ملاصدرا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمد صدرالدین شیرازی، معروف به "ملاصدرا" یا "صدرالمتالهین" فیلسوف و متفکر بزرگ اسلامی میباشد.
[ویرایش]
بنا به نقلی در ظهر روز نهم
جمادی الاولی سال ۹۸۰ ق
متولد شد. پدرش میرزا ابراهیم بن یحیی قوامی شیرازی نام داشت.
میرزا ابراهیم از كارگزاران ولایت فارس یا بازرگانی سرشناس و امین در بازار بود. وی با انتخاب معلمان و اساتید خوب و مجرب در تربیت یگانه فرزندش كوشید و در آموزش علوم متعارف زمان كوتاهی نكرد تا آنكه در ۱۶ سالگی او را به كار تجارت به
بصره فرستاد و محمد در مدت سه ماهی كه آنجا بود به
زیارت عتبات نیز مشرف شد و با شنیدن خبر مرگ پدر به
شیراز برگشت و مدتی مشغول رسیگی به امور داراییهای پدر شد اما در همه این مدت دل در گرو تحصیل داشت تا سرانجام با سپردن مغازه و املاك پدر به دایی خود كه مردی درستكار بود برای ادامه تحصیل راهی اصفهان شد.
همان گونه كه روال عادی حوزههای علمیه آن زمان بوده است به احتمال قوی صدرا علاوه بر فقه و اصول و دیگر
علوم اسلامی متعارف، علوم دیگری چون
ریاضیات و
نجوم و طب و
هیئت و ... بخصوص
منطق و
فلسفه را در
شیراز آغاز نموده و به مرحلهای رسانده كه مجبور شده است برای تكمیل رشتههای مورد علاقه خود به مسافرت و حضور در محضر اساتید مشهور نواحی دیگر اقدام نماید.
[ویرایش]
كسانی كه به زندگی صدرالمتألهین پرداختهاند مقصد او را از
شیراز به
اصفهان نوشتهاند اما به احتمال زیاد باید با ورود
شاه عباس به
شیراز در سال ۹۹۸ كه قاعدتاً
شیخ بهایی نیز همراه او بوده است صدرالمتألهین جوان با
شیخ بهایی آشنا شده و بهمراه آنان یا مدتی پس از آنان به پایتخت كه در آن تاریخ
قزوین بوده، آمده باشد. در این مورد نسخه دست نویس ملاصدرا از روی نسخه اصلی كتاب حدیقه هلالیه
شیخ بهایی كه شرح دعای چهل و سوم
صحیفه سجادیه است راهگشاست. زیرا در پایان نسخه و پس از اتمام كتاب نوشته است: «عبده الراجی صدرالدین محمد شیرازی محروسه قزوین شهر ذیالحجه سنه الف و خمس من الهجره النبویه». معلوم میشود كه ملاصدرا در تاریخ ۱۰۰۵ و شاید قبل از آن در قزوین مشغول تحصیل بوده و تا حدی با استادش آشنایی داشته كه از روی كتابهای او نسخه برداری مینموده است. بنابراین میتوان گفت یك سال پس از این تاریخ و با انتقال پایتخت از
قزوین به
اصفهان صدرالمتألهین نیز راهی اصفهان شده باشد.
[ویرایش]
در عصر صدرالمتألهین
اصفهان و پس از آن
قزوین پایتخت و مركز علمی ایران بود و اكثر اساتید بزرگ در این شهرها اقامت داشتند و جاذبه ویژهای برای دانش دوستان داشت.
