• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حیات طیبه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مشابه: حیات (علوم دیگر).

واژگان کلیدی: قرآن، ایمان، عمل صالح، حیات، طیبه.

فهرست مندرجات

۱ - معنای حیات
۲ - معانی حیات در قرآن کریم
       ۲.۱ - زندگی نباتی گیاهان و حیوانات
       ۲.۲ - زنگی حیوانی
       ۲.۳ - حیات فکری و عقلائی
       ۲.۴ - زندگی جاویدان
       ۲.۵ - نجات از مرگ
       ۲.۶ - حیات خدا
              ۲.۶.۱ - نوع حیات خدا
       ۲.۷ - حیات دنیوی و اخروی
۳ - هدف از خلقت حیات
۴ - مسئله حیات از پیچیده‌ترین مسائل
۵ - استدلال انبیاء به حیات برای توحید
۶ - معنای طیبه
       ۶.۱ - به معنای پاک و حلال
       ۶.۲ - طیب مقابل خبیث
۷ - موصوفات طیب در قرآن
۸ - اطلاق حیات و طیب در مورد آخرت و دنیا
۹ - شروط رسیدن به حیات طیبه
       ۹.۱ - نتایج عمل صالح همراه با ایمان
       ۹.۲ - اسماء دیگر مؤمنان
۱۰ - دعوت اسلام به حیات
۱۱ - معنای حیات طیبه
       ۱۱.۱ - وسیع و عام بودن مورد حیات طیبه
       ۱۱.۲ - عمل صالح سرچشمه حیات طیبه
       ۱۱.۳ - ربط سختی معصومین با حیات طیبه
       ۱۱.۴ - نظر صاحب المیزان در مورد حیات طیبه
       ۱۱.۵ - نتیجه بحث از معنای حیات طیبه
              ۱۱.۵.۱ - عدم انحصار حیات طیبه در حیات دنیوی
              ۱۱.۵.۲ - عدم انحصار حیات طیبه در حیات فکری
              ۱۱.۵.۳ - حیات طیبه یعنی محو در ذات الله
              ۱۱.۵.۴ - مؤید مطلب از آیات قرآن
              ۱۱.۵.۵ - توجیه مصادیق دیگر حیات طیبه
۱۲ - حیات واقعی در نگاه امام خمینی
۱۳ - پانویس
۱۴ - منبع


حیات یکی از مخلوقات خداوند هست، "الذی خلق الموت و الحیاه:که دارای دو معنی است:
یکی «حیات» در برابر مرگ و دیگری «حیاء» نقطه مقابل وقاحت و بی‌شرمی ولی بعضی از محققان هر دو را به یک ریشه بازگردانده‌اند و گفته‌اند حیاء و استحیاء نیز نوعی طلب حیات و سلامت است در برابر وقاحت و بی‌شرمی که نوعی از دست دادن زندگی و سلامت محسوب می‌شود.
[۲] مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، پیام قرآن، ج۴، ص۲۰۰.



حیات در قرآن کریم در چندین معنی متفاوت به کار رفته‌است:
[۴] راغب اصفهانی، حسین بن محمد (قرن۴ق)، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۶۹-۲۶۸.


۲.۱ - زندگی نباتی گیاهان و حیوانات

۱. زندگی نباتی گیاهان و حیوانات:
"أَنَّ اللَّهَ یحْیی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا".
"وَأَحْیینَا بِهِ بَلْدَةً مَّیتًا".
"وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کلَّ شَیءٍ حَی".
"وَیحْیی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا".
"وَینَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مَاء فَیحْیی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا".

۲.۲ - زنگی حیوانی

۲. زندگی حیوانی:
"رَبِّ أَرِنِی کیفَ تُحْیـی الْمَوْتَی".
"إِنَّ الَّذِی أَحْیاهَا لَمُحْیی الْمَوْتَی".
"إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّی الَّذِی یحْیـی وَیمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیـی وَأُمِیتُ".
"قَالَ أَنَّی یحْیـی هَـَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا".

۲.۳ - حیات فکری و عقلائی

۳. حیات فکری و عقلانی:
"أَوَ مَن کانَ مَیتًا فَأَحْیینَاهُ".

۲.۴ - زندگی جاویدان

۴. زندگی جاویدان در جهان دیگر:
"یا لَیتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی".
"وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِی الْحَیوَانُ".

۲.۵ - نجات از مرگ

۵. نجات از مرگ:
"وَمَنْ أَحْیاهَا فَکأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعًا".

۲.۶ - حیات خدا

۶. حیات واقعی که فقط در مورد ذات باریتعالی به کار می‌رود:
"اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَی الْقَیومُ".
"وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَی الْقَیومِ".
وَتَوَکلْ عَلَی الْحَی الَّذِی لَا یمُوتُ ".
"هُوَ الْحَی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ".

