• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابرار

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: ابرار (مقالات مرتبط).

اَبْرار، واﮊه‌ای است عربی به معنی نیکان و نیکوکاران اهل مرتبه عالی ایمان، دارای منزلتی برتر از اولوا الالباب (خردمندان) و نازل‌تر از مقرّبان که چندین‌بار در قرآن «کریم آمده و از این طریق در عرف متوصفه و اهل سیر و سلوک نیز راه یافته است.



برخی از مفسران و نیز بسیاری از فرهنگ‌نویسان این واﮊه را تنها جمع بَرّ دانسته‌اند.
[۱] طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۴۲، قاهره، ۱۳۲۵ق.
[۲] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۹۰۸، به کوشش هاشم رسولی محلاتی و فضل اللـه یزدی طباطبائی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۳] ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناجی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳ن.
[۴] قرطبی، محمد ابن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۹، ص۱۲۵، بیروت، ۱۹۶۷م.
، اما اکثر مفسران آن را جمع برّ و بارّ، هر دو، یاد کرده‌اند.
[۶] میبدی، احمدبن محمد، کشف الاسرار وعده الابرار، ج۱۰، ص۳۱۸، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۷] میبدی، احمدبن محمد، کشف الاسرار وعده الابرار، ج۱۰، ص۴۰۶، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۸] زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، ج۱، ص۴۸۹، بیروت، دارالمعرفه.
[۹] فخر رازی، محمدبن عمر، التفسیر الکبیر، ذیل آیۀ ۱۹۳ از سورۀ آل عمران.
راغب اصفهانی نیز ابرار را تنها جمع بارّ دانسته است از آن‌جا که برّ به صیغۀ مفرد ۳ بار در قرآن مجید به کار رفته و بارّ در این کتاب مقدس نیامده است، نظر آن گروه از مفسران و فرهنگ‌نویسان که ابرار را تنها جمع بارّ دانسته است. از آن‌جا که برّ به صیغۀ مفرد ۳ بار در این کتاب مقدس نیامده است، نظر آن گروه از مفسران و فرهنگ‌نویسان که ابرار را تنها جمع برّ دانسته و جمع بارّ را بَرَرَه شمرده‌اند، استوارتر می‌نماید.


بِرّ به «گستردگی خیر و معروف» معنا شده است.
[۱۵] زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳، بیروت، دارالمعرفه.
، برخی لغویان نیز این واژه را برگرفته از بَرّ یعنی بیابان (مقابل بَحْر) می‌دانند و چون در بَرّ وسعت لحاظ شده، بِرّ را نیز به «توسّع در کار ‌نیک» معنامی‌کنند.و برخی این سخن را تکلّف‌آمیز دانسته و گفته‌اند: بِرّ با بَرّ که کلمه‌ای‌جامد و به معنای خشکی است، هیچ پیوندی ندارد؛ بلکه در حکمِ مشترک لفظی است.
[۱۷] اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۰.



واژه «بِرّ»
[۱۸] اخلاق در قرآن، ج۱، ص۶۹.
با مشتقّاتش، در مجموع بیست بار در قرآن (ابرار شش بار، بَرّ سه بار، بِرّ هشت بار و بَرَرَة یک بار) به کار رفته است، اما ابرار ۶ بار و در ۶ آیه از قرآن کریم تکرار شده است. در ۴ آیه از این آیات به تعبیرات گوناگون از ابرار به عنوان اهل نعیم و بهشت یاد شده و در آیه‌ای گفته شده است که کتاب (نامۀ اعمالِ) ابرار در علیین (به اقوال گوناگون: زیر عرش، سدره المنتهی ، لوحی از زبرجد آویخته در زیر عرش که اعمال افراد بشر در آن ثبت است، بالاترین طبقۀ بهشت ) است و نیز در آیه‌ای دیگر از بان اولوالالباب (خردمندان) از پروردگار درخواست می‌شود که آنان را با ابرار بمیراند.

۳.۱ - معانی بِر

برخی برآنند که مفهوم محوری واژه بِرّ «نیکو‌بودن کار در برابر غیر» است و این معنا، با‌توجّه به اختلاف اشخاص، موضوعات و موارد، تفاوت دارد؛ چنان که بِرّ خدا درباره بندگان، لطف و احسان به آنان و در گذشتن از لغزش‌هایشان است و بِرّ بنده در پیش‌گاه خدا، پیروی و عمل به وظایف بندگی است.
بِرّ پدر به فرزندان، تربیت و تأمین آنان و برآوردن نیازهایشان و بِرّ فرزند به پدر ؛ خدمت، خضوع و رحمت است، و بِرّ در سخن گفتن، راست گویی، و در عبادت، منطبق بودن آن با شرایط ویژه عبادت است، وی اطلاق «بَرّ» بر قطعه‌های زمین و «بُرّ» بر گندم را نیز از همین باب می‌داند.
[۲۵] التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۴۹، «برّ».


