سیدمحمدعلی هبةالدین شهرستانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سیدهِبَهُ الدین شهرستانی، از علما، متفکران و دانشمندان اصلاح طلب و
مجاهد شیعه عراق در
قرن چهاردهم هجری میباشد.
[ویرایش]
او محمدعلی نام داشت و
فرزند سید حسین و از خاندان معروف شهرستانی بود. وی در روز ۲۴
رجب ۱۳۰۱ ق در
سامرا به دنیا آمد و زیر نظر پدرش
پرورش یافت. مادرش، سیده مریم نیز بانوی پرهیزگاری بود که در
ریاضیات،
تاریخ جهان،
شعر، ادب و
علم الانساب، سرآمد زنان روزگار خود بود.
[ویرایش]
در ۱۳۱۲ ق که میرزا حسن شیرازی درگذشت
پدر او از
سامرا به
کربلا رفت و محمدعلی
مبادی علوم را نزد ۱۳۱۹ ق پدرش فرا گرفت و سپس برای تکمیل درسهایش به
نجف اشرف
مهاجرت کرد (۲۱
شعبان ۱۳۲۰ ق) و در حلقه درس مجتهدان بزرگی چون
آخوند خراسانی،
سید محمد کاظم طباطبایی یزدی و
شیخ الشریعه اصفهانی درآمد تا آنکه به جایگاه بلندی در علم و
فضل ادب دست یافت و تعدادی از علما به
اجتهاد او
شهادت دادند. وی علاوه بر علوم متعارف، دانش هیئت قدیم را از شیخ محمدباقر اصطهبانی فراگرفت.
[ویرایش]
سید هبه الدین شهرستانی در طول زندگی خود دست به فعالیتهای سیاسی بسیاری زد و عهدهدار مناصب سیاسی بسیاری گشت.
سیدمحمدعلی از دوران جوانی به عنوان عالمیروشن، خردمند، کوشنده و باهمت و آگاه به اندیشههای جدید و اصلاح طلب معروف بود. او از همان آغاز با علما و متفکران معروف اهل سنت رابطه فکری برقرار کرد، از جمله با
شیخ محمد عبده مفتی مصر، سید
محمد رشید رضا صاحب مجله المنار و الهلال تماس برقرار ساخت و پیوندی مستحکم میان پایگاه علمیجهان
تشیع و مراکز فرهنگی مصر و
سوریه پدید آورد و در نتیجه آن، مقالات، اشعار و گزارشهایش در مجلات جهان عرب انتشار یافت. وی تدریس
فلسفه و دانشهای عقلی متروک در
حوزههای علمیه را در دستور کار خود قرار داد و در سخنرانی و نوشتههای گوناگون خود، دانشجویان و مردم را به آموختن دانشهای نوین فرامیخواند.
در جریان
جنبش مشروطه ایران در ۱۳۲۴ ق، علاوه بر انتشار مقالات و ایراد سخنرانی در تأیید آن، در نشستهای آشکار و پنهان مشروطه خواهان شرکت میکرد. در ۱۳۲۸ ق ماهنامه دینی، فلسفی و علمیالعلم را منتشر ساخت که از مهمترین مجلات فکری و سیاسی آن زمان به شمار میآمد. مقالات آن عموماً از ویژگی خاصی برخوردار بود و این اندیشه را رواج داد که میان اسلام و علم هیچ تناقضی وجود ندارد. این مجله به همان اندازه که مورد استقبال استادان اندیشمند و طلاب فاضل حوزههای علمیه عتبات قرار گرفت با مخالفت سنتگرایان نیز مواجه گردید و بدین ترتیب انتشار آن بیش از دو سال به طول نیانجامید.
کتاب الهیئه و الاسلام او ـ که در همین دوران نوشته شد ـ رسالهای فلسفی سیاسی بود که به هماهنگی شریعت اسلامیبا برخی از وجوه تمدن و فرهنگ غربی یعنی اکتشافات علمیخصوصاً علم هیئت و فلسفههای جدید، میپرداخت. البته تکیه او عمدتاً به شریعت و میراث اسلامیبود. وی از احیاگران تفکر اصیل اسلامیبه شمار میرود.
