تحریم تنباکو
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تنباکو،
نهضت، عنوان جنبش سراسری مردم
ایران به رهبری
علمای دینی برای مخالفت با قرارداد واگذاری امتیاز انحصار بازرگانی توتون و تنباکو به یک شرکت انگلیسی، که آن را به
قیام و نهضت تنباکوی ایران نامگذاری کردهاند.
[ویرایش]
در سدۀ ۱۳ق/۱۹م، ایران صحنۀ رقابتهای سیاسی و اقتصادی میان دو دولت روسیه تزاری و بریتانیا بود. هر یک از دو
دولت نیرومند میکوشیدند با گرفتن امتیازها و انحصارهای گوناگون نفوذ خود را در
ایران گسترش دهند.
از جملۀ این امتیازات، انحصار بازرگانی توتون و
تنباکو بود که به عرصهای برای ابراز نارضایی عمومی از دستگاه
حکومت، و مخالفت اصولی
علمای دینی با نفوذ بیگانگان تبدیل شد. کشت توتون و تنباکو و استعمال
دخانیات در ایران از دوران
شاه عباس صفوی آغاز شد.
و کمکم به حدی رواج یافت که در
زمان قاجار کالایی پرمصرف محسوب میشد.
آنتوان کتابچی
و
محمدحسنخان اعتمادالسلطنه اولین کسانی بودند که برای ایجاد محل درآمدی جدید برای دولت به فکر استفاده از انحصار دخانیات افتادند.
در ۱۳۰۳ق، اعتمادالسلطنه آییننامهای در ۹ ماده برای تنظیم تجارت توتون و تنباکو تنظیم و پیشنهاد کرد.
و اظهار داشت که دولت در برابر تعهداتش به خارجیان، دارندگان امتیاز راه آهن، بانک و جز آنها به جای «معادن و سایر سرچشمههای تمول حالیه» از «انحصار تنباکو که دخل هوایی است» استفاده کند.
اعتمادالسلطنه سال بعد نیز آییننامۀ مفصلی برای تجارت توتون و تنباکو تنظیم کرد،
اما به سبب بیمیلی صدراعظم
امینالسلطان و مخالفت علمای دینی که آن را شرعی نمیدانستند، به اجرا درنیامد.
در دوران قـاجـار و کـمـی پـیـش از آن محور عمده حل و فصل مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقـتصادی رژیم حاکم را،
سیاست موازنه منفی و مثبت جلب رضایت دو ابرقدرت روس و انگلیس از طـریـق اعـطـای امـتـیازات و منافع مختلف به آنها تشکیل میداده است، تا جائیکه به عنوان شـیـوهای سهل الوصول برای حفظ و بقای شاه و در برابر تکاثرطلبی استعمارگران بین المللی به کـار گـرفـتـه مـیشد در آن زمان، دو دولت روس و انگلیس نقش تعیینکننده را در دربار شاه داشـتـند که خود به دلیل فقدان پایگاه مردمی دربار بود بینش سیاسی و فرهنگی مردم در سطح نـازلی قرار داشت و از وسایل ارتباطی آن روزگار مانند روزنامهها به نحو قابل توجهی برخوردار نـبـودنـد و غالبا در اثر تبلیغات انحرافی رژیم شاه، تصور میکردند که دیگر شاهان جهان تابع شاه ایران هستند! مدتی پیش از انعقاد قرارداد امتیاز تنباکو عهدنامه رویتر در تاریخ جمادی الاولی ۱۲۸۹ هـ ق (۱۸۷۲ م) بـا بـارون ژولیوس دورویترانگلیسی که رشوههای کلان به شاه و صدر اعـظـم وی
مشیرالدوله سپهسالار پرداخته بود، صورت گرفت در وصف ننگین بودن این عـهـدنـامه همین بس که به اعطای سند مالکیت ایران معروف گشت و لرد کرزن، آن را بخشش از طرف ایران خواند شاه و سپهسالار پس از این بخشش و با پولی که به عنوان
رشوه از رویتر گرفتند در سال ۱۲۹۰ ه ق از طریق روسیه به فرنگ رفتند ولی در پایتخت
روسیه بااعتراض شـدیـد دولـت تـزاری نـسبت به این عهدنامه روبرو شدند که دنباله این سفر به اعطای امتیازات دیگری به روسیه منجر شد.
[ویرایش]
در سفر سوم
ناصرالدین شاه به اروپا (۱۳۰۷ق/۱۸۹۰م) با وساطت سرهنری درامند۱ ولف، (Drummond.۱) وزیر مختار انگلستان در ایران، مذاکراتی میان شاه و امینالسلطان با ماژور جرالد تالبوت دربارۀ امتیاز تجارت توتون و تنباکو صورت گرفت.
ظاهراً تالبوت دربارۀ منافع تجارت توتون و تنباکو در ایران اطلاعاتی از اعتمادالسلطنه کسب کرده بود.
باید گفت که در این دوره افزایش تولید و صادرات توتون و تنباکو در ایران توجه خارجیان را به خود جلب کرده بود.
پس از بازگشت ناصرالدین شاه به ایران، تالبوت به
تهران آمد و با پرداخت ۲۵ هزار لیره به ناصرالدین شاه در ۲۸
رجب ۱۳۰۷ق/۲۰ مارس ۱۸۹۰م قراردادی در ۱۵ فصل به امضای او رساند.
این قرارداد در ایران به
قرارداد رژی، و شرکت عامل آن نیز به کمپانی رژی معروف شد. رژی در زبان فرانسه به معنای انحصار در معاملات بازرگانی است. به موجب این قرارداد که به امضای سرهنری ولف وزیر مختار انگلستان نیز رسید، دولت ایران در برابر دریافت سالانه ۱۵ هزار لیره و یک چهارم سود سالانه، امتیاز کلیۀ معاملات داخلی و خارجی توتون و تنباکو را به مدت ۵۰ سال به تالبوت و شرکایش واگذار کرد. تالبوت برای گرفتن این امتیاز علاوه بر شاه، مبالغی گزاف به صدراعظم و نایبالسلطنه و تنی چند از درباریان داد.
در پاییز ۱۸۹۰م، تالبوت امتیاز خود را به «شرکت شاهنشاهی دخانیات ایران» فروخت.
و ظاهراً در این
معامله سود سرشاری نصیبش شد.
در سوم سپتامبر ۱۸۹۰ سفیر روسیه که از اعطای امتیاز تنباکو آگاه شده بود، در دیدار با امینالسلطان به واگذاری این امتیاز اعتراض کرد و آنرا مغایر با
عهدنامه ترکمنچای دانست.
در نوامبر همان سال روزنامۀ فارسی زبان اختر که در استانبول منتشر میشد. در مقالهای مفصل از واگذاری امتیاز تنباکو انتقاد کرد و ضمن مقایسۀ آن با رژی عثمانی مدعی شد که در این قرارداد منافع ایران آنطور که باید در نظر گرفته نشده است.
