[ویرایش] در اصول، در جاهایی مانند استصحاب از واسطه بحث میشود، مثلاً اثر شرعیای که بر مستصحب بار میشود گاهی مستقیم و بدون واسطه است و گاهی با واسطه و غیر مستقیم؛ برای نمونه، گاهی استصحاب «حیات زید» شده و سپس اثر شرعی «وجوبنفقه» بر آن به طور مستقیم بار میشود، و گاهی بعد از استصحاب «حیات زید» حکم میشود که او رشد کرده و به سن مثلا «۱۸ سالگی» رسیده است و بعد از آن، اثر شرعی وجوب تصدق بر آن مترتب میگردد. از آنجا که واسطه، گاهی شرعی است، گاهی عرفی و گاهی عقلی، و هر کدام، یا جلی است یا خفی، درباره هر یک جداگانه بحث شده است.
واسطه در اثبات، آن است که حدّ اوسطقیاس واقع میشود. واسطه در اثبات، گاهی واسطه در ثبوت نیز است و گاهی نیست، زیرا حد اوسط، در وجود، ملازم مطلوب است، چه علت مطلوب باشد و چه معلول آن و چه هر دو معلول علت سومی باشند.
واسطه در عروض، آن است که محمول اولا بر چیزی عارض میشود که با موضوع متحد بوده یا در یک جا با هم تلاقی کرده اند و سپس توسط آن، بر موضوع عارض میگردد، مانند: ثقل (سنگینی) که به واسطه جسمیت بر انسان عارض میشود.
واسطه در اتصاف، در جایی پیش میآید که محمول صفت حقیقی نمیباشد و از روی مسامحه به آن نسبت داده میشود، مثلا به کسی که بر کشتی سوار است بگویند در حرکت است، در صورتی که حرکت، صفت حقیقی کشتی است و کسی که در کشتی نشسته، حرکتی ندارد.