• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تشکیلات منافقان (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نَفَق، ايجاد سوراخى در زمین است كه راه رهايى داشته باشد -همانند سوراخ موش‌- پايان يافتن و از بين رفتن. نفاق عبارت است از داخل شدن در شرع و دین از راهى و خروج از آن از راه ديگر، اظهار اسلام با اهل آن و مخفى كردن غير اسلام در درون، ظاهر و باطن متفاوت داشتن، دورویی، ریاکاری.
[۴] فرهنگ بزرگ سخن، ج ۸، ص ۷۸۸۲، «نفاق».
نفاق هم در ایمان است، هم طاعات، هم معاشرت با مردم. نفاق اعمّ از ریا است‌ در این مقاله آیات مرتبط با تشکیلات منافقان معرفی می‌شوند.



منافقان، داراى باند و تشكيلات، در مدینه:
وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلَّا الْحُسْنى‌ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ‌ أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‌ تَقْوى‌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‌ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ‌ . (گروهى ديگر از آنها) كسانى هستند كه مسجدى ساختند براى زیان (به مسلمانان) و (تقويت) کفر و تفرقه ميان مومنان و كمينگاه براى كسى كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده بود، آنها سوگند ياد مى‌كنند كه نظرى جز نيكى (و خدمت) نداشته‌ايم اما خداوند گواهی مى‌دهد كه آنها دروغگو هستند!. آيا كسى كه شالوده آن را بر پرهيز از خدا و خشنودى او بنا كرده بهتر است، يا كسى كه اساس آن را بر كنار پرتگاه سستى بنا نموده كه ناگهان در آتش دوزخ فرو مى‌ريزد، و خداوند گروه ستمگر را هدایت نمى‌كند.

۱.۱ - شأن نزول آیات

براساس شأن نزول، دوازده نفر از منافقان توطئه ساختن مسجد ضرار را براى مبارزه با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و مسلمانان طراحى و عملى كردند.
خلاصه جريان بطورى كه از تفاسير و احاديث مختلف استفاده مى‌شود چنين است: گروهى از منافقان نزد پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله آمدند و عرض كردند به ما اجازه ده مسجدى در ميان قبیله بنی سالم (نزديك مسجد قبا) بسازيم تا افراد ناتوان و بیمار و پير مردان از كار افتاده در آن نماز بگزارند، و همچنين در شبهاى بارانى كه گروهى از مردم توانايى آمدن به مسجد شما را ندارند فريضه اسلامى خود را در آن انجام دهند، و اين در موقعى بود كه پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله عازم جنگ تبوک بود.
پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به آنها اجازه داد، ولى آنها اضافه كردند آيا ممكن است شخصا بيائيد و در آن نماز بگزاريد؟ پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود من فعلا عازم سفرم، و هنگام بازگشت بخواست خدا به آن مسجد مى‌آيم و نماز در آن مى‌گزارم.
هنگامى كه پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله از تبوک بازگشت نزد او آمدند و گفتند اكنون تقاضا داريم به مسجد ما بيايى و در آنجا نماز بگزارى، و از خدا بخواهى ما را بركت دهد، و اين در حالى بود كه هنوز پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله وارد دروازه مدینه نشده بود.
در اين هنگام پيك وحی خدا نازل شد و آيات فوق را آورد و پرده از اسرار كار آنها برداشت، و به دنبال آن پيامبر دستور داد مسجد مزبور را آتش زنند، و بقاياى آن را ویران كنند، و جاى آن را محل ريختن زباله‌هاى شهر سازند!