همین روزنامه در ۱۳ ژانویۀ ۱۸۹۱ پا را فراتر نهاد و در مقالهای انتقادی ضمن سخن از امتیازات گوناگونی که تا آن زمان به خارجیان داده شده بود، اعلام کرد «حقوق هیچ مملکت و ملتی بدین پایه رایگان فروخته نمیشود.»
[ویرایش]
نارضایی گستردۀ همگانی از شاه و دولتمردان در ایران
و نیز مخالفت بسیاری از اصلاحطلبان و بازرگانان با امتیازاتی که به خارجیان داده شده بود، موجب
تحرک و تمرکز آنان بر قضیۀ تنباکو به عنوان پدیدهای که «بیش از هر امر دیگری ایرانیان را میشوراند و بر سر آن، مخالفت با دولت را آسانتر و با دامنۀ وسیعتری» میتوانست برانگیزد، شد.
در ۲۳ فوریۀ ۱۸۹۱ امینالدوله به نمایندگی از طرف بازرگانان با شاه دیدار کرد و مخالفت آنان را با امتیاز تنباکو به وی اطلاع داد.
در همین وقت شبنامهای در مساجد و مدارس تهران منتشر شد که به گفتۀ
عباس میرزا ملکآرا، برادر شاه، مضمون آن «ترغیب و تشجیع مردم بود به خروج کردن و خلع نمودن شاه از مقام سلطنت.»
گفتهاند این همان اعلامیهای بود که در آن آشکارا به
انتقاد از اعطای امتیازات گوناگون به خارجیان از جمله امتیاز تنباکو پرداخته، و همۀ طبقات مردم را به قیام در برابر شرایط موجود دعوت کرده بود.
شاه دست
سیدجمالالدین اسدآبادی را که با مخالفان و اصلاحطلبان سر و سری داشت. در این کار دید و فرمان داد او را که از بیم دولت در
حرم عبدالعظیم بست نشستـه بود. بهشکلی مفتضحانه از ایران اخراج کنند.
سیدجمالالدین پس از خروج از ایران، نامۀ مفصلی دربارۀ مفاسد و مضار سیاستهای ناصرالدین شاه و امتیازهای اعطایی به خارجیان، به
میرزای شیرازی نوشت.
در ژانویۀ ۱۸۹۱/جمادیالآخر ۱۳۰۸ تالبوت برای اجرای مفاد امتیازنامه وارد ایران شد.
دولت ایران با تأخیری یک ساله
در اولین اطلاعرسانی رسمی برای آگاهی عموم بیانیهای دربارۀ اعطای امتیاز تنباکو و مزایای آن منتشر کرد.
به دنبال آن، بازرگانان نامهای به امینالضرب، تاجر معتبر و مرتبط با شاه و دولت نوشتند و نتایج مصیبتبار این امتیاز را گوشزد کردند.
بجز آن، تجار توسط
امینالدوله، سیاستمدار اصلاحطلب و مخالف امینالسلطان، عرض حالی در اعتراض به رژی تنباکو به ناصرالدین شاه تقدیم کردند.
شاه در ۲۱ فوریۀ ۱۸۹۱ برای بررسی عرض حال بازرگانان شورایی از وزیران تشکیل داد. در این جلسه، وزیران احتمالاً با در نظر گرفتن تمایلات شاه و صدراعظم، عقبنشینی از اجرای قرارداد را نشانۀ ضعف دانستند و خواستار ایستادگی در برابر تجار شدند.
در آوریل همان سال ارنشتاین۱، (۱. Ornstein) مدیر شرکت، وارد تهران شد. شاه و صدراعظم از بیم تحریک مردم به
تالبوت و سپس به
ارنشتاین توصیه کردند که کار خود را با ظرافت و
احتیاط آغاز کنند و در ابتدای امر بر اجرای کامل و دقیق قرارداد اصرار نداشته باشند.
در ۲۸ فوریۀ ۱۸۹۱ در نشریۀ فرانسوی روو دیپلماتیک و سپس در ۷ مارس همان سال در نشریۀ فایننشل استاندارد، نامۀ یک «مقام رسمی مهم ایرانی» به صورت مقالهای دربارۀ امتیاز تنباکو و دیگر امتیازات انحصاری واگذار شده از سوی دولت ایران به انگلستان به چاپ رسید.
در هیچیک از این دو نشریه نام نویسندۀ نامه (یا مقاله) نیامده بود؛ اما نشانههایی که دربارۀ نویسنده داده بودند، جز بر
ناصرالملک صدق نمیکرد.
نویسنده در این نوشته پیشبینی کرده بود که امتیاز تنباکو «در آیندۀ نزدیک موضوع کشمکش خواهد شد.» و «برای دولت ایران هزار و یک گرفتاری پدید خواهد آورد.»
در اواخر رجب ۱۳۰۸/ اوایل مارس ۱۸۹۱ بازرگانان و دستاندرکاران تجارت تنباکو پس از تجمع در مسجد شاه به سوی حرم عبدالعظیم حرکت کردند و در آنجا بست نشستند و در نامهای به شاه نوشتند که مطیع کمپانی انگلیسی نخواهند شد.
تلاشهای تالبوت نیز برای قانع کردن تجار که میگفت خسارتی به آنان وارد نخواهد آمد، به جایی نرسید.
همزمان با نضج گرفتن مخالفت عمومی با قرارداد تنباکو، روزنامۀ قانون به مدیریت میرزا ملکمخان که در لندن چاپ و مخفیانه در ایران منتشر میشد. انتقاد از اوضاع جاری کشور را شدت بخشید و خاطر ناصرالدین شاه را برآشفت.
در اواخر مارس و در آوریل ۱۸۹۱ در تهران و تبریز اعلامیههایی به مخالفت با امتیاز تنباکو و انتقاد از شرایط کشور و اعطای امتیاز به خارجیان منتشر شد.
لحن تند این اعلامیهها بیشباهت به گفتارهای سیدجمالالدین اسدآبادی نبود.
از اینرو شماری از طرفداران وی که مظنون به دست داشتن در چاپ و پخش این اعلامیهها بودند، دستگیر شدند و یک دستگاه ماشین چاپ سنگی که گفته میشد وسیلۀ چاپ و تکثیر اعلامیهها بوده است، نیز از خانۀ یکی از این هواداران کشف و
ضبط شد.
میرزا رضا کرمانی و
حاج سیاح محلاتی در زمرۀ دستگیرشدگان بودند.
به گزارش
کندی، کاردار انگلستان در ایران، در همین ایام که مصادف با
ماه رمضان ۱۳۰۸ بود، روحانیان نیز با استفاده از فرصت به مخالفت با قرارداد تنباکو و مداخلۀ بیگانگان در سرنوشت مسلمانان، بر منابر سخن میگفتند. او در گزارش خود از اینکه این احساسات پرشور بایستی درست در زمانی برانگیخته شود که مدیر رژی تنباکوی ایران به تهران رسیده، و مشغول آماده کردن مقدمات کار است ابراز تأسف میکند.
