• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آثار عمل به تکلیف (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عمل به تکالیف الهی، درپی دارنده تقواپیشگی و پایداری در ایمان است.



عمل به تکالیف الهی، درپی دارنده ثبات و پایداری در ایمان است:
... و لو انهم فعلوا ما یوعظون به لکان خیرا لهم و اشد تثبیتـا. «و اگر بر آنان مقرر می‌کردیم که تن به کشتن دهید یا از خانه‌های خود به در آیید جز اندکی از ایشان آن را به کار نمی‌بستند و اگر آنان آنچه را بدان پند داده می‌شوند به کار می‌بستند قطعا برایشان بهتر و در ثبات قدم ایشان مؤثرتر بود.»

۱.۱ - دیدگاه تفسیر نمونه

در اینجا برای تکمیل بحث گذشته در باره کسانی که از داوری‌های عادلانه پیامبر -صلی الله علیه وآله - گاهی احساس ناراحتی می‌کردند اشاره به پاره‌ای از تکالیف طاقت فرسای امم پیشین کرده و می‌گوید:
" ما تکلیف شاق و مشکلی بر دوش اینها نگذاشتیم، اگر همانند بعضی از امم پیشین (مانند یهود که پس از بت پرستی و گوساله پرستی به آنها دستور داده شد که یکدیگر را به کفاره این گناه بزرگ به قتل برسانند و یا از وطن مورد علاقه خود بیرون روند) به اینها نیز چنین دستور سنگین و سختی را می‌دادیم، چگونه در برابر انجام آن طاقت می‌آوردند، اینها که در باره آبیاری کردن یک نخلستان و داوری پیامبر -صلی الله علیه وآله - نسبت به آن، تسلیم نیستند، چگونه می‌توانند از عهده آزمایشهای دیگر در آیند" مسلما اگر چنان دستوری به آنها می‌دادیم که یکدیگر را بکشید یا از وطن خود خارج شوید، تنها عده کمی از آنها آن را انجام می‌دادند".
به گفته بعضی از مفسران، مسئله" تن در دادن به کشته شدن" و" خارج شدن از وطن "، از جهاتی شبیه به یکدیگرند، زیرا بدن وطن روح آدمی است، همانطور که وطن همانند جسم انسان است، هم ترک وطن جسم، کار مشکلی است و هم چشم پوشی از وطنی که زادگاه و جایگاه انسان است.
سپس می‌فرماید: " اگر آنها اندرزهای خدا و پیامبر -صلی الله علیه وآله - را بپذیرند هم به سودشان است، و هم باعث تقویت ایمان آنها است"، (و لو انهم فعلوا ما یوعظون به لکان خیرا لهم و اشد تثبیتا).


طبق آیه ۱۸۷ سوره بقره عمل به احکام و تکالیف الهی، عامل نایل شدن به تقواپیشگی است:
احل لکم لیلة الصیام الرفث الی نسائکم هن لباس لکم و انتم لباس لهن علم الله انکم کنتم تختانون انفسکم فتاب علیکم و عفا عنکم فالــن بـشروهن و ابتغوا ما کتب الله لکم و کلوا و اشربوا حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر ثم اتموا الصیام الی الیل و لا تبـشروهن و انتم عـکفون فی المسـجد تلک حدود الله فلا تقربوها کذلک یبین الله ءایـته للناس لعلهم یتقون. «ای مردم از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه را بخورید و از گامهای شیطان پیروی مکنید که او دشمن آشکار شماست.»
(«تلک» اشاره به احکام یاد شده در آیه است.
[۴] مجمع البیان، ج۱ - ۲، ص۵۰۵.



بنا به آیه ۳۱ سوره نساء ترک نواهی خدا، از تکالیف الهی است و موجب تکفیر و بخشش گناهان می‌گردد:
ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیـاتکم وندخلکم مدخلا کریما. «اگر از گناهان بزرگی که از آن (ها) نهی شده‌اید دوری گزینید بدیهای شما را از شما می‌زداییم و شما را در جایگاهی ارجمند درمی آوریم.»

