احمد نراقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
این
فقیه بزرگ سال (۱۱۸۵ هـ . ق) در
شهر نراق از توابع شهرستان
کاشان دیده به
جهان گشود. وی مقدمات و بیشتر دروس متوسط و عالی را در محضر
پدر دانشمندش مرحوم
ملا محمد مهدی نراقی تحصیل نمود. سال (۱۲۰۵ هـ . ق) که بیست بهار از عمرش می گذشت همراه پدرش به شهر علم و
حکمت نجف اشرف هجرت کرد و در آن جا مدتی از حوزه درسی عالم بزرگوار
وحید بهبهانی بهره برد؛ اما پس از اندکی در همین سال استاد کل
وحید بهبهانی به رحمت ایزدی پیوست و او همراه پدر خود به زادگاهش
نراق بازگشت. تنها چهار سال از
رحلت استادش گذشته بود که ملا احمد در سال (۱۲۰۹ هـ . ق) پدرش ملا مهدی را هم از دست داد؛ پدر اندیشمندی که وی بیشتر اندوخته های علمی خود را از او به
ارث برده بود.
ملا احمد نراقی سه سال پس از رحلت پدر در تاریخ (۱۲۱۲ هـ . ق) به قصد
زیارت عتبات عالیات بار دیگر عزم
سفر نمود و این بار به تنهایی به
نجف اشرف هجرت کرد. در این شهر علم و
حکمت، از حوزه درسی فقیهان بزرگی مانند:
سید مهدی بحرالعلوم و
شیخ جعفر کاشف الغطا استفاده های شایانی برد. این
فقیه فرزانه مدتی هم در
کربلا در جوار
حرم حسینی ساکن شد و از محضر
میرزا مهدی شهرستانی و
آقا سید علی کربلایی بهره علمی برد.
و در علوم و فنون مختلف از جمله:
فقه،
اصول عقاید،
اخلاق،
شعر،
عرفان،
فلسفه،
منطق،
حساب و
هندسه و ... به مراتب عالی رسید و صاحب نظر شد.
[ویرایش]
ملا احمد نراقی پس از تکمیل تحصیل به زادگاه خود بازگشت. وی در شهر
کاشان سکونت اختیار کرد و چون از جایگاه مناسب علمی و موقعیت خود مردمی برخوردار بود، به مقام
مرجعیت دینی رسید و همانند پدرش زعامت مذهبی و سیاسی مردم آن سامان و نواحی را به عهده گرفت.
او همواره به فکر رفاه و آسایش توده مردم مستضعف بود و در مواقع مختلف به دفاع از حقوق مردم مظلوم منطقه برخاست و با ظالمان و سرکشان به ستیز پرداخت. در ادامه این ظلم ستیزی با حاکمان ظالم منطقه و حتی با حکومت وقت
ایران (
فتحعلی شاه قاجار) درگیر شد. چنان که در کتاب های تاریخی آمده است حاکمانی که از سوی
فتحعلی شاه برای منطقه
کاشان گماشته می شدند چند بار به خاطر رفتار و کردار ستمکارانه شاه نسبت به مردم، توسط ملا احمد نراقی از این سمت دولتی عزل شدند. این سبب ناخشنودی شاه شد. بنابر این آن عالم بزرگ را به
تهران فراخواند و او را به اخلال در امر مملکت متهم کرد. ملا احمد نراقی در جواب شاه آستین ها را بالا برد و دست های خود را به طرف
آسمان گرفت و خطاب به
پروردگار عرض کرد:
« ... بار خدایا! این سلطان ظالم، حاکم ظالمی را بر مردم قرار داد و من رفع ظلم کردم و این ظالم بر من عصبانی است ...»
و چون اراده کرد نفرین کند شاه بلند شد، دست های او را گرفت و از وی عذرخواهی کرد و با مشورت و موافقت ملا احمد، یک فرد لایقی را برای ولایت
کاشان منصوب نمود. از این قضیه تاریخی علاوه بر نفوذ و قدرت معنوی ملا احمد نراقی در میان توده مردم می توان دریافت که
فتحعلی شاه با آن همه
کبر و
غرور و جاه و جبروتش به مقام معنوی ملا احمد واقف بوده و به آن
اعتقاد داشته است به همین سبب با خواهش و تمنا و پوزش از
نفرین او مانع می شود.
[ویرایش]
دوران ملا احمد نراقی هم زمان با سلطنت
پادشاهان زند و
قاجار بوده است. هنگام سلطنت
کریم خان زند، او ایام کودکی و نوجوانی خود را پشت سر می گذاشت و مهمترین دوران حیات این
فقیه سترگ با حکومت
آقا محمد خان و
فتحعلی شاه از
سلسله قاجار مقارن بوده است. سال (۱۱۹۳ هـ . ق) که ملا احمد هشت ساله بود
کریم خان زند پس از نزدیک به سی و یک سال سلطنت چشم از
جهان فرو بست.