شهرستانی پس از اطلاع از تبلیغات وسیع هیأتهای تبلیغی مسیحی در
بحرین و گرویدن گروهی از مردم به
مسیحیت، در
رمضان ۱۳۳۰ ق عازم آن سرزمین گردید و راجع به ادعاها و تشکیلان آنها پژوهش کرد و سپس دو مدرسه اسلامیجدید به نام «اصلاح» و «اسلام» را برای
آموزش کودکان و نوجوانان تأسیس نمود. علاوه بر ان به ایراد سخنرانی و تشکیل انجمنهای اسلامی گوناگون پرداخت و سرانجام همه تلاشهای مبلغان مسیحی را بی اثر ساخت.
سپس عازم سرزمین
هند گردید، زیرا که مسلمانان هند زیر فشارهای سیاسی – فرهنگی فراوان از سوی انگلستان، هندوهای افراطی، و نیز علمای متحجز آنجا قرار داشتند. وی در آن کشور نیز به ایراد سخنرانی و انتشار مقاله در مجلات گوناگون پرداخت و انجمنهای اسلامیمتعددی تأسیس کرد و تصمیم داشت که به
ژاپن سفر کند اما با آغاز
جنگ جهانی اول در رمضان ۱۳۳۲ ق از آن کار منصرف شد و به
یمن و از انجا به
حجاز رفت و سپس به
نجف بازگشت. او بر آن بود تا با ایجاد انجمنی مرکزی در نجف، همه تشکیلات و انجمنهای اسلامیرا به یکدیگر پیوند داده و ارتباط فعالی میان آنها برقرار سازد، اما با استمرار جنگ جهانی این تلاشها ناکام ماند.
پس از شروع جنگ جهانی اول و اعلام جنگ
متفقین بر ضد عثمانی و به دنبال آن حمله نبردهای انگلیسی به جنوب عراق، شهرستانی مانند بسیاری از مراجع و علمای
شیعه عراق، بر
ضد آنها
فتوای جهاد صادر نمود. در فتوای او آمده بود: «
جهاد بر همه مسلمانان جهان،
واجب عینی است، حتی کسانی که زیر سلطه بریتانیا،
فرانسه و
روسیه به سر میبرند باید برای مقاومت در برابر این سه دشمن
اسلام، متحد شده با آنها به نبرد برخیزند. بر همه مسلمانانی که در این کشورها زندگی میکنند
واجب است از یاری متفقین در حمله به دولت عثمانی امتناع ورزند، هرچند که در معرض
اعدام قرار گیرند…».
این فتوا در ۲۳
محرم ۱۳۳۳ ق در همه مساجد بغداد خوانده شد و سپس خود، همراه با گروهی از علمای عتبات و هزاران تن از مجاهدان داوطلب، با حمل پرچم مرقد مطهر
امیر مؤمنان (علیهالسّلام) رهسپار جبهههای نبرد گردید. در طول مسیر، شهرستانی به همراه شیخ الشریعه اصفهانی در
کاظمین به دیدار علمای
اهل سنت شتافت و از اداره مجله صدای اسلام که توسط علمای اهل سنت منتشر میگردید بازدید کرد. وی در مسیر راه برای جذب نیروهای مردمیتلاش میکرد و ضمن استقرار در مرکز فرماندهی، به تقویت سنگرها نیز میپرداخت.
پس از شکست و ناکامیمجاهدان در جنگ با نیروهای انگلیسی، وی به فعالیتهای علمی روی آورد، از اینرو دعوت معاون فرماندار سیاسی
کربلا را برای تصدی امر
قضاوت آن شهر در ۱۳۳۷ ق نپذیرفت. کمتر از دو سال پس از استیلای انگلیس بر عراق و به سبب
تحقیر و بدرفتاری و سخت گیری نیروهای انگلیسی،
خشم و
نفرت از آنها سراسر شهرهای شیعه نشین را فراگرفت. در آن
زمان وی به همراه شیخ محمدرضا شیرازی، سازمان سری «الجمعیه الوطنیه الاسلامیه» (جمعیت نهضت اسلامی) را ایجاد کرد. هدف این گروه بیرون راندن اشغالگران و
استقلال عراق بود. در شب نیمه
شعبان ۱۳۳۸ ق، جلسه سری مهمیجهت تصمیم گیری در مورد
تاریخ شروع و شیوه مبارزه با نیروهای اشغالگر انگلیسی در کربلا تشکیل شد که در آن شهرستانی، سیدابوالقاسم کاشانی، عبدالکریم جزایری، و علمای دیگر شرکت داشتند. وی همچنین جزو اعضای شورای سری انقلاب بود که
میرزا محمد تقی شیرازی آن را برای سازماندهی انقلاب ایجاد کرده بود.