صدرالمتألهین ابتدا در محضر درس شیخ الاسلام شهر بهاء الحق والدین
محمد بن عبد الصمد عاملی ـ معروف به
شیخ بهائیـ كه در
علوم نقلی مورد اعتماد و دانشمند زمان و برنای عصر خویش بود حاضر شد و سنگ بنای شخصیت علمی و اخلاقی ملاصدرا توسط این دانشمند جهاندیده كم نظیر و علامه رهرو ذیفنون عصر بنا نهاده شد و تكمیل این بنای معنوی را استاد دیگرش دانشمند سترگ و استاد
علوم دینی و الهی و معارف حقیقی و اصول یقینی سید بزرگوار و پاك نهاد حكیم الهی و
فقیه ربانی امیر
محمد باقر بن شمس الدین مشهور به ـ
میر داماد ـ عهدهدار گشت. این نوجوان خوش استعداد و پرشور
حدیث و
درایه و
رجال و
فقه و
اصول را از
شیخ بهائی و
فلسفه و
کلام و
عرفان و دیگر
علوم ذوقی را از محضر
میرداماد آموخت و
علوم طبیعی و ریاضی و
نجوم و
هیئت را نیز از محضر این دو استاد و احتمالاً نزد
حکیم ابوالقاسم میرفندرسکی عارف زاهد و ریاضیدان بنام عصر فرا گرفت.
[ویرایش]
ملاصدرا از دانشمندان كم نظیری بود كه از همراهی با صاحبان قدرت و زندگی با اهل دنیا و
دنیاپرستان و تعریف و تمجید شاهان صفوی بیزار بود و عظمت روحی كه در او وجود داشت به او اجازه سرفرود آوردن در برابر مقامات پست دنیایی را نمیداد. و البته دنیا طلبان نیز چنین مزاحمی را نمیتوانستند تحمل كنند و او را از حسادت و توهین و تهمت خود در امان نمیگذاشتند. صدرالمتألهین پس از طی مراحل علمی در اصفهان و احتمالاً آغاز حسادتها و مخالفتها به زادگاه خود باز میگردد تا شاید در حمایت خانواده و خویشان خود بتواند در امان باشد.
تاریخ بازگشت صدرالمتألهین به
شیراز همچون كوچ قبلی و بعدی او از این شهر معلوم نیست. همچنانكه از مدت اقامت و فعالیتهای علمی و اجتماعی او در این مرحله اطلاعی نداریم و احتمالاً در همین سالها كه باید بین سالهای ۱۰۱۰ تا ۱۰۲۰ باشد الله وردی خان فرمانروای شجاج و آگاه و دلسوز فارس تصمیم میگیرد تا مدرسهای مخصوص به نام ملاصدرا بنا كند و آن مدرسه را پایگاه
علوم عقلی در منطقه قرار دهد. اما اجل او را مهلت نمیدهد و در سال ۱۰۲۱ قبل از اتمام مدرسه به قتل میرسد و مقارن همین احوال ملاصدرا نیز در اثر ناسازگاری علمای شیراز و شروع آزار و اذیت و اهانت او ناگزیر به ترك شیراز و بازگشت به اصفهان میشود و یا به گفته
آیه الله سید ابوالحسن قزوینی از همان جا به نواحی
قم عزیمت مینماید. ایشان در شرح حال ملاصدرا مینویسد:
« ... پس از مراجعت به
شیراز چنانچه عادت دیرینه ابنای عصر قدیم و حدیث همین است محسود بعضی از مدعیان علم قرار گرفت و به قدری مورد تعدی و ایذاء و اهانت آنان قرار گرفت كه در نتیجه از
شیراز خارج و در نواحی
قم در یكی از قُرا منزل گزید و به ریاضات شرعیه از ادای
نوافل و
مستحبات اعمال و
صیام روز و قیام در شب، اوقات خود را صرف مینمود».
صدرالمتألهین حكیمِ خانه به دوشی بود كه به جرم آزادگی روح و فكر مجبور شد تا از پایتخت نشینان روی گرداند و به زندگی در روستایی دور افتاده و خالی از امكانات رفاهی ـ كه آن روز و در بارگاه صفویان برای دانشمندان منظور شده بود ـ بسنده نماید و خود را برای «انقطاع الی الله» آماده سازد. او خود در توجیه انتخاب این راه میگوید: «من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهّال مشغول است و روز به روز شعلههای آتش جهالت و گمراهی برافروختهتر و بد حالی و نامردمی فراگیرتر میشود ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معركه بیرون كشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشهای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شكسته حالی پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شكستهدلان بر ادای واجبات كمر بستم».