در این میان شرکت کار خود را آغاز کرد و عمارت بزرگی در باغ ایلخانی برای دفتر مرکزی ساخت. شمار بسیاری مرد و زن اروپایی به عنوان کارکنان شرکت وارد ایران شدند.
در برخی از شهرهای دیگر نیز نمایندگیهای شرکت به مدیریت اروپاییان و کارگزاری اتباع ایرانی گشوده شد.
شرکت رژی در اولین اقدام برای به کار انداختن مفاد امتیاز، اعلام کرد که دارندگان تنباکو باید کالای خود را فقط به شرکت بفروشند؛ و برای متخلفان مجازاتهای سخت مقرر شد. در جریان کار بر سر تعیین قیمت میان فروشندگان و مأموران شرکت کشمکشهایی رخ میداد که منجر به نارضایی مردم میشد.
شرکت مهلتی ۶ ماهه مقرر کرد که از تاریخ ۷ جمادیالاول ۱۳۰۹ق/۹ دسامبر ۱۸۹۱م کلیـۀ عملیات بازرگانی توتون و تنباکو باید با اجازه و زیرنظر او باشد.
رفتار مأموران نیز همواره موجب
ترس و نگرانی و نارضایی مردم میشد.
نخستین درگیری میان مردم و دولت در
شیراز بروز کرد.
سیدعلیاکبر فال اسیری،
مجتهد متنفذ شیراز، بر سر منبر با سخنانی پر شور مردم را برضد رژی برانگیخت. دولت وی را دستگیر (۸ شوال ۱۳۰۸ق/۱۷ مۀ ۱۸۹۱م) و از راه
بوشهر و
بصره به
عتبات عالیات تبعید کرد. فال اسیری در بصره سیدجمالالدین اسدآبادی را دید.
صدور واثقي و اسدآبادی از طریق او نامهای برای میرزای شیرازی
مرجع تقلید شیعیان در
سامرا فرستاد که در آن از واگذاری امتیازهای گوناگون به خارجیان و فروش کشور به دست ناصرالدین شاه سخن رانده، و میرزا را به
قیام برضد این وضع فراخوانده بود.
یک روز پس از اخراج سیدفال اسیری، مردم شیراز بازارها را بستند و خواهان بازگشت وی شدند. اما دولت به خواستۀ آنان اعتنا نکرد. با ورود کارکنان انگلیسی شرکت به شیراز، مردم در حرم شاهچراغ و تلگرافخانه تجمع کردند و خواهان اخراج خارجیان شدند؛ اما اجتماع آنان با تیراندازی سربازان و کشته شدن چند نفر پراکنده شد.
پس از شیراز دامنۀ آشوب به
تبریز کشیده شد. شهر تبریز به سبب حضور شمار بسیاری از تجار تنباکو، آشنایی مردم با اوضاع روسیه و
عثمانی، نفوذ فراوان علمای دینی و قرار داشتن شهر در منطقۀ نفوذ روسیه، کانون مناسبی برای قیام برضد رژی بود.
مخالفت با رژی در تبریز آهنگی جدی و تند داشت. در ۱۲ مه
حاج میرزا جواد آقا، مجتهد با نفوذ تبریز، بر سر
منبر به مخالفت با امتیاز رژی سخن گفت و
مسلمانان را از همکاری با کارگزاران شرکت برحذر داشت.
در اوایل
محرم ۱۳۰۹ پس از آنکه شرکت با انتشار اعلانی رسمی کار خود را در تبریز آغاز کرد، اعلامیهی تهدیدآمیز در شهر پخش شد که در آن علاوه بر اروپاییان مقیم تبریز، کسانی که با کمپانی معامله میکردند و کسانی از
علما که با نهضت همراهی نمیکردند،
تهدید به
قتل شده بودند؛ و
روز عاشورا روز شورش اعلام شده بود.
به دنبال این اعلامیه بسیاری از مردم تبریز مسلح شدند.
آقا میرزا جواد مجتهد
روز تاسوعا مردم را به آرامش دعوت کرد و از آنان خواست عریضهای به شاه بنویسند و لغو رژی را از او بخواهند.
او خود نیز پس از مشورت با امیر نظام، پیشکار آذربایجان در تلگرامی به ناصرالدین شاه خاطرنشان کرد که تمام مردم آذربایجان با رژی مخالفاند و در صورت اصرار بر اجرای قرارداد، او نمیتواند جلوی مردم را بگیرد.
به گزارش نمایندۀ سیاسی انگلستان در تبریز، آنچه آتش مخافت را در تبریز دامن میزد، نامههایی بود که از طرف علمای تهران و دیگر جاها به تبریز رسیده بود و در آنها گفته شده بود که «برای محو رژی همۀ امیدها به مردم آذربایجان بسته شده است.»
در اواخر محرم ۱۳۰۹ جنبش تبریز گسترش یافت. ولیعهد، والی رسمی آذربایجان، و پیشکارش امیرنظام گروسی، در تلگرامهای خود به شاه، تبریز را «آمادۀ اشتعال» وصف میکردند.
شاه
آقاعلی آشتیانی امین حضور را برای توضیح منافع و محاسن امتیاز تنباکو و راضی کردن حاج میرزا جواد و دیگر علما و ساکت کردن مردم، به تبریز فرستاد.
برخورد تبریزیان با نمایندۀ شاه ناخوشایند و توهینآمیز بود امین حضور پس از دو روز توانست با مجتهد دیدار کند؛ اما با دیدن انبوه مردم مسلح در کوی و برزن و اطراف خانۀ
مجتهد جرئت نکرد مطالب شاه را با مجتهد در میان بگذارد.
به گزارش کاردار انگلستان در تهران، همۀ ولایات «به آذربایجان چشم دوخته بودند که چه شعاری میدهد.»
اینک شاه آشکارا به فکر لغو امتیاز افتاده بود؛ اما فشار انگلستان و اصرار امینالسلطان مانع این کار بود.
تبریز تنها هنگامی موقتاً آرام گرفت که اعلام شد قرارداد انحصار تنباکو فعلاً در آذربایجان به اجرا درنمیآید.
در این میان حضور
میرزا حسن شیرازی، مرجع تقلید شیعیان در ماجرا آنرا وارد مرحلهای دیگر کرد. میرزا در سامرا مقیم بود و در میان علما و مجتهدان مقیم عتبات عالیات مقامی ممتاز داشت.
ظاهراً میرزای شیرازی پیش از صدور حکم تحریم، از طریق علمای بلاد از میزان نارضایی عمومی از قرارداد رژی اطلاع یافته بود.