بعد از اینکه قیام مردم عراق با یورش
عشایر رُمَیثه به نیروهای اشغالگر انگلیسی آغاز شد، میرزای شیرازی، سیدهبه الدین شهرستانی و میرزا احمد خراسانی را به بغداد اعزام کرد تا با ویلسون، حاکم انگلیس عراق مذاکره کرده و او را به پیشنهاد
آتش بس متقاعد سازند. اما چون ویلسون حاضر به پذیرش پیشنهادهای میرزا نشده، شعلههای قیام و
انقلاب از کربلا گذشت و بیشتر نقاط عراق را فراگرفت. در این هنگام رسیدگی به وضعیت جبهههای گوناگون، یافتن شیوههای مطمئنتر و سریعتر پیروزی، بررسی دلایل شکستها، رفع کمبودها و تقویت و آماده نگاهداشتن روحیه رزمندگان، همه در زمره وظایف شورای انقلاب و سید هبه الدین جای داشت. مجاهدان رزمنده نیز گزارش فعالیتهای خود را برای او میفرستادند و از وی چاره جویی میکردند.
با وجود تلاش و مجاهدات فراوان اعضای شورای انقلاب و از جمله شهرستانی، اختلافات سنتی عشایر و قبایل که در زمان
حیات میرزای شیرازی فروکش کرده بود پس از درگذشت نابهنگام وی بار دیگر شعلهور گردید. بدین ترتیب از یک سو شکاف میان عشایر و از سوی دیگر طولانی شدن نبرد و فشار روزافزون نظامی، سیاسی و اقتصادی انگلیسیها، وضع مجاهدان و سرنوشت ایام را به تیرگی میکشاند. از اینرو شهرستانی برای جلوگیری از ناکامی آشکار قیام، در نامهای که به حاکم انگلیسی جدید عراق نوشت، مسئولیت قیام را به گردن ویلسون انداخت و از او خواست تا باب گفتگو و مذاکره را برای یافتن صلحی شرافتمدانه بازکند.
حاکم جدید عراق، شرایطی برای
صلح اعلام کرد که از جمله آن تسلیم هفده نفر از رهبران انقلاب به مقامات انگلیسی بود که از جمله آنها سید هبه الدین شهرستانی، سیدابوالقاسم کاشانی، سیدحسین قزوینی، شیخ محمد خالصی زاده و … بودند و بدین ترتیب شهرستانی و چند تن دیگر توسط عوامل وابسته دستگیر و تسلیم مقامات انگلیسی شدند. شهرستانی به
اتهام شرکت در رهبری
قیام به
اعدام محکوم شد، اما با صدور فرمان
عفو عمومی، پس از نه ماه
اسارت، در ۱۳۳۹ ق آزاد گردید.
اندکی بعد که فیصل از سوی انگلیسیها به پادشاهی عراق رسید، در صدد برآمد تا برای کسب وجهه و
اعتماد عمومی از افراد خوشنام برای اداره امور کشور دعوت به عمل آورد. از اینرو سه ماه پس از آزادی شهرستانی، به وی پیشنهاد رکد تا وزارت معارف را بر عهده گیرد. وی نیز پس از مشورت با علمای برجسته و اصرار آنان، این سمت را پذیرفت.