این مرحله از زندگی رادمرد حكمت و شهود سرآغاز چشمپوشی از مظاهر دنیوی و جاه و جلال مجازی و دل بریدن از دنیا و دنیاپرستان و رو به سوی جمال و جلال حق نمودن است كه همواره با مشقتهای فراوان و نیروی عزم و ارادهای آهنین تنها برای افرادی انگشت شمار حاصل میگردد؛ كه در اصطلاح سالكان سیر از خلق به سوی حق نام دارد.
[ویرایش]
دوره سوم زندگی صدرالمتألهین مرحله دوم انقلاب روحی او و حركت از وحدت به وحدت و سفر از حق به سوی حق با یاری حق است. این مرحله طولانیترین منازل در
سفرهای چهارگانه سیر و سلوک است و صدرالدین شیرازی برای این مرحله كه دوران سخت ریاضتهای جسمانی و مجاهدتهای نفسانی و عبادت و طی مقامات
کشف و شهود است محلی به نام
کهک (در سی كیلومتری جنوب شرقی شهر مقدس
قم) را برمیگزیند و یا در اثر توفیق جبری و به عنوان تبعید از مركز علمی و فرهنگی رسمی (
اصفهان) بر او تحمیل میشود و در هر صورت فارغ از قیل و قال و جاه و رفاه شهر و شهرنشینی در جوار لطف
کریمه اهل بیت ـ علیها السّلام ـ و حرم آنان پناه میگیرد تا ضمن بهرهگیری از دریای
علوم آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ از گزند فتنهها در امان باشد. چرا كه از
امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده است: «به هنگام فراگیر شدن فتنهها به قم و اطراف آن پناه ببرید».
سال ورود و مدت اقامت ملاصدرا در
کهک همانند ورود و اقامتش در
اصفهان بخوبی روشن نیست. از تطبیق و انطباق بعضی یادداشتها میتوان نتیجه گرفت كه بین سالهای ۱۰۲۵ تا ۱۰۳۹ در
کهک بوده است و البته از شیوه زندگی او در آن قریه نیز اطلاعی نداریم جز مطالبی كه از نوشتههای خود او میتوان استفاده نمود. در مقدمه
اسفار رنجنامه خود را چنین ادامه میدهد.
« با گمنامی و شكسته حالی به گوشهای خزیدم. دل از آرزوها بریدم و با خاطری شكسته به ادای واجبات كمر بستم و كوتاهیهای گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه كتابی تألیف نمودم. زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون والقای درس و رفع اشكالات و شبهات و ... نیازمند تصفیه روح و اندیشه و تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از كدورت و ملال است و با این همه رنج و ملالی كه گوش میشنود و چشم میبیند چگونه چنین فراغتی ممكن است ... ناچار از آمیزش و همراهی با مردم دل كندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا كه دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انكار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بیاعتنا شدم. آنگاه روی فطرت به سوی سبب ساز حقیقی نموده، با تمام وجودم دربارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم».
صدرالمتألهین در طی نامهای از
کهک نیز به استادش
میرداماد وضع روحی خود را چنین ترسیم میكند:
«و اما احوال فقیر بر حسب معیشت روزگار و اوضاع دنیا به موجبی است كه اگر خالی از صعوبتی و شدتی نیست ... اما بحمدالله كه ایمان به سلامت است و در اشراقات علمیه و افاضات قدسیه و واردات الهیه ... خللی واقع نگشته ... از حرمان ملازمت كثیرالسعاده بینهایت متحسّر و محزون است. روی طالع سیاه كه قریب هفت هشت سال است كه از ملازمت استاد الاماجد و رئیس الاعاظم محروم ماندهام و به هیچ روی ملازمت آن مفخر اهل دانش و بینش میسر نمیشود ... به واسطه كثرت وحشت از صحبت مردم وقت و ملازمت خلوات و مداومت بر افكار و اذكار بسی از معانی لطیفه و مسائل شریفه مشكوف خاطر علیل و ذهن كلیل گشته...»
