• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تکفین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کفن کردن میّت را تَکفین گویند و از آن در باب طهارت سخن رفته است.



تکفین، دومین مرحله از مراحل تجهیز میّت و عبارت است از پوشاندن [[|میّت]] با کیفیتی ویژه پیش از دفن.


تکفین، واجب کفایی است؛ از این‌رو اقدام بر آن، بر همه مسلمانان واجب است و اگر کسی اقدام کرد از دیگران ساقط می‌شود.
تکفین از اعمال عبادی نیست؛ از این‌رو در صحّت آن قصد قربت شرط نمی‌باشد.
برخی از روی احتیاط، آن را لازم دانسته‌اند.


چند گروه پس از مردن کفن نمی‌شوند:
۱. کسی که در میدان جنگ در راه خدا کشته شود.
۲. کسی که به قصاص یا رجم و یا ـ به نظر برخی ـ هر حدّی کشته شود. چنین شخصی قبل از اجرای حد، امر به غسل کردن و پوشیدن کفن می‌شود، سپس حکم قصاص یا حد بر او جاری می‌گردد.
۳. جنین سقط شده‌ای که کمتر از چهار ماه دارد، که در پارچه‌ای پیچیده و دفن می‌شود.
۴. عضو جدا شده از میّت که تنها گوشت یا پوستِ بدون استخوان است. این نیز ـ بنابر آنچه از مشهور نقل شده ـ در پارچه‌ای پیچیده و دفن می‌شود.
اگر تکه جدا شده همراه استخوان و از غیر سینه میّت باشد در وجوب تکفین آن و یا پیچیدن در پارچه اختلاف است.
و چنانچه همراه با سینه یا سینه به تنهایی یا بعض سینه مشتمل بر قلب یا استخوان سینه باشد تکفین آن واجب است. البتّه در وجوب تکفین به هر سه تکه (لنگ، پیراهن و سرتاسری) یا کفایت دو تکه آخری اختلاف است.
برخی گفته‌اند: ظاهر کلمات فقها آن است که استخوانِ تنها، در احکام یادشده همچون عضو با استخوان است.


قطعات کفن به واجب و مستحب تقسیم می‌شود.

۴.۱ - قطعات واجب کفن

تکفین میّت ـ اعم از مرد و زن ـ به سه تکه پارچه (لنگ، پیراهن و سرتاسری) واجب است.
[۱۸] عاملی، محمد بن مکی، القواعد و الفوائد، ج۱، ص۲۲۶.
بعضی قدما تنها پارچه سرتاسری را واجب دانسته‌اند.
وجوب سه قطعه یادشده در فرض امکان دسترسی به آن است. در حال ضرورت، کمتر از آن، بلکه یک قطعه نیز کفایت می‌کند.

۴.۱.۱ - لنگ

لنگ(مئزر) بنابر مشهور یکی از سه قطعه واجب است.
تعاریف مختلف ذیل از مفهوم لنگ در کلمات فقها بیانگر اختلاف نظرات در این زمینه است.
ـ پارچه‌ای که به نظر عرف لنگ نامیده شود.
ـ پارچه‌ای که از ناف تا زانوی میّت را بپوشاند.
ـ پارچه‌ای که مابین ناف و زانو را بپوشاند.
ـ پارچه‌ای که از ناف تا مقداری از ساق پا را بپوشاند.
البتّه مستحب است لنگ به اندازه‌ای باشد که سینه تا قدم یا مابین سینه و قدم و یا از سینه تا ساق پا را بپوشاند.

۴.۱.۲ - پیراهن

پیراهن (قمیص)از دیدگاه مشهور از قطعات واجب کفن است. برخی بین آن و پارچه سرتاسری قائل به تخییر شده‌اند.
در پیراهن، صدق عرفی ـ بجز مصادیق نادر آن ـ کفایت می‌کند. گروهی آن را از لحاظ طول به پارچه‌ای تعریف کرده‌اند که شانه تا نصف ساق را بپوشاند.

۴.۱.۳ - سرتاسری

سرتاسری (اِزار) مراد از ازار پارچه‌ای است که همه بدن میّت را بپوشاند. در وجوب یا استحباب درازی ازار به اندازه بستن دو طرف، اختلاف است.
از نظر برخی در پهنا نیز واجب است به اندازه‌ای باشد که یک طرف پارچه بر روی طرف دیگر قرار گیرد.

۴.۲ - قطعات مستحب کفن



۴.۲.۱ - خرقه

خرقه؛ پارچه‌ای به طول سه و نیم ذراع و عرض یک یا یک و نیم وجب جهت پیچیدن رانهای میّت با آن؛ به این ترتیب که دو طرف پارچه به کمر میّت گره زده و رانها تا زانو با آن محکم پیچیده می‌شود. مستحب است پیش از آن، مقداری پنبه میان کپل و بر روی آن قرار داده شود.