۳.۱ - گناهان کبیره و صغیره

آیه ۳۱ سوره نساء با صراحت می‌گوید: " اگر گناهان کبیره‌ای که از آن نهی شده ترک گوئید" سیئات" شما را می‌پوشانیم و می‌بخشیم و در جایگاه نیکویی شما را وارد می‌کنیم".
از این تعبیر استفاده می‌شود که گناهان بر دو دسته‌اند، دسته‌ای که قرآن نام آنها را" کبیره " و دسته‌ای که نام آنها را" سیئة" گذاشته است، و در آیه ۳۲ سوره نجم به جای" سیئة" تعبیر به" لمم" (لمم (بر وزن قسم) به معنی کارهای کوچک و کم اهمیت است.) نموده است، و در آیه ۴۹ سوره کهف در برابر کبیره، " صغیره" را ذکر فرموده است آنجا که می‌گوید: لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها (این نامه عمل هیچ گناه کوچک و بزرگی را فرو- گذار نکرده مگر اینکه به شماره در آورده است).
از تعبیرات فوق بروشنی ثابت می‌شود که گناهان بر دو دسته مشخص تقسیم می‌شوند که گاهی از آن دو به" کبیره" و" صغیره" و گاهی" کبیره" و" سیئه" و گاهی" کبیره" و" لمم" تعبیر می‌شود.
اکنون باید دید که ضابطه و میزان در تعیین صغیره و کبیره چیست؟
بعضی می‌گویند: این دو از امور نسبی هستند، یعنی به هنگام مقایسه- کردن دو گناه به یکدیگر آن یک که اهمیتش بیشتر است کبیره و آنکه کمتر است صغیره می‌باشد، و بنا بر این هر گناهی نسبت به گناه بزرگتر، صغیره، و نسبت به- گناه کوچکتر، کبیره است مرحوم طبرسی در مجمع البیان این عقیده را به دانشمندان شیعی نسبت داده در حالی که چنین نیست و بسیاری از دانشمندان ما عقیده دیگری دارند که شرح خواهیم داد.)
ولی روشن است که این معنی به هیچ وجه با آیه فوق نمی‌سازد زیرا آیه فوق این دو دسته را از یکدیگر جدا کرده و در برابر هم قرار داده است و پرهیز از یکی را موجب بخشودگی دیگری می‌شمارد (دقت کنید).
ولی اگر به معنی لغوی" کبیره" بازگردیم، کبیره هر گناهی است که از نظر اسلام بزرگ و پر اهمیت است، و نشانه اهمیت آن می‌تواند این باشد که در قرآن مجید، تنها به نهی از آن قناعت نشده، بلکه به دنبال آن تهدید به عذاب دوزخ گردیده است، مانند قتل نفس و زنا و رباخواری و امثال آنها، و لذا در روایات اهل بیت -علیه السلام - می‌خوانیم:
الکبائر اللتی اوجب الله عزوجل علیها النار: " گناهان کبیره گناهانی است که خداوند مجازات آتش برای آنها مقرر داشته است"
[۶] نور الثقلین، ج۱،ص۴۷۳.
مضمون این حدیث از امام باقر -علیه السلام - و امام صادق -علیه السلام - و امام علی بن موسی الرضا -علیه السلام - نقل شده است.
و بنا بر این بدست آوردن گناهان کبیره و شناخت آنها با توجه به ضابطه فوق کار آسانی است، و اگر ملاحظه می‌کنیم، در پاره‌ای از روایات تعداد کبائر، هفت و در بعضی بیست و در بعضی هفتاد، ذکر شده منافات با آنچه در بالا گفته شد ندارد، زیرا در حقیقت بعضی از این روایات اشاره به گناهان کبیره درجه اول و بعضی به- گناهان کبیره درجه دو و بعضی به همه گناهان کبیره اشاره می‌کند.

۳.۱.۱ - اشکال

آیا بخشش گناهان صغیره تشویق به گناه نیست؟
ممکن است گفته شود که این آیه مردم را به گناهان صغیره تشویق می‌نماید و می‌گوید: با ترک گناهان کبیره، ارتکاب گناهان کوچک مانعی ندارد!.
پاسخ: از تعبیری که در آیه ذکر شده پاسخ این ایراد روشن می‌شود زیرا قرآن میگوید: " نکفر عنکم سیئاتکم": " گناهان کوچک شما را می‌پوشانیم" یعنی پرهیز از گناهان بزرگ خصوصا با فراهم بودن زمینه‌های آنها، یک نوع حالت" تقوای روحانی" در انسان ایجاد می‌کند که می‌تواند آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید و در حقیقت آیه فوق همانند آیه ان الحسنات یذهبن السیئات: : " حسنات، سیئات را از بین می‌برند" می‌باشد، و در واقع اشاره به یکی از آثار واقعی اعمال نیک است و این درست به این می‌ماند که می‌گوئیم اگر انسان از مواد سمی خطرناک پرهیز کند و مزاج سالمی داشته باشد می‌تواند آثار نامطلوب بعضی از غذاهای نامناسب را بواسطه سلامت مزاج از بین ببرد.
و یا به تعبیر دیگر: بخشش گناهان صغیره یک نوع" پاداش معنوی" برای تارکان گناهان کبیره است، و این خود اثر تشویق کننده‌ای برای ترک کبائر دارد.