سال (۱۲۱۳ هـ . ق)
فتحعلی شاه به حکومت رسید و تا حدودی توانست موقعیت خود را تثبیت کند و بر اوضاع مسلط شود.
[ویرایش]
چند سال بعد، هنگامی که ملا احمد نراقی از
نجف به وطن خود
کاشان بازگشت و
مرجعیت، رهبری و هدایت مردم را بر دوش گرفت، حوادث سرنوشت سازی به وقوع پیوست که یکی از مهمترین آن ها جنگ های ایران و روس بود.
فقیه مجاهد ملا احمد نراقی در این
جنگ نابرابر بیدرنگ وارد عرصه پیکار شد و همواره سایر
فقیهان و عالمان شیعه به صدور
حکم جهاد بر ضد تجاوزات دولت روسیه اقدام کرد و مردم را به
مبارزه و پیکار با دشمن غاصب فراخواند.
[ویرایش]
در این هنگام فقیهان عظام
شیعه و دانشوران
نجف و
کاظمین مانند
آیة الله سید علی طباطبایی و
شیخ جعفر کاشف الغطا اعلام
جهاد کردند.
آیة الله سید محمد طباطبایی، معروف به مجاهد، عالمان بلاد را از موضوع آگاه ساخت و همه شخصیت های مذهبی را در صدور فتوای جهاد بر ضد دولت تجاوز گر
روسیه متحد نمود. بعد با ارسال نامه هایی به فتحعلی شاه تأکید کرد که مانع از
ظلم و جور ایادی
دولت روس شود؛ در غیر این صورت خود این مسئولیت را بر دوش خواهد گرفت.
فتحعلی شاه که در مقابل تصمیم قاطعانه عالمان دینی چاره ای جز تسلیم نداشت با درخواست آنان موافقت کرد.
آیة الله سید محمد مجاهد با عده ای از دانشوران وارد
ایران شد و در
تهران جلوس کرد و همه عالمان برجسته
ایران را به
تهران فراخواند. به دنبال آن اغلب فقیهان بزرگ شهرها از جمله ملااحمد نراقی به این ندا، لبیک گفتند و به جمع فقیهان مجاهد پیوستند. و حتی در جبهه جنگ نیز حاضر شدند. یکی از مورخان که از نزدیک این رخداد را تعقیب کرده، در این باره چنین می نویسد:
« ... و روز شنبه هیجدهم (
ذیقعده سال ۱۲۴۱) جناب حاجی ملا احمد نراقی کاشانی که از تمامت علمای اثنا عشریه فضیلتش زیادت بود به اتفاق حاجی
ملا عبدالوهاب قزوینی و جماعتی دیگر از علماء و حاجی ملا محمد پسر حاجی ملا احمد نراقی که او نیز قدوه
مجتهدین بود، از راه برسید. تمامت شاهزادگان و قاطبه امرا و اعیان نیز به استقبال بیرون شتافتند و جنابش را
تکبیر و
تهلیل و مکانت و محلی جلیل فرود آوردند و این جمله
مجتهدین که انجمن بودند به اتفاق
فتوا راندند که هر کس از
جهاد با روسیان بازنشیند از اطاعت یزدان سربرتافته، متابعت
شیطان کرده باشد ...»
جالب این که وقتی
میرزا عبدالوهاب معتمد الدوله و
میرزا ابوالحسن خان،
وزیر امور خارجه با این تصمیم به مخالفت برخاستند، علما در جواب آن ها پیامهایی دادند و نوشتند که: «همانا شما را در عقیدت و کیش خود فتوری است و اگر نه چگونه
جهاد با کافران را
مکروه می شمارید؟» در این حال آن ها ساکت شدند. یا هنگامی که
سفیر روس در
ایران با ترفندهایی در تکاپو بود تا علما را از این اندیشه باز دارد، آنان با صراحت اعلام کردند که: «در
شریعت ما با
کفار از در مهر و حفاوت سخن کردن گناهی بزرگ باشد. اگر چه روسیان از حدود
ایران بیرون شوند هم جهاد با ایشان را واجب دانیم.»
ملا احمد نراقی، تنها به
صدور حکم جهاد بسنده نکرد، بلکه همراه سایر عالمان و فقیهان بزرگ از
تهران خارج شد و به سوی
آذربایجان، خط مقدم جبهه جنگ حرکت کرد و با حضور خود در شهر
تبریز و مناطق مختلف
آذربایجان مردم را بر ضد اشغالگران روسی، بسیج و روشنگری نمود.
[ویرایش]
دوران زعامت و
مرجعیت ملا احمد نراقی و حضور او در شهر
کاشان را می توان یکی از بحرانی ترین مقاطع تاریخی
ایران و جهان نامید. در این برهه از تاریخ میان قدرتهای بزرگ جهانی تکاپوی عمیقی در جهت دست یابی به منابع کشور های آسیایی و آفریقایی آغاز شده بود که به «سیاست مستعمراتی» معروف شده بود. در این میان، کشور
ایران به خاطر موقعیت استراتژی و ارتباط دیرینه ای که با کشور هند داشت از اهمیت ویژه ای برخوردار بود و در آغاز عصر این سیاست،
ایران جزء اولین کشورهای مورد نظر و رقابت استعمارگران بود. این سیاست استعماری در آن مقطع در ابعاد و عرصه های گوناگون اعمال و تعقیب می شد که تهاجم در عرصه فرهنگی و شکستن سنگرهای اعتقادی مردم ایران، یکی از برنامه های این دسیسه استعماری به شمار می آمد.
دشمنان اسلام به ویژه سردمداران
دولت انگلیس که همواره به دنبال غارت منافع ملی و مذهبی ملتهای مسلمان بودند، پیش از این در
عصر صفوی به خوبی تجربه کرده بودند که حضور
اسلام و
روحانیت شیعه، بزرگ ترین مانع تحقق اهداف شوم آن ها در این سرزمین است و هیچ چیزی به اندازه
اسلام و
روحانیت برای آنان شکننده نیست. لذا برای درهم شکستن این دو نیروی معنوی به طور همه جانبه سرمایه گذاری می کردند.
یکی از این اقدامات شوم، فعالیت های جسورانه فردی به نام «
هنری مارتین» از گروه «پادریان» در
ایران بود. او به عنوان یک کشیش و مبلغ مسیحی در طول یازده ماه اقامت خود در ایران علاوه بر ترجمه انجیل و عهد جدید، کتابی به نام «میزان الحق» در حقانیت
دین مسیح و در
آیین مقدس اسلام و
رسالت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و نفی
وحی و
قرآن نگاشت و با پشتکار و جسارت عجیبی با
عالمان اسلام به مشاجره و مناظره پرداخت.
هنری مارتین با ترفندهایی که آموخته بود در شبهه افکنی و ایجاد تردید میان جوانان بسیار ماهر بود چنان که توانست در این زمینه به موفقیت هایی هم دست یابد. مأموریت او در سال ۱۲۲۷ هـ. ش در
ایران به پایان رسید و عازم کشور
ترکیه شد و در همان سال درگذشت؛ اما سالیان دراز شبهات او در میان محافل علمی و عمومی مردم باقی و مطرح بود.
در آن ایام پاسخ های بسیاری در نفی نظرها و شبهه های
مارتین پادری نوشته شد؛ اما چون اغلب نویسندگان آن از مایه علمی لازم و کافی بهره مند نبودند، نه تنها نتوانستند از عمق تأثیرات آن بکاهند؛ بلکه خود باعث تحکیم این جبهه شوم فرهنگی شدند. در این میان فقط سه نگارش از استحکام و برهان قاطعی برخوردار بود که بارزترین آن کتاب «
سیف الامه و برهان المله» نوشته ملا احمد نراقی بود که توضیح آن در بخش آثار خواهد آمد. این فقیه پرتلاش در پویایی، رسایی و گویا کردن محتوای این کتاب سنگ تمام گذاشت و در تکمیل آن با ده نفر از شخصیت های یهود به مذاکره علمی نشست.
در این کتاب غیرت دینی، احساس مسئوولیت اجتماعی، شجاعت و شهامت علمی ملا احمد نراقی به وضوح مشاهده می شود. این کتاب در سال (۱۲۳۳ هـ . ق) پنج سال بعد از فوت مارتین نگارش یافت و در مهار افکار و اندیشه های انحرافی و رفع شبهات ساختگی او تأثیر بسزایی گذاشت و این تنها رد بر شخص
مارتین نبود؛ بلکه در واقع ملا احمد نراقی با این تلاش و تحقیق در برابر یک تهاجم همه جانبه فرهنگی قد علم کرد که در پشت پرده از جانب دولت وقت
انگلیس تغذیه و هدایت می شد.
[ویرایش]
بسیاری، گوناگونی و نوآوری، سه ویژگی است که نگاشتههای
ملّا احمد نراقی را برجستگی و حیات علمی او را زینت بخشیدهاند.
وی، در عمر کوتاه خود (۱۱۵۰هـ. ش ـ ۱۲۰۸هـ. ش) چهل اثر علمی نگاشت که در بین آنها
مستند الشیعه ، بسیار گسترده است.
او در این نگاشتهها، عرصهها و میدانهای گوناگونی را در نوردیده و سمند تحقیق را به هو سوی تاخته و از گوناگون دانشها:
کلام ،
فلسفه ،
عرفان ، اخلاق]] ،
فقه ،
اصول ،
تفسیر ،
حدیث ،
ریاضی ،
طب ،
نجوم و… قبسهایی برگرفته است.
در زبان نگارش و شکل عرضه، نیوشا و نیوشنده سخن خود را در نظر گرفته که از چه رده فکری و پایه علمی است و نیاز و پرسش و شبهه او چیست.
او، هم به فارسی نگاشت و هم به عربی، هم به زبان ساده نوشت و هم به زبان علمی، هم از نظم بهره گرفت و هم از نثر.
نیوشندگان سخن او، ردههای گوناگون علمی بودند.
از آبشخور
دانش او، بسیار کسان بهره بردند و بهره میبرند.
از پلههایی که او به سوی
آسمان سعادت افراشت، بسیار بالا رفتند و به بام بلند سعادت بار یافتند.
دانشی مرد شگفت بود، همه بسیار نویس بود و هم نوآور، دو پدیدهای که در یک اقلیم کم گنجند.
بسیارند بسیار نویسان به دور از نوآوری و آفرینندگی و بالندگی، امّا کمیابند و کیمیا بسیارنویسان نوآور و آفریننده و بالنده.
ملااحمد نراقی در قلّه این خیزش بزرگ علمی، تندرآسا درخشید، هم بسیار نگاشت و هم ناب.
هر آنچه نگاشت، با همه بسیاری ملال نینگیخت، که سرور انگیخت و بر شادابی علمی فزود؛ زیرا نو بود و هر نوی سرورانگیز و شادابی فزاست و خیزش آفرین.
او، به هر عرصهای که گام گذاشت، سخنی نو در افکند و پایههای نوین استوار ساخت و افقهای جدیدی گشود.
[ویرایش]
او، هم در فقه بنیانهای جدیدی پی ریخت، اصل بلند و سر به آسمان سوده
ولایت فقیه را به زیبایی و درخششی شگفت انگیز، افراخت و همه شبههها و علف هرزها را از پیرامون آن زدود و تاراند و هم در
نجوم و هیئت، راههای نارفتهای رفت و عرصههای ناپیمودهای را پیمود و هم در جامعه خود و پس از خود شوری اخلاقی انگیخت و
سیاست ناب اسلامی را با تلاش سخت توان فرسا در ساحت اندیشه و عمل، برای همیشه از انزوا به در آورد و به پهنه
جامعه کشاند و بر اندیشه بنیاد سوز و تباهی آفرین جدایی
دین از سیاست، خط بطلان کشید و
شیعه را با توان و نیرویی بیش از پیش و با پشتوانهای سخت سترگ و استوار، که از دل
اسلام ناب برآمده بود و فقیهان با تکیه بر روح اسلام و
امامت پاینده و جاودانه آن، و سخنان
ائمه اطهار، بر آن مهر تأیید زده بودند، به آوردگاه جدید وارد ساخت و روی در روی
ستم پیشگان قرار داد.
پرتوهای دانش و بینش و منش او، هم در دوران خود او، در دل تاریکیها شعله افروختند و هم در دورانهای بعد،
ظلمت شکستند و روشنایی آفریدند.
معراج السعاده ،
عوائد الایام ،
مستند الشیعه و….
او، چلچراغ شبستانهای سرد و خموس شدند، تاریکی زدودند و گرما بخشیدند.
[ویرایش]
آنچه برای امروز ما حوزویان میتواند سودمند و مفید باشد، دستیابی به راز و رمز این توفیقها و کامیابیهاست.
باید درنگ کرد و به جست وجو پرداخت و همه سوی را کاوید، تا آنچه مایه
برکت و پرباری عمر نراقیها، شده، دریافت و فهمید.
اینان، چسان راههای سازندگی و دانش اندوزی را پیموده که این سان، سایه گستراندند و همگان را از
نعمت وجود خود بهره مند ساختند.
اینان در زندگی علمی خود، از چه روشی بهره بردند و چه خط مشی را دنبال کردند، که این گونه، زیبا و رخشان بر تارک حوزهها درخشیدند و پس از گذشت قرنها، هنوز محفل افروزِ محفلها و انجمنهای علمیاند و نگاشتههایشان همچون کاغذ زر دست به دست میشوند و مورد استناد قرار میگیرند.
این در حالی است که بسیاری از همدورهها و همگنان آنان، با همه تلاشها و بهره وریها از محضر استادان بزرگ و نامور، نتوانستند اوج بگیرند و در سیر و دگرگونی اندیشه جامعه خود نقشی بیافرینند و اثری بگذارند و سرچشمه خیزش و حرکتی شوند و بنیادی را استوار سازند و مشعلی فرا راه حقیقت جویان برافروزند.
ما بر این باوریم، رمز پرتو افشانی این مردان بزرگ، در انقلابی بوده که در حرکت علمی خویش پدید آوردهاند.
آنان تمام حرکتهای علمی و تلاشهای مدرسی خود را بر مدار اندیشیدن سامان داده و همسنگی و هماهنگی بین آموختن و اندیشیدن برقرار ساخته و از فروافتادن در گرداب فراگیری، گردآوری و انباشت مطالب، به دور از اندیشه و بررسی ژرف در جُستارها و گزارهها، پرهیختهاند.
افزون بر این، از پرداختن و اندیشیدن در گزارهها و جُستارها و پُرسمآنهای غیرلازم، چه در پژوهش و چه در تحصیل و فراگیری، دوری گزیدهاند.
ملّا احمد نراقی در زمره این دانشی مردان است.
که این از رفتار و
سلوک علمی و نگاشتههای پربار او به دست میآید.
با نگاهی و درنگی در دوران
تحصیل و سپسها در دوران پژوهش او، به خوبی روشن میشود که نراقی، سنجیده و هدف مند و با برنامه ریزی، راه علمی خود را میپوییده است.
در این حرکت و پویش، تلاش میورزیده از هر چیزی که او را از رسیدن به قلّههای معنی و
دانش و در نوردیدن آنها باز میداشته، دامن بگیرد و با چشم دوختن به افقهای دور که باید به آنها دست یابد و درنگ روی مجال و وقت، آن قدر زاد و توشه بر میگرفته که در پیمودن این مسیر، او را لازم بوده و بیش از آن را هدر رفتن وقت و بازماندن از هدف میدانسته است.
این، همان اوجی است که بزرگان و ناموران دانش و معنی به آن دست یافته و اثرگذار شده و کران تا به کران را روشنایی بخشیدهاند.
نراقی، از این زاویه و با این بینش، بر طالب علمان روا نمیدانسته که بیش از اندازه و نیاز، در دانشهای مقدماتی و دانشهای پیرامونی درنگ ورزند و حوزه را از کارایی لازم و افق گشایی و رسیدن به هدفهای بلند و متعالی بازدارند.
او بر این عقیده بوده و خود نیز به آن سخت پای بندی نشان داده که طالب علمان نباید وقت و عمر خویش را در فرعهای نادره و شبهههایی که جز در
ذهن جای ندارند، صرف کنند و تمام تلاش خویش را برای فهم سخنان دیگران به کار بندند که کاری است ناروا و عمر برباد ده.
او، افزون بر این دقیقه شناسی در زندگی علمی، با تلاش و درنگ به رمزی بزرگ دست یافت و آن را در هر تلاش علمی به کار بست و از آن بهره گرفت و آن، اندیشیدن و دقیق، همه سویه، ژرف و درست اندیشیدن بود.
او، به روشنی دریافت که اندیشیدن، در تکاپو و تلاش علمی بودن، چه جایگاه و نقشی و چه انقلاب و رستاخیزی در
انسان جویای
کمال و دانش پدید میآورد و چه افقهایی را میگشاید و چه راههای پرسنگلاخی را هموار میسازد و چه سختیهایی را آسان میکند و….
به روشنی دریافت، اندیشیدنِ همه سویه و دقیق، افقهای جدیدی را به روی انسان اندیش مند میگشاید و به ذهن انسانِ، توان بال گشایی و پرواز در آسمانهای بی کران دانش را میبخشد و انسان را از بسته ذهنی و کوتاه اندیشی میرهاند و چشم اندازی بس دلگشا و روح افزا، فرا روی او قرار میدهد.
از این روی، در تلاش بزرگ علمی خود، به تکاپو برخاست، تا آنچه تفکر را از رشد باز میدارد و جلوی بالندگی آن را میگیرد، بشناسد و از آن بپرهیزد و آنچه مایه رشد، شکوفایی و بالندگی تفکر میشود، بشناسد و به آن در آویزد
و زندگی علمی خود را بر این ساختار و سامانه استوار سازد.
این دگرگونی و انقلاب، دگرگونیها و انقلابهایی را در پی داشت.
این اندیشه، که همانا محور و مدار قراردادن اندیشه باشد، در چگونگی فراگیری و پژوهش او اثر ژرف گذاشت، به گونهای، با اینکه بر خلاف روش معمول حوزهها و مشی طالب علمان، مدت کمی از عمر خود را در راه فراگیری از محضر استادان به کار برد، جزء سرامدان روزگار خویش شد و از بسیاری از همگنان خود پیشی گرفت و به آن پایه و مایه علمی رسید که
شیخ انصاری جویای دانش را بر حلقه
درس خود کشاند و چهار سال وی را در این مقام مقیم ساخت.
شیخ انصاری از محضر نراقی بهره بسیار برد، تا جایی که به باور شماری از صاحب نظران و اهل اندیشه، شخصیت علمی وی پس از دوران چهارسالهای که در محضر نراقی بود، نمود و بروز یافت و آنچه را که از دانش در دوران تحصیل اندوخته بود، با اخگری که او بر جانش انداخت، شعله ور شد.
[ویرایش]
امّا کسانی که روی دگرگونی و انقلابی که اندیشه ورزی در شخص پدید میآورد، درنگ نکرده بودند، به این وهم و پندار گرفتار آمدند که جایگاه علمی هر فرد بسته به حضور بیشتر او در محضر استادان برجسته است، از این روی، بر نراقی خرده میگرفتند و تلاش میورزیدند، جایگاه علمی او را کم رنگ بنمایانند و حتی نگاشتههای او را کم ارزش انگارند،
غافل از اینکه آنچه را آنان کاستی میانگارند نقطه قوت است و اوج بالندگی و رشد و پویایی.
کم استاد دیدن، بسیار اندیشیدن و این آثار شگرف را آفریدن، در جامعه و پیرامون خویش و حتی فرهیختگان و اهل دانش و صاحبان اندیشه اثرگذاردن و در آنان دگرگونی پدید آوردن
هنر است و اوج شکوفایی و کمال.
البته این هنر و اوج، از چشم و دیده تیزنگران و بیداران و صاحبان خرد به دور نمانده و آنان کم استاد دیدن و بسیار اندیشیدن را
کمال شخصی دانسته و زبان به ستایش این کسان گشوده و از آنان، به بزرگی یاد کردهاند.
[ویرایش]
۱.
شیخ مرتضی انصاری (۱۲۸۱ - ۱۲۱۴ هـ . ق) .
۲.
ملا مهدی نراقی (۱۲۶۸ - ۱۲۰۹ هـ.ق)
۳.
میرزا ابوالقاسم نراقی (متوفا ۱۲۵۶ هـ . ق)
۴.
ملا محمد جواد نراقی (متوفای ۱۲۷۸ هـ . ق.)
۵.
میرزا محمد نصیر نراقی، نصیر الدین (متوفای ۱۲۷۳ هـ . ق.)
۶.
ملا محمد نراقی. (متوفای ۱۳۹۷ هـ . ق.)
۷.
سید محمد تقی کاشانی (۱۲۵۸ هـ . ق)
۸.
ملا علی مدد ساوجی کاشانی (۱۲۷۰ هـ . ق)
۹.
میرزا ابوتراب نطنزی کاشانی (۱۲۶۱ هـ . ق)
۱۰.
ملا احمد نطنزی کاشانی.
۱۱.
ملا محمد حسن جاسبی قمی.
۱۲.
میرزا حبیب الله کاشانی.
۱۳.
سید شفیع جاپلقی بروجردی (۱۲۸۰ هـ . ق)
۱۴.
ملا محمد کزازی قمی.
۱۵.
شیخ محمد جزفادقانی (۱۲۶۴ هـ . ق)
۱۶.
میرزا احمد حسینی ساوجی (۱۳۰۵ هـ . ق)
۱۷.
سید علی بن خلیفه احسانی نجفی (۱۲۳۳ هـ . ق)
۱۸.
ملا محمد علی آرانی کاشانی (۱۲۵۰ هـ . ق)
۱۹.
علامه شیخ محمد میثمی.
۲۰.
شیخ علی محمد خان نظام الدوله صدر اصفهانی (۱۲۷۶ هـ . ق)
۲۱.
حاج ملا علی خلیلی (۱۲۹۷ هـ . ق)
۲۲.
شیخ محمد علی هزار جریبی مازندرانی۲۳.
ملا غلامرضا آرانی کاشانی.(به مقدمه رساله هلالیه تألیف ک ملا غلامرضا آرانی مراجعه کنید.)
[ویرایش]
۱.
مستند الشیعه فی احکام الشریعه.
۲.
هدایة الشیعه الی احکام الشریعه.
۳.
وسیلة النجاة۴.
تذکرة الاحباب۵. خلاصة المسائل
۶. مناسک حج
۷. رساله در عصیر عنبی
۸. مناهج الاحکام فی الاصول
۹. اساس الاحکام.
۱۰. مفتاح الاحکام.
۱۱. عین الاصول.
۱۲. حجیه المظنه.
۱۳.
عوائد الایام۱۴.
سیف الامة و برهان الملة۱۵.
معراج السعادة.
۱۶. حاشیه اکرثاوذوسیوس. (ریاضی).
۱۷. شرح محصل الهیئه (هیئت)
۱۸. جامع المواعظ. (پند نامه)
۱۹.
رسائل و مسائل فی حل غوامض المسائل.
۲۰.
الخزائن.
۲۱.
دیوان طاقدیس[ویرایش]
ملا احمد نراقی در حلقه نورانی آن سلسله از فقیهان شیعه قرار دارد که در طول تاریخ با افکار و اندیشه های نو و پویا، انقلاب بزرگ فقهی و فرهنگی ایجاد کردند و کارآمدی
فقه شیعه و کارآیی اسلام و تشیع را برای همیشه تضمین نمودند و به اثبات رساندند و به همین سبب نیز خود در
تاریخ زنده و جاوید به یادگار ماندند. در این بخش به چند نمونه از افکار و اندیشه های این عالم بزرگ نظر می افکنیم:
از مسائل مهمی که ملا احمد نراقی را از سایر فقیهان متمایز می سازد، بحث مبسوط و شفاف وی پیرامون «ولایت همه جانبه فقیه» جامع الشرایط است که او این موضوع سرنوشت ساز را برای نخستین بار به طور منسجم، مستدل و جامع در عائده ۵۴ از کتاب «
عوائد الایام» خویش مطرح کرده است. البته این هرگز بدان معنا نیست که این بحث در آثار فقیهان پیشین عنوان نشده و مورد غفلت آنان قرار گرفته باشد بلکه بر خلاف این توهم باطل بحث فوق همواره در کتابهای فقهی شیعه و در محافل علمی حوزه ها به طور پراکنده وجود داشته و مطرح شده است. چنان که خود مرحوم ملا احمد نراقی به این نکته توجه داشته و در آغاز این بحث چنین می نویسد:
« ... به تحقیق، من فقها و نویسندگان کتب فقهی را دیدم که در زمان غیبت، بسیاری از اموری را به
حاکم وقت ارجاع می دهند و
ولایت او را در اکثر کارها امضا می کنند. اما در این خصوص هیچ دلیلی ارائه نمی دهند، اگر هم بعضی دلیل آوردند، دلیلشان ناتمام می باشد. از طرفی با این که این مسأله خیلی مهم و سرنوشت ساز است ولی متأسفانه منقح نشده است.»
بنابر این هنر ملا احمد نراقی در این بود که با تیزبینی و شجاعت کم نظیر و با یک بینش نوین حکومتی وارد عرصه پرمخاطره اجتهاد و فقاهت شد و این موضوع ریشه دار و اصیل را از پراکندگی رهانید و بدان انسجام، استحکام و پویایی بخشید. او با تلاش فقیهانه، مقوله «ولایت فقیه» را از لابلای متون فقهی، اصولی و کلامی استنباط کرد و بیرون کشید و آن را برای اولین بار به شکل یک اصل، مبنا، پایه و قاعده، درآورد و به جامعه اسلامی تحویل داد. فاضل نراقی در این باب با استناد به نوزده روایت از
امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ به تحلیل عقلی این احادیث می پردازد و می نویسد:
« ... براستی از مسائل آشکاری که هر عامی و عالمی آن را می فهمد و به آن حکم می کند، این است که: هرگاه پیامبری، هنگام سفر یا مرگ بگوید: فلانی وارث من، مانند من، در جای و مقام من است، جانشین، امین و حجت من است، از جانب من بر شما حق حاکمیت دارد و در همه رخدادها به او مراجعه کنید، گردش امور و قانونگزاری به دست اوست و او سرپرست
رعیت من می باشد، هر ولایتی که در اداره امور مردم بر
پیامبر بود، برای او نیز هست. به طوری که هیچ کس در کلام پیامبر شک نمی کند و این مطلب از آن گفتار فوری به ذهن تبادر می کند ...»
آن گاه در بخش دیگر از این بحث این گونه به
ولایت مطلقه فقیه اشاره می کند:
« ... کلما ان للنبی ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و الامام الذینهم سلاطین الانام و حصون الاسلام، فیه الولایه و کان لهم فللفقیه ایضاً ذلک الا ما اخرجه الدلیل من اجماع اونص او غیرهما ...»