۴.۱.۳ - سرتاسری

سرتاسری؛ سرتاسریِ مستحب بر روی سرتاسری واجب قرار داده می‌شود و مستحب است از بُرد یمانی باشد.

۴.۲.۳ - عِمامه

عِمامه برای میّت مرد؛ کیفیت آن بدین گونه است که از وسط پارچه بر سر میّت پیچیده، سپس دو طرف آن از زیر چانه گذرانده و بر سینه میّت انداخته می‌شود.

۴.۲.۴ - مقنعه یا روسری

مقنعه یا روسری برای میّت زنو نیز پارچه‌ای که بر پستانها پیچیده و در پشت گره زده می‌شود.
[۳۶] جامع عباسی، ص۲۱.



کیفیت تکفین بنابر مشهور چنین است: نخست، لنگ؛ سپس پیراهن، بالای آن و در پایان، پارچه سرتاسری بر روی پیراهن و لنگ قرار داده می‌شود.




۶.۱ - ساتر بودن

کفن نباید به اندازه‌ای نازک باشد که بدن میّت از زیر آن پیدا باشد؛ لیکن در اشتراط ساتر بودن هر یک از سه قطعه یا کفایت حصول ستر به مجموع، اختلاف است.

۶.۲ - مباح بودن

تکفین میّت با پارچه غصبی حتی در حال ضرورت، حرام و غیر مجزی است.

۶.۳ - پاک بودن

کفن کردن میّت با پارچه نجس صحیح نیست و در صورت نجس شدن کفن، تطهیر آن واجب است.

۶.۴ - از حریر خالص نبودن

کفن کردن میّت ـ حتی زن و کودک ـ در حریر خالص جایز نیست
و اگر موادّ غیر ابریشم آن بیشتر از ابریشم باشد، صحیح و جایز است.

۶.۵ - صحیح بودن نماز در آن برای مرد

برخی، صحّت نماز در جنس کفن را برای مرد، شرط کفن دانسته و بر آن ادعای اجماع کرده‌اند ولی بسیاری بر همان شرط چهارم اکتفا نموده و متعرّض شرط پنجم نشده‌اند.
بنابر اعتبار شرط پنجم، کفن کردن در پارچه زرباف و نیز پارچه تهیّه شده از حیوان حرام گوشت صحیح نیست.

۶.۶ - صدق عنوان جامه و لباس بر آن

کفن باید مصداق جامه و لباس باشد؛ بدین جهت، کفن کردن میّت در پوست حیوان، هرچند حلال گوشت صحیح نیست.
برخی گفته‌اند: در صورت صدق جامه بر پوست حیوان حلال گوشت، تکفین با آن جایز است.


۱. تهیّه کردن آن پیش از مرگ.
۲. از جنس مرغوب و پنبه و سفید و نیز از پارچه‌ای باشد که میّت در آن احرام بسته یا نماز خوانده است.
۳. نوشتن نام میّت و پدر او و شهادت به توحید، رسالت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و امامت امامان علیهم السّلام و حق بودن قیامت و ثواب و عقاب در حاشیه قطعات کفن.
۴. نوشتن آیات قرآن، دعای جوشن کبیر، جوشن صغیر و حدیث معروف سلسلة الذّهب بر آن.


قرار دادن آستین و دکمه برای آن؛ سیاه و کثیف بودن؛ از کتان بودن هرچند به طور مخلوط؛ مخلوط بودن به ابریشم؛ دوخته بودن؛ چانه زدن در قیمت کفن هنگام خریدن، نوشتن بر آن با رنگ سیاه و بریدن کفن با آهن یا فولاد.
[۵۷] جامع عباسی، ص۲۱.



هزینه مقدار واجب کفن پیش از پرداخت بدهیها و وصایای میّت از اصل ترکه او برداشته می‌شود. در اینکه حکم مقدار افزون بر واجب (قطعات مستحب)، همچون قطعات واجب است یا نیاز به اجازه ورثه دارد، دیدگاهها متفاوت است.
در فرض تعلّق حقّ دیگری به عین ترکه میّت ـ مانند مال مُفَلَّس و مال رهنی ـ در تقدّم حق، یا کفن اختلاف است.
در صورت عدم کفایت ترکه میّت برای تهیّه کفن، تأمین آن بر مسلمانان واجب نیست. برخی گفته‌اند: با وجود بیت المال واجب است کفن از آن منبع تهیّه شود.
هزینه کفن زن بر عهده شوهر است. بعضی آن را به همسر دائمی و بعض دیگر به همسر غیر ناشزه اختصاص داده‌اند. البتّه حکم یادشده مشروط به هم‌زمان نبودن فوت زن و شوهر و تمکن مالی شوهر و متعلّق حقّ دیگری نبودن مال او ـ مانند حقّ رهن ـ است.
برخی به جای شرط تمکن مالی، عسر و حرج نداشتن تهیّه کفن برای شوهر ـ هرچند با قرض کردن ـ را شرط دانسته‌اند. برخی، نیز محجور نبودن شوهر به سبب تفلیس و وصیّت نکردن زن به تهیّه کفن از مال خود را از شرایط وجوب تأمین کفن وی بر شوهر شمرده‌اند.
بعضی، سقوط هزینه کفن از ذمّه شوهر در فرض دوم (وصیّت زن به تهیّه کفن از مال خود) را مشروط به عمل به وصیّت دانسته‌اند.


۱. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۳۰.    
۲. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۵۸.    
۳. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۵۹.    
۴. طباطبایی حکیم، محسن، مستمسک العروة، ج۴، ص۱۵۳.    
۵. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۶۴.    
۶. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۹۱.    
۷. قمی، ابوالقاسم، غنائم الایّام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۳، ص۳۹۷.    
۸. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۴۱.    
۹. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۳، ص۴۲۸.    
۱۰. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۱۵-۱۱۴.    
۱۱. طباطبایی حکیم، محسن، مستمسک العروة، ج۴، ص۱۱۲.    
۱۲. طباطبایی حکیم، محسن، مستمسک العروة، ج۴، ص۱۱۲-۱۱۴.    
۱۳. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۰۶-۱۰۴.    
۱۴. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۰۴-۱۱۰.    
۱۵. طباطبایی حکیم، محسن، مستمسک العروة، ج۴، ص۱۱۷-۱۱۴.    
۱۶. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۰۷.    
۱۷. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۵۸.    
۱۸. عاملی، محمد بن مکی، القواعد و الفوائد، ج۱، ص۲۲۶.
۱۹. دیلمی، حمزة بن عبدالعزیز، المراسم العلویة، ص۴۸-۴۷.    
۲۰. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۶۸.    
۲۱. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۶۰.    
۲۲. طباطبایی حکیم، محسن، مستمسک العروة، ج۴، ص۱۴۸.    
۲۳. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۶۱-۱۶۰.    
۲۴. طباطبایی حکیم، محسن، مستمسک العروة، ج۴، ص۱۵۱.    
۲۵. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۶۵.    
۲۶. طباطبایی حکیم، محسن، مستمسک العروة، ج۴، ص۱۵۱.    
۲۷. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهرالکلام، ج۴، ص۱۶۵.    
۲۸. طباطبایی حکیم، محسن، مستمسک العروة، ج۴، ص۱۵۲-۱۵۱.    
۲۹. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۶۷.    
۳۰. طباطبایی، علی، ریاض المسائل، ج۲، ص۱۷۰.    
۳۱. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۰۵-۲۰۱.    
۳۲. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۷۴.    
۳۳. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۰۹-۲۰۷.    
۳۴. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۱۶.    
۳۵. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۱۰.    
۳۶. جامع عباسی، ص۲۱.
۳۷. طباطبایی، علی، ریاض المسائل، ج۲، ص۱۷۴.    
۳۸. نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۳، ص۲۰۲.    
۳۹. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۹۷.    
۴۰. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۶۴.    
۴۱. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۷۳-۱۷۲.    
۴۲. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۶۹.    
۴۳. خمینی، روح الله، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۷۳.    
۴۴. خویی، ابوالقاسم، التنقیح، ج۸، ص۳۴۶.    
۴۵. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۵۳-۲۵۱.    
۴۶. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۶۹.    
۴۷. عاملی جبعی، علی بن احمد، مسالک الافهام، ج۱، ص۸۹.    
۴۸. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۶۶.    
۴۹. عاملی جبعی، علی بن احمد، روض الجنان، ص۱۰۳.    
۵۰. محقق اصفهانی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۲، ص۲۶۰.    
۵۱. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۷۱-۱۷۰.    
۵۲. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۷۱-۱۷۲.    
۵۳. توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص۳۲۹، م۵۸۱.    
۵۴. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۷۵-۷۸.    
۵۵. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۲، ص۲۷۶     .
۵۶. تبریزی، جواد، صراط النجاة، ج۲، ص۶۱.    
۵۷. جامع عباسی، ص۲۱.
۵۸. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۷۸.    
۵۹. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۷۱.    
۶۰. طباطبایی حکیم، محسن، مستمسک العروة، ج۴، ص۱۵۲.    
۶۱. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۷۲.    
۶۲. طباطبایی حکیم، محسن، مستمسک العروة، ج۴، ص۱۷۷-۱۷۶.    
۶۳. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۶۰-۲۵۹.    
۶۴. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۶۲-۲۶۰.    
۶۵. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۶۶-۶۸.    
۶۶. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۵۳-۲۵۸.    



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۲، ص۶۰۳.    


رده‌های این صفحه : احکام اموات | فقه




جعبه ابزار