، ص‌۲۴۵.    
۵۸. المهذب البارع، ج‌۱، ص‌۱۲۶.    
۵۹. جواهرالکلام، ج‌۲، ص‌۴.    
۶۰. تحریر الوسیله، ج‌۱، ص‌۱۷.    
۶۱. احیاء علوم‌الدین، ج‌۱، ص‌۴۰.
۶۲. مستدرک الوسائل، ج‌۱، ص‌۲۴۹-۲۵۰.    
۶۳. جامع احادیث الشیعه، ج‌۲، ص‌۲۲۸.
۶۴. دعائم‌الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۰۴.
۶۵. بحارالانوار، ج‌۷۷، ص‌۱۹۳-۱۹۲.    
۶۶. مستدرک‌الوسائل، ج‌۱، ص‌۲۴۹.    
۶۷. بحارالانوار، ج‌۷۷، ص‌۱۸۵.    
۶۸. وسائل‌الشیعه، ج‌۱، ص‌۳۰۵.    
۶۹. جامع احادیث الشیعه، ج‌۲، ص‌۲۲۸.
۷۰. وسائل‌الشیعه، ج‌۱، ص‌۳۰۶-۳۱۳.    
۷۱. جامع احادیث الشیعه، ج‌۲، ص‌۲۱۲-۲۷۳.
۷۲. النهایه، ص‌۹-۱۲.    
۷۳. جواهر الکلام، ج‌۲، ص‌۷۳-۷۵.    
۷۴. الفقه الاسلامی، ج‌۱، ص‌۳۵۴-۳۵۸.
۷۵. العروة الوثقى ۱/ ۱۶۴ و ۱۷۲
۷۶. شرایع الاسلام ج۱، ص۱۴.    
۷۷. جواهر الکلام ج۲، ص۸-۱۱.    
۷۸. العروة الوثقى ج۱، ص۱۱۶
۷۹. جواهر الکلام ج ۲، ص۶    
۸۰. جواهرالکلام ج۲، ص ۵۵.    
۸۱. جواهر الکلام ج۲، ص۵۹.    
۸۲. العروة الوثقی ج۱،ص۱۷۸-۱۷۹.
۸۳. مستند الشیعه ج۱، ص۳۹۴.    
۸۴. جواهر الکلام ج۲،ص ۵۹-۷۵    
۸۵. التبیان، ج‌۱، ص‌۱۱۰.    
۸۶. جامع‌البیان، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۵.
۸۷. بقره/سوره۲، آیه۲۵.    
۸۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵.    
۸۹. نساء/سوره۴، آیه۵۷.    
۹۰. تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۳۴.    
۹۱. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۴.    
۹۲. مستدرک ‌سفینة البحار، ج‌۶، ص‌۶۰۸.    
۹۳. تفسیر مجاهد، ج‌۱، ص‌۷۱-۷۲.    
۹۴. جامع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۵۳-۲۵۵.
۹۵. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج‌۵، ص‌۱۰۲.
۹۶. انسان/سوره۷۶، آیه۲۱.    
۹۷. التبیان، ج‌۱۰، ص‌۲۱۹.    
۹۸. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۲۲۳.    
۹۹. بحارالانوار، ج‌۸، ص‌۱۱۳.    
۱۰۰. الخرائج والجرائح، ج‌۱، ص‌۲۹.
۱۰۱. بحارالانوار، ج‌۱۰، ص‌۱۵۲.    
۱۰۲. مدینة المعاجز، ج‌۵، ص‌۱۸۲.    
۱۰۳. تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام)، ص‌۲۰۳.    
۱۰۴. بحار الانوار، ج‌۸، ص‌۱۴۰.    



سایت دانشنامه موضوعی قرآن.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۹۴.    


رده‌های این صفحه : احکام تخلی | فقه




جعبه ابزار