۲.۶.۱ - نوع حیات خدا

همانطور که در تقسیم‌بندی فوق مشاهده می‌شود حیات معنی گسترده‌ای دارد که از همه بالاتر در مورد خداوند به کار می‌رود؛ زیرا حیات حقیقی و ازلی و ابدی و ثابت و پایدار که هیچ‌گونه مرگ و حیاتی در آن نیست فقط حیات خداوند است.
حیات در مورد خداوند با آنچه در مورد انسان و حیوان گفته می‌شود متفاوت است، حیات او حیات حقیقی است؛ زیرا عین ذات اوست، نه عارضی است و نه موقت. حیات در او به معنای علم و قدرت است؛ چراکه نشانه اصلی حیات این دو است.
او نه تنها قائم به ذات خویش است که قیام موجودات دیگر و ربوبیت و تدبیر آنها در تمام امور به اوست، کوتاه سخن اینکه حیات او هیچ شباهتی به حیات سایر موجودات زنده ندارد، حیات او «ذاتی»، «ازلی»، «ابدی»، «تغییر ناپذیر» و «خالی از هرگونه نقص و محدودیت» است، حیات او بیانگر احاطه علمی او به هرچیز و توانایی او به هر کار است.
[۲۳] مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، پیام قرآن، ج۴، ص۲۰۲.


۲.۷ - حیات دنیوی و اخروی

تقسیم بندی دیگری نیز از حیات به اعتبار دنیا و آخرت صورت می‌گیرد.
[۲۴] راغب اصفهانی، حسین بن محمد (قرن۴ق)، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۹۹.

که قسم اول «حیات دنیوی» و قسم دوم «حیات اخروی» نام می‌گیرد و در برخی از آیات از این نوع تقسیم‌بندی استفاده شده‌است:
"فَأَمَّا مَن طَغَی وَآثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا"
"أُولَـئِک الَّذِینَ اشْتَرَوُاْ الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالآَخِرَةِ"
"وَفَرِحُواْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ"
"إَنَّ الَّذِینَ لاَ یرْجُونَ لِقَاءنَا وَرَضُواْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا"


بررسی معنای حیات را با تذکر نکات زیر به پایان می‌بریم:
۱. هدفِ خلقتِ «حیات» در آیات قرآن کریم، آزمایش انسان معرفی شده‌است: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیاةَ لِیبْلُوَکمْ أَیکمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ».


۲. مسأله حیات و زندگی موجودات زنده اعم از گیاهی و حیوانی، از پیچیده‌ترین مسائلی است که هنوز علم و دانش بشر نتوانسته‌است پرده از روی اسرار آن بردارد و به مخفیگاه آن گام بگذارد که چگونه عناصر طبیعی و مواد آلی با یک جهش عظیم تبدیل به یک موجود زنده می‌شود.
ممکن است یک روز بشر بتواند با استفاده از ترکیبات مختلف طبیعی در شرایط بسیار پیچیده‌ای موجود زنده‌ای به صورت مونتاژکردنِ اجزای یک ماشین که از پیش ساخته شده‌است، بسازد ولی نه عجز و ناتوانی امروز بشر و نه توانایی احتمالی او در آینده بر این کار، هیچیک نمی‌تواند از اهمیت موضوع حیات و حکایت نظام پیچیده آن از یک مبدأ عالم و قادر بکاهد.


۳. مسأله حیات به اندازه‌ای با اهمیت است که انبیای بزرگی چون حضرت موسی و ابراهیم علیهماالسلام در برابر فرعون و نمرود به آن استدلال کرده‌اند:
"أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَآجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْک إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّی الَّذِی یحْیـی وَیمِیتُ"
"الَّذِی جَعَلَ لَکمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَک لَکمْ فِیهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّی"
در آیات فوق مورد اول مربوط به استدلال حضرت ابراهیم علیه‌السلام در برابر نمرود است و آیه دوم مربوط به حضرت موسی علیه‌السلام است که در این آیه اگرچه واژه «حیات» در آن به کار نرفته‌است ولی اشاره به آفرینش انواع رستنی‌ها از دل خاک به کمک باران دارد.
آیه زیر را نیز در زمره این آیات می‌توان قرار داد که در آن به توحید استدلال شده‌ و خطاب به مسلمانان است: "کیفَ تَکفُرُونَ بِاللَّهِ وَکنتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیاکمْ ثُمَّ یمِیتُکمْ ثُمَّ یحْییکمْ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ"




۶.۱ - به معنای پاک و حلال

طیبه به معنی پاک، حلال و امثال آن است.
[۳۶] راغب اصفهانی، حسین بن محمد (قرن۴ق)، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۲۷. و طبرسی، فضل بن حسن (۴۶۸؟-۵۴۸ق)، مجمع البیان، ج۱، ص۵۰۳.

و از آنجایی که در قرآن به همراه «حلال» آمده است (یا أَیهَا النَّاسُ کلُواْ مِمَّا فِی الأَرْضِ حَلاَلاً طَیباً)، آن را به پاکیزه تفسیر کرده‌اند و گفته‌اند: «طیب» به چیزهای پاکیزه گفته می‌شود که موافق طبع سالم انسانی است، نقطه مقابل خبیث که طبع آدمی از آن تنفر دارد.