۳.۲ - فرق خیر با بر

برخی نیز جامع‌ترین معنای بِرّ را خیر دانسته‌اند؛با این که این دو واژه مترادف نیستند؛ زیرا بِرّ، خیری است که با «قصد» و «توجّه» توأم باشد؛ ولی در خیر، «قصد» شرط نیست؛ بلکه گاهی با «سهو» همراه است؛ از این‌رو «خیر» معنایی عام‌دارد.
[۲۷] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.



مفهوم بِرّ در فرهنگ قرآن، عام‌ترین مفهوم در زمینه افعال اخلاقی و ویژه «افعال اختیاری» است.
[۲۹] اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۷‌.
، مفهوم قرآنی بِرّ و به تعبیر دقیق‌تر، اَبرار در آیه ۱۷۷ سوره بقرهبه تفصیل بیان شده است، اوصاف ابرار در این آیه، در بر دارنده مراتب سه گانه اعتقاد، اخلاق و عمل است.
بِرّ همان احسان، و‌تحقّق آن چنین است که آدمی کار خود‌را نیکو کند و کار نیک را برای نیک بودن آن یا از این رو که خیر دیگران در آن است، انجام‌دهد، نه برای پاداش یا تشکّر، و‌در این راه، بر تلخی مخالفتِ با نفس، صبور باشد.، خدای سبحان، بِرّ را در کلام خودبه‌ایمان و احسان در عبادت‌ها و معامله‌ها تفسیر‌کرده است.
به گفته برخی، بِرّ حقیقی همان‌عمل صالح راستین است؛ امّا تظاهر به‌نیکوییِ عمل و بَر خود بستن پاکی، ورع و‌پیروی از آن‌ها و تظاهر به آن‌ها بِرّ نیست.
[۳۵] التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».
، به‌گفته دیگر، طبق اجماع مفسّران، هرگونه اطاعتِ خدا بِرّ نامیده می‌شود.
[۳۶] جامع‌البیان، ج‌۱، ص‌۳۶۷.

و به نظری، بِرّ، هر چیزی از خیر و احسان و کار مورد رضایت خدا است که عامل نزدیکی به خدا باشد.
[۳۷] مواهب‌الرحمن، ج‌۶‌، ص‌۱۳۲.


۴.۱ - مصادیق بِر

در تفسیر بِرّ، در کلام دیگر مفسّران اموری ذکر شده که بیش‌تر از سنخ مصداق است؛ چون طاعت،
[۳۸] آلاءالرحمن، ج‌۱، ص‌۲۸۵.
[۳۹] روح‌المعانی، ج‌۱، ص‌۳۹۳.
صدق،
[۴۰] آلاءالرحمن، ج‌۱، ص‌۲۸۵.
ثواب یا بهشت،
[۴۱] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.
[۴۲] زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، بیروت، دارالمعرفه.، ج‌۱، ص‌۳۸۴.
صله رحم یا پیوند،
[۴۳] مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۴۰۸.
تقوا،
[۴۴] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.
اعمال مقبول،
[۴۵] التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۱۴۶.
مهربانی، احسان
[۴۶] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۷۳.
و صدقه.
[۴۷] زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳، بیروت، دارالمعرفه.


۴.۲ - معنای بِر بر اساس شأن نزول

با این که مفسّران در برخی موارد، بر اساس شأن نزولِ آیات، مقصود از بِرّ را مصادیقی خاص از «خیر» یا دیگر معانی بِرّ ذکر کرده‌اند، حمل این واژه را بر مفهوم عام و اصلی آن ترجیح داده‌اند.
[۴۸] زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳، بیروت، دارالمعرفه.
[۴۹] زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، ج‌۱، ص‌۲۱۷، بیروت، دارالمعرفه.
[۵۰] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۰.
[۵۱] روح‌المعانی، ج‌۱، ص‌۳۹۳.

پیامبر(صلی الله علیه وآله)در پاسخ پرسشی درباره بِرّ، آیه ۱۷۷ سوره بقرهرا که در بر دارنده برخی عقاید و اعمال واجب و مستحب است، تلاوت کرد.



در آیاتی از قرآن، بِرّ یا مشتقّات آن با مادّه «تقوا» با هم ذکر شده است. برخی مفسّران، این دو واژه را دارای مفهومی واحد می‌دانند.
[۵۴] قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۳۳.

برخی نیز مفهوم این دو واژه را متفاوت، امّا مکمّل یک‌دیگر می‌شمرند؛ بدین ترتیب که بِرّ را اموری ایجابی، مانند عمل صالح، طاعت، توسّع در کار نیک و انجام دادن اوامر الهی دانسته و تقوا را اموری سلبی، مانند دوری از گناهان و هوای نفس و پرهیز از عذاب الهی شمرده‌اند.
[۵۵] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۰.

