... ما نمی‌دانیم؟» گفتند: «پیرمرد؛ به نظر غریب می ... احتجاج امام سجاد با پیرمرد شامی ... پس از ورود ... آن مرد فرمود: «ای پیرمرد آیا قرآن خوانده‌ای؟» ... داشتن نزدیکانم (اهل بیتم).» پیرمرد گفت: «آری آن را ... (علیه‌السّلام) فرمود: «ای پیرمرد خویشان رسول خدا (صلی‌الله ...
... با ابوبکر بیعت کرد یک پیرمردی بود، امیر‌المؤمنین فرمودند: تو ... دستش را باز کرد و پیرمرد با او بیعت نمود و ... شیطان است که به چهره پیرمردی عبادت‌کوش بدان جا بیاید ...
... عیسی (علیه‌السّلام) دید پیرمردی بیل به دست گرفته و ... از لحظه‌ای دید آن پیرمرد، بیل را کنار انداخت، ... را به این پیرمرد بازگردان.» ناگه دید پیرمرد برخاست و بیل ... (علیه‌السّلام) نزد آن پیرمرد آمد و پرسید: چرا در ... برخاستی و مشغول کار شدی؟ پیرمرد گفت: وقتی مشغول کار ...
... به جستجوی مهمان پرداخت، پیرمردی را دید، جویای حال او ... به جستجو پرداخت فهمید آن پیرمرد، بت‌پرست است، ابراهیم ... غذای من می‌خوردی.» پیرمرد از کنار ابراهیم (علیه ... رساند و می‌فرماید این پیرمرد هفتاد سال مشرک و ... به خانه خود دعوت نمود، پیرمرد گفت: «چرا بار اول ...
... زیرا برای من سزاوار نیست، پیرمرد محترمی همچون او را ندیده ... و چون نزدیک غروب شد، پیرمردی بلندقامت و خوش‌صورت را ... و نیرومندی هستی که به پیرمرد ناتوانی چون من دست یافته ... در این میان، چشمم به پیرمرد موقر و خوش‌لباسی افتاد ... کردم که ناگاه دیدم آن پیرمرد، این دو شعر را ...
... به شهر شام رسید، پیرمردی به امام سجاد (علیه ... ) فرمودند: ای پیرمرد! آیا قرآن خوانده‌ای؟ پیرمرد گفت: آری. امام ... که با پیغمبر قرابت دارند» . پیرمرد گفت: «آری خوانده‌ام» ... آن‌ها را مطهر گردانید» پیرمرد گفت: قسمتان می‌دهم، ... ما آن‌ها هستیم.» پیرمرد بر آنچه بر سر اهل ...
... در بازار آهنگران، درب دکان پیرمردی قفل ساز نشسته است. برخیز ... حرکت کرد، تا به دکان پیرمرد رسید. دیدن ... به شما دعا می‌کنم. پیرمرد با کمال سادگی گفت: ... نخریدند. در این هنگام، پیرمرد هفت شاهی پول در آورد ... نیز خریداری نکرد، و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. ...
... را برداشت و رفت. سپس پیرمردی خسته، که بار هیزمی برسر ... اش را نیافت به سراغ پیرمرد که خوابیده بود رفته و ... از تو کسی اینجا نیست. پیرمرد گفت: من از کیسه ... به درگیری گردید. اسب‌سوار، پیرمرد را کشت و از آنجا ... (علیه‌السّلام) وحی کرد: آن پیرمرد هیزم‌شکن، پدر اسب‌سوار ...
... را برداشت و رفت. سپس پیرمردی خسته، که بار هیزمی برسر ... اش را نیافت به سراغ پیرمرد که خوابیده بود رفته و ... از تو کسی اینجا نیست. پیرمرد گفت: من از کیسه ... به درگیری گردید. اسب سوار، پیرمرد را کشت و از آنجا ... (علیه‌السّلام) وحی کرد: آن پیرمرد هیزم شکن، پدر اسب سوار ...