۶.۲ - طیب مقابل خبیث

و نیز آورده‌اند که کلمه «طیب» در مقابل کلمه «خبیث» معنای ملایمت با نفس و طبع هرچیزی را می‌دهد، مثل «کلمه طیب» که به معنای آن سخنی است که گوش از شنیدنش خوش آید و «عطر طیب» که به معنای آن عطری است که شامه آدمی از بوی آن خوشش آید و «مکان طیب» یعنی آن محلی که با حال کسی که می‌خواهد در آن محل جا بگیرد سازگار باشد.
[۳۹] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۶۳۱.

در آیات زیر به تضاد و تقابل «خبیث» با «طیب» اشاره شده‌است:
"قُل لاَّ یسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیبُ"،
"لِیمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیبِ"،
"وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِیثَ بِالطَّیبِ".


در قرآن کریم «الطیب» و «الطیبة» برای توصیف موارد زیر به کار رفته‌اند:
۱. مسکن؛ وَمَسَاکنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ.
۲. خاک؛ فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیمَّمُواْ صَعِیدًا طَیبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکمْ.
۳. خوردنی‌ها؛ یا أَیهَا النَّاسُ کلُواْ مِمَّا فِی الأَرْضِ حَلاَلاً طَیباً.
۴. شهر؛ کلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّکمْ وَاشْکرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ.(به شهر مدینه النبی نیز در برخی از روایات اطلاق «طیبه» شده‌است.
[۴۹] انصاری، مرتضی بن محمدامین (۱۲۱۴-۱۲۸۱ق)؛ الرسائل، ج۴، ص۶۰.

۵. باد؛ هُوَ الَّذِی یسَیرُکمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّی إِذَا کنتُمْ فِی الْفُلْک وَجَرَینَ بِهِم بِرِیحٍ طَیبَةٍ.
۶. غنیمت؛ فَکلُواْ مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلاَلاً طَیبًا.
۷. سخن و کلام؛ إِلَیهِ یصْعَدُ الْکلِمُ الطَّیبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُهُ.
۸. درخت وشجره؛أَلَمْ تَرَ کیفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کلِمَةً طَیبَةً کشَجَرةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء.
۹. ذریه و فرزندان؛ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنْک ذُرِّیةً طَیبَةً.
۱۰. زنان و مردان؛وَالطَّیبَاتُ لِلطَّیبِینَ وَالطَّیبُونَ لِلطَّیبَاتِ.
۱۱. تحیت پروردگار؛ فَإِذَا دَخَلْتُم بُیوتًا فَسَلِّمُوا عَلَی أَنفُسِکمْ تَحِیةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَکةً طَیبَةً.
۱۲. حیات و زندگی؛ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً.
هر یک از این موارد با معنای لغوی «طیب» سازگار است.


در بررسی واژه حیات متوجه شدیم که حیات هم در مورد دنیا اطلاق می‌شود و هم در مورد آخرت"الَّذِینَ یسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الآخِرَةِ".
و واژه طیب نیز هم در موارد دنیوی به کار رفته‌است"فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیمَّمُواْ صَعِیدًا طَیبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکمْ".
و هم در موارد مربوط به آخرت"وَمَسَاکنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ".
پس در اطلاق جداگانه واژه‌های «طیب» و «حیات» هیچ نوع محدودیتی نسبت به مسائل دنیوی و اخروی وجود ندارد.


اگر بار دیگر بهسوره نحل نظری بیفکنیم متوجه خواهیم شد که شرایط رسیدن به حیات طیبه دو چیز است:
۱. انجام عمل صالح؛
۲. با ایمان بودن.
لذا در اینجا به بررسی سایر مواردی می‌پردازیم که در قرآن کریم ایمان و عمل صالح توامان ذکر شده‌اند تا طبق وعده‌ای که داده‌ایم از قرآن، مفاهیم مورد نظر را استخراج کنیم.

۹.۱ - نتایج عمل صالح همراه با ایمان

به مومنانی که عمل صالح انجام دهند وعده‌های زیر داده شده‌است:
۱. بهشت:
"وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ".
"إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ".
۲. اجر و پاداش:
"وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَی".
"إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَی وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ".
۳. استجابت دعا:
"وَیسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ".
۴. مغفرت پروردگار:
"لِیجْزِی الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِک لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کرِیمٌ".
۵. پوشاندن سیئات:
"وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُکفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِینَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کانُوا یعْمَلُونَ".، "وَمَن یؤْمِن بِاللَّهِ وَیعْمَلْ صَالِحًا یکفِّرْ عَنْهُ سَیئَاتِهِ".
۶. داخل شدن در جمع صالحان:
"وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ".
۷. هدایت پروردگار:
"إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ یهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ".
۸. درجات والا:
"وَمَنْ یأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِک لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی".
۹. حرکت از ظلمت به سمت نور:
"رَّسُولًا یتْلُو عَلَیکمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَینَاتٍ لِّیخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ".
۱۰. رحمت پروردگار:
"فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذَلِک هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ".
۱۱. عاقبت نیکو:
"الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَی لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ".
۱۲. جانشین روی زمین:
"وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا".
۱۳. قرار دادن محبت در دلها:
"إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا".