بِرّ و تقوا در مفهوم تفاوت دارند؛ امّا در مصداق متساوی و متّحدند؛ زیرا مصداق بِرّ، مصداق تقوا نیز هست و به عکس، و‌آیاتی مانند «و‌لکنّ البِرَّ مَنِ‌اتَّقی»، «و‌لـکنَّ البرَّ مَن ءَامن باللّهِ و...و أُولـئِکَ همُ المُتّقونَ»نشانه وحدت مصداقی است، نه مفهومی.
[۵۸] اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۸۲-۷۸.

شایان ذکر است که تقوا اگر به تنهایی به کار رود، همه مصادیق و موارد بِرّ را در بر می‌گیرد؛ ولی هر گاه در کنار واژه بِرّ باشد، بِرّ به جنبه ایجابی (انجام دادن کار خوب) و تقوا بر جنبه سلبی (ترک کار بد) دلالت می‌کند.
[۵۹] اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۸۲-۷۸.





۶.۱ - اثم

إثم (گناه) و یا عدوان: (ستم و تجاوز به حقوق آدمیان یا تجاوز از حدود الهی): «تَعاوَنوا عَلی‌البِرّ و التّقْوی وَ لاتَعاونوا عَلَی الإثمِ والعُدْون = در نیکوکاری و پرهیزگاری با یک‌دیگر همکاری کنید و در گناه و تجاوز دست‌یار هم نشوید»، «یـأیّها الّذین ءامَنوا إذا تَنـجَیتُم فلاتَتَنـجَوا بالإثمِ والعُدونِ... و تَنـجَوا بالبِرّ والتَّقوی.»
گفته شده: بِرّ در برابر إثم است.
[۶۲] اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۸‌.
، به نظر دیگر، بِرّ در برابر عدوان، و‌تقوا در برابر اثم قرار دارد. توجّه به معنای واژه‌ها مؤید نظراوّل است؛ زیرا تقوا، خویشتن‌داری از تخلّف حدود و ثغور الهی، و‌عدوان، تجاوز و تعدّی به آن است،
و‌برّ، انجام کارهای نیکو و اثم، انجام کارهای ناروا به شمار می‌رود.

۶.۲ - فجور

فجور: «کَلاَّ إنّ کتبَ الفُجّارِ... کَلاَّ إنّ کتبَ الأَبرارِ»، «إنّ الأبرارَ لَفی نَعیم و إنّ الفُجّارَ لفی جحیم = نیکان به طور قطع در بهشت ِ پرنعمتند و همانا بدکاران و گنه‌پیشگان، در دوزخندفاجر، یعنی فاسق و کسی که از خیر و صلاح منحرف شود.
[۶۸] التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».


۶.۳ - جرم

جرم: در آیه ۲۹ سوره مطففینمجرمان در برابر مؤمنان قرار گرفته‌اند: «إِنَّ الَّذِین أجْرَموا کانوا مِن الَّذین ءَامنوا یَضحَکونَ» و مقصود از مؤمنان در این آیه، به قرینه سیاق، «ابرار»ند.

۶.۴ - عقوق

عُقوق: برخی مفسّران
[۷۱] مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.
[۷۲] مجمع البحرین، مج۲، ج۳، ص۲۲۲، «عقق».
و فرهنگ‌نویسان، عقوق (آزار رساندن به پدر و مادر و نافرمانی و ترک احسان به آنان) را در برابر بِرّ به والدین دانسته‌اند.
در برخی آیات نیز بَرّ (نیکوکار) در برابر «جبّار شقیّ» یا «جبّار عصیّ» (زورگوی نافرمان) آمده؛ چنان‌که به نقل از عیسای مسیح(علیه السلام)می‌فرماید: مرا با مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است: «و‌بَرّاً بِولِدَتی و لم‌یَجْعلنی جَبّاراً شقیّاً».
درباره حضرت یحیی(علیه السلام)نیز می‌فرماید: با پدر و مادر خود نیک رفتار می‌کرد و زورگویی نافرمان نبود: «و‌بَرّاً بولدَیْهِ و لم‌یَکنْ جَبّاراً عَصیّاً».«جبّار» انسان را به آن‌چه مناسب طبع او نیست وا می‌دارد و «عصیّ» همان گناه کارِ نافرمان است.
[۷۷] التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».




مفسّران، در تفسیر ابرار، تعریف‌ها یا تعبیرهای گوناگونی دارند؛ مانند: کسانی که طاعت خدا را به طور کامل به جای آرند و او را از خود خشنود سازند
[۷۸] جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۸۲.
[۷۹] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۹۰۸.
و از گناهان بپرهیزند.
[۸۱] کشف‌الأسرار، ج۱۰، ص‌۴۰۶.
[۸۲] جامع‌البیان، مج۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۵۷.
آنان که به خدا، پیامبر و روز بازپسین ایمانی از روی رشد و بصیرت دارند.مؤمنانی که در ایمان خود صادقند.
[۸۴] کشف‌الأسرار، ج‌۱۰ ص‌۳۱۸.

