• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

روح در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آنچه از کلمه «روح» در علوم مختلف اراده می شود متفاوت بوده و این واژه در هر علمی چه در علوم قدیمه و چه علوم جدید معنای اصطلاحی خاص خود را دارد .




در اصطلاح قرآنی نیز معنایی خاصی از آن مورد نظر است که در ضمن تعبیرات متفاوتی به کار برده شده است، از جمله: کلمه «الروح»، به طورمطلق، «روحی»، «روحٌ مِنه»، «روح الامین»، «روح القدس»



یکی از آیات مهمی که در قرآن کریم اشارِِه اجمالی به ماهیت روح دارد این آیه شریفه است: «یسألونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً»؛
از تو در باره روح می پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است و جز اندکی از علم آن به شما داده نشده است.
در مورد این که در این آیه کدام یک از معانی روح مراد بوده است، نخست احتمالاتی مطرح می شود؛ همچون روح حیوانی، روح انسانی (نفس ناطقه)، روح القدس یا جبرئیل و روح به معنای مخلوقی برتر از ملائکه، اما آنچه مسلم است شناخت روح حیوانی که در علم طب از آن بحث می شود نمی تواند منظور این آیه باشد؛ چرا که شناخت ماهیت آن دور از دسترس علوم نبوده و در طب قدیم و علوم روحی جدید در مورد ماهیت آن مطالب مختلفی ارائه شده است.



همچنین روح را نمی توان همان جبرئیل دانست؛ چرا که کلمه روح غیر از آیه مذکور، در بسیاری از آیات قرآن تکرار شده و به قرینه این که در کنار ملائکه و متمایز از آنها ذکر شده ( الملائکة و الروح) مسلماً امری غیر از ملائکه است و صریح برخی از روایات نیز به این تمایز اشاره دارد.



علامه طباطبائی در باره چیستی روح در آیه “یسئلونک عن الروح……” می گوید: روح ظاهراٌ خلقی است بسیار وسیع تر از جبرئیل و غیر جبرائیل.در این جا به برخی از روایاتی که دلالت دارد بر این که روح غیر از ملائکه و غیر از جبرئیل است اشاره می شود:
۱- «اتی رجل امیر المومنین (ع) یسأله عن الروح الیس هو جبرئیل فقال له امیر المومنین (ع): جبرئیل من الملائکه و الروح غیر جبرئیل؛
[۱۲] کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۷۴، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵٫
فردی نزد حضرت علی (ع) آمد و پرسید: آیا روح همان جبرئیل نیست، حضرت فرمودند: جبرئیل از ملائکه است و روح غیر از جبرئیل است.
۲- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع ) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ وَ هُوَ مِنَ الْمَلَکُوتِ”؛
[۱۳] کافی، ج۱، ص۲۷۳٫
ابی بصیر از امام صادق (ع) در مورد قول خداوند که می فرماید: یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی” سوال کردند؛ حضرت فرمودند: خلقی است اعظم از جبرائیل و میکائیل که همراه با رسول الله (ص) بود و با ائمه همراه است و از عالم ملکوت است.
با این حال در برخی آیات می بینیم که جبرئیل را روح الامین معرفی کرده، ولی وجه جمع این دو مطلب همچنان که علامه طباطبائی نیز به آن تذکر داده است؛ از اشارات قرآن قابل استنباط است و آن این که جبرئیل و ملائکه حاملان و ناقلان روح هستند و روح را در تنزلات و ترقیات خود، همراهی می کنند و به همین لحاظ روح به وجهی ملازم ملائکه و جبرئیل است و به وجهی جدای از آنها است.
[۱۴] طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ۱۳، ص ۱۷۱- ۱۷۲، جامعه مدرسین، قم، ۱۳۷۴٫