۹.۲ - اسماء دیگر مؤمنان

ذکر این نکته نیز لازم است که در قرآن در برخی موارد به توصیف افراد مؤمن پرداخته که اعمال صالح انجام می‌دهند.
در جایی آنها «اصحاب بهشت» معرفی شده‌اند، "وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُولَـئِک أَصْحَابُ الْجَنَّةِ"،
وگاهی از جمله «رستگاران»، "فَأَمَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَی أَن یکونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ"،
و در جایی دیگر «بهترین آفریدگان»، "إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِک هُمْ خَیرُ الْبَرِیةِ"،معرفی شده‌اند.


آیه "مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً"از لحاظ مفهوم با آیه ۲۴ سوره انفالمشابهت‌هایی دارد که در یافتن مفهوم حیات طیبه کمک خواهد کرد، آیه مزبور چنین است:
"یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکم لِمَا یحْییکمْ".
آیه فوق با صراحت می‌گوید که دعوت اسلام، دعوت به سوی حیات و زندگی است؛ حیات معنوی، حیات مادی، حیات فرهنگی، حیات اقتصادی، حیات سیاسی به معنای واقعی، حیات اخلاقی و اجتماعی و بالا‌خره حیات و زندگی در تمام زمینه‌ها.
این تعبیر کوتاهترین و جامعترین، تعبیری است که درباره اسلام و آیین حق آمده، اگر کسی بپرسد اسلام هدفش چیست؟ و چه چیز می‌تواند به ما بدهد؟ در یک جمله کوتاه می‌گوییم هدفش حیات در تمام زمینه‌هاست و این را به ما می‌بخشد.
جالب اینجاست که در قرآن میان دعوت به سوی پروردگار و عمل صالح رابطه برقرار شده است آنجا که می‌فرماید:
"وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَی اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ".


مفسران در باره معانی حیات طیبه نظرات مختلفی ارائه کرده‌اند:
۱- قناعت:
در تفسیر قول خداود در این آیه "فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً »" آمده هست؛ گفت: به او قناعت عطا می کنیم.
[۸۵] دیلمی، حسن‌بن محمد (قرن۸ق)، ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۱۸.
[۸۶] طوسی،محمد بن حسن (۳۸۵-۴۶۰ق)، الامالی، ص۲۷۵.
[۸۷] قمی، علی بن ابراهیم (قرن۳ق)؛ تفسیر القمی، ج۱، ص۳۸۹.
[۸۸] نهج‌البلاغه، حکمت ۲۲۹.
[۸۹] مجلسی، محمدباقر بن محمد تقی (۱۰۳۷-۱۱۱۱ق)، بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۴۵.
[۹۲] ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله (۵۸۶-۶۵۵ق)، شرح نهج‌البلاغه، ج۳، ص۵۵.
[۹۴] ورام، مسعود بن ابی‌فراس بن حمدان (م۶۰۵ق)، نزهة النواظر، ج۲، ص۱۷۰.
[۹۵] قرطبی، محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۷۴.
[۹۶] طبری، محمد بن جریر (۲۲۴؟-۳۱۰ق)، جامع البیان، ج۱۴، ص۲۲۴.

۲- سعادت:
گروهی دیگری گفته اند: الحیاة الطیبة ( حیات طیبه) یعنی سعادت.
[۹۹] طبری، محمد بن جریر(۲۲۴؟-۳۱۰ق)، جامع البیان، ج۱۴، ص۲۲۴.
[۱۰۰] قرطبی محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۷۴.

۳- رزق حلال:
عن ابن عباس فی قوله«( مَنْ) عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً » قال الرزق الطیب.
[۱۰۱] سفیان بن سعید(م۱۶۱ق)، تفسیر سفیان الثوری، ص۱۶۶.
[۱۰۲] طبری، محمد بن جریر(۲۲۴؟-۳۱۰ق)، جامع البیان، ج۱۴، ص۲۲۴.
[۱۰۳] قرطبی محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن،ج۱۰، ص۱۷۴.

۴- بهشت:
و سومین معنایی که از حیات طیبه شده است بهشت هست، از قتادة، و مجاهد، و ابن زید.
قال الحسن: لا یطیب لأحد حیاة إلا فی الجنة. وقال ابن زید: ألا تری..."یا لَیتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی".
[۱۰۸] قرطبی محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن،ج۱۰، ص۱۷۴.
[۱۰۹] طبری، محمد بن جریر(۲۲۴؟-۳۱۰ق)، جامع البیان، ج۱۴، ص۱۹۸.

۵- رزق روزانه:
پنجمین معنا رزق یوم بیوم ( رزق روزانه) هست.
۶- حیات طیب در قبر:
ششمین معنا حیاة طیبة فی القبر ( حیات طیبه در قبر) هست.
۷- توفیق به اطاعت پروردگار:
هفتمین معنا توفیقه إلی الطاعات فإنها تؤدیه إلی رضوان الله.
[۱۱۳] قرطبی محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن،ج۱۰، ص۱۷۴.

۹- شیرینی اطاعت پروردگار:
وقال أبو بکر الوراق: هی حلاوة الطاعة (شیرینی اطاعت پروردگار).
[۱۱۴] قرطبی محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن،ج۱۰، ص۱۷۴.