نیکوکارانی که کار نیک را فقط برای رضای خدا انجام می‌دهند؛ بی‌آن که اغراض ناپسندی را در نظر داشته باشند.برخی در تفسیر آیه ۱۹۳ سوره آل عمرانمقصود از ابرار را انبیا و اولیا دانسته‌اند.
[۸۷] کشف‌الاسرار، ج‌۲، ص‌۳۸۸.


۷.۱ - مصادیق

به گفتۀ طبرسی، به اجماع اهل بیت و موافقان و بسیاری از مخالفان آنان، در آیۀ اِنّ الاَبْراَر یَشْرَبونَ مِنْ کَأسِ کانَ مَزاجُها کافوراً مراد از ابرار علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) است.
[۸۹] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۶.
ابن شهر آشوب نیز روایتی نزدیک به همین مضمون از امام حسن مجتبی (علیه السلام) نقل می‌کند.
[۹۰] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص۴.
در روایت از رسول اکرم ابرار یاران علی (علیه السلام) معرفی شده‌اند.
[۹۱] عیّاشی، محمد بن مسعود، التفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۱۲.

ناگفته نماند که شیخ احمد احسایی نیز در شرح زیاره جامعۀ کبیر
[۹۲] احسایی، احمد بن زین‌الدین، شرح الزیاره الجامعه الکبیره، ص۶۰.
ابرار را در عبارت «عناصر الابرار» شیعیان ائمۀ اطهار، اعم ار مرسلین و انبیا و اوصیا و صالحان و فرشتگان، دانسته است.

۷.۲ - ویژگی

مفسران در تفسیر ابرار و ذکر صفات و ویﮊگیهای آنان سخنان گوناگون گفته‌اند که به برخی از آن‌ها در اینجا اشاره می‌شود:
ابرار آنانند که طاعت خدای بزرگ را به تمامی به جای آرند و او را از خود خشنود سازند.
[۹۳] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۴۲.
[۹۵] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۹۰۸.
، آنانند که فرایض خدا را به نیکی به جای آورند و از معاصی و محرّمات بپرهیزند.
[۹۶] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳۰، ص۵۶.
[۹۷] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳۰، ص۶۴.
[۹۸] میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار وعده الابرار، ج۱۰، ص۴۰۶.
، مؤمنانیند که در ایمان خود صادقند و فرمانبردار پروردگار خویشند
[۹۹] میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار وعده الابرار، ج۱۰، ص۳۱۸.
، نیکوکارنیند که کارهای نیک را تنها برای رضای خدا انجام می‌دهند بی‌آنکه اغراض ناپسند را در نظر داشته باشند ، کسانید که حقوق واجب و مستحب را ادا می‌کنند.
[۱۰۱] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۶۱۶.
آنانند که حق خدای بگزارند و وفای نذر کنند
[۱۰۲] قرطبی، محمد ابن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۹، ص۱۲۵.
کسانید که به خدا و پیامبر او و روز واپسین ایمانی از روی رشد و بصیرت دارند.
[۱۰۳] طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۱۳.

در برخی از تفاسیر از قول حسن بصری آمده است که ابرار آنانند که مورخُرد را نیازارند .
[۱۰۵] قرطبی، محمد ابن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۳، ص۱۲۵.
[۱۰۶] سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدرر المنثور، ج۲، ص۴۱۵.
همین روایت را بدین صورت نیز نقل کرده‌اند: «ابرار آن کسانی باشند که مورچه را نیازارند و به هیچ بدی رضا ندهند».
[۱۰۷] ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روج‌الجنان، ج۵، ص۴۴۴.
[۱۰۸] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۶.
میبدی در تفسیر آیۀ رَبَّنا فَاغْففِرْلَنا ذُنوبَنا و کَفِّر عَنّا سَیِّئاتِنا و تَوَفَّنا مَع الاَبرار ، مراد از ابرار را انبیا و اولیا دانسته است.
[۱۱۰] میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار وعده الابرار، ج۲، ص۳۸۸.
برخی از مفسران در تفسیر ابرار روایتی از رسول اکرم (ص) نقل کرده‌اند، بدین مضمون که ابرار آنانند که به پدران و فرزندان خود نیکی می‌کنند.
[۱۱۱] ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۶.
[۱۱۲] میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار وعده الابرار، ج۱۰، ص۴۰۶.
[۱۱۳] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۹، ص۱۲۵.
[۱۱۴] سیوطی، سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدرر المنثور، ج۲، ص۴۱۵.



ابرار در اصطلاح متصوفه به متوسطان از اهل سلوک گفته شده است که در معرفت خدا و سیر الی اللـه مدارجی را طی کرده باشند
[۱۱۵] ابن عربی، محیی‌الدین، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۷۴۰.
[۱۱۶] روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج۲، ص۳۵۳.


۸.۱ - رتبه ابرار

در تعریف این اصطلاح در آثار متصوفه تفاوت‌هایی دیده می‌شود: در برخی از منابع نسبتاً قدیم، ابرار از اولیای خدا و اهل حل و عقد امور عالم شمرده شده‌اند.
[۱۱۷] هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ص۲۶۹.
[۱۱۸] انصاری، خواجه عبداللـه، طبقات الصوفیه، ص۸۰.
هجویری آنان را فروتر او اوتاد (ﻫ م) به‌شمار آورده و عدۀ آنان را ۷ تن یاد کرده است. وی می‌گوید: «سرهنگان درگاه حق، جلّ جلاله، سیصدند که ایشان را اخیار خوانند و چهل دیگر که ایشان را ابدال خوانند و هفت دیگر که مرایشان را ابرار خوانند و چهارند که مرایشان را اوتاد خوانند و سه دیگرند که مرایشان را نقیب خوانند و یکی که ورا قطب خوانند و غوث خوانند...»
[۱۱۹] هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ص۲۶۹.

اما خواجه عبدالله انصاری ظاهراً ابرار را در مرتبه‌ای فروتر از ابدال و اوتاد می‌داند. وی می‌گوید: «مجاهدان با نفس سه‌اند: یکی می‌کوشد، او از ابرار است و یکی می‌یاوَد، او از اوتاد است و سیم باز رسته، او از ابدال است
[۱۲۰] انصاری، خواجه عبداللـه، صد میدان، ص۲۲.
، انصاری در جایی دیگر نیز بی‌آنکه از ابدال نامی به میان آورد، مانند هجویری مقام ابرار را فروتر از اوتاد یاد می‌کند، ولی شماره آنان را ۴۰ تن می‌داند و می‌گوید: «اولیا همیشه سیصد و شصت تن باشند: چهل از ایشان ابرارند و سی اوتادند و ده تن از آنان نقبایند و سه از آن نجبایند و یکی از ایشان غوث باشد...»
[۱۲۱] انصاری، خواجه عبداللـه، طبقات الصوفیه، ص۸۰.
وی سپس می‌افزاید که هرگاه غوث از دنیا برود، یکی از نجبا را به جای او می‌نشانند و به همین ترتیب با حفظ سلسلۀ مراتب یک تن را از مرتبت فروتر به مرتبت برتر می‌رسانند، چنانکه یکی از اوتاد می‌شود و سرانجام یک نفر از عامۀ خلق به مقام اولیا می‌رسد
[۱۲۲] انصاری، خواجه عبداللـه، طبقات الصوفیه، ص۸۰.

ابونصر سرّاج به استناد آیات قرآن کریم ابرار جانشین یکی از اوتاد می‌شود و سرانجام یک نفر از عامۀ خلق به مقام اولیا می‌رسد،
[۱۲۳] انصاری، خواجه عبداللـه، طبقات الصوفیه، ص۸۰.
ابونصر سرّاج به استناد آیات قرآن کریم ابرار را فروتر از مقرّبان
[۱۲۴] روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج۲، ص۳۶۶.
[۱۲۵] نسفی، عزیزالدین بن محمد، کتاب الانسان الکامل، ص۱۰۳.
[۱۲۶] نسفی، عزیزالدین بن محمد، کتاب الانسان الکامل، ص۳۰۳.
و برتر از متّقین دانسته‌اند.
[۱۲۷] روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج۱، ص۱۳۰.
. صوفیه دربارۀ برتری مقربان نسبت به ابرار به این سخن مشهور : «حَسِناتُ الاَبْرارِ سَیِئاتُ الْمُقَرَّبین» ــ که برخی آن را از احادیث موضوعه و برخی دیگر منسوب به ابوسعید خرّاز از مشایخ صوفیه می‌دانند ــ نیز استناد می‌کنند
[۱۲۸] فروزانفر، بدیع الزمان، احادیث مثنوی، ص۶۵.
عطار نیشابوری در این باب از قول سَرّی سقطی عارف مشهور سخنی آورده است که عقیدۀ صوفیه را در تقدم مقربان بر ابرار روشن می‌کند: «دلهای ابرار معلّق به خاتمت است و دلهای مقربان معلّق به سابقت است. معنی آن است که حسنات ابرار سیئات مقربان است»
[۱۲۹] عطار، محمد بن ابراهیم، تذکره الاولیاء، ج۱، ص۲۸۱.
سخن باخرزی از نویسندگان متصوف سدۀ ۸ق/۱۴م نیز در این‌باره مؤید همین نظر است: «خادم هرچه می‌کند لَلّه را می‌کند و شیخ هرچه می‌کند باللـه تعالی می‌کند، شیخ در مقام مقربان است و خادم در مقام ابرار است»
[۱۳۰] باخرزی، یحیی بن احمد، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ص۱۲۸.

خواجه نصیرالدین طوسی نیز برای نوع انسان از جهت تقرب به پیشگاه خدای متعال منازل و مقاماتی می‌شمارد و آن را به چهار مرتبت منحصر می‌کند. وی ابرار را در مقام سوم جای می‌دهد و در وصف آنان می‌گوید: «ایشان جماعتی باشند که به اصلاح عباد و بلاد مشغول باشند و سعی ایشان بر تکمیل خلق مقصور»
[۱۳۱] نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، ص۱۴۲.
وی دو مقام مقدم بر ابرار را مقام موقنان و محسنان و مقام چهارم را مقام فایزان یا مخلصان می‌داند.
[۱۳۲] نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، ص۱۴۲.