او در ۲۷
ذیحجه ۱۳۰۸ توسط نایبالسلطنه
کامران میرزا تلگرافی برای ناصرالدین شاه ارسال کرد و در آن ضمن اعتراض به تبعید سیدفال اسیری و درخواست بازگرداندن محترمانۀ او، صریحاً از اعطای امتیاز بانک و توتون و تنباکو و راهآهن و نظایر آن به بیگانگان و مداخلۀ آنها در امور کشور انتقاد کرد و از شاه خواست «این مفاسد را به احسن وجه تدارک» نماید.
پس از این تلگراف به دستور ناصرالدین شاه
میرزا محمود مشیر الوزاره، کارپرداز ایران در بغداد، با میرزای شیرازی دیدار کرد و لغو قرارداد را به کلی غیرممکن خواند،
اما او قانع نشد و برخواستههای خود پافشاری کرد.
تقریباً همزمان با مداخلۀ میرزا در ماجرا، شهر
اصفهان نیز به یکی از کانونهای مهم نهضت تبدیل شد. (
صفر ۱۳۰۹/سپتامبر ۱۸۹۱) اصفهان از دیرباز یکی از مراکز کشت و تجارت تنباکو بود و محصولات آنجا یکی از اقلام صادراتی ایران را تشکیل میداد. در اصفهان نیز رفتار مأموران و کارگزاران رژی با کشاورزان و بازرگانان تنباکو موجب برانگیختن مردم شد.
اولین اقدامها در اصفهان با سخنرانیهای روحانیان به رهبری
شیخ محمدتقی معروف به آقا نجفی، مجتهد متنفذ و مشهور، و عریضهنگاریهای بازرگانان به
ظلالسلطان، پسر شاه و حاکم مقتدر اصفهان، آغاز شد.
ظلالسلطان به عریضۀ بازرگانان جوابهای تند و تهدیدآمیزی داد.
پس از اصفهان،
مشهد نیز به رهبری
شیخ محمدتقی بجنوردی و
حاج میرزا حبیب مجتهد شهیدی به نهضت ضد رژی پیوست. در اوایل اکتبر مردم در
مسجد گوهرشاد تجمع کردند و خواهان لغو قرارداد شدند. روز بعد بازار و مغازهها تعطیل و معابر پر از مردم تهدیدگر شد. هرچند صاحبدیوان، والی خراسان، کوشید با وعده و وعید مردم را ساکت کند، ممکن نشد؛ و تنها پس از آنکه مردم را به استفاده از قوۀ قهریه تهدید کرد، شهر مشهد پس از ۵ روز آرام گرفت.
در همین اوان، امینالسلطان، مدافع جدی قرارداد، پیشنهاد لغو رژی در برابر پرداخت
غرامت را با کاردار انگلستان در میان گذاشت؛ اما کاردار به این پیشنهاد روی خوش نشان نداد.
نهضت ضد رژی کمکم به شهرهای دیگر مثل
قزوین،
کاشان و یزد نیز گسترش یافت و در این شهرها هم شورشها و تظاهراتی در مخالفت با رژی برپا شد.
فکر تحریم تنباکو نخستینبار در اصفهان از سوی آقا نجفی مطرح شد.
و در همانجا نیز پیش از تحریم سراسری به اجرا درآمد. با سرآمدن مهلت ۶ ماههای که ادارۀ رژی مقرر کرده بود، اصفهان بار دیگر دستخوش آشوب عمومی و اعتراض بازرگانان شد. پس از آنکه شکایات و اعتراضات تجار و مردم به جایی نرسید، آقا نجفی و برادرش شیخ محمدعلی و ملاباقر فشارکی در سخنرانیها و مجالس درس خود، خرید و فروش تنباکو و استعمال دخانیات را حرام اعلام کردند.
هرچند این حکم در خارج از اصفهان نفاذ نیافت، اما در اصفهان همگان، حتی دیگر علمای شهر، از آن پیروی کردند.
گفتهاند یک تاجر اصفهانی تمام موجودی تنباکوی خود را آتش زد تا به دست مأموران کمپانی نیفتد.
ظلالسلطان علمای اصفهان را برای لغو حکم زیر فشار گذاشت و از آنان خواست یا در انظار عموم قلیان بکشند و یا از شهر خارج شوند. آقا نجفی و برادرش سرسختانه مقاومت کردند؛ اما برخی از علمای دیگر ناچار شهر را ترک کردند. از جمله آقا منیرالدین شیرازی شبانه از شهر خارج شد و یکسره به سامرا نزد میرزای شیرازی رفت و گزارشی از اوضاع به او داد.
در تهـران نیز با نزدیک شـدن پایان مهلت ۶ ماهه، تحرک جدیدی آغاز شد.
حاج میرزا حسن آشتیانی، مجتهد با نفوذ و مخالف جدی قرارداد، چند بار با شاه و امین السلطان دیدار کرد و مضار امتیاز رژی و مخالفت علما و مردم و بازرگانان را یادآور شد. در اوایل ربیعالآخر ۱۳۰۹ میرزای شیرازی که از تلگراف اول خود به ناصرالدین شاه نتیجهای جز بازگرداندن محترمانۀ سیدفال اسیری نگرفته بود، دوباره برای شاه تلگرافی فرستاد. این تلگراف لحنی صریحتر داشت و میرزا با یادآوری خطرات مداخله و سلطۀ خارجی بر امور معیشتی و بازرگانی مسلمین، گوشزد کرده بود که مفاسد انفاذ این امور به مراتب، اعظم از صرفنظر از آنها ست.
در اواخر
ربیعالآخر ۱۳۰۹، ادارۀ رژی اعلام کرد که با پایان مهلت ۶ ماهه
خرید و فروش توتون تنباکو و صادرات آن منحصر به کمپانی خواهد بود.
در تهران و شهرهای دیگر نگرانی و نارضایی مردم بالا گرفت. در اول
جمادیالاول ۱۳۰۹ق/۳ دسامبر ۱۸۹۱م صورت استفتایی از میرزای شیرازی دربارۀ کشیدن قلیان با وضعی که از بابت عمل تنباکو پیش آمده و حکم میرزا که در عبارتی موجز استعمال توتون و تنباکو را به هر شکل ممنوع میکرد، در تهران منتشر شد.
از چند روز پیش از این در تهران شایع بود که میرزا استعمال تنباکو را تحریم کرده، و اصل حکم وی با پست در راه است.
مردم با خوشحالی و هیجان از این حکم استقبال کردند. با وجود سختگیری مأموران دولتی حکم تحریم به سرعت تکثیر و منتشر شد و از طرف علما و تجار به تمام شهرهای ایران مخابره گردید.
دولت در اولین واکنش اعلام کرد حکم تحریم جعلی است. آنگاه حاج کاظم ملکالتجار را به اتهام جعل حکم دستگیر و به قزوین تبعید کرد.
به نوشتۀ اصفهانی اصل حکم جز برای میرزا حسن آشتیانی برای هیچکس مشهود نیفتاد.
از اینرو، در بدو امر تردیدهایی در صحت انتساب حکم به میرزای شیرازی پدید آمد. به گفتۀ
ناظمالاسلام کرمانی، این حکم را میرزا حسن آشتیانی در تهران نوشت و با موافقت میرزای شیرازی به نام وی منتشر کرد.