۳.۱.۲ - تبدیل صغیره به کبیره

کجا صغیره تبدیل به کبیره می‌شود؟
ولی نکته مهمی که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که گناهان صغیره، در صورتی صغیره هستند که تکرار نشوند و علاوه بر آن به عنوان بی اعتنایی و یا غرور و طغیان انجام نگیرند زیرا صغائر طبق آنچه از قرآن و روایات اسلامی استفاده می‌شود در چند مورد تبدیل به کبیره می‌گردد:
۱- در صورتی که تکرار گردد، همانطور که از امام صادق -علیه السلام - نقل شده که فرمود:
لا صغیرة مع الاصرار : " هیچ گناهی با تکرار صغیره نیست"
[۱۰] اصول کافی ج۲، ص۲۸۸.

۲- در صورتی که گناه را کوچک بشمرد و تحقیر کند، در نهج البلاغه می‌خوانیم: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه : " شدیدترین گناهان آن است که مرتکبش آن را کوچک بشمرد".
[۱۱] نهج البلاغه کلمات قصار.


۳- در صورتی که از روی طغیان و تکبر و گردنکشی در برابر فرمان پروردگار انجام شود، این موضوع را از آیات مختلفی اجمالا می‌توان استفاده کرد از جمله آیه ۳۷ [[نازعات]. ]: " اما آنها که طغیان کنند و زندگی دنیا را مقدم بشمرند جایگاهشان دوزخ است".
۴- در صورتی که از افرادی سر بزند که موقعیت خاصی در اجتماع دارند و لغزشهای آنها با دیگران برابر محسوب نمی‌شود، چنان که قرآن در باره همسران پیامبر -صلی الله علیه وآله - در سوره احزاب آیه ۳۰ می‌گوید: " اگر شما کار زشتی انجام دهید مجازات آن را دو برابر خواهید دید". و از پیغمبر اکرم -صلی الله علیه وآله - نقل شده که فرمود: "
من سن سنة سیئة فعلیه وزرها و وزر من عمل بها لا ینقص من اوزارهم شیئا ": " هر کس سنت بدی بگذارد گناه آن بر او است و همچنین گناه تمام کسانی که به آن عمل کنند، بدون اینکه از گناه آنها چیزی کاسته شود"! «۱»
۵- در صورتی که از انجام گناه خوشحال و مسرور باشد و به آن افتخار کند چنان که از پیغمبر اکرم -صلی الله علیه وآله - نقل شده که فرمود: "
من اذنب ذنبا و هو ضاحک دخل النار و هو باک "" هر کس گناهی کند در حالی که خندان باشد در آتش وارد می‌شود در حالی که گریان است. "
۶- در صورتی که عدم مجازات سریع خداوند را در برابر گناه خود دلیل بر رضایت خدا بشمرد و خود را مصون از مجازات و یا محبوب در نزد خدا بداند، چنان که قرآن در آیه ۸ سوره" مجادلة " از زبان بعضی از گنهکاران مغرور نقل می‌کند که آنها در پیش خود می‌گویند چرا خداوند ما را مجازات نمی‌کند و سپس قرآن اضافه می‌کند که آتش دوزخ برای آنها کافی است.


عمل به تکالیف الهی، مایه خیر و سعادت انسان است:
... و لو انهم فعلوا ما یوعظون به لکان خیرا لهم و اشد تثبیتـا. «و اگر بر آنان مقرر می‌کردیم که تن به کشتن دهید یا از خانه‌های خود به در آیید جز اندکی از ایشان آن را به کار نمی‌بستند و اگر آنان آنچه را بدان پند داده می‌شوند به کار می‌بستند قطعا برایشان بهتر و در ثبات قدم ایشان مؤثرتر بود.»