۸.۲ - تفسیر ابرار

گروهی از متصوفه که به تفسیر قرآن «پرداخته‌اند، ابرار را در آیات قرآنی بر مشرب و ذوق خود تفسیر کرده‌اند، روزبهان بقلی می‌گوید: ابرار آنانند که خدای تعالی از نعمت مشاهدۀ خویش برخوردارشان ساخته و محبت خود را بر دل آنان افکنده است. ابرار از نهرهای انوار صفات و مقربان از دریای ذات سیراب می‌گردند. در شرابِ ابرار از جویبارهای انهار مقربان درآمیخته‌اند. هرگاه ابرار صرفاً از شراب خاص مقربان بنوشند، همگی ذوب می‌شوند. اهل تقوی در جنّتند و ابرار در حضرت. ابرار در مقام انسند و مقربان در مقام قدس
[۱۳۳] روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰.
[۱۳۴] روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج۲، ص۳۶۶.

چنانکه اشاره شد، روزبهان ابرار را از متوسطان اهل سلوک می‌شمارد و تفاوت آنان را با عارفان در این می‌داند که ابرار در سکر مشاهده مانده از مطالعۀ حقیقت باز می‌مانند، اینان شراب مشاهدۀ حق را با صحو آغاز می‌کنند و با سکر به پایان می‌برند. در حالی که عارفان با صحو آغاز می‌کنند و با سکر به پایان می‌برند. در حالی که عارفان با صحو آغاز می‌کنند و با همان حال به پایان می‌رسانند و از رؤیت غرایب تجلّی ذات و صفات برخوردار می‌گردند
[۱۳۵] روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج، ص۲۳۵.

در تفسیر منسوب به ابن عربی نیز ابرار نیکبختانیند که از حجاب آثار و افعال بیرون آمده و به حجابهای صفات محتجب شده‌اند، بی‌آنکه در آن متوقف بمانند، بلکه آنان در عین بقا در عالم صفات متوجه عین ذاتند
[۱۳۶] ابن عربی، محیی‌الدین، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۷۴۰.
در این تفسیر ابرار به دو گروه تقسیم شده‌اند: یک دسته از آنان در زمرۀ ابدالند و از خویشتن فانی شده‌اند و گروهی دیگر در مقام محو صفات باقی بر حال خویشند و به کمال در فنای ذات دست نیافته‌اند.
[۱۳۷] ابن عربی، محیی‌الدین، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۲۴۳.
، ابرار در ادب فارسی علاوه بر معنی قرآنی و معنی خاص صوفیانه، گاه نیز در معنی مطلق و عامّ صوفی و عارف به کار رفته است.


(۱) ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه، به کوشش طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناجی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳ن.
(۲) ابن بابویه، محمدبن علی، عیون اخبار الرضا، به کوشش محمدمهدی خرسان، نجف، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
(۳) ابن شهر آشوب، محمدبن علی، مناقب آل ابی‌طالب، قم، مطبعه علمیه.
(۴) ابن عربی، محیی‌الدین، تفسیر القرآن الکریم، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، ۱۹۷۸م.
(۵) ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روج‌الجنان، قم، ۱۴۰۴ق.
(۶) احسایی، احمدبن زین‌الدین، شرح الزیاره الجامعه الکبیره، کرمان، ۱۳۵۵ش.
(۷) انصاری، خواجه عبداللـه، صد میدان، به کوشش قاسم انصاری، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۸) انصاری، خواجه عبداللـه، طبقات الصوفیه، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۳۴۱ش.
(۹) باخرزی، یحیی بن احمد، اورادالاحباب و فصوص الآداب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۱۰) راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، به کوشش محمد سیدکیلانی، بیروت، دارالمعرفه.
(۱۱) روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقائق القرآن، نولکشور، ۱۳۰۱ق.
(۱۲) زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، بیروت، دارالمعرفه.
(۱۳) سرّاج طوسی، ابونصر، اللمع، به کوشش رینولد نیکلسون، لیدن، ۱۹۱۴م.
(۱۴) سیوطی، الدرر المنثور، تهران، ۱۳۹۲ق.
(۱۵) طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، به کوشش هاشم رسولی محلاتی و فضل اللـه یزدی طباطبائی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۱۶) طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، قاهره، ۱۳۲۵ق.
(۱۷) طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، به کوشش احمد حبیب قصیر العاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
(۱۸) عطار، محمدبن ابراهیم، تذکره الاولیاء، به کوشش رینولد نیکلسون، لیدن، ۱۹۰۵م.
(۱۹) عیّاشی، محمدبن مسعود، التفسیر، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران، ۱۳۸۰ق.
(۲۰) فخر رازی، محمدبن عمر، التفسیر الکبیر.
(۲۱) قرطبی، محمد ابن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، ۱۹۶۷م.
(۲۲) میبدی، احمدبن محمد، کشف الاسرار وعده الابرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۲۳) نسفی، عزیزالدین بن محمد، کتاب الانسان الکامل، به کوشش ماریان موله، تهران، ۱۹۶۲م.
(۲۴) نصیرالدین طوسی، محمدبن محمد، اخلاق ناصری، به کوشش مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۲۵) هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، به کوشش د ﮊوکوفسکی، لنینگراد، ۱۹۳۶م.
(۲۶) طباطبائی، محمدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسه‌الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۱م، ۷/۱۶۱-۱۶۵. (۲۷) فروزانفر، بدیع الزمان، احادیث مثنوی، تهران، ۱۳۶۱ش.