۱۰- شناخت پروردگار:
امام صادق(ع) فرمودند: هی المعرفة بالله؛ منظور از حیات طیبه شناخت پروردگار هست.
[۱۱۵] قرطبی محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۷۴.

۱۱- استغناء از خلق و نیاز به پروردگار:
الاستغناء عن الخلق والافتقار إلی الحق.
[۱۱۶] قرطبی محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۷۴.


۱۱.۱ - وسیع و عام بودن مورد حیات طیبه

آنها که آیه فوق را تنها به «جهاد» یا «ایمان» یا «قرآن» یا «بهشت» تفسیر کرده‌اند و این امور را به عنوان تنها عامل حیات در آیه فوق معرفی کرده‌اند؛ در حقیقت مفهوم آیه را محدود ساخته‌اند؛ زیرا مفهوم آیه همه اینها را در بر می‌گیرد و بالاتر از آنها هر فکر، هر برنامه و هر دستوری که شکلی از اشکال حیات انسانی را بیافریند، در آیه فوق مندرج است.
با توجه به نتایجی که از انجام عمل صالح نصیب مومنان می‌شود، می‌توان نتیجه گرفت که حیات طیبه می‌تواند هریک از موارد زیر باشد (اگر چه نظر قطعی نمی‌توان در این زمینه داد): بهشت، پاداش، استجابت دعا، مغفرت پروردگار، پوشاندن سیئات، داخل شدن در جمع صالحان، هدایت، درجات والا، حرکت از ظلمت به نور، رحمت پروردگار، عدم خوف، عاقبت نیکو، جانشینی در روی زمین و قرار دادن محبت در دلها.
پس مفهوم حیات طیبه آنچنان وسیع و گسترده است که همه اینها و غیر اینها را در برمی‌گیرد. زندگی پاکیزه از هر نظر، پاکیزه از آلودگی‌ها، ظلم‌ها و خیانت‌ها، عداوت‌ها و دشمنی‌ها، اسارت‌ها و ذلت‌ها و انواع نگرانی‌ها و هرگونه چیزی که آب زلال زندگی را در کام انسان ناگوار می‌سازد.

۱۱.۲ - عمل صالح سرچشمه حیات طیبه

ایمان که یک نوع درک ودید باطنی است، یک نوع علم و آگاهی توام با عقیده قلبی و جنبش و حرکت است، یک نوع باور است که در اعماق جان انسان نفوذ می‌کند و سرچشمه فعالیت‌های سازنده می‌شود،
اگر توأم با عمل صالح شود «حیات طیبه» را به بار می‌نشاند.
یعنی تحقق جامعه‌ای‌ترین با آرامش، امنیت، رفاه، صلح، محبت، دوستی، تعادل و مفاهیم سازنده‌ انسانی خواهد بود و از نابسامانی‌ها و درد و رنج‌هایی که بر اثر استکبار و ظلم و طغیان و هواپرستی و انحصار طلبی به وجود می‌آید و آسمان زندگی را تیره و تار می‌سازد در امان است.

۱۱.۳ - ربط سختی معصومین با حیات طیبه

در اینجا سوالی مطرح می‌شود و آن این است که زندگانی معصومین علیهم‌السلام سرشار از ایمان و عمل صالح بوده است، با این حال آن بزرگواران در زندگی دنیوی تحت شدیدترین شکنجه‌ها بوده‌اند، این مساله با مفهوم حیات طیبه چگونه سازگار است؟
این سوال بیان می‌کند که نظر افرادی که با توجه به ادامه آیه که در آن سخن از جزای احسن الهی به میان آمده است (وَلَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کانُواْ یعْمَلُونَ)استفاده کرده‌اند که حیات طیبه مربوط به دنیاست و جزای احسن مربوط به آخرت، درست نخواهد بود و یا حداقل کافی نخواهد بود.
پس حیات طیبه می‌تواند هم حیات اخروی باشد و هم حیات دنیوی و ظهور و بروز مرتبه‌ای از آن برای مومنی که عمل صالح انجام می‌دهدواقعیتی است غیر قابل انکار، و این تفسیری است که علامه طباطبایی در تفسیر «حیات» آورده است، وی در این زمینه می‌نویسد.

۱۱.۴ - نظر صاحب المیزان در مورد حیات طیبه

«حیات» به معنای جان انداختن در چیز و افاضه حیات به آن است، پس این جمله با صراحت لفظش دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی مومنی که عمل صالح کند به حیات جدیدی غیر از آن حیاتی که به دیگران نیز داده، زنده می‌کند و مقصود این نیست که حیاتش تغییر می‌کند؛ مثلا حیات خبیث او را مبدل به حیات طیبی می‌کند که اصل حیات حیات عمومی باشد و صفتش را تغییر دهد؛ زیرا اگر مقصود این بود کافی بود بفرماید: «ما حیات او را طیب می‌کنیم»، ولی اینطور نفرمود؛ بلکه فرمود: «ما او را به حیاتی طیب زنده می‌سازیم».
[۱۲۳] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۴۹۱.