اگر به چهره ظاهرى كار اين گروه نگاه كنيم از چنين دستورى در آغاز دچار حیرت خواهيم شد، مگر ساختن مسجد، آن هم براى حمايت از بيماران و پيران و مواقع اضطرارى كه در حقيقت هم يك خدمت دينى است و هم يك خدمت انسانى كار بدى است كه چنين دستورى در باره آن صادر شده.
اما هنگامى كه چهره باطنى مسئله را بررسى كنيم خواهيم ديد اين دستور چقدر حساب شده بوده است.
توضيح اينكه: در زمان جاهليت مردى بود بنام" ابو عامر" كه آئین نصرانیت را پذيرفته و در سلك راهبان در آمده بود، و از عباد و زهاد بشمار مى‌رفت و نفوذ وسيعى در طائفه" خزرج" داشت.
هنگامى كه پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به مدينه هجرت كرد و مسلمانان گرد او را گرفتند و كار اسلام بالا گرفت، و هنگامى كه مسلمانان در جنگ بدر بر مشرکان پيروز شدند ابو عامر كه خود روزى از بشارت دهندگان ظهور پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله بود اطراف خود را خالى ديد، و به مبارزه با اسلام برخاست، و از مدينه بسوى كفار" مکه" گريخت، و از آنها براى جنگ با پيغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله استمداد جست و از قبائل عرب دعوت كرد.
او كه قسمتى از نقشه‌هاى جنگ" احد" را ضد مسلمين رهبرى مى‌كرد، دستور داد در ميان دو صف لشكر گودالهايى بكنند كه اتفاقا پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله در يكى از آنها افتاد و پيشانيش مجروح شد و دندانش شكست.
هنگامى كه غزوه احد پايان يافت و با تمام مشكلاتى كه مسلمانان در اين ميدان با آن روبرو شدند آوازه اسلام بلندتر گرديد و در همه جا پيچيد او از مدينه فرار كرد و به سوى" هرقل" پادشاه روم رفت تا از او كمك بگيرد و با لشكرى براى كوبيدن مسلمانان حركت كند. ذكر اين نكته نيز لازم است كه بر اثر اين تحريكات و كارشكنى‌ها پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله لقب" فاسق" به او داده بود.
بعضى مى‌گويند مرگ به او مهلت نداد تا خواسته خود را با هرقل در ميان‌ بگذارد، ولى در بعضى از كتب ديگر مى‌خوانيم كه او با هرقل تماس گرفت و به وعده‌هاى او دلگرم شد!.
به هر حال او پيش از آنكه بميرد نامه‌اى براى منافقان مدينه نوشت و به آنها نويد داد كه با لشكرى از روم به كمكشان خواهد آمد، مخصوصا توصيه و تاكيد كرد كه مركزى براى او در مدينه بسازند تا كانون فعاليتهاى آينده او باشد.
ولى از آنجا كه ساختن چنين مركزى در مدينه بنام دشمنان اسلام عملا امكان‌پذير نبود منافقان بهتر اين ديدند كه در زير نقاب مسجد، و به عنوان كمك به بيماران و معذوران، اين برنامه را عملى سازند.
سر انجام مسجد ساخته شد و حتى مى‌گويند جوانى آشنا به قرآن را از ميان مسلمانان بنام" مجمع بن حارثه" (يا مجمع بن جاريه) به امامت مسجد برگزيدند.
ولى وحى الهى پرده از روى كار آنها برداشت و شايد اينكه پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله قبل از رفتن به تبوك دستور نداد شدت عمل در مقابل آنها به خرج دهند براى اين بوده كه هم وضع كار آنها روشن‌تر شود، و هم در سفر تبوك ناراحتى فكرى ديگرى از اين ناحيه نداشته باشد.
هر چه بود پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله نه تنها در آن مسجد نماز نگزارد، بلكه همانگونه كه گفتيم بعضى از مسلمانان (مالك بن دخشم، و معنى بن عدى، و عامر بن سكر، يا عاصم بن عدى) را ماموريت داد كه مسجد را بسوزانند و ويران كنند، آنها چنين كردند نخست به وسيله آتش سقف مسجد را سوزاندند و بعد ديوارها را ويران ساختند و سر انجام محل آن را مركزى براى ريختن زباله‌ها قرار دادند.


۱. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۵، ص ۱۷۷، «نفق».    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص ۵۰۲، «نفق».    
۳. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج ۱، ص ۶۱۸، «نفقت».    
۴. فرهنگ بزرگ سخن، ج ۸، ص ۷۸۸۲، «نفاق».
۵. نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج ۲، ص ۴۲۴.    
۶. توبه/سوره۹، آیه۱۰۷.    
۷. توبه/سوره۹، آیه۱۰۹.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۱۳۳.    
۹. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۲۹۷.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۱۰۹.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۱۳۴-۱۳۶.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳۱، ص۹۸، برگرفته از مقاله «تشکیلات منافقان».    


رده‌های این صفحه : موضوعات قرآنی | نفاق




جعبه ابزار