۱. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۴۲، قاهره، ۱۳۲۵ق.
۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۹۰۸، به کوشش هاشم رسولی محلاتی و فضل اللـه یزدی طباطبائی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۳. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناجی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳ن.
۴. قرطبی، محمد ابن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۹، ص۱۲۵، بیروت، ۱۹۶۷م.
۵. طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، به کوشش احمد حبیب قصیر العاملی، ج۳، ص۹۲، بیروت، داراحیاء التراث العربی.    
۶. میبدی، احمدبن محمد، کشف الاسرار وعده الابرار، ج۱۰، ص۳۱۸، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
۷. میبدی، احمدبن محمد، کشف الاسرار وعده الابرار، ج۱۰، ص۴۰۶، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
۸. زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، ج۱، ص۴۸۹، بیروت، دارالمعرفه.
۹. فخر رازی، محمدبن عمر، التفسیر الکبیر، ذیل آیۀ ۱۹۳ از سورۀ آل عمران.
۱۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۱، به کوشش محمد سیدکیلانی، بیروت، دارالمعرفه.    
۱۱. طور/سوره۵۲، آیه۲۸.    
۱۲. مریم/سوره۱۹، آیه۱۴.    
۱۳. مریم/سوره۱۹، آیه۳۲.    
۱۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۱، به کوشش محمد سیدکیلانی، بیروت، دارالمعرفه.    
۱۵. زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳، بیروت، دارالمعرفه.
۱۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۱۱۴، به کوشش محمد سیدکیلانی، بیروت، دارالمعرفه.    
۱۷. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۰.
۱۸. اخلاق در قرآن، ج۱، ص۶۹.
۱۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۸.    
۲۰. دهر/سوره۷۶، آیه۵.    
۲۱. انفطار/سوره۸۲، آیه۱۳.    
۲۲. مطففین/سوره۸۳، آیه۲۲.    
۲۳. مطففین/سوره۸۳، آیه۱۸.    
۲۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۳.    
۲۵. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۴۹، «برّ».
۲۶. لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۰، «برّ».    
۲۷. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.
۲۸. الفروق اللغویه، ص‌۹۵.    
۲۹. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۷‌.
۳۰. بقره /سوره۲، آیه۱۷۷.    
۳۱. المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۸.    
۳۲. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۴.    
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.    
۳۴. المیزان، ج‌۵‌، ص‌۱۶۳.    
۳۵. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».
۳۶. جامع‌البیان، ج‌۱، ص‌۳۶۷.
۳۷. مواهب‌الرحمن، ج‌۶‌، ص‌۱۳۲.
۳۸. آلاءالرحمن، ج‌۱، ص‌۲۸۵.
۳۹. روح‌المعانی، ج‌۱، ص‌۳۹۳.
۴۰. آلاءالرحمن، ج‌۱، ص‌۲۸۵.
۴۱. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.
۴۲. زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، بیروت، دارالمعرفه.، ج‌۱، ص‌۳۸۴.
۴۳. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۴۰۸.
۴۴. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.
۴۵. التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۱۴۶.
۴۶. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۷۳.
۴۷. زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳، بیروت، دارالمعرفه.
۴۸. زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳، بیروت، دارالمعرفه.
۴۹. زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، ج‌۱، ص‌۲۱۷، بیروت، دارالمعرفه.
۵۰. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۰.
۵۱. روح‌المعانی، ج‌۱، ص‌۳۹۳.
۵۲. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.    
۵۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۱۱۴، به کوشش محمد سیدکیلانی، بیروت، دارالمعرفه.    
۵۴. قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۳۳.
۵۵. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۰.
۵۶. بقره/سوره۲، آیه۱۸۹.    
۵۷. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.    
۵۸. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۸۲-۷۸.
۵۹. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۸۲-۷۸.
۶۰. مائده/سوره۵، آیه۲.    
۶۱. مجادله/سوره۵۸، آیه۹.    
۶۲. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۸‌.
۶۳. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۸۷.    
۶۴. مطفّفین/سوره۸۳، آیه۷.    
۶۵. مطفّفین/سوره۸۳، آیه۱۸.    
۶۶. انفطار/سوره۸۲، آیه۱۳.    
۶۷. انفطار/سوره۸۲، آیه۱۴.    
۶۸. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».
۶۹. مطففین/سوره۸۳، آیه۲۹.    
۷۰. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۳۹.    
۷۱. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.