البته مدتی بعد میرزای شیرازی در پاسخ به سؤالهای علما و مردم در این باره، صحت انتساب این حکم را به خود صریحاً تأیید کرد.
و به تردیدها در این زمینه پایان داد.
[ویرایش]
رهبریت قیام تنباکو در آغاز متشتت و پراکنده بود. رفته رفته که جریان حوادث به سیر خود پرداخت این رهبریت تمرکز یافت و در شخص میرزای شیرازی متبلور شد. نخستین گام اعتراض را علمای شهرها با یاری عناصر دیگر جامعه (تجار، کسبه و دست اندرکاران تنباکو) برداشتند. از هر شهری فریادی برخاست. فریادها رفته رفته سطح مملکت را فرا گرفت. این فریادهای همه جانبه از هر گوشهای به گوش میرزای شیرازی، مرجع تقلید شیعیان در سامرا رسید. این خروشها و خواهشها در واقع تعیین موضوع برای میرزا بود تا بر اساس آن فتوای خود را صادر کند.
حکم تحریم در عبارتی کوتاه و به شیوهای مؤثر و محرک و حساب شده از سوی میرزای شیرازی به شرح زیر صادر گردید: «بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان، در حکم محاربه با
امام زمان (علیهالسلام) است. حرره الاقل محمد حسن الحسینی.»
بـلافـاصـلـه پـس از صـدور حکم، ماموران حکومت وظیفه یافتند به هر نحو از انتشار این حکم و آگاهی مردم نسبت به صدور آن ممانعت کنند و به طریقی که میتوانستند و ضرورت داشت عمل مـیکردند با این حال، در همان نصف روز اول که حکم به دست میرزای آشتیانی رسید، در حدود صد هزار نسخه از حکم میرزای شیرازی نوشته شد. کار به جایی رسید که
یهود و
نصاری نـیز به متابعت از
اسلام، دخانیه را در ظاهر ترک نمودند.
حکم تحریم تنباکو با شور و هیجان، سرعت و دقت و انضباط کامل از سوی تمام طبقات مردم به کار بسته شد.
و به نماد همبستگی ملی تبدیل گردید. کسانی که چندان پایبند رعایت
احکام شرعی نبودند و «در مرئی و منظر خاص و عام مرتکب هر نوع گناه میشدند،
فرنگی مآبان،
اقلیتهای مذهبی،
کارکنان و خدمتکاران دربار و آبدارخانۀ شاه،
درباریان و رجال دولتی
و مردم، حتی بی سوادها، نشر آن را وظیفه شرعی خـود مـی دانـسـتـند. حکم تحریم، حتی دربار شاه و اندرون حرمسرای وی را نیز در برگرفت، به نـحـوی کـه انیس الدوله، سوگلی ناصر الدین شاه دستور داد قلیانها را جمع کنند و ناصرالدین شاه هم برای آنکه مبادا به احترامش لطمهای وارد آید، بعد از آن به هیچ یک از نوکران خود دستور نمیداد قلیان بیاوردند و در تمام دربار، قلیانها را جمع کردند.
نیز با التزام کامل فتوای تحریم را رعایت میکردند.
[ویرایش]
یک هفته پس از صدور حکم تحریم، به دستور ناصرالدین شاه مجلسی از علمای بزرگ تهران و امینالسلطان و رجال حکومتی در خانۀ نایبالسلطنه تشکیل شد تا راه حلی برای پایان دادن به ماجرا پیدا کنند. جز
بهبهانی که تا پایان ماجرای رژی در کنار دولت ایستاد و هرگز با نهضت همراهی نکرد،
دیگر علمای حاضر در جلسه سخت در برابر دولت ایستادند و به امینالسلطان و کسانی که از انگلیسها رشوه گرفتهاند، حمله کردند.
سرانجام مقرر شد امینالسلطان برای لغو قرارداد بکوشد و علما نیز پس از لغو قرارداد جواز استعمال دخانیات را صادر کنند.
حوادث بعدی نشان داد که منظور امینالسلطان لغو انحصار داخلی بوده است
ظاهراً دولت ایران و نیز دولت انگلستان پی برده بودند که حفظ قرارداد ممکن نیست و اصرار بر ادامۀ کار، دولت ایران را دچار مخاطره خواهد کرد.
شاه و امینالسلطان امیدوار بودند که پس از لغو انحصار داخلی اوضاع آرام گیرد.
در ۱۶
جمادی الاول ۱۳۰۹ق/۲۷ آذر ۱۲۷۰ش؛ دوباره مجلسی از دولتیان و علما و بازرگانان تشکیل شد.
امینالسلطان پس از گزارشی مبسوط از کوششها و مذاکرات خود، اعلام کرد که انحصار داخلی تنباکو لغو شده است. آنگاه برای حفظ انحصار خارجی هم توجیهاتی ارائه کرد و از علما خواست در مساجد و منابر صریحاً حکم حلیت تنباکو را اعلام کنند.
آشتیانی در پاسخ گفت: «منظور ما کوتاه کردن دست خارجی از امور مسلمین است و هنوز پای مداخلۀ فرنگی در میان است.»
دولتیان استدلال کردند که لغو انحصار خارجی مستلزم پرداخت غرامتی سنگین و خارج از عهدۀ دولت است.
علما که لغو حکم تحریم را در عهدۀ میرزای شیرازی میدانستند،
سرانجام با فشار امینالسلطان تلگرافی برای او ارسال، و اعلام داشتند که امتیاز تنباکو «از کل ممالک ایران برداشته شد.»، و از میرزا خواستند از شاه تشکر کند.
نظر به متن ابهامآمیز تلگراف که ممکن بود میرزای شیرازی را به اشتباه اندازد، علما و اعیان تهران طی گزارشی شرح مذاکرات آن جلسه را با تأکید بر اینکه امتیاز خارجی هنوز پابرجاست و تلگراف پیشین هم از زبان علما و در واقع تحمیلی بوده، به اطلاع میرزای شیرازی رساندند و از وی کسب تکلیف کردند. در این باره
در همان روز (۱۶ جمادیالاول) امینالسلطان لغو انحصار داخلی تنباکو را به سراسر ولایات اطلاع داد.
از طرف دولت نیز اعلامیهای در این باب منتشر شد.
اما اعلامیهها با استقبال روبهرو نشد و همگان منتظر دستور میرزای شیرازی بودند.
[ویرایش]
در ۲۳ جمادیالاول اعلامیهای بدون امضا در تهران منتشر شد حاوی این مطلب که به حکم آشتیانی اگر تا ۴۸ ساعت امتیاز تنباکو لغو نشود (تا روز دوشنبه) مردم آمادۀ
جهاد شوند.
این
شایعه موجب شور و هیجان تازه در مردم، و
اضطراب و نگرانی شدید در شاه و امینالسلطان و خارجیان مقیم تهران شد.