[ویرایش]
مرحله سوم سلوك روحانی صدرالمتألهین شیرازی سفر از حق به سوی خلق است برای مشاهده آثار خدای سبحان در مظاهر جمال و جلال و مطالعه آیات الهی در طبیعت و انسان و آفاق و انفس كه در اثر طی مراحل گذشته نصیب سالك میشود. انسان در پایان این سیر به مقام «خلافت الهی» نایل میشود و در اصطلاح فلاسفه «جهانی میشود بنشسته در گوشهای».
شور و ابتهاج ملاصدرا در این مرحله مانند همه آنها كه به این مقام رسیدهاند در خور وصف نیست. او پس از سالها خون دل خوردن توانسته است دریچهای به عالم قدس بگشاید و حقایق علمی را كه از راه تفكر و استدلال به دست آورده بود از راه مكاشفات نوری مشاهده نماید. در مقدمه اسفار پس از یادآوری دوران زحمت و رنج و مصیبتهای جانكاه، این مرحله را دوران آرامش و استراحت خود میشمرد و میگوید:
«سرانجام در اثر طول مجاهدت و كثرت ریاضت نورالهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت. انوار ملكوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم كه در گذشته نمیدانستم و رمزهایی برایم كشف شد كه به آن گونه از طریق برهان نیافته بودم و هر چه از اسرار الهی و حقایق ربوبی و ودیعههای عرشی و رمز و راز صمدی را با كمك عقل و برهان میدانستم با شهود وعیان روشنتر یافتم. در اینجا بود كه عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آنچنان به حق نزدیك شد كه همواره با او به مناجات نشست».
[ویرایش]
۱.
الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة العقلیة۲. تفسير قرآن (تفسر سوره های ۱ـ
سوره حدید، ۲ـ
آیة الکرسی، ۳ـ
سوره سجده، ۴ـ
سوره زلزال، ۵ ـ
آیه نور،
سوره یس،
سوره طارق ۶ـ
سوره اعلی، ۷ـ
سوره واقعه، ۸ـ
سوره فاتحه، ۹ـ
سوره جمعه، ۱۰ـ
سوره بقره.)
۳. شرح الهداية
۴.
المبدأ و المعاد۵.
المظاهر الإلهیة۶. حدوث العالم
۷.
اکسیر العارفین۸. الحشر
۹.
المشاعر۱۰.
الواردات القلبیة۱۱.
ایقاظ النائمین۱۲. المسائل القدسية
۱۳.
عرشیة۱۴. الشواهد الربوبية
۱۵. شرح شفا
۱۶. حاشيه بر شرح حكمة الاشراق
۱۷. اتحاد عاقل و معقول
۱۸. اجوبه المسائل
۱۹. اتصاف الماهية بالوجود
۲۰. التشخص
۲۱. سريان نور الوجود
۲۲. لمّية اختصاص المنطقة
۲۳. خلق الاعمال
۲۴. قضا و قدر
۲۵.
زاد المسافر۲۶.
شواهد الربوبیه، (اين رساله ربطي به كتاب الشواهد الربوبية ندارد و فهرستي از تئوريها و آراء مخصوص اوست كه توانسته به آنها شكل فلسفي بدهد.)
۲۷. مزاج
۲۸. متشابهات القرآن
۲۹. اصالت جعل وجود
۳۰. الحشرية
۳۱. الالفاظ المفردة
۳۲. ردّ شبهات ابليس
۳۳. سه اصل
۳۴. كسر اصنام الجاهلية
۳۵. التنقيح
۳۶. التصور و التصديق
۳۷. ديوان شعر
۳۸. مجموعه يادداشتهاي علمي ـ ادبي
۳۹. نامه و مكاتبات
[ویرایش]
صدرالمتالهین داماد
میرزا ضیاء الدین محمد بن محمود الرازی مشهور به
ضیاء العرفاء پدر زن شاه مرتضی والد
فیض کاشانی است. و بدین ترتیب باید گفت فیض پیش از آشنائی علمی با صدرالمتألهین با او ارتباط خویشاوندی داشته و دختر ملاصدرا، دختر خاله فیض بوده است.