۷۲. مجمع البحرین، مج۲، ج۳، ص۲۲۲، «عقق».
۷۳. لسان العرب، ج‌۴، ص‌۵۴، «برّ».    
۷۴. الصحاح، ج‌۲، ص‌۵۸۸‌، «برر».    
۷۵. مریم/سوره۱۹، آیه۳۲.    
۷۶. مریم/سوره۱۹، آیه۱۴.    
۷۷. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».
۷۸. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۸۲.
۷۹. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۹۰۸.
۸۰. التبیان، ج‌۳، ص‌۸۵.    
۸۱. کشف‌الأسرار، ج۱۰، ص‌۴۰۶.
۸۲. جامع‌البیان، مج۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۵۷.
۸۳. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۴.    
۸۴. کشف‌الأسرار، ج‌۱۰ ص‌۳۱۸.
۸۵. التبیان، ج‌۱۰، ص‌۳۰۲.    
۸۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹۳.    
۸۷. کشف‌الاسرار، ج‌۲، ص‌۳۸۸.
۸۸. دهر/سوره۷۶، آیه۵.    
۸۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۶.
۹۰. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص۴.
۹۱. عیّاشی، محمد بن مسعود، التفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۱۲.
۹۲. احسایی، احمد بن زین‌الدین، شرح الزیاره الجامعه الکبیره، ص۶۰.
۹۳. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۴۲.
۹۴. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآ، ج۳، ص۸۵.    
۹۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۹۰۸.
۹۶. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳۰، ص۵۶.
۹۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳۰، ص۶۴.
۹۸. میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار وعده الابرار، ج۱۰، ص۴۰۶.
۹۹. میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار وعده الابرار، ج۱۰، ص۳۱۸.
۱۰۰. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۳۰۲.    
۱۰۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۶۱۶.
۱۰۲. قرطبی، محمد ابن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۹، ص۱۲۵.
۱۰۳. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۱۳.
۱۰۴. طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۸۵.    
۱۰۵. قرطبی، محمد ابن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۳، ص۱۲۵.
۱۰۶. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدرر المنثور، ج۲، ص۴۱۵.
۱۰۷. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روج‌الجنان، ج۵، ص۴۴۴.
۱۰۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۶.
۱۰۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۸.    
۱۱۰. میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار وعده الابرار، ج۲، ص۳۸۸.
۱۱۱. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۶.
۱۱۲. میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار وعده الابرار، ج۱۰، ص۴۰۶.
۱۱۳. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۹، ص۱۲۵.
۱۱۴. سیوطی، سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدرر المنثور، ج۲، ص۴۱۵.
۱۱۵. ابن عربی، محیی‌الدین، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۷۴۰.
۱۱۶. روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج۲، ص۳۵۳.
۱۱۷. هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ص۲۶۹.
۱۱۸. انصاری، خواجه عبداللـه، طبقات الصوفیه، ص۸۰.
۱۱۹. هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ص۲۶۹.
۱۲۰. انصاری، خواجه عبداللـه، صد میدان، ص۲۲.
۱۲۱. انصاری، خواجه عبداللـه، طبقات الصوفیه، ص۸۰.
۱۲۲. انصاری، خواجه عبداللـه، طبقات الصوفیه، ص۸۰.
۱۲۳. انصاری، خواجه عبداللـه، طبقات الصوفیه، ص۸۰.
۱۲۴. روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج۲، ص۳۶۶.
۱۲۵. نسفی، عزیزالدین بن محمد، کتاب الانسان الکامل، ص۱۰۳.
۱۲۶. نسفی، عزیزالدین بن محمد، کتاب الانسان الکامل، ص۳۰۳.
۱۲۷. روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج۱، ص۱۳۰.
۱۲۸. فروزانفر، بدیع الزمان، احادیث مثنوی، ص۶۵.
۱۲۹. عطار، محمد بن ابراهیم، تذکره الاولیاء، ج۱، ص۲۸۱.
۱۳۰. باخرزی، یحیی بن احمد، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ص۱۲۸.
۱۳۱. نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، ص۱۴۲.
۱۳۲. نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، ص۱۴۲.
۱۳۳. روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰.
۱۳۴. روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج۲، ص۳۶۶.
۱۳۵. روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج، ص۲۳۵.
۱۳۶. ابن عربی، محیی‌الدین، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۷۴۰.
۱۳۷. ابن عربی، محیی‌الدین، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۲۴۳.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱، ص۶۲۴.    
دانشنامه موضوعی قرآن.    


رده‌های این صفحه : ابرار | تفسیر | قرآن شناسی | واژگان قرآنی




جعبه ابزار