شهرستانی در طول مدت کوتاه وزارتش (یازده ماه) دست به اقدامات مهمیزد، از جمله وزارت معارف را از وجود مستشاران انگلیسی پاکسازی کرد و به جای آنه از کارشناسان عراقی استفاده نمود، دانشجویان بسیاری را برای ادامه آموزش به
سوریه و کشورهای پیشرفته اعزام کرد؛ برای عشایر مدارس سیار به وجود آورد؛ مبلغ سیصد هزار روپیه کمک از سرمایه داران عراقی برای ساخت و تجهیز مدارس گردآوری نمود، کشور را به پنج منطقه آموزشی
تقسیم کرد و اصول تدریس را به شکلی نو دگرگون ساخت و دستور داد تا
نماز جماعت در سراسر مدارس و با شرکت همه دانش آموزان و معلمان برگزار شود. اقدامات اساسی شهرستانی با مخالفت عوامل انگلیسی روبرو گردید. از اینرو او پس از یازده ماه خدمت صادقانه در ۲۰
ذیحجه ۱۳۴۰ ق استعفا داد.
وی مدتی بعد به ریاست دیوان عالی تمییز منصوب شد. وی در این سمت چندین سال انجام وظیفه کرد و به کارهای مهمیدست زد. گزینش
قضات شایسته و گسیل آنها به مناطق گوناگون، تلاش برای سازماندهی دادگاههای شرعی و پیوند آنها با دیوان عالی، تبیین احکام و تنظیم قوانین لازم رد شیوه دادرسی، بخشی از اقدامات او در این مدت بود.
همزمان با آغاز این مسئولیت در ۱۳۴۲ ق، به بیماری
چشم گرفتار شد که پس از دو بار عمل جراحی سرانجام در ۱۳۴۹ ق بیناییش را از دست داد، اما این حادثه به معنای پایان تلاشهای وی نبود. در ۱۳۵۳ ق او از دیوان عالی تمییز استعفا کرد و به نمایندگی مردم استان بغداد روانه مجلس شورای ملی شد، اما مجلس پس از چند ماه منحل گردید.
شهرستانی کتابخانه بزرگی در صحن شریف
کاظمین به نام «مکتبه الجوادین العامه» بنا نهاد و کتابخانه شخصی خود را نیز بدانجا انتقال داد. آن مکان علاوه بر آنکه کتابخانه عمومیبود، محل کار وی نیز به شمار میرفت و بسیاری از شخصیتها ا وی در آنجا دیدار میکردند و او به پرسشهای رسیده درباره مسائل گوناگون پاسخ میگفت و در عین حال به کمک دیگران کتاب میخواند و تألیف و تصنیف مینمود. در ۱۳۲۶ ش و در دوران
مرجعیت تامه
آیت الله بروجردی، شهرستانی در پاسخ به استفتایی، بر لزوم اجرای اصل دوم متمم
قانون اساسی تأکید ورزید.
[ویرایش]
وی در ۱۳۸۶ ق
بیمار گردید و پس از مدتی در
شب دوشنبه ۲۶
شوال ۱۳۸۶ ق درگذشت. پیکر او پس از
تشییع پرشکوه مردم، در جوار بارگاه
امام موسی کاظم (علیهالسّلام) و
امام جواد (علیهالسّلام) به
خاک سپرده شد.
[ویرایش]
سید هبه الدین شهرستانی با وجود مشاغل اداری و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی به تألیف و تصنیف در اغلب رشتههای علوم و فنون اسلامیاشتغال داشت و بیش از صد جلد کتاب به زبانهای عربی و فارسی بر جای گذارد. از جمله آثار او میتوان از این کتابها نام برد: رواشح الفیوض فی علم العروض؛ فغان اسلام (فارسی)؛ تحریم نقل الجنائز المتغیره؛ اضرارالتدخین، الهیئه و الاسلام،التنبه فی حرمه التشبیه بین النساء و الرجال، مواهب المشاهد فی واجبات العقاید، فیض الباری فی تهذیب منظومه السبزواری، منهاج الحاج، نهضه الحسین (ع)،توحید اهل التوحید، المعارف العالیه المدارس الراقیه، تفسیر سوره الواقعه، ما هو نهج البلاغه، المعجزه الخالده، الدلائل و المسائل، ثقات الرواه، ذوالقرنین و سد یأجوج و مأجوج؛ وجوب صلاه الجمعه، وظایف زنان (فارسی).
[ویرایش]
[ویرایش]
دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ اسلام، فرهنگنامه علمای مجاهد، برگرفته از مقاله «سیدهبةالدین شهرستانی».