۱.۱ - دیدگاه تفسیر نمونه

در اینجا برای تکمیل بحث گذشته در باره کسانی که از داوری‌های عادلانه پیامبر -صلی الله علیه وآله - گاهی احساس ناراحتی می‌کردند اشاره به پاره‌ای از تکالیف طاقت فرسای امم پیشین کرده و می‌گوید:
" ما تکلیف شاق و مشکلی بر دوش اینها نگذاشتیم، اگر همانند بعضی از امم پیشین (مانند یهود که پس از بت پرستی و گوساله پرستی به آنها دستور داده شد که یکدیگر را به کفاره این گناه بزرگ به قتل برسانند و یا از وطن مورد علاقه خود بیرون روند) به اینها نیز چنین دستور سنگین و سختی را می‌دادیم، چگونه در برابر انجام آن طاقت می‌آوردند، اینها که در باره آبیاری کردن یک نخلستان و داوری پیامبر -صلی الله علیه وآله - نسبت به آن، تسلیم نیستند، چگونه می‌توانند از عهده آزمایشهای دیگر در آیند" مسلما اگر چنان دستوری به آنها می‌دادیم که یکدیگر را بکشید یا از وطن خود خارج شوید، تنها عده کمی از آنها آن را انجام می‌دادند".
(و لو انا کتبنا علیهم ان اقتلوا انفسکم او اخرجوا من دیارکم ما فعلوه الا قلیل منهم).
به گفته بعضی از مفسران، مسئله" تن در دادن به کشته شدن" و" خارج شدن از وطن "، از جهاتی شبیه به یکدیگرند، زیرا بدن وطن روح آدمی است، همانطور که وطن همانند جسم انسان است، هم ترک وطن جسم، کار مشکلی است و هم چشم پوشی از وطنی که زادگاه و جایگاه انسان است.
سپس می‌فرماید: " اگر آنها اندرزهای خدا و پیامبر -صلی الله علیه واله - را بپذیرند هم به سودشان است، و هم باعث تقویت ایمان آنها است"، (و لو انهم فعلوا ما یوعظون به لکان خیرا لهم و اشد تثبیتا).
جالب توجه اینکه در این آیه، از فرمان‌ها و احکام الهی تعبیر به موعظه و اندرز شده است، اشاره به اینکه احکام مزبور چیزی نیست که به سود فرمان- دهنده ( خداوند) بوده باشد، بلکه در حقیقت اندرزهایی است که به سود خود شما است، و لذا بلا فاصله می‌فرماید اطاعت اینها هم به سود شما است و هم موجب تقویت ایمان شما می‌گردد.
به این نکته نیز باید توجه داشت که آخر آیه می‌گوید: " هر قدر انسان در مسیر اطاعت فرمان خدا گام بردارد ثبات و استقامت او بیشتر می‌شود" در واقع اطاعت فرمان یک نوع ورزش روحی برای انسان است که ادامه و تکرار آن همانند ورزشهای جسمانی روز بروز قوت و قدرت و ثبات و استحکام بیشتری می‌آفریند، و تدریجا انسان به جایی می‌رسد که هیچ قدرتی نمی‌تواند بر نیروی ایمان او غلبه کند و او را بفریبد.
در آیه بعد سومین فایده تسلیم و اطاعت در برابر خدا را بیان کرده، می‌گوید:
" در این هنگام (علاوه بر آنچه گفته شد) پاداش عظیمی نیز به آنها خواهیم داد" (و اذا لآتیناهم من لدنا اجرا عظیما).
و در آخرین آیه از آیات فوق به چهارمین نتیجه اشاره کرده می‌فرماید:
" ما آنها را به راه راست هدایت می‌کنیم" (و لهدیناهم صراطا مستقیما). روشن است که منظور از این هدایت، راهنمایی به اصل دین و آئین نیست بلکه الطاف تازه‌ای است که از طرف خداوند به صورت هدایت ثانوی و به عنوان پاداشی به این گونه افراد شایسته داده می‌شود، و مانند چیزی است که در آیه ۱۷ سوره محمد به آن اشاره شده است و الذین اهتدوا زادهم هدی: " کسانی که در راه هدایت گام بردارند، خداوند هدایت آنها را بیشتر می‌کند".
در روایتی نقل شده که هنگامی که آیه" و لو انا کتبنا علیهم ان اقتلوا انفسکم... "
نازل گردید، یکی از مسلمانان با ایمان گفت: به خدا سوگند اگر چنین دستورهای سنگینی از طرف خدا به ما داده می‌شد، حتما انجام می‌دادیم، ولی شکر خدا را که از چنین دستوری معاف شده‌ایم، این سخن به پیامبر -صلی الله علیه وآله -رسید فرمود:
ان من امتی لرجالا الایمان اثبت فی قلوبهم من الجبال الرواسی: " بعضی از پیروان من چنانند که ایمان در دلهای آنها پابرجاتر است از کوه‌های محکم! "
[۱۵] تفسیر فی ظلال، ج۲، ص۴۲۸.



۱. نساء/سوره۴، آیه۶۶...    
۲. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۳، ص۵۰۵.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۴. مجمع البیان، ج۱ - ۲، ص۵۰۵.
۵. نساء/سوره۴، آیه۳۱...    
۶. نور الثقلین، ج۱،ص۴۷۳.
۷. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۳، ص۳۹۸.    
۸. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۴..    
۹. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۳، ص۴۰۰.    
۱۰. اصول کافی ج۲، ص۲۸۸.
۱۱. نهج البلاغه کلمات قصار.
۱۲. نازعات/سوره۷۹، آیه۳۷..    
۱۳. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۳، ص۴۰۰.    
۱۴. نساء/سوره۴، آیه۶۶.    
۱۵. تفسیر فی ظلال، ج۲، ص۴۲۸.
۱۶. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۳، ص۵۰۵.    



آثار فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «آثار عمل به تکلیف».    

/p (و لهدیناهم صراطا مستقیما).



جعبه ابزار