علامه در جای دیگر نوشته است: (حیات طیبه) حیاتی است واقعی و جدید که خداوند آن را به کسانی که سزاوارند افاضه می‌فرماید و این حیات جدید و اختصاصی جدای از زندگی سابق که همه در آن مشترکند نیست؛ در عین اینکه غیر آن است، همان است، تنها اختلاف به مراتب است نه به عدد، پس کسی که دارای آنچنان زندگی است دو جور زندگی ندارد؛ بلکه زندگی‌اش قوی‌تر و روشن‌تر و واجد آثار بیشتر است.
[۱۲۴] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۴۹۳.


۱۱.۵ - نتیجه بحث از معنای حیات طیبه

بررسی معنای لغوی «حیات» و «طیبه» و موارد کاربرد آن در قرآن که قبلا به آنها اشاره شد به ما در این مرحله کمک نموده و ما را به نتایج زیر رهنمون خواهد کرد:

۱۱.۵.۱ - عدم انحصار حیات طیبه در حیات دنیوی

۱. منظور از «حیات» در «حیات طیبه» زندگی نباتی و حیوانی و نجات از مرگ، به طور قطع نیست.

۱۱.۵.۲ - عدم انحصار حیات طیبه در حیات فکری

۲. «حیات» می‌تواند حیات فکری و عقلانی یا زندگی جاویدان در سرای دیگر باشد ولی محدود به این نوع از حیات نیست.
در برخی از روایات به این نوع از زندگی اشاره شده است، به عنوان نمونه از جمله مستحبات روز عرفه خواندن دعای زیر است که در آن اشاره به حیات طیبه در جهان آخرت شده است: "اللهم اجعلنی ممن رضیت عمله و اطلت عمره و احییته بعد الموت حیاه طیبه"
(هرچند آنچه در این روایت ذکر شده است با معنای سوم حیات نیز مطابقت دارد که در مورد سوم آن معنا را مورد کنکاش قرار می‌دهیم).

۱۱.۵.۳ - حیات طیبه یعنی محو در ذات الله

۳. مرتبه والایی از حیات می‌تواند مورد نظر باشد و آن حیات واقعی است که فقط در مورد ذات باری تعالی به کار می‌رود.
"اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَی الْقَیومُ"
اگر این معنا در مورد انسان تحقق یابد «محو شدن کامل در ذات باریتعالی» را معنا می‌دهد، این حیات کاملی است که بعد از آن خسران و نابودی معنا ندارد و کسی که به آن برسد، گذر زمان و مکان در وی تاثیر نخواهد کرد و اینجاست که می‌توان گفت ائمه اطهار علیهم السلام به این حیات طیبه رسیده‌اند و محو در ذات باریتعالی شده‌اند به طوری که گذشت سال‌ها بلکه قرن‌ها از زنده بودن نام و یاد آنها نخواهد کاست. آیا زنده بودن نام و یاد امام حسین علیه السلام را جز این تفسیر می‌کنید؟ آیا زنده بودن نام و یاد ائمه اطهار علیهم السلام و آنهایی که صادقانه در راه خدا به شهادت رسیدند و آیا اینکه بعد از گذشت چهارده قرن هنوز نام بلال حبشی،‌ صهیب رومی، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، اویس قرنی، مالک اشتر، ابوالفضل العباس، زینب کبری و... بر تارک تاریخ می‌درخشند جز با محو شدن در ذات باریتعالی معنا می‌یابد؟

۱۱.۵.۴ - مؤید مطلب از آیات قرآن

آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که این تفسیر را تأیید می کند:
"وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیاء وَلَکن لاَّ تَشْعُرُونَ".
"وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاء عِندَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ".
این آیات در واقع مصداقی از عمل صالح را که جهاد در راه خداند است برشمرده و می‌گوید مومنانِ شهید شده در راه خداوند به یک زندگانی در نزد خداوند واصل شده‌اند.

۱۱.۵.۵ - توجیه مصادیق دیگر حیات طیبه

با در نظرگرفتن این معنی برای حیات طیبه، برخی از مصادیق آن که در برخی از روایات به آنها اشاره شده است هرکدام مراتب پایین‌تر این حیات الهی است و یا هریک بطنی از بطون قرآن را ارائه می‌دهد که در برخی از روایات بطون معانی قرآن تا هفتاد بطن شمرده شده‌اند.
[۱۳۰] جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، ص۳۷۳.



امام‌ خمینی با استناد به آیه شریفه (اِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ) معتقد است حیات واقعی و ملکوتی حیات اخروی است. چنانچه از آیات الهی و روایات استفاده می‌شود جمیع موجودات حیات ملکوتی دارند و عالم ملکوت سراسر حیات طیب و علم است؛ زیرا آخرت جای برداشت و دنیا جای کشتزار است. وقتی آخرت دار چیدن و حیات واقعی است که در آن قابلیت و هیولی نباشد زیرا هیولی به ذات خویش محل زراعت است، حال اگر در آخرت ماده جسمانی باشد؛ اما زراعتی نباشد، لغو و عبث خواهد بود، در حالی ‌که فعل خداوند به دور از هرگونه لغو و بیهودگی است.
ایشان معتقد است اجساد و بدن‌های اخروی چون عین نفوس‌اند؛ از این‌ رو حیات آنها حیات واقعی و ذاتی است برخلاف بدن‌های دنیوی که ذاتاً مرده‌اند و حیات از خارج به آنها وارد می‌شود، بنابراین زندگی و حیات بدون صورت و فعلیت و هویت نفسی، زندگی لهو و لعبی است که هیچ‌گونه ارتقاء وجودی ندارد. امام‌ خمینی با استناد به روایتی درباره حیات واقعی و صورت غیبی، معتقد است برهان بر این مطلب قائم است که حیات طیب و واقعی در دار آخرت است. علاوه بر اینکه قرآن و روایت نیز آن را تایید می‌کنند.


۱. ملک/سوره۶۷، آیه۲.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، پیام قرآن، ج۴، ص۲۰۰.
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۲۷-۱۲۶.    
۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (قرن۴ق)، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۶۹-۲۶۸.
۵. حدید/سوره۵۷، آیه۱۷.    
۶. ق/سوره۵۰، آیه۱۱.    
۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۰.    
۸. روم/سوره۳۰، آیه۱۹.    
۹. روم/سوره۳۰، آیه۲۴.    
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۲۶۰.    
۱۱. فصلت/سوره۴۱، آیه۳۹.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۲۵۸.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۲۵۹.    
۱۴. انعام/سوره۶، آیه۱۲۲.    
۱۵. فجر/سوره۸۹، آیه۲۴.    
۱۶. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۴.    
۱۷. مائده/سوره۵، آیه۳۲.    
۱۸. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۱۹. آل‌عمران/سوره۳، آیه۲.    
۲۰. طه/سوره۲۰، آیه۱۱۱.    
۲۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۵۸.    
۲۲. غافر/سوره۴۰، آیه۶۵.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، پیام قرآن، ج۴، ص۲۰۲.
۲۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (قرن۴ق)، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۹۹.
۲۵. نازعات/سوره۷۹، آیه۳۸-۳۷.    
۲۶. بقره/سوره۲، آیه۸۰.    
۲۷. رعد/سوره۱۳، آیه۲۶.    
۲۸. یونس/سوره۱۰، آیه۷.    
۲۹. ملک/سوره۶۷، آیه۲.    
۳۰. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۶۰.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۵۶.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱۸،ص۳۷۲.    
۳۳. بقره/سوره،۲ آیه۲۵۸.    
۳۴. طه/سوره۲۰، آیه۵۳.    
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۲۸.    
۳۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (قرن۴ق)، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۲۷. و طبرسی، فضل بن حسن (۴۶۸؟-۵۴۸ق)، مجمع البیان، ج۱، ص۵۰۳.
۳۷. بقره/سوره۲، آیه۱۶۸.    
۳۸. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱، ص۵۶۹.    
۳۹. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۶۳۱.
۴۰. مائده/سوره۵، آیه۱۰۰.    
۴۱. انفال/سوره۸، آیه۳۷.    
۴۲. نساء/سوره۴، آیه۲.    
۴۳. توبه/سوره۹، آیه۷۲.    
۴۴. صف/سوره۶۱، آیه۱۲.    
۴۵. نساء/سوره۴، آیه۴۳.    
۴۶. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۴۷. بقره/سوره۲، آیه۱۶۸.    
۴۸. سبأ/سوره۳۴، آیه۱۵.    
۴۹. انصاری، مرتضی بن محمدامین (۱۲۱۴-۱۲۸۱ق)؛ الرسائل، ج۴، ص۶۰.
۵۰. یونس/سوره۱۰، آیه۲۲.    
۵۱. انفال/سوره۸، آیه۶۹.    
۵۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۰.    
۵۳. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۴.    
۵۴. آل‌عمران/سوره۳، آیه۳۸.    
۵۵. نور/سوره۲۴، آیه۲۶.    
۵۶. نور/سوره۲۴، آیه۶۱.    
۵۷. نحل/سوره۱۶، آیه۹۷.    
۵۸. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳.    
۵۹. نساء/سوره۴، آیه۴۳.    
۶۰. توبه/سوره۹، آیه۷۲.    
۶۱. نحل/سوره۱۶، آیه۹۷.    
۶۲. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۵۸.    
۶۳. لقمان/سوره۳۱، آیه۸.    
۶۴. کهف/سوره۱۸، آیه۸۸.    
۶۵. بقره/سوره۲، آیه۶۲.    
۶۶. شوری/سوره۴۲، آیه۲۶.    
۶۷. سبا/سوره۳۴، آیه۴.    
۶۸. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۷.    
۶۹. تغابن/سوره۶۴، آیه۹.    
۷۰. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۹.    
۷۱. یونس/سوره۱۰، آیه۹.    
۷۲. طه/سوره۲۰، آیه۷۵.    
۷۳. طلاق/سوره۸۶، آیه۱۱.    
۷۴. جاثیه/سوره۴۵، آیه۳۰.    
۷۵. رعد/سوره۱۳، آیه۲۹.    
۷۶. نور/سوره۲۴، آیه۵۵.    
۷۷. مریم/سوره۱۹، آیه۹۶.    
۷۸. بقره/سوره۲، آیه۸۲.    
۷۹. قصص/سوره۲۸، آیه۶۷.    
۸۰. بینه/سوره۹۸، آیه۷.    
۸۱. نحل/سوره۱۶، آیه۹۷.    
۸۲. انفال/سوره۸، آیه۲۴.    
۸۳. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۲۷.    
۸۴. فصلت/سوره۴۱، آیه۳۳.    