همین وقت (اواخر جمادیالاول ۱۳۰۹) مقالهای به قلم یکی از علما
در تهران منتشر شد که در آن نسبت به اهداف و آمال بیگانگان، به ویژه اهالی انگلیس که مکر و حیل آنها نسبت به اهالی
مصر و هندوستان ظاهر و هویدا گردیده، و مقایسۀ شرکت تنباکو با کمپانی هند شرقی که «در بدو ضبط
هند به اسم تجارت، رعایای آنجا را تبعۀ خود ساختند.، به مردم ایران هشدار داده شده بود. (برای اصل مقاله رجوع کنید.)
بسیاری از مردم پس از انتشار شایعۀ جهاد در پی تدارک اسلحه و آزوقه برآمدند.
از سوی دیگر، شاه و درباریان به مـصداق الغریق یتشبث بکل حشیش به هر گونه
نیرنگ و
فریب به منظور جلوگیری از روند پـیروز تحریم دست می زنند در آغاز با مساعدت وعاظ السلاطین و معممین دربار به شایعه جعلی بـودن
فتوی و این که توسط فردی به نام ملک التجار جعل شده است، میپردازند و سیستم حـفـاظـت و اختناق خود را به شدت گسترش میدهند تا هر گونه ارتباط مردم و علما، و کسب تکلیف از میرزای بزرگ را سلب کنند اما این اقدامات نیز تاثیری در روند قضایا نداشت لذا دولتیان بـا تـوسـل بـه نـیرنگی دیگر و ایجاد
تفرقه، دست به دامن علمای داخل ایران میشوند شاه و امین السلطان به میرزای آشتیانی روحانی تهرانی روی میآورد. و از او می خواهند به
اباحه و تجویز دخـانـیـات حکم کند میرزای آشتیانی و دیگر علما، شاه و درباریان رابه کلی مایوس میسازند و قـاطعانه میگویند که حکم میرزای بزرگ را جز خود او کسی دیگر نمیتواند تغییر دهد، و اضافه مـیکـنـند: این کار اصلاح برنمیدارد، باید متوقف شود این امتیازات باید برگردد و تا برنگردد میرزا آرام نمیگیرد از طرف دیگر، سیاست ارعاب و تهدید و
توسل به خشونت نیز کارآیی خود را از دسـت داد و مـردم را هرچه بیشتر مصممتر و مقاومتر ساخت بدین رو، ناصر الدین شاه، ناچار بـه فـکـر
تسلیم و لغو امتیاز می افتد، ولی مسئولان کمپانی، و علی الخصوص کارگزاران سفارت انگلیس، او را از این کار برحذر میدارند و آن را خطری برای اصل رژیم قلمداد میکنند.
سرانجام شاه شخصاً نامهای تند به آشتیانی نوشت و او را متهم به عوامفریبی و ریاستطلبی و «اقتباس به مجتهد تبریز و آقا نجفی اصفهانی» کرد. آشتیانی هم در پاسخ شاه نامهای محکم نوشت و «مفاسد» مداخلۀ خارجیان را برشمرد و متذکر شد که لغو حکم تحریم جز به دست میرزای شیرازی ممکن نیست. شاه که انتظار چنان پاسخی را نداشت، دوباره در نامهای دلجویانه و عذرخواهانه از وی خواست تا ماجرا را پایانیافته تلقی کند و به مردم هم اعلام کند که «این کار تمام شده و گذشته است.» آشتیانی در پاسخ به نامۀ اخیر ضمن تشکر از ناصرالدین شاه خاطر نشان کرد که مردم جز با لغو کامل امتیاز آرام نخواهند گرفت.
عصر روز یکشنبه ۲۶ جمادیالاول، در پی بالا گرفتن نگرانیها از آنچه که ممکن بود در روز دوشنبه رخ دهد، آشتیانی علما و صاحبان منبر و
محراب را فراخواند و از آنان خواست در مساجد و منابر این شایعه را تکذیب، و مردم را ساکت کنند.
در ۳۰ جمادیالاول، پس از دو هفته انتظار، تلگراف کوتاهی از میرزای شیرازی رسید که در آن ضمن تشکر از شاه اظهار امیدواری کرده بود که «دست خارجه بالمره از ایران کوتاه شود.»
این جواب که به کلی برخلاف میل دولت بود، موجب
خشم ناصرالدین شاه شد.
دولت که از عقبنشینیهای خود نتیجه نگرفته بود، مصمم به مقاومت در برابر علما و برخورد قاطع با آنان شد. در ۲
جمادیالآخر از طرف حاکم تهران به آشتیانی
ابلاغ شد که یا در انظار عموم قلیان بکشد و یا شهر را ترک کند. آشتیانی یک روز مهلت خواست تا از تهران خارج شود.
همۀ علمای تهران بهجز امام جمعه و بهبهانی اعلام کردند که همراه آشتیانی از شهر بیرون میروند. روز ۳ جمادیالآخر مردم برای جلوگیری از خروج آشتیانی بازارها و مغازهها را بستند و جمعیت انبوهی از
زن و
مرد در اطراف خانۀ او گرد آمدند. سپس جمعیت خشمگین و خروشان رهسپار کاخ شاه شدند. زنان که در پیشاپیش مردان حرکت میکردند، وقتی به میدان ارک رسیدند، فریاد برآوردند که ما شاه را نمیخواهیم. هرچند نایبالسلطنه خواست با زبان خوش مردم را ساکت کند، ممکن نشد و خود نیز در حملۀ مردم نزدیک بود کشته شود. در تیراندازی نگهبانان به مردم ۷ تن کشته شدند. شاه و چند بار پیام هر یک را به دیگری رساند، تا اینکه شاه تعهد داد ظرف ۳ روز انحصار داخلی و خارجی تنباکو را به کلی لغو کند و از آشتیانی خواست مردم را آرام کند. نزدیک غروب به کوشش آشتیانی و ملکالتجار، مردم آرام و متفرق شدند.
شاید در گیرودار همین حوادث بود که ناصرالدین شاه نگران از عواقب کار به امینالسلطان نوشت: «وقتی که رژی را بنا شود با خون رعیت خودمان مخلوط بکنیم و یک شورش و انقلاب دائمی که تمام کارهای دیگر را بینظم میکند، متحمل بشویم وغیره. آیا در این صورت نباید یک فکر دیگری کرد؟»
در ۵ جمادی الآخر ملک التجار با آشتیانی دیدار کرد و دستخط ناصرالدین شاه را خطاب به امینالسلطان مبنی بر لغو کامل امتیاز، به وی نشان داد.
امینالسلطان نیز نامهای در این باب به آشتیانی نوشت.
دولت آشتیانی را زیر فشار گذاشت تا هرچه زودتر حکم تحریم را لغو کند؛ اما آشتیانی همچنان رفع این حکم را به میرزای شیرازی حواله میداد. پس از مذاکرات بسیار هر یک از علمای تهران جداگانه به میرزا تلگراف کردند و ضمن تأیید لغو کامل امتیاز تنباکو از وی خواستند جواز استعمال دخانیات را صادر کند.