در مورد ماهیت و حقیقت این روح، خدای سبحان در آیه مذکور با بیانی اجمالی چنین فرموده است: «قل الروح من امر ربی»؛ بگو روح از امر پروردگار من است. برای این که ماهیت امر الاهی برای ما روشن شود می توان به برخی از آیات رجوع کرد از جمله آیه:
«انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون»
امر او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند تنها به آن می گوید موجود باش آن نیز بی درنگ موجود می شود.
از نظر علامه طباطبائی در تفسیر المیزان این آیه نشان می دهد روح که از سنخ امر خداوند است منسوب به ذات بوده و از آن جا که «امر الاهی» عبارت است از: کلمه «کن» که همان کلمه ایجادی است و اشاره به فعل مختص ذات خدا دارد، از همین رو روح نیز که از سنخ امر الاهی است به مقیاس زمان و مکان و هیچ خصیصه مادی دیگری اندازه گیری نمی شود.
[۱۶] المیزان، ج ۱، ص ۵۲۸- ۵۲۹٫





این روح در قرآن با تعبیرات مختلفی توصیف شده است؛ یکی این که به تنهایی و به طور مطلق ذکر شده؛ مانند آیه مذکور. همچنین گاهی با ملائکه همراه است و گاهی آن حقیقتی است که در عموم آدمیان نفخ و دمیده می شود و گاهی آن حقیقتی است که مومنان را همراهی و تأیید می کند و گاهی دیگر، آن حقیقتی است که انبیا با وی در تماس هستند.
به طور کلی در مورد ماهیت روح همین اندازه می توان گفت که حقیقتی مجردواز سنخ امر خداوند است، ولی درک چگونگی این امر ربوبی و مراتب آن نیاز به علمی شهودی دارد و از اسرار مکاشفه محسوب می شود و چون اکثر مردم فاقد چنین ادراکی هستند، لذا سخن گفتن در این مورد باعث حیرت عقول بوده و شاید باعث ضلالت نیز باشد. بنابراین، تفصیل بیشتر در مورد شناخت روح در ظاهر قرآن مطرح نشده است.از این رو نباید گمان کرد که خود پیامبر از این علم بی بهره بوده، همچنان که شناخت ماهیت روح بنور کشف و یقین، جزو مقامات عارفان بوده و بیان اسرار آن برای کسانی که محجوب از این علوم هستند، دارای فایده ای عملی نخواهد بود.
[۱۷] مرآت الاکوان (تحریر شرح هدایه ملاصدرا)، ص۳۶٫
و اما معنای جمله «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا»، این است که آنچه بهره علمای ظاهر در این مسئله بوده تنها اندکی از بسیار است و حقیقت روح امری فراتر بوده و پی بردن به آن جز از طریق علوم کشفی امکان پذیر نیست.



بنابراین، روح، حقیقتی ورای زمان و مکان و سایر خواص مادی است، لذا قابل ادراک حسی و رؤیت ظاهری نخواهد بود، هرچند مکاشفه و شهود قلبی حقیقت روح برای معصومین امکان پذیر است و شاید عرفای واصل نیز اجمالا از این شهود بر خوردار باشند و منافاتی با
تجرد روح ندارد.


 
۱. سوره اسراء،آیه۸۵    
۲. سوره حجر،آیه ۲۹    
۳. سوره ص،آیه۷۲    
۴. سوره مجادله،آیه۲۲    
۵. سوره نساء،آیه ۱۷۱    
۶. سوره شعراء،آیه ۱۹۳    
۷. سوره بقره،آیه ۸۷    
۸. سوره بقره،آیه۲۵۳    
۹. سوره مائده،آیه ۱۱۰    
۱۰. سوره نحل،آیه ۱۰۲    
۱۱. سوره اسراء،آیه۸۵    
۱۲. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۷۴، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵٫
۱۳. کافی، ج۱، ص۲۷۳٫
۱۴. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ۱۳، ص ۱۷۱- ۱۷۲، جامعه مدرسین، قم، ۱۳۷۴٫
۱۵. سوره یس،آیه۸۲    
۱۶. المیزان، ج ۱، ص ۵۲۸- ۵۲۹٫
۱۷. مرآت الاکوان (تحریر شرح هدایه ملاصدرا)، ص۳۶٫



اسلام پدیا    


رده‌های این صفحه : تفسیر | قرآن شناسی | واژگان قرآنی




جعبه ابزار