۸۵. دیلمی، حسن‌بن محمد (قرن۸ق)، ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۱۸.
۸۶. طوسی،محمد بن حسن (۳۸۵-۴۶۰ق)، الامالی، ص۲۷۵.
۸۷. قمی، علی بن ابراهیم (قرن۳ق)؛ تفسیر القمی، ج۱، ص۳۸۹.
۸۸. نهج‌البلاغه، حکمت ۲۲۹.
۸۹. مجلسی، محمدباقر بن محمد تقی (۱۰۳۷-۱۱۱۱ق)، بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۴۵.
۹۰. ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله (۵۸۶-۶۵۵ق)، شرح نهج‌البلاغه، ج۳، ص۱۵۹.    
۹۱. ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله (۵۸۶-۶۵۵ق)، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۱، ص۱۹۸.    
۹۲. ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله (۵۸۶-۶۵۵ق)، شرح نهج‌البلاغه، ج۳، ص۵۵.
۹۳. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی (۱۰۰۶-۱۰۹۱ق)، تفسیر الأصفی، ج۱، ص۶۶۲.    
۹۴. ورام، مسعود بن ابی‌فراس بن حمدان (م۶۰۵ق)، نزهة النواظر، ج۲، ص۱۷۰.
۹۵. قرطبی، محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۷۴.
۹۶. طبری، محمد بن جریر (۲۲۴؟-۳۱۰ق)، جامع البیان، ج۱۴، ص۲۲۴.
۹۷. طبرسی، فضل بن حسن (۴۶۸؟-۵۴۸ق)، مجمع البیان، ج۶، ص۱۹۸.    
۹۸. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۳۹۴.    
۹۹. طبری، محمد بن جریر(۲۲۴؟-۳۱۰ق)، جامع البیان، ج۱۴، ص۲۲۴.
۱۰۰. قرطبی محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۷۴.
۱۰۱. سفیان بن سعید(م۱۶۱ق)، تفسیر سفیان الثوری، ص۱۶۶.
۱۰۲. طبری، محمد بن جریر(۲۲۴؟-۳۱۰ق)، جامع البیان، ج۱۴، ص۲۲۴.
۱۰۳. قرطبی محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن،ج۱۰، ص۱۷۴.
۱۰۴. مجمع البیان،‌ ج۳، ص۱۰.    
۱۰۵. طبرسی، فضل بن حسن (۴۶۸؟-۵۴۸ق)، مجمع البیان،‌ ج۶، ص۱۹۸.    
۱۰۶. فجر/سوره۸۹، آیه۲۴.    
۱۰۷. طبرسی، فضل بن حسن (۴۶۸؟-۵۴۸ق)، مجمع البیان،‌ ج۶، ص۲۲۷.    
۱۰۸. قرطبی محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن،ج۱۰، ص۱۷۴.
۱۰۹. طبری، محمد بن جریر(۲۲۴؟-۳۱۰ق)، جامع البیان، ج۱۴، ص۱۹۸.
۱۱۰. طبرسی، فضل بن حسن (۴۶۸؟-۵۴۸ق)، مجمع البیان،‌ ج۶، ص۱۹۸.    
۱۱۱. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۳۹۴.    
۱۱۲. طبرسی، فضل بن حسن (۴۶۸؟-۵۴۸ق)، مجمع البیان،‌ ج۶، ص۱۹۸.    
۱۱۳. قرطبی محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن،ج۱۰، ص۱۷۴.
۱۱۴. قرطبی محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن،ج۱۰، ص۱۷۴.
۱۱۵. قرطبی محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۷۴.
۱۱۶. قرطبی محمد بن احمد(م۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۷۴.
۱۱۷. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۲۸.    
۱۱۸. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱۱،ص۳۹۴.    
۱۱۹. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۲۳۲.    
۱۲۰. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۳۹۰-۳۸۹.    
۱۲۱. نحل/سوره۱۶، آیه۹۷.    
۱۲۲. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱۱،ص۳۹۴.    
۱۲۳. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۴۹۱.
۱۲۴. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۴۹۳.
۱۲۵. طوسی،محمد بن حسن (۳۸۵-۴۶۰ق)، تهذیب الاحکام، ج۵، ص۱۸۳.    
۱۲۶. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۱۲۷. آل‌عمران/سوره۳، آیه۲.    
۱۲۸. بقره/سوره۲، آیه۱۵۴.    
۱۲۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۹.    
۱۳۰. جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، ص۳۷۳.
۱۳۱. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۴.    
۱۳۲. خمینی، روح‌الله، تعلیقه بر فوائد الرضویه، ص۱۴۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۳۳. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۲۱۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۳۴. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۳-۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    



دانشنامه موضوعی قرآن    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار