• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آداب استغفار (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



استغفار (طلب آمرزش)، از ریشه غفران در اصل به معنای پوشیدن چیزی می‌آید که انسان را از آلودگی نگه دارد؛ بنابراین، استغفار، درخواست مصونیت از عذاب با گفتار و رفتار است.



به فضیلت استغفار، هنگام سحر در سوره آل عمران اشاره شده است:
... والمستغفرین بالاسحار.
چون خداوند در این آیه و نیز آیه ۱۸ ذاریات، در مقام ستایش مستغفران است و وقت « سحر » را برای استغفار ذکر کرده، آشکار می‌شود که سحر بیش تر از سایر اوقات، با استغفار تناسب دارد.
وبالاسحار هم یستغفرون. «و در سحرگاهان (از خدا) طلب آمرزش می‌کردند.»

۱.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان

در مجمع البیان در ذیل کلام خدای تعالی که می‌فرماید: (و فی الاسحارهم یستغفرون )، می‌گوید: امام صادق - علیه‌السّلام -فرموده : منظور این است که در نماز وتر ، که آخرین نماز شب است، و در نزدیکهای صبح انجام می‌شود، هفتاد بار استغفار می‌کنند.
و در الدر المنثور است که ابن مردویه از انس روایت کرده که گفت : رسول خدا -صلی الله علیه و آله وسلم- فرمود: برای شب زنده داری و نماز شب، آخر شب را بیشتر از اول شب دوست دارم چون خدای تعالی فرموده : (و بالاسحار هم یستغفرون ) و در همان کتابست که ابن مردویه از ابن عمر از رسول خدا -صلی الله علیه و آله وسلم- روایت کرده که در پاسخ کسی که از معنای جمله (بالاسحار هم یستغفرون) پرسید، فرمود: یعنی نماز می‌خوانند.
مؤلف : شاید تفسیر استغفار به نماز از این جهت است که استغفار جزئی از نماز شب، یعنی نماز وتر است، همچنان که در آیه (و قران الفجر ان قران الفجر کان مشهودا من) منظور از قرآن فجر همان نماز است.

۱.۲ - استغفار حضرت یعقوب

قال سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفور الرحیم. «گفت به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می‌خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است.»
در روایتی، به تاخیر انداختن استغفار و عدم اقدام یعقوب - علیه السلام- به استغفار در زمان درخواست، برای این دانسته شده است که آن را در سحر شب جمعه انجام دهد.


مناسبت و ارزشمندی شب جمعه ، برای طلب آمرزش از خدا در سوره یوسف بیان شده است:
قال سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفور الرحیم. «گفت به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می‌خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است.»


اعتراف به لغزش خود، از آداب استغفار است:
قالا ربنا ظـلمنآ... وان لم تغفر لنا... «گفتند پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایی و به ما رحم نکنی مسلما از زیانکاران خواهیم بود.»
وذا النون اذ ذهب مغـضبا فظن ان لن نقدر علیه فنـادی فی الظـلمـت ان لا الـه الا انت سبحـنک انی کنت من الظــلمین• فاستجبنا له ونجینـه من الغم وکذلک ننجی المؤمنین. «و ذوالنون را (یاد کن) آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتی نداریم تا در (دل) تاریکیها ندا درداد که معبودی جز تو نیست منزهی تو راستی که من از ستمکاران بودم؛ پس (دعای) او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را (نیز) چنین نجات می‌دهیم.»
قال رب انی ظـلمت نفسی فاغفر لی... «گفت پروردگارا من بر خویشتن ستم کردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت که وی آمرزنده مهربان است.»

۱.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان

دعائی که قرآن کریم از حضرت یونس در ایامی که در شکم ماهی بسر می‌برد حکایت می‌کند: (و ذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین) یونس -علیه‌السّلام -به طوری که قرآن داستانش را آورده از پروردگار خود درخواست عذاب بر قوم خود کرده و خدا هم اجابتش کرده بود، او نیز جریان را به قوم خود گوشزد کرده بود، تا اینکه نزدیک شد عذاب بر آنان نازل شود، در این هنگام مردم توبه و بازگشت نموده و عذاب از آنان برطرف شد، وقدتی یونس چنین دید قوم خود را ترک گفت و راه بیابان در پیش گرفت، و گذارش به کنار دریا افتاد و بر کشتی نشست، در بین راه ماهی بزرگی راه را بر کشتی و سرنشینانش بست و معلوم شد که تا یک نفر از سرنشینان را نبلعد دست بردار نیست، سرنشینان کشتی بنا را بر قرعه گذاشتند و قرعه به نام یونس در آمد، یونس به دریا انداخته شد و آن ماهی او را بلعید، مدتی در شکم ماهی مشغول تسبیح خدای تعالی بود تا آنکه خداوند ماهی را فرمود تا یونس را در ساحل دریا بیفکند، این بود داستان یونس به نقل قرآن کریم.

۳.۱.۱ - تادیب یونس

این جریان جز تادیبی که خدای تعالی انبیای خود را بر حسب اختلاف احوالشان به آن مودب می‌کند نبود، کما اینکه در قرآن هم فرموده : (فلو لا انه کان من المسبحین. للبث فی بطنه الی یوم یبعثون) پس حال یونس در بیرون شدن از قوم خود و براه خود ادامه دادن و بسوی آنان برنگشتن حال بنده‌ای را می‌ماند که بعضی از کارهای مولای خود را نپسندد و بر مولای خود خشم کرده و از خانه او بگریزد و خدمت او را ترک گوید، و حال آنکه وظیفه عبودیت او این نیست، و چون خدای تعالی این حرکت را برای یونس نپسندید خواست تا او را ادب کند، پس او را آزمود و او را در زندانی انداخت که حتی نمی‌توانست به قدر یک سر انگشت پا دراز کند، زندانی که در چند طبقه از ظلمات قرار داشت، ناچار در چنین ظلماتی به زاری گفت : (پروردگارا جز تو معبودی نیست منزهی تو، به درستی که من از ظالمین بودم).
و همه این بلیات فقط برای این بود که یونس آنچه را تاکنون می‌پنداشت کاملا درک کند و بلکه برایش مجسم شود که خدای سبحان قادر است بر اینکه او را گرفته و هر جا که بخواهد زندانیش کند و هر بلائی که بخواهد بر سرش بیاورد و او جز به سوی خود خداوند گریزگاهی ندارد و نتیجه این پیشامد و این تدبیر الهی این شد که حالتی که در آن زندان و در شکم ماهی برایش مجسم شده بود او را وادار سازد به اینکه اقرار کند که او معبودی است که جز او معبودی نبوده و از بندگی و عبودیت برای او گریزی نیست و لذا گفت : (لا اله الا انت).
یونس -علیه‌السّلام- تنها کسی است که در بین انبیاء چنین دعائی کرده که در آغاز آن کلمه رب به کار نرفته، پس از این اقرار ، ماجرای خود را که قومش را پس از نزول عذاب و هلاک نشدن آنان، ترک گفته بود به یاد آورده و ظلم را برای خود اثبات نموده و خدای سبحان را از هر چیزی که شائبه ظلم و نقص در آن باشد منزه کرده و گفت : (سبحانک انی کنت من الظالمین). یونس -علیه‌السّلام - در این مناجات حاجت درونی خود را که عبارت بود از رجوع به مقام عبودی قبلیش اظهار نکرد، گویا خود را لایق برای چنین درخواستی ندید و به خود اجازه تقاضای چنین عطائی نداد، و خود را مستحق آن ندانست و خلاصه خواست رعایت ادب کرده و بگوید من غرق در عرق خجالت و شرمنده هستم.


اظهار تسلیم در برابر خدا و اقرار به ایمان، از مقدمات استغفار است:
الذین یقولون ربنا اننا ءامنا فاغفر لنا ذنوبنا... «همان کسانی که می‌گویند پروردگارا ما ایمان آوردیم پس گناهان ما را بر ما ببخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار.»
ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمـن ان ءامنوا بربکم فـامنا ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفر عنا سیـاتنا و توفنا مع الابرار. «پروردگارا ما شنیدیم که دعوتگری به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگار خود ایمان آورید پس ایمان آوردیم پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدیهای ما را بزدای و ما را در زمره نیکان بمیران.»
انه کان فریق من عبادی یقولون ربنا ءامنا فاغفر لنا... «در حقیقت دسته‌ای از بندگان من بودند که می‌گفتند پروردگارا ایمان آوردیم بر ما ببخشای و به ما رحم کن (که) تو بهترین مهربانی.»

۱.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان

این (فریق) که در این آیه درباره آنان بحث فرموده مؤمنین در دنیا هستند که ایمانشان، توبه و بازگشت به سوی خدا است، همچنان که در کلام مجیدش آن را توبه خوانده و درخواستشان شمول رحمت را، - همان رحمتی که در آخرت مخصوص به مؤمنین است - در خواست توفیق برای سعادت است، تا در نتیجه عملی کنند که داخل بهشت شوند و به همین جهت در این آیه که متوسل به خدا شده‌اند، اسم خیرالراحمین او را وسیله قرار دادند.
پس کلام مؤمنین در دنیا معنایش توبه و درخواست رستگاری و سعادت است، و این عین همان چیزی است که اینان در این آیه خواسته‌اند، تنها فرقی که هست این است که موقف مختلف شده، این حرف را باید در موقف دنیا می‌زدند.


توجه به ربوبیت خداوند از آداب استغفار است:
... ربنا اغفر لنا ذنوبنا... «و سخن آنان جز این نبود که گفتند پروردگارا گناهان ما و زیاده روی ما در کارمان را بر ما ببخش و گامهای ما را استوار دار و ما را بر گروه کافران یاری ده.»
... ربنا فاغفر لنا ذنوبنا وکفر عنا سیـاتنا... «پروردگارا ما شنیدیم که دعوتگری به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگار خود ایمان آورید پس ایمان آوردیم پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدیهای ما را بزدای و ما را در زمره نیکان بمیران.»
... ربنا... وان لم تغفر لنا... لنکونن من الخـسرین. «گفتند پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایی و به ما رحم نکنی مسلما از زیانکاران خواهیم بود.»
قال رب اغفر لی... «( موسی ) گفت پروردگارا من و برادرم را بیامرز و ما را در (پناه) رحمت خود درآور و تو مهربانترین مهربانانی.»
قال رب... والاتغفر لی... اکن من الخـسرین. «گفت پروردگارا من به تو پناه می‌برم که از تو چیزی بخواهم که بدان علم ندارم و اگر مرا نیامرزی و به من رحم نکنی از زیانکاران باشم.»
ویـقوم استغفروا ربکم... «و‌ای قوم من از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید (تا) از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید و تبهکارانه روی بر مگردانید»
ربنا اغفر لی ولولدی... «پروردگارا روزی که حساب برپا می‌شود بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشای.»
... ربنا... فاغفر لنا... • وقل رب اغفر وارحم... «در حقیقت دسته‌ای از بندگان من بودند که می‌گفتند پروردگارا ایمان آوردیم بر ما ببخشای و به ما رحم کن (که) تو بهترین مهربانی؛. . ؛ و بگو پروردگارا ببخشای و رحمت کن (که) تو بهترین بخشایندگانی.»
قال رب... فاغفر لی... «گفت پروردگارا من بر خویشتن ستم کردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت که وی آمرزنده مهربان است.»
قال رب اغفر لی... «گفت پروردگارا مرا ببخش و ملکی به من ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد در حقیقت تویی که خود بسیار بخشنده‌ای.»
ربنا... واغفر لنا... «پروردگارا ما را وسیله آزمایش (و آماج آزار) برای کسانی که کفر ورزیده‌اند مگردان و بر ما ببخشای که تو خود توانای سنجیده کاری.»
رب اغفر لی ولولدی... «پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنی که در سرایم درآید و بر مردان و زنان با ایمان ببخشای و جز بر هلاکت ستمگران میفزای.»


توجه به ولایت مطلق خداوند، از آداب استغفار است:
... ربنا و لاتحملنا ما لا طاقة لنا به واعف عنا واغفر لنا وارحمنا انت مولـنا... «خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایی اش تکلیف نمی‌کند. آنچه (از خوبی) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدی) به دست آورده به زیان اوست. پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر، پروردگارا، هیچ بار گرانی بر (دوش) ما مگذار؛ همچنانکه بر (دوش) کسانی که پیش از ما بودند نهادی. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداریم بر ما تحمیل مکن؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشای و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تویی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز کن.»
واختار موسی قومه سبعین رجلا لمیقـتنا فلمآ اخذتهم الرجفة قال رب لو شئت اهلکتهم من قبل وایی اتهلکنا بما فعل السفهآء منآ ان هی الا فتنتک تضل بها من تشآء وتهدی من تشآء انت ولینا فاغفر لنا وارحمنا وانت خیر الغـفرین. «و موسی از میان قوم خود هفتاد مرد برای میعاد ما برگزید و چون زلزله آنان را فرو گرفت گفت پروردگارا اگر می‌خواستی آنان را و مرا پیش از این هلاک می‌ساختی آیا ما را به (سزای) آنچه کم خردان ما کرده‌اند هلاک می‌کنی این جز آزمایش تو نیست هر که را بخواهی به وسیله آن گمراه و هر که را بخواهی هدایت می‌کنی تو سرور مایی پس ما را بیامرز و به ما رحم کن و تو بهترین آمرزندگانی.»


شایستگی توسل به انبیاء ، برای آمرزش خواهی از خدا در سوره نساء آمده است:
... ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جآءوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند پیش تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند و پیامبر (نیز) برای آنان طلب آمرزش می‌کرد قطعا خدا را توبه پذیر مهربان می‌یافتند.»
قالوا یـابانا استغفر لنا ذنوبنآ انا کنا خـطـین• قال سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفور الرحیم. «گفتند‌ای پدر برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم؛ گفت به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می‌خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است.»
سیقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا امولنا و اهلونا فاستغفر لنا... «برجای ماندگان بادیه نشین به زودی به تو خواهند گفت اموال ما و کسانمان ما را گرفتار کردند برای ما آمرزش بخواه چیزی را که در دلهایشان نیست بر زبان خویش می‌رانند بگو اگر خدا بخواهد به شما زیانی یا سودی برساند چه کسی در برابر او برای شما اختیار چیزی را دارد بلکه (این) خداست که به آنچه می‌کنید همواره آگاه است.»

۱.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان

عذری که تخلف کنندگان از همراهی با پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم- آوردند و گفتند: اشتغال به سرپرستی اموال و خانواده هایمان ما را باز داشت و جواب به آنها که سببواقعی تخلفشان سوء ظن و ترس از کشته شدن بوده است.
سیقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا امولنا و اهلونا فاستغفر لنا...
در مجمع البیان گفته : (مخلف ) به کسی گفته می‌شود که در جای کسانی که از شهر خارج می‌شوند باقی گذاشته شود؛ و این کلمه مشتق از ماده (خلف )است، و ضد آن (مقدم ) می باشد.
و کلمه (الاعراب )- به طوری که گفته‌اند - به معنای جماعتی از عربهای بادیه نشین است و بر عربهای شهرنشین اطلاق نمی‌گردد. و این کلمه اسم جمع است که از لفظ خودش مفرد ندارد.
(سیقول لک المخلفون من الاعراب )- این آیه از آینده نزدیکی خبر می‌دهد که متخلفین از داستان حدیبیه به رسول خدا -صلی الله علیه و آله وسلم- چنین و چنان خواهند گفت. و از عبارت آیه برمی آید که این آیات در مراجعت از حدیبیه به مدینه و قبل از ورود به آن نازل شده.
(شغلتنا اموالنا و اهلونا فاستغفر لنا )- یعنی عاملی که ما را مشغول کرد از حرکت با اصحاب ، و بازداشت از اینکه در خدمتت باشیم، اموال و زن و فرزندمان بود که کسی را نداشتیم برای سرپرستی آنان بگذاریم، و بیم آن داشتیم که در نبود ما دچار حادثه‌ای شوند، لذا ماندیم، و تو از خدا برای ما طلب مغفرت کن که خدا ما را بیامرزد، و به جرم تخلف مؤ اخذه نفرماید.
و از اینکه طلب استغفار کردند، پیداست که تخلف از جهاد را گناه می‌دانسته‌اند، و نمی‌خواسته‌اند مسأله زن و فرزند و مال و منال را عذر موجهی دانسته، بگویند به خاطر این عذر، گناه کرده ایم، بلکه خواسته‌اند بگویند: علت اینکه این گناه را مرتکب شده ایم، علاقه به زن و فرزند و مال بوده.


مطلوب بودن ذکر صفات کمال خداوند، هنگام درخواست آمرزش در سوره اعراف اشاره شده است:
قال رب اغفر لی ولاخی وادخلنا فی رحمتک وانت ارحم الرحمین• ... انت ولینا فاغفر لنا وارحمنا و انت خیر الغـفرین. «(موسی) گفت پروردگارا من و برادرم را بیامرز و ما را در (پناه) رحمت خود درآور و تو مهربانترین مهربانانی؛ و موسی از میان قوم خود هفتاد مرد برای میعاد ما برگزید و چون زلزله آنان را فرو گرفت گفت پروردگارا اگر می‌خواستی آنان را و مرا پیش از این هلاک می‌ساختی آیا ما را به (سزای) آنچه کم خردان ما کرده‌اند هلاک می‌کنی این جز آزمایش تو نیست هر که را بخواهی به وسیله آن گمراه و هر که را بخواهی هدایت می‌کنی تو سرور مایی پس ما را بیامرز و به ما رحم کن و تو بهترین آمرزندگانی.»
انه کان فریق من عبادی یقولون ربنا ءامنا فاغفر لنا وارحمنا وانت خیر الرحمین. «و شما آنان (مؤمنان) را به ريشخند گرفتيد تا (با اين كار) ياد مرا از خاطرتان بردند و شما بر آنان مى‌خنديديد.»

۱.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان

در این جمله نقل دعاهایی که موسی -علیه‌السّلام - در آن روز کرده بود، موسی -علیه‌السّلام- در این جمله کوتاه نیز حاجت و دعای خود را در بین دو صفت از صفات خدای تعالی یکی صفت ولایت که مخصوص به مقام ربوبی است و یکی آمرزش او که بهترین آمرزش‌ها است قرار داد و بعد حاجت خود را درخواست نمود و چنین گفت : (فاغفرلنا و ارحمنا) و این بهترین حاجتی است که خدا درخواست آن را از بندگان خود می‌پسندد.
موسی علیه‌السّلام ذکر این دو صفت را کافی دانست از اینکه به حاجت اصلیش (زنده کردن همراهان) تصریح کند، و خواست تا با تصریح نکردن به آن اظهار تذلل و شرمساری نماید، وگرنه شکی نیست که مقصودش از این کلام اظهار حاجت خود بوده، اگر چه تصریح نکرده، برای اینکه آیه‌ای که در سوره بقره راجع به این مطلب است می‌فرماید: خداوند همراهان موسی را زنده کرد، و معلوم است که اگر استجابت دعای موسی در کار نبود خداوند مردمی را که به عذاب خود هلاک کرده دوباره بدون جهت آنان را زنده نمی‌کند.
وقل رب اغفر و ارحم وانت خیر الرحمین. «و بگو پروردگارا ببخشای و رحمت کن (که) تو بهترین بخشایندگانی.»


یاد خدا، از آداب استغفار است:
والذین اذا فعلوا فـحشة اوظـلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم ومن یغفر الذنوب الا الله... «آنان که چون کار زشتی کنند یا بر خود ستم روا دارند خدا را به یاد می‌آورند و برای گناهانشان آمرزش می‌خواهند و چه کسی جز خدا گناهان را می‌آمرزد و بر آنچه مرتکب شده‌اند با آنکه می‌دانند (که گناه است) پافشاری نمی‌کنند»


۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۹۲، ذیل واژه غفر.    
۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷.    
۳. ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۸.    
۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۵۵۶، ترجمه موسوی همدانی.    
۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۸.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۴۵۴.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۴۵۴.    
۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۸.    
۹. اعراف/سوره۷، آیه۲۳.    
۱۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۷.    
۱۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۸.    
۱۲. قصص/سوره۲۸، آیه۱۶.    
۱۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶،ص۴۰۹، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶.    
۱۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۳.    
۱۶. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۰۹.    
۱۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۱۰۲، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۷.    
۱۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۳.    
۲۰. اعراف/سوره۷، آیه۲۳.    
۲۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۱.    
۲۲. هود/سوره۱۱، آیه۴۷.    
۲۳. هود/سوره۱۱، آیه۵۲.    
۲۴. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۱.    
۲۵. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۰۹.    
۲۶. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱۸.    
۲۷. قصص/سوره۲۸، آیه۱۶.    
۲۸. ص/سوره۳۸، آیه۳۵.    
۲۹. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۵.    
۳۰. نوح/سوره۷۱، آیه۲۸.    
۳۱. بقره/سوره۲، آیه۲۸۶.    
۳۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۵.    
۳۳. نساء/سوره۴، آیه۶۴.    
۳۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۶۱، ترجمه موسوی همدانی.    
۳۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۷.    
۳۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۸.    
۳۷. فتح/سوره۴۸، آیه۱۱.    
۳۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۴۱۵، ترجمه موسوی همدانی.    
۳۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۱.    
۴۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۵.    
۴۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۰۹.    
۴۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۵۵، ترجمه موسوی همدانی.    
۴۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱۸.    
۴۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۵.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۷۰، برگرفته از مقاله «آداب استغفار».    






جعبه ابزار