هر امری که
پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و ائمه ـ علیهم السلام ـ در آن
ولایت دارند از این جهت که حاکم و حافظ جامعه اسلامی بودند، امروز در
زمان غیبت تمام آن
ولایت با همه ابعادش، به
مجتهد و حاکم جامع الشرایط انتقال می یابد، چرا که آن حکومت و حفاظت را امروز اینان بر دوش گرفته اند.
گویند درویشی، نام ملا احمد نراقی و تعریف کتاب
معراج السعادة او را شنیده و به توهم این که این فقیه بزرگ، فردی منزوی و زاهد (به معنای منفی) است، به شدت مرید و شیفته وی شده بود. زیرا در مسلک درویشان و صوفیان، گوشه نشینی و بی تفاوتی نسبت به امور و مشکلات مردم، ارزش و زهد تلقی می گردد و مسئوولیت داشتن و از طریق آن به گرفتاری های مردم رسیدگی کردن دنیا و ضد ارزش به شمار می آید. به همین سبب روزی درویش به قصد زیارت ملا احمد نراقی وارد شهر
کاشان می شود و چون دستگاه ریاست، رفت و آمد و مراجعه مردم را به وی می بیند، اندکی از ارادتش نسبت به او کاسته می شود. از سوی دیگر ملا احمد نراقی هم در دیدارهایی که با درویش انجام می دهد متوجه این موضوع می گردد. روز سوم درویش می گوید که تصمیم دارد به کربلا برود. ملا احمد در جواب می گوید: چه بهتر که من هم چنین قصدی داشتم. پس صبر کن تا با هم حرکت کنیم. در این جا درویش می پرسد، چند روز باید صبر کنم تا شما آماده شوید؟ جواب می شنود: همین الان مهیا هستم. این سخن باعث شگفتی درویش شده، پرسش را دوباره تکرار می کند و جواب را به همان ترتیب دریافت می نماید. سپس با هم این سفر را آغاز می کنند. وقتی به چند فرسخی قم می رسند به خاطر رفع خستگی در کنار چشمه ای اتراق می کنند. در این حال درویش به نظر ناراحت می رسد و به فکر فرو می رود. ملا احمد نراقی علت را می پرسد، درویش می گوید: کشکول خود را در خانه شما جا گذاشته ام. نراقی می فرماید: این که چیزی نیست وقتی از سفر بازگشتیم، آن را تحویل می گیری. او قبول نمی کند و می گوید: من به این کشکول خیلی علاقه مندم. ملا احمد سوال می کنم: آیا نمی توانی مدتی بدون کشکول باشی؟ او جواب می دهد: من تبرزین خودم را می خواهم و آماده بازگشت به
کاشان می شود. در این هنگام آن فقیه زاهد و پارسا می فرماید: ای دروش! من به آن ریاست و مقام و منزلتی که در
کاشان دارم، اینقدر وابسته نیستم که تو، به این کشکول خود وابسته ای؟!
[ویرایش]
در سال های (۱۲۴۵ و ۱۲۴۴ هـ . ق) بیماری وبا فراگیر شده و بسیاری از مردم را به کام مرگ کشیده بود. بدین ترتیب ملا احمد نراقی هم در این ایام دچار این بیماری شد و چشم از جهان فرو بست و به دیار ابدی شتافت. پیکرش از کاشان به نجف اشرف انتقال یافت و در کنار پدرش
ملا محمد مهدی نراقی به خاک سپرده شد. تاریخ دقیق رحلت این عالم بزرگ چندان روشن نیست. اغلب محققان مانند:
شیخ عباس قمی.
شیخ آقا بزرگ تهرانی،
خوانساری
محمد رضا مظفر، علی اکبر دهخدا
و ... آن را سال (۱۲۴۴ هـ . ق) نوشتند، برخی هم مثل: سید محسن امین
و مدرس تبریزی
میان (۱۲۴۵ ـ ۱۲۴۴ هـ . ق) و بین ۲۳
ربیع الثانی (۱۲۴۴ هـ . ق) و اوائل (۱۲۴۵ هـ . ق) به
شیخ انصاری و در
ذیقعده همین سال به برادرش ملا محمد مهدی معروف به (آقا بزرگ) اجازه روایت داده و در
ربیع الاول (۱۲۴۵ هـ . ق) کتاب «قضا و شهادت» از
مستند الشیعه را نگارش کرده است.
چنین نتیجه گرفته که تاریخ رحلت آن فقیه فرزانه روز ۲۳ ربیع الثانی (۱۲۴۵ هـ . ق) منحصر می شود.
در حالی که این قول هم مجرد احتمال است و نظر قطعی نمی تواند به شمار آید.
(تردید کرده اند، بعضی دیگر نیز با توجه به این که ملا احمد نراقی در شوال (۱۲۴۴ هـ . ق))
[ویرایش]
[ویرایش]
سایت اندیشه قم