از جملۀ این علما،
شیخ فضلالله نوری بود که در ۹ جمادیالآخر ۱۳۰۹ در تلگرافی به میرزای شیرازی ضمن گزارش چگونگی ختم ماجرا و لغو امتیاز، از وی خواست اجازه دهد خلق مشغول استعمال دخانیات کمافیالسابق باشند و از مکاسب خود باز نمانند.
میرزای شیرازی که احتمالاً پیروزی بر شاه و دولتمردان زورمند را سخت نافع یافته بود و نمیخواست به سهولت رشتۀ کار را رها کند، بر مخالفت مداومت کرد و در ۱۹ جمادیالآخر در پاسخ به درخواست علما، تلگرافی خطاب به آشتیانی فرستاد و با تأکید بر اینکه تلگراف در این وقت محل اعتماد نیست، از آشتیانی خواست به خط خودش تصریح کند که امتیاز به کلی مرتفع شده و «دست اجانب را از این عمل بالمره قطع نمودهاند. و الا تحریم به قوت خود باقی است.» برای متن تلگراف،
میرزا تلگرافهایی با همین مضمون برای علمای شهرهای دیگر نیز فرستاد.
چند روز بعد میرزای شیرازی در تلگرافی به آشتیانی یادآور شد که «در اصلاح این امر حال که اولیای دولت اقدام دارند، باید جنابعالی بر مکنون خیالات ایشان مطلع باشید و از کیفیت علاجی که در این باب متصدی میشوند، مستحضر باشید. و البته عین آن سندی را که دولت به فرنگیها دادهاند، مسترد خواهید داشت. و باید از جانب دولت فرمانی مستحکم در رفع ابدی این امر صادر شود. و تا تفصیل مطلب به همین وجه بر خود احقر به تصریح جنابعالی معلوم نشود،
اذن نمیتوانم داد.»
این جواب برطرفکنندۀ نگرانی شاه و امینالسلطان نبود. از اینرو برای آنکه علما از به هم خوردن رژی مطمئن شوند و حکم تحریم را بردارند، به دستور شاه، ارنشتاین اعلامیهای منتشر کرد و ضمن اعلام موقوف شدن انحصار داخلی و خارجی، از کسانی که قبلاً تنباکو به شرکت فروخته بودند، خواست تنباکوی خود را پس بگیرند. با این همه، از سوی میرزای شیرازی نشانهای دال بر آنکه آن اعلانات و بیانات و تلگرافها و گزارشهای روحانیون و دولتیان او را قانع کرده باشد، پیدا نشد. چند روز بعد ۲۲جمادی الآخر شاه در نامهای خطاب به نایبالسلطنه و امینالسلطان تأکید کرد که قرارداد به هم خورده است و به آنان دستور داد تجار و مردم را از این امر مطمئن کنند.
سفیر روسیه در تهران نیز با آشتیانی دیدار کرد و اطمینان داد که قرارداد لغو شده است.
چون خبری از جانب میرزای شیرازی نرسید، سرانجام آشتیانی و دیگر علمای تهران با ملاحظۀ اوضاع متشنج و نامعلوم شهر و احتمال تجدید آشوب و بلوا،
و نیز بر اثر فشار دولت برای رفع حکم تحریم،
به استناد پاسخ میرزای شیرازی به استفسار شیخ فضلالله نوری دربارۀ جواز رفع حکم تحریم درصورت برداشته شدن امتیاز،
در ۲۵ جمادی الآخر ۱۳۰۹ق/۶ بهمن ۱۲۷۰ش، از جانب میرزای شیرازی اعلان به
حلیت دخانیات دادند.
پس از لغو رژی، مذاکرات طولانی و مفصلی بر سر پرداخت غرامت و میزان آن میان دولت ایران و نمایندگان شرکت و سفارت انگلستان در تهران درگرفت.
سرانجام ۵۰۰ هزار لیره غرامت تعیین شد که برای تأدیۀ آن، ایران این مبلغ را با بهرۀ ۶٪ از بانک شاهنشاهی ایران، متعلق به انگلستان، وام گرفت و درآمد گمرکی بنادر جنوبی ایران را به عنوان ضمانِ وام، گرو گذاشت.
این نخستین وام خارجی ایران بود.
[ویرایش]
قضیۀ تحریم دخانیات که از میرزا با همین چند کلمه صادر شده، از غرایب امور تاریخ است، که علاوه بر اینکه هیچکس آن را در مخفیترین محل استعمال نکرد، قلیانها و چندین بادگیر
طلا و
نقره، توسط صاحبانشان شکسته شد. چنانکه ناصرالدین شاه روزی در حرمخانه خود دید زنهایش به کنیزان خود امر میکردند که آنها را در هاون نهاده و بشکنند! وی گفت: شما را چه میشود که این طور میکنید؟ یکی از زنها گفت: آن کس که ما را به تو
حلال کرده، قلیان را به ما
حرام کرده!
بعضی از محققین عقیده دارند که رهبریت این قیام در دست تجار بوده. در این تردیدی نیست که تجار یک پای قضیه قیام تنباکو بودند؛ آن هم یک پای عمدهاش، لیکن ماهیت و هویت حرفهای و فرهنگی تجار که بیشتر از منافع شخصی و یا گروهی آنان مایه میگرفت، هرگز کارآیی راه اندازی قیامی را در جامعه نداشت. عاملی که تار و پود جامعهای را میلرزاند و طبقات و گروههای گسسته
جامعه را به هم جوش میداد و آنها را برای قیام یک پارچه میکرد، چیزی نبود مگر اسلام و خاصه
شیعه که در متن و بطن خود آرمان
ظلمستیزی و عدالتگستری داشت.
علمای شیعه بودند که با احاطه شان بر
فقه، در قبال بسیاری از جریانات جامعه اعلام موضع مینمودند.
و سرانجام شاه و امین السلطان از بیم شورش مردم و اعلام جهاد عمومی توسط علماء، امتیازا این قرارداد را در شانزدهم جمادی الاول سال ۱۳۰۹ق لغو کردند.
با این حال تا تحریم از سوی میرزای شیرازی لغو نشد، مردم تنباکو استعمال نکردند. بدین ترتیب در تاریخ ۲۵
جمادی الثانی ۱۳۰۹ هـ ق حکم تحریم دخانیان لغو شد. و به گفته اعتماد السلطنه: «آفرین بر قلم جناب میرزا که بیشتر از سر نیزه دولت ایران اثر دارد.»
نهضت تنباکو اولین مقاومت فراگیر و در عین حال موفق مردم ایران در برابر قدرت مطلقۀ سلطنت قاجار و زمینۀ اصلی و پیشدرآمد
انقلاب مشروطیت به شمار میرود. علمای دینی در این پیروزی نقشی تعیینکننده و انکارناپذیر داشتند. افزون بر این باید از کوششهای روشنفکران و بازرگانان، رقابتهای روسیه و انگلستان، و تضادهای دولتمردان ایران نیز به عنوان عوامل ایجاد این حادثه و پیروزی مردم یاد کرد؛ اما در واقع، نارضایی شدید و گستردۀ مردم ایران از دولت و شخص ناصرالدین شاه اصلیترین عامل نهضت بود. این نکتهای است که حتی از دید درباریانی که در همان روزها به ثبت و ضبط وقایع نهضت پرداختهاند، دور نمانده است.
شاید صریحترین و دقیقترین کلام در این باره گزارش لاسلز، وزیر مختار انگلستان در تهران، باشد که در همان روزها در توضیح علل نهضت، به سالیسبوری، نخست وزیر انگلستان نوشته است: «کسانی که مدت زیادی در ایران
اقامت دارند، به من گفتهاند که آنان از این
تنفیذ قدرت ملایان، هم از جهت مخالفت با دولت و هم از جهت اطاعت بیچون و چرای مردم از اوامر آنان در موردی که
شرع آن را حرام شمرده، دچار شگفتی شدهاند. برای من توضیح دادهاند که اگر نارضایی عمومی که بر سراسر ایران مستولی است، نبود، محال بود که ملایان چنین قدرتی را کسب کنند. همین نارضایی مردم را بدانجا رهنمون شد که امیدوار شوند با پیروی از ملایان برای ظلم و جوری که بیگمان بر آنان میرود، درمانی پیدا خواهد شد.»
[ویرایش]
یـکـی از نقاط عطف و مهم تاریخ معاصر ایران، تحریم تنباکو است که سندگویایی بر رهبری روحانیت مبارز و مقاومت و همبستگی مردم متعهد این سرزمین در پاسداری از ارزشهای اسلامی و دفـاع از
استقلال و آزادگی است نقش میرزای بزرگ شیرازی (اعلی اللّه مقامه الشریف) در این حرکت بزرگ، انکارناپذیر است چنانچه
امام خمینی (ره) در این باره فرمودند:
آن مرحوم (میرزای بزرگ رحمه اللّه علیه) که در سامره تنباکو را تحریم کرد، برای اینکه ایران را تـقـریـبـا در اسارت گرفته بودند، به واسطه قرار داد تنباکو، و ایشان یک سطر نوشتند که تنباکو حرام است، و حتی بستگان خود آن جائر (ناصر الدین شاه) هم و حرمسرای آن جائر ترتیب اثر دادند بـه آن فتوا، و قلیانها را شکستند و دربعضی جاها تنباکوهایی که قیمت آن هم زیاد بود، در میدان آوردنـد و آتـش زدنـد وشـکست دادند آن قرارداد را، و لغو شد قرارداد، و یک چنین چیزی و آنها دیـدنـد کـه یـک روحـانـی پـیرمرد، در کنجدهی از دهات
عراق، یک کلمه می نویسد و یک ملت قیام می کند، و قراردادی که مابین شاه جائر و انگلیسیها بوده است، به هم میزند و یک قدرت این طوری دارد او.
[ویرایش]
(۱) آدمیت، فریدون، شورش بر امتیازنامۀ رژی، تهران، ۱۳۶۰ش؛
(۲) اصفهانیکربلایی، حسن، «تاریخ دخانیه»، همراه سدۀ تحریم تنباکو، به کوشش موسی نجفی و رسول جعفریان، تهران، ۱۳۷۷ش؛
(۳) اعتمادالسلطنه، محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش؛
(۴) امیری، مهراب، زندگی سیاسی اتابک اعظم، تهران، ۱۳۴۶ش؛
(۵) امینالدوله، میرزا علیخان، خاطرات سیاسی، به کوشش حافظ فرمانفرماییان، تهران، ۱۳۵۵ش؛
(۶) بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، ۱۳۴۷ش؛
(۷) براون، ادوارد، انقلاب ایران، ترجمۀ احمد پژوه، تهران، ۱۳۲۹ش؛
(۸) بهار، مهدی، میراث خوار استعمار، تهران، ۱۳۴۴ش؛
(۹) تاریخ اقتصادی ایران، به کوشش چارلز عیسوی، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۶۲ش؛
(۱۰) تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو، تهران، ۱۳۶۱ش؛
(۱۱) جعفریان، رسول، حاشیه بر تاریخ دخانیه؛
(۱۲) صفایی، ابراهیم، اسناد برگزیده، تهران، ۱۳۵۷ش؛
(۱۳) صفایی، ابراهیم، اسناد سیاسی، تهران، ۱۳۵۵ش؛
(۱۴) صفایی، ابراهیم، اسناد نویافته، تهران، ۱۳۴۹ش؛
(۱۵) ملکآرا، عباس میرزا قاجار، شرح حال عباس میرزا ملکآرا، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۲۵ش؛
(۱۶) فووریه، ژان باتیست، سه سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۲۵ش؛
(۱۷) کاظمزاده، فیروز، روس و انگلیس در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، ۱۳۷۱ش؛
(۱۸) کدی، نیکی، ر، تحریم تنباکو در ایران، ترجمۀ شاهرخ قائم مقامی، تهران، ۱۳۵۸ش؛
(۱۹) محدث، هاشم، چند امتیازنامۀ عصر قاجار، تهران، ۱۳۸۰ش؛
(۲۰) معاهدات و قراردادهای تاریخی در دورۀ قاجار، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ۱۳۷۳ش؛
(۲۱) دوستعلی، معیرالممالک، یادداشتهایی از زندگی خصوصی ناصرالدینشاه، تهران، ۱۳۵۱ش؛
(۲۲) مهدوی، شیرین، زندگینامۀ حاج محمدحسن کمپانی، امین دارالضرب، ترجمۀ منصوره اتحادیه و فرحناز امیرخانی حسینکلو، تهران، ۱۳۷۹ش؛
(۲۳) ناطق، هما، بازرگانان در داد و ستد با بانک شاهی و رژی تنباکو، تهران، ۱۳۷۳ش؛
(۲۴) کرمانی، ناظمالاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علیاکبر سعیدیسیرجانی، تهران، ۱۳۵۷ش؛
(۲۵) نامههای تاریخی و سیاسی سیدجمالالدین اسدآبادی، به کوشش ابوالحسن جمالی اسدآبادی، تهران، ۱۳۶۰ش؛
(۲۶) تحريم تنباكو نوشته محمد رضا نجاتي؛
(۲۷) محمد نهاونديان پيكار پيروز تنباكو؛
(۲۸) تاريخ سياسي معاصر ايران، ج ۱، سيد جمال الدين مدني؛
[ویرایش]
[ویرایش]
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تنباکو، نهضت»، شماره۶۱۰۸. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «لغو امتیاز تنباکو»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۲۷. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تحریم تنباکو».