فرزندان صدرالمتألهین كه هر یك از
علوم اسلامی بهرهای وافی برده و از نامداران جهان اسلام محسوب میشوند جلوه دیگری از روح الهی آن
فیلسوف وارسته میباشد كه در نظام خانواده تجلی یافته است.
۱. اولین فرزند این خانواده ام كلثوم در سال ۱۰۱۹ به دنیا آمد و دانش و بینش و علم و
فلسفه را از پدر آموخت و در سال ۱۰۳۴ به عقد
ملاعبدالرزاق لاهیجی (فیاض) درآمد. او همچنان در محضر همسرش به تحصیل ادامه داد تا در اكثر علوم متعارف سرآمد همگنان شد به نحوی كه در مجالس دانشمندان شركت مینمود و با آنان به مباحثه میپرداخت.
۲. محمد ابراهیم، ابوعلی حكیمی اندیشمند و عارفی سالك و محدثی والا مقام است كه در سال ۱۰۲۱ به دنیا آمد و در محضر پدر به تحصیل پرداخت. كتابهای متعدد نگاشت و كتابی نیز به نام عروه الوثقی در تفسیر آیه الكرسی به زبان فارسی نوشت ولی آنچنانكه از بعضی نوشتههایش پیداست و عدهای از تراجم نویسان تصریح نمودهاند در اواخر عمر بشدت از فلسفه رویگردان شد و بر فلاسفه تاخت.
۳. زبیده خاتون متولد ۱۰۲۴، سومین فرزند صدرالمتألهین، عالمی ادیب و فاضل و
حافظ قرآن، همسر دانشمند بزرگ
میرزا معین الدین فسائی و مادر علامه ادیب
میراز کمال الدین فسائی (
میرزا کمالا) داماد
مجلسی اول است. او
حدیث و
تفسیر قرآن را از پدر و خواهر بزرگ خود آموخت و در ادبیات استاد فرزند خود بود.
۴. زینب سومین دختر صدرالمتألهین است كه عالمی فاضل و متكلمی اندیشمند و فیلسوفی عارف و عابد و زاهد و از ستارگان درخشان فصاحت و بلاغت و ادب بود. در محضر پدر و برادرش بهرهها برد و پس از ازدواج با جناب
فیض کاشانی تحصیل خود را در محضر همسرش به كمال رساند. سال تولد زینب در كتب تراجم نیامده ولی تاریخ وفاتش را ۱۰۹۷ نوشتهاند.
۵. دومین پسر صدر المتألهین نظام الدین احمد دانشمندی ادیب و حكیمی متأله و شاعری عارف است كه در سال ۱۰۳۱ در شهر
کاشان به دنیا آمد و در رجب ۱۰۷۴ وفات یافت. وی كتابی به نام مضمار دانش به زبان فارسی دارد.
۶. آخرین فرزند صدرالمتألهین معصومه خاتون همسر علامه بزرگ
میرزا قوام الدین نیریزی از شاگردان به نام صدرالمتألهین و حاشیه نویس كتاب
اسفار است. او در تاریخ ۱۰۳۳ به دنیا آمد و ۱۰۹۳ وفات یافت. بانویی دانشمند و ادب دوست، حدیث شناس و عابد و زاهد و
حافظ قرآن کریم بود كه در محضر پدر و سپس خواهرانش زبیده و ام كلثوم علوم و معارف روز را فرا گرفت.
[ویرایش]
براي ملاصدرا تا ده نفر شاگرد معروف شناخته و ذكر شده است كه مشهورترين آنها دو نفر ـ يعني فيض کاشانی و فیاض لاهيجی ـ ميباشند.
۱.
فیض کاشانی۲.
فیاض لاهیجی۳.
ملاحسین تنکابنی۴.
حکیم آقاجانی[ویرایش]
[ویرایش]
سایت اندیشه قم پایگاه اطلاع رسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا