• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بربط

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بربط، از سازهای زهیِ زخمه ای و نخستین نمونه خانواده عودهای دسته کوتاه است.




در باره تاریخ دقیق پیدایش و خاستگاه نخستین آن نمی‌توان‌ به‌طور قطع اظهارنظر کرد.
فارمر پیشینه بربط را به هنر حجّاری هندی در سده دوم پیش از میلاد می‌رساند،
[۱] دایره المعارف اسلام ، چاپ اول ، ذیل «عود».
امّا محققّان دیگر کهن‌‌ترین نشانه‌های تصویری آن را، که در بلخ شمالی (ازبکستان امروزی) یافت شده است، متعلق به سده نخست پیش از میلاد می‌دانند.
با این‌همه، شواهد روشن‌تری در دست است که از وجود سازی بسیار شبیه به بربط در نقش برجسته‌ای در ناحیه گاندهاره در هند در فاصله سده‌های دوم تا چهارم میلادی حکایت می‌کند.
نفوذ امپراتوری کوشان بر هنر گاندهاره و گستردگی دامنه این امپراتوری در خاور ایران، مؤیّد این احتمال است که کوشانیان بربط را در ایران معرفّی کرده‌اند.
اگر روایات شاهنامه را در باره وقایع اواسط روزگار ساسانیان افسانه‌ای نپنداریم، از احتمال آشنایی ایرانیان با بربط در سده پنجم میلادی با اطمینان بیشتری می‌توان سخن گفت، زیرا به روایت فردوسی
[۲] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی: متن انتقادی، ج۷، ص۴۵۱، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
ده هزار تن از لوریان هندی که همگی در بربط نوازی مهارت داشتند، به دربار بهرام گور (۴۲۱ـ ۴۳۸ میلادی) بار یافتند.
وجود واژه بربط در متون پهلوی اشکانی و فارسی میانه، مانند منظومه درخت آسوریگ
[۳] منظومه درخت آسوریگ، ترجمه فارسی، ج۱، ص۷۷، فهرست واژه‌ها و یادداشتها از ماهیار نوابی، تهران ۱۳۴۶ ش.
و خسرو قبادان و ریدک وی،
[۴] محمد معین، مجموعه مقالات، ج۱، ص۸۸، چاپ مهدخت معین، تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷ ش.
[۵] محمد معین، مجموعه مقالات، ج۱، ص۹۵، چاپ مهدخت معین، تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷ ش.
نشان می‌دهد که این ساز دست کم در مدتی از سلطنت اشکانیان و سرتاسر دوره ساسانیان در ایران رواج داشته است.



احتمالاً گسترش استفاده از بربط در ایران و وجود شواهد روشن‌تر در این باره موجب شده تا فارمر ضمن آوردن باربیتوس در شمار برخی از آلات موسیقی بیگانه که به یونان راه یافته، آن را همان بربط یا «عود قدیم» بداند و به ایرانی بودن آن تصریح کند.
[۶] علی سامی، «تأثیر موسیقی ایران در موسیقی عهد اسلامی»، ج۱، ص۲۰، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۹۹ - دی ۱۳۴۹ ش.

احتمالاً متغیّر بودن مرزهای شرقی ایران و دست به دست گشتن برخی ولایات در پی جنگها، موجب شده که فارمر، با آن‌که خاستگاه اولیه بربط را به هند رسانده است، آن را همچنان سازی ایرانی بداند.



با این‌همه مورّخانی چون مسعودی
[۷] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۱۳۶، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
بربط را سازی یونانی الاصل پنداشته‌اند که حکمای یونان آن را به قیاس طبایع اربعه با چهار تار ساخته‌اند.
[۸] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۳۵۵، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۹] احمدبن محمد مقری، نفخ الطیب، ج۳، ص۱۲۶، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.

این ادعا تنها با طرح این بحث لغوی که بربط از ریشه یونانی باربیتوس مشتق شده، می‌توان قوت گیرد؛ اما جز زهی بودن، شباهت دیگری میان این دو ساز وجود ندارد،
[۱۰] احمدبن محمد مقری، نفخ الطیب، ج۳، ص۱۲۶، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
و برخی محققان نیز باربیتوس را مشتق از بربط دانسته‌اند
[۱۱] مهدی فروغ، «بربط ساز ایرانی»، ج۱، ص۵، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۷۰، مرداد ۱۳۴۷.

بعلاوه اگر نظر بعضی از نویسندگان فرنگی را بپذیریم که سازهای با برش طولی گلابی شکل، منشأ هندی و ایرانی دارند ، دیگر نباید در نادرستی انتساب بربط به یونان تردید داشت.
این نیز مسلم است که کتابت کلمه بربط در متون فارسی با املای عربی (یعنی بربط، نه بربت) هرگز به معنای تعلّق این ساز به اعراب نیست، بلکه تنها نمودار نفوذ فرهنگ عربی و اسلامی است.
این احتمال هم وجود دارد که چون حرف «ت» در بربط تلفظ خاصی داشته است، فارسی زبانان برای حفظ و نشان دادن این ویژگی، آن را با طاء نوشته‌اند.



خوارزمی
[۱۲] محمدبن احمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، ج۱، ص۱۳۷، مصر ۱۳۴۲.
نیز بر فارسی بودن واژه بربط تصریح کرده و گفته است که چون کاسه این ساز شبیه سینه (بر) مرغابی (بط) است، آن را بربط نامیده‌اند؛ اما این استدلال همانقدر فارسی بودن واژه بربط را می‌رساند که عربی بودن آن را؛ زیرا به هر حال یک جزء این ترکیب (بط) عربی است.
وانگهی، به گواهی برخی محققان، بربط در فارسی میانه بَربُت
[۱۳] بهرام فره وشی، فرهنگ فارسی به پهلوی، ج۱، ص۷۰، تهران ۱۳۵۸ ش.
نیز تلفظ می‌شده است.
عدّه‌ای نیز، بربط را با نام باربَد، موسیقیدان و نوازنده مشهور زمان خسروپرویز، مرتبط دانسته‌اند
[۱۴] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی: متن انتقادی، ج۹، ص۲۲۷، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
و حتی بعضی پنداشته‌اند که این ساز را وی اختراع کرده و نام خود را بر آن نهاده است؛ اما با گذشت زمان، واژه باربد به بربط تبدیل شده است .
برخی نیز احتمال داده‌اند که بربط با باربی در زبان سانسکریت، به معنی «زخمه زدن با انگشت» نسبت داده باشد، زیرا آن را با زخمه می‌نواخته‌اند.
اگر بر اساس پاره‌ای ملاحظات باستان شناختی ـ چنان‌که گفته شد ـ هند را خاستگاه نخستین بربط بدانیم، دلیل اخیر پذیرفتنی تر می‌نماید.



به بربط از همان آغاز پیدایش، در نقاط مختلف جهان توجّه شده است؛ در سده سوم و به روایتی سده ششم میلادی در چین رایج شد و در زبان چینی «پی پا» نام گرفت.
[۱۵] جین جنکینز و پل راوسینگ اولسن، موسیقی و ساز در سرزمینهای اسلامی، ج۱، ص۱۲۱، ترجمه بهروز وجدانی، تهران ۱۳۷۳ ش.

چون در سده سوم میلادی چینیها بر شبه جزیره کره دست یافتند و به ژاپن نزدیک شدند، بربط از راه کره به ژاپن رفت و «بی وا» نامیده شد، و سپس به کشورهای آسیای جنوب شرقی چون ویتنام و کامبوج، راه یافت.
[۱۶] مهدی فروغ، «آلات موسیقی»، ج۱، ص۵۹ـ۶۰، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، سال ۱۶، ش ۱۹، آبان ۱۳۵۶.
[۱۷] جین جنکینز و پل راوسینگ اولسن، موسیقی و ساز در سرزمینهای اسلامی، ج۱، ص۱۲۱، ترجمه بهروز وجدانی، تهران ۱۳۷۳ ش.

در سده ششم میلادی، از طریق حیره، در مغرب رود فرات که مدتها تحت الحمایه ایران و متأثر از فرهنگ ایرانی بود، به میان اعراب رفت و در اوایل دوره اسلامی قبول همگانی یافت.
[۱۸] علی سامی، «تأثیر موسیقی ایران در موسیقی عهد اسلامی»، ج۱، ص۲۰، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۹۹ - دی ۱۳۴۹ ش.
[۱۹] مهدی فروغ، نفوذ علمی و عملی موسیقی ایران در کشورهای دیگر، ج۱، ص۵۵، تهران ۱۳۵۴ ش.




ظاهراً اعراب، سازی به نام مِزْهَر داشتند که شبیه بربط بود و سطح آن را با پوست می‌پوشاندند.
اما چون به ساز ایرانی بربط که سطح آن چوبی و از مزهر کاملتر بود، دست یافتند، آن را عود (چوب) نامیدند و به جای مزهر به کار گرفتند
[۲۰] هنری جورج فارمر، ج۱، ص۳۱، تاریخ موسیقی خاور زمین، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۲۱] هنری جورج فارمر، ج۱، ص۴۹، تاریخ موسیقی خاور زمین، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.

فارمر به کارگیری و ترویج عود صفحه چوبی را به جای مزهر صفحه پوستی، به نصربن حارث (قرن اول) منتسب کرده
[۲۲] هنری جورج فارمر، تاریخ موسیقی خاور زمین، ج۱، ص۴۷، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.
و از رواج عود در دوران بت پرستی در عربستان خبر داده است.
[۲۳] هنری جورج فارمر، تاریخ موسیقی خاور زمین، ج۱، ص۴۹، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.

این روایت که ابن مِسجَح در اوایل سده ششم میلادی برای آموزش آواز و نواختن عود به دربار ایران فرستاده شد و پس از بازگشت، عود را بر گرته بربط ایرانی اختراع کرد
[۲۴] علی سامی، «تأثیر موسیقی ایران در موسیقی عهد اسلامی»، ج۱، ص۲۴، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۹۹ - دی ۱۳۴۹ ش.
[۲۵] سعدی حسنی، تاریخ موسیقی، ج۱، ص۳۱، تهران ۱۳۶۳ ش.
می‌تواند مؤیّد نظر فارمر باشد.
بعضی نیز بربط را بَربود تلفظ کرده و گفته‌اند که عود d) ¦ (u جزء پایانی این کلمه است؛ چنانکه برخی دیگر نیز عقیده دارند که در نواحی خراسان بربط به نام رود نیز شناخته بوده
[۲۶] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی: متن انتقادی، ج۹، ص۲۲۷، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
[۲۷] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی: متن انتقادی، ج۹، ص۲۷۸، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
[۲۸] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی: متن انتقادی، ج۹، ص۲۸۰، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
[۲۹] احمدبن قوص منوچهری، دیوان منوچهری دامغانی، ج۱، ص۱۹۵، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ ش.
[۳۰] دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی، ج۱، ص۳۶، چاپ محمد عباسی، تهران تاریخ مقدمه ۱۳۳۷ ش.
[۳۱] حسینعلی ملاح، «رود»، ج۱، ص۳۳، مجله موسیقی، دوره سوم، ش ۱۰۰ (مهر و آبان ۱۳۴۴).
[۳۲] مهدی فروغ، «آلات موسیقی»، ج۱، ص۵۸، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، سال ۱۶، ش ۱۹، آبان ۱۳۵۶.
و با همین نام به عربستان رفته و به شکل «اَلْعُود» معرّب شده است و آنگاه اعراب آن را به اندلس (اسپانیا) برده‌اند و در آن‌جا لود نام گرفته است؛ چنانکه در فرانسه به لوت و در انگلستان لیوت مشهور شده است.
[۳۳] حسینعلی ملاح، «رود»، ج۱، ص۳۳، مجله موسیقی، دوره سوم، ش ۱۰۰ (مهر و آبان ۱۳۴۴).
[۳۴] مهدی فروغ، «آلات موسیقی قدیم ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه»،ص ۷۰، مجله موسیقی، دوره سوم، ش ۴، ۵ ،۱۳۳۵ ش.

به نظر می‌رسد که اعراب واژه بربط را پیش از خود بربط دستخوش تغییر و فراموشی کرده باشند و جز بندرت آن را ذکر نکرده
[۳۵] ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۱۵۵، أو، طبقات الشعراء، چاپ مفید قمیحه و نعیم زر زور، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
و به جای آن واژه عود را به کار گرفته‌اند؛ امّا در ایران نام بربط در کنار عود پیوسته به کار می‌رفته است.



کسانی چون ابن سینا
[۳۶] ابن سینا، الشفاء، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۴، الریاضیات، ج ۳: جوامع علم الموسیقی، تحقیق زکریا یوسف، تصویر و مراجعه احمد فؤاد اهوانی و محمود احمد حفنی، قاهره ۱۳۷۶/۱۹۵۶.
و خوارزمی
[۳۷] محمدبن احمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، ج۱، ص۱۳۷، مصر ۱۳۴۲.
که در فن موسیقی سخن گفته و بربط را مترادف عود دانسته‌اند، بیشتر واژه عود را به کار برده‌اند تا بربط؛ خواه بدین دلیل که آثارشان را به عربی می‌نوشته‌اند و اعراب با نام عود آشناتر بوده‌اند و خواه به دلیل تحولات ایجاد شده در بربط، نام عود را مناسب‌ترمی‌دیده‌اند.
اما شاعران پارسی گو، بیشتر واژه بربط را به کارمی‌برده‌اند.
[۳۸] علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ذیل «بربط»، زیرنظر محمد معین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.

احتمالاً در مناطقی که این شاعرا نمی‌زیسته‌اند، هنوز بربط کمابیش با همان شکل اصلی و قدیمی باقی‌مانده بوده و به همان نام کهن خواندهمی‌شده است.
گو این‌که با وجود شباهتهای کلّی، تفاوتهایی نیز میان بربط قدیم و جانشین آن، عود، وجود داشته است، از جمله: دسته و کاسه بربط از چوب یک تکّه ساخته شده، اما دسته و کاسه عود از دو قطعه جداگانه است؛ دسته بربط بتدریج از جای گوشیها کلفت تر شده تا به کاسه منتهی گردیده، اما اندازه دسته عود از ابتدا تا انتها یکسان بوده است؛ افزون بر اینها دسته بربط، برخلاف عود، مجّوف برده است.
[۳۹] مهدی فروغ، «آلات موسیقی قدیم ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه»، مجله موسیقی، ش ۵، ص ۸۲ـ۸۳، ، دوره سوم، ش ۴، ۵ ۱۳۳۵ ش.




در باره شمار تارهای بربط اوّلیّه نیز جز پاره‌ای حدسها چیزی در دست نیست.
بربط در آغاز دارای سه رشته به نامهای زیر، میانی و بم بوده است .
برخی نویسندگان رشته دیگری نیز به نام مثلث برای آن قائل شده‌اند.
[۴۰] مهدی فروغ، «آلات موسیقی قدیم ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه»، مجله موسیقی، ش ۵، ص ۸۴، دوره سوم، ش ۴، ۵ ۱۳۳۵ ش.
[۴۱] علی سامی، «تأثیر موسیقی ایران در موسیقی عهد اسلامی»، ج۱، ص۲۴، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۹۹ - دی ۱۳۴۹ ش.

اما اگر با استناد به گفتار خوارزمی، مبنی بر یکی بودن عود و بربط، عود را شکل تکامل یافته بربط بدانیم و نیز اگر به سخن عبدالقادر مراغی
[۴۲] عبدالقادربن غیبی مراغی، جامع الالحان، ص ۱۰۴ـ۱۰۵، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۴۳] عبدالقادربن غیبی مراغی، جامع الالحان، ص۱۰۸، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۶۶ ش.
که «عود قدیم» را دارای چهار وتر (تار، سیم) به نامهای بم، مَثنی، مثلث و زیر دانسته است، توجه کنیم، می‌توان این حدس لاند را نیز که بربط در دوران باستانی و در اصل تنها دو تار یا سیم داشته است،
[۴۴] مهدی فروغ، نفوذ علمی و عملی موسیقی ایران در کشورهای دیگر، ج۱، ص۵۹، تهران ۱۳۵۴ ش.
قابل تأمل دانست.
شاید از همین روست که این دو واژه فارسی در نامگذاری وترهای عود که جانشین بربط محسوبمی‌شود، باقی مانده و چنان‌که از نامهای عربی مثلث و مَثنی برمی‌آید، این دو رشته بعدها بر رشته‌های «زیر» و «بم» افزوده شده است.



بر پایه برخی منابع بربط چهار سیمی از اواخر سده دوم هجری در جهان اسلام متداول شد.
[۴۵] حسین مشحون، تاریخ موسیقی ایران، ج۲، ص۵۵۵، تهران ۱۳۷۳ ش.

آنچه حدس لاند را تقویت می‌کند این است که صفی الدین ارموی در کتاب الادوار
[۴۶] عبدالمؤمن بن یوسف ارموی، کتاب الادوار فی الموسیقی، ص ۲۲۹، تحقیق و شرح غطاس عبدالملک خشبه، مراجعه و تصدیر محمود احمد حفنی، مصر ۱۹۸۶.
به شرح «اصطخاب وترین» یا همصدایی و همنوایی و به تعبیری کوک دو وتر پرداخته و سپس اصطخاب عود را شرح داده است.
بنابراین، پیداست که در اصطخاب وترین به سازهای باستانی یا ابتدایی نظر داشته است که مانند بربط اولیه دارای دو وتر بوده‌اند.
احتمالاً چون در زمان او اینگونه سازها، در برابر سازهای کاملتری چون عود، کارایی چشمگیری نداشته‌اند، از ذکر نام آن خودداری کرده است.
از توضیح ارموی در باره اصطخاب وترین معلوممی‌شود که دو وتر بایستی به گونه‌ای کوکمی‌شد که صدای مطلق (دست باز، دستواز) وتر اعلی به نسبت «مثل» و «ثلث» صدای مطلق وتر اسفل باشد؛ یا به گفته مراغی،
[۴۷] عبدالقادربن غیبی مراغی، شرح ادوار، ج۱، ص۱۸۷، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۴۸] عبدالقادربن غیبی مراغی، جامع الالحان، ج۱، ص۱۰۱ـ۱۰۲، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۶۶ ش.
نغمه (نُت) دو وتر بایستی الف (Do) و «ح» (Fa) باشد.
قدما این نسبت را ذی الاربع (چهارگان) می‌نامیدند و آن را یکی از مهم ‌ترین ابعاد یا فواصل متفّق (خوشایند) می‌دانسته‌اند.



در کتابهای تخصصّی موسیقی، واژه بربط یا استعمال نشده یا همراه و مترادف عود آمده است.
گاه نیز به جای بربط کلمه «عود قدیم» و «عود فارسی» به کار رفته است که در باره شمار سیمهای آن اتفاق نظر وجود ندارد.
گاهی هم «عود قدیم» به معنای عود چهار سیمه ـ در مقابل «عود کامل» یا «عود جدید کامل» ـ یا عود پنج سیمه به کار رفته است.
این عود از ابداعات زریاب اندلسی است که ظاهراً در سده سوم هجری در اندلس رشته پنجمی، به نام «حاد» یا «زیرثانی»، بر تارهای چهارگانه عود یا بربط افزوده است.
[۴۹] هنری جورج فارمر، تاریخ موسیقی خاور زمین، ج۱، ص۲۴۵، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۵۰] مهدی فروغ، «موسیقی دانان ایرانی در دوره اسلام: تأثیر ایران در موسیقی عرب»، ج۱، ص۱۱، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۱۷، اسفند ۱۳۴۲.
[۵۱] احمدبن محمد مقری، نفخ الطیب، ج۳، ص۱۲۶، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.

بدین ترتیب، این ساز دارای ده تار شده، زیرا هریک از تارها را برای تقویت صدای ساز، جفتمی‌بسته‌اند.
[۵۲] عبدالقادربن غیبی مراغی، جامع الالحان، ج۱، ص۱۹۸، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۵۳] روح الله خالقی، نظری به موسیقی، ج۱، ص۶۹، تهران ۱۳۶۲ ش.

پیش از زریاب، فارابی نیز به سیم پنجمی قائل بود، ولی ظاهراً وی تنها در تحلیلهای نظریش در باره موسیقی آن را ملحوظ داشته است؛ چنانکه یک قرن پیش از او، کندی نیز در بررسیهای نظری در باره صدا، عود را با پنج سیم در نظرمی‌گرفت.
[۵۴] هنری جورج فارمر، تاریخ موسیقی خاور زمین، ج۱، ص۲۸۸، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.

با وجود رواج «عود کامل» در مغرب اسلامی، به «عود قدیمِ» چهار سیمه در کشورهای اسلامی همچنان توجه‌می‌شد.
[۵۵] هنری جورج فارمر، تاریخ موسیقی خاور زمین، ج۱، ص۳۸۱، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.

اخیراً رشته دیگری نیز بر تارهای عود افزوده شده که تک بسته‌می‌شود.
تارهای یازده ‌ ‌گانه عود به این صورت کوکمی‌شود: سل، دو، فا، لا، ر، سُل.



امروزه در ایران کلمات عود و بربط به جای هم به کارمی‌روند.
[۵۶] منصور نریمان، بربط نوازی، نوار ش ۱۷۰۴ر ۴ ج، تهران: سروش، ۱۳۷۵ ش.

اساساً به دلیل آن‌که در انواع مختلف سازهای خانواده عود، شمار سیمها، شیوه بستن آن‌ها به ساز، جنس و اندازه آن‌ها و نحوه نواختن ساز به تناسب کشورها و حتی شهرها تفاوتهایی وجود دارد، همچنین به دلیل تغییرات پدید آمده در بربط در گذر زمان و کاستیهای دانش کونی ما در باره آن، وصف شکل و چگونگی این ساز دشوارمی‌نماید.
با اینهمه آنچه در الموسیقی الکبیر فارابی در باره معرّفی اجزای عود آمده، با وصف عود یا بربط کنونی تفاوت چندانی ندارد، جز این‌که عود امروزه فاقد دستان (پرده) است.
[۵۷] پرویز منصوری، سازشناسی، ج۱، ص۱۵، تهران ۱۳۵۵ ش.
[۵۸] جین جنکینز و پل راوسینگ اولسن، موسیقی و ساز در سرزمینهای اسلامی، ج۱، ص۵۲، ترجمه بهروز وجدانی، تهران ۱۳۷۳ ش.




برخی از محققّان با استفاده از الموسیقی الکبیر فارابی
[۵۹] محمدبن محمد فارابی، کتاب الموسیقی الکبیر، ج۱، ص۴۹۸، تحقیق و شرح غطاس عبدالملک خشبه، مراجعه و تصدیر محمود احمد حفنی، قاهره.
مهمترین اجزای عود را بدین شرح نوشته‌اند: ۱) ملاوی (گوشیهای ساز)؛ ۲) بیت الملاوی (جایگاه گوشیهای ساز)؛ ۳) اَنْف (خرک فوقانی ساز که تارها از روی آنمی‌گذرند و به گوشیها بستهمی‌شوند، شیطانک)؛ ۴) عُنُق (دسته که قسمت انتهایی آن به پشت خممی‌شود)؛ ۵) صُندوق (محفظه صوتی یا کاسه طنینی ساز)؛ ۶) اوتار (رشته‌ها یا تارهای ساز)؛ ۷) سَطح (پوشش چوبی روی کاسه صوتی)؛ ۸) شمسیّه (بخش مشبّکِ روی پوشش کاسه صوتی)؛ ۹) رَقْمه (پوسته اندکی که روی پوشش کاسه صوتی نزدیک خرکِساز چسباندهمی‌شود تا مضراب بربط به پوشش صدمه نزند)؛ ۱۰) مُشط (خرک و سیم گیر تحتانی ساز).
مضراب بربط ابتدا از چوب بود تا این‌که زریاب به جای آن مضرابی از ناخن عقاب ساخت و آن را رواج داد
[۶۰] احمدبن محمد مقری، نفخ الطیب، ج۳، ص۱۲۶، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
پرمرغ و طاووس نیز در تهیه مضراب به کارمی‌رفته است.
[۶۱] جین جنکینز و پل راوسینگ اولسن، موسیقی و ساز در سرزمینهای اسلامی، ج۱، ص۵۳، ترجمه بهروز وجدانی، تهران ۱۳۷۳ ش.
[۶۲] پرویز منصوری، سازشناسی، ج۱، ص۱۵، تهران ۱۳۵۵ ش.

اما امروزه مضراب بربط را بیش‌تر از طلقمی‌سازند.



(۱) ابن سینا، الشفاء، الریاضیات، ج ۳: جوامع علم الموسیقی، تحقیق زکریا یوسف، تصویر و مراجعه احمد فؤاد اهوانی و محمود احمد حفنی، قاهره ۱۳۷۶/۱۹۵۶.
(۲) ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، أو، طبقات الشعراء، چاپ مفید قمیحه و نعیم زر زور، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۳) عبدالمؤمن بن یوسف ارموی، کتاب الادوار فی الموسیقی، تحقیق و شرح غطاس عبدالملک خشبه، مراجعه و تصدیر محمود احمد حفنی، مصر ۱۹۸۶.
(۴) جین جنکینز و پل راوسینگ اولسن، موسیقی و ساز در سرزمینهای اسلامی، ترجمه بهروز وجدانی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۵) سعدی حسنی، تاریخ موسیقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۶) روح الله خالقی، نظری به موسیقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۷) محمدبن احمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، مصر ۱۳۴۲.
(۸) دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی، چاپ محمد عباسی، تهران تاریخ مقدمه ۱۳۳۷ ش.
(۹) علی اکبر دهخدا، لغت نامه، زیرنظر محمد معین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.
(۱۰) علی سامی، «تأثیر موسیقی ایران در موسیقی عهد اسلامی»، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۹۹ - دی ۱۳۴۹ ش.
(۱۱) محمدبن محمد فارابی، کتاب الموسیقی الکبیر، تحقیق و شرح غطاس عبدالملک خشبه، مراجعه و تصدیر محمود احمد حفنی، قاهره.
(۱۲) هنری جورج فارمر، تاریخ موسیقی خاور زمین، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۱۳) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی: متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
(۱۴) مهدی فروغ، «آلات موسیقی»، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، سال ۱۶، ش ۱۹، آبان ۱۳۵۶.
(۱۵) مهدی فروغ، «آلات موسیقی قدیم ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه»، مجله موسیقی، دوره سوم، ش ۴، ۵ ۱۳۳۵ ش.
(۱۶) مهدی فروغ، «بربط ساز ایرانی»، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۷۰، مرداد ۱۳۴۷.
(۱۷) مهدی فروغ، «موسیقی دانان ایرانی در دوره اسلام: تأثیر ایران در موسیقی عرب»، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۱۷، اسفند ۱۳۴۲.
(۱۸) مهدی فروغ، نفوذ علمی و عملی موسیقی ایران در کشورهای دیگر، تهران ۱۳۵۴ ش.
(۱۹) بهرام فره وشی، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۲۰) عبدالقادربن غیبی مراغی، جامع الالحان، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۲۱) عبدالقادربن غیبی مراغی، شرح ادوار، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۲۲) علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۲۳) حسین مشحون، تاریخ موسیقی ایران، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۲۴) محمد معین، مجموعه مقالات، چاپ مهدخت معین، تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷ ش.
(۲۵) احمدبن محمد مقری، نفخ الطیب، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
(۲۶) حسینعلی ملاح، «رود»، مجله موسیقی، دوره سوم، ش ۱۰۰ (مهر و آبان ۱۳۴۴).
(۲۷) حسینعلی ملاح، منوچهری دامغانی و موسیقی، دوره سوم، ش ۸۲ (آذر ۱۳۴۲).
(۲۸) پرویز منصوری، سازشناسی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۲۹) منظومه درخت آسوریگ، ترجمه فارسی، فهرست واژه‌ها و یادداشتها از ماهیار نوابی، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۳۰) احمدبن قوص منوچهری، دیوان منوچهری دامغانی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ ش.
(۳۱) منصور نریمان، بربط نوازی، نوار ش ۱۷۰۴ر ۴ ج، تهران: سروش، ۱۳۷۵ ش.
(۳۲) منصور نریمان، شیوه بربط نوازی، تهران ۱۳۷۲ ش.


 
۱. دایره المعارف اسلام ، چاپ اول ، ذیل «عود».
۲. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی: متن انتقادی، ج۷، ص۴۵۱، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
۳. منظومه درخت آسوریگ، ترجمه فارسی، ج۱، ص۷۷، فهرست واژه‌ها و یادداشتها از ماهیار نوابی، تهران ۱۳۴۶ ش.
۴. محمد معین، مجموعه مقالات، ج۱، ص۸۸، چاپ مهدخت معین، تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷ ش.
۵. محمد معین، مجموعه مقالات، ج۱، ص۹۵، چاپ مهدخت معین، تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷ ش.
۶. علی سامی، «تأثیر موسیقی ایران در موسیقی عهد اسلامی»، ج۱، ص۲۰، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۹۹ - دی ۱۳۴۹ ش.
۷. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۱۳۶، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۸. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۳۵۵، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۹. احمدبن محمد مقری، نفخ الطیب، ج۳، ص۱۲۶، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
۱۰. احمدبن محمد مقری، نفخ الطیب، ج۳، ص۱۲۶، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
۱۱. مهدی فروغ، «بربط ساز ایرانی»، ج۱، ص۵، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۷۰، مرداد ۱۳۴۷.
۱۲. محمدبن احمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، ج۱، ص۱۳۷، مصر ۱۳۴۲.
۱۳. بهرام فره وشی، فرهنگ فارسی به پهلوی، ج۱، ص۷۰، تهران ۱۳۵۸ ش.
۱۴. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی: متن انتقادی، ج۹، ص۲۲۷، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
۱۵. جین جنکینز و پل راوسینگ اولسن، موسیقی و ساز در سرزمینهای اسلامی، ج۱، ص۱۲۱، ترجمه بهروز وجدانی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۱۶. مهدی فروغ، «آلات موسیقی»، ج۱، ص۵۹ـ۶۰، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، سال ۱۶، ش ۱۹، آبان ۱۳۵۶.
۱۷. جین جنکینز و پل راوسینگ اولسن، موسیقی و ساز در سرزمینهای اسلامی، ج۱، ص۱۲۱، ترجمه بهروز وجدانی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۱۸. علی سامی، «تأثیر موسیقی ایران در موسیقی عهد اسلامی»، ج۱، ص۲۰، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۹۹ - دی ۱۳۴۹ ش.
۱۹. مهدی فروغ، نفوذ علمی و عملی موسیقی ایران در کشورهای دیگر، ج۱، ص۵۵، تهران ۱۳۵۴ ش.
۲۰. هنری جورج فارمر، ج۱، ص۳۱، تاریخ موسیقی خاور زمین، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.
۲۱. هنری جورج فارمر، ج۱، ص۴۹، تاریخ موسیقی خاور زمین، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.
۲۲. هنری جورج فارمر، تاریخ موسیقی خاور زمین، ج۱، ص۴۷، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.
۲۳. هنری جورج فارمر، تاریخ موسیقی خاور زمین، ج۱، ص۴۹، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.
۲۴. علی سامی، «تأثیر موسیقی ایران در موسیقی عهد اسلامی»، ج۱، ص۲۴، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۹۹ - دی ۱۳۴۹ ش.
۲۵. سعدی حسنی، تاریخ موسیقی، ج۱، ص۳۱، تهران ۱۳۶۳ ش.
۲۶. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی: متن انتقادی، ج۹، ص۲۲۷، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
۲۷. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی: متن انتقادی، ج۹، ص۲۷۸، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
۲۸. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی: متن انتقادی، ج۹، ص۲۸۰، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
۲۹. احمدبن قوص منوچهری، دیوان منوچهری دامغانی، ج۱، ص۱۹۵، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ ش.
۳۰. دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی، ج۱، ص۳۶، چاپ محمد عباسی، تهران تاریخ مقدمه ۱۳۳۷ ش.
۳۱. حسینعلی ملاح، «رود»، ج۱، ص۳۳، مجله موسیقی، دوره سوم، ش ۱۰۰ (مهر و آبان ۱۳۴۴).
۳۲. مهدی فروغ، «آلات موسیقی»، ج۱، ص۵۸، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، سال ۱۶، ش ۱۹، آبان ۱۳۵۶.
۳۳. حسینعلی ملاح، «رود»، ج۱، ص۳۳، مجله موسیقی، دوره سوم، ش ۱۰۰ (مهر و آبان ۱۳۴۴).
۳۴. مهدی فروغ، «آلات موسیقی قدیم ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه»،ص ۷۰، مجله موسیقی، دوره سوم، ش ۴، ۵ ،۱۳۳۵ ش.
۳۵. ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۱۵۵، أو، طبقات الشعراء، چاپ مفید قمیحه و نعیم زر زور، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۳۶. ابن سینا، الشفاء، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۴، الریاضیات، ج ۳: جوامع علم الموسیقی، تحقیق زکریا یوسف، تصویر و مراجعه احمد فؤاد اهوانی و محمود احمد حفنی، قاهره ۱۳۷۶/۱۹۵۶.
۳۷. محمدبن احمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، ج۱، ص۱۳۷، مصر ۱۳۴۲.
۳۸. علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ذیل «بربط»، زیرنظر محمد معین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.
۳۹. مهدی فروغ، «آلات موسیقی قدیم ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه»، مجله موسیقی، ش ۵، ص ۸۲ـ۸۳، ، دوره سوم، ش ۴، ۵ ۱۳۳۵ ش.
۴۰. مهدی فروغ، «آلات موسیقی قدیم ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه»، مجله موسیقی، ش ۵، ص ۸۴، دوره سوم، ش ۴، ۵ ۱۳۳۵ ش.
۴۱. علی سامی، «تأثیر موسیقی ایران در موسیقی عهد اسلامی»، ج۱، ص۲۴، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۹۹ - دی ۱۳۴۹ ش.
۴۲. عبدالقادربن غیبی مراغی، جامع الالحان، ص ۱۰۴ـ۱۰۵، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۶۶ ش.
۴۳. عبدالقادربن غیبی مراغی، جامع الالحان، ص۱۰۸، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۶۶ ش.
۴۴. مهدی فروغ، نفوذ علمی و عملی موسیقی ایران در کشورهای دیگر، ج۱، ص۵۹، تهران ۱۳۵۴ ش.
۴۵. حسین مشحون، تاریخ موسیقی ایران، ج۲، ص۵۵۵، تهران ۱۳۷۳ ش.
۴۶. عبدالمؤمن بن یوسف ارموی، کتاب الادوار فی الموسیقی، ص ۲۲۹، تحقیق و شرح غطاس عبدالملک خشبه، مراجعه و تصدیر محمود احمد حفنی، مصر ۱۹۸۶.
۴۷. عبدالقادربن غیبی مراغی، شرح ادوار، ج۱، ص۱۸۷، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۷۰ ش.
۴۸. عبدالقادربن غیبی مراغی، جامع الالحان، ج۱، ص۱۰۱ـ۱۰۲، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۶۶ ش.
۴۹. هنری جورج فارمر، تاریخ موسیقی خاور زمین، ج۱، ص۲۴۵، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.
۵۰. مهدی فروغ، «موسیقی دانان ایرانی در دوره اسلام: تأثیر ایران در موسیقی عرب»، ج۱، ص۱۱، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۱۷، اسفند ۱۳۴۲.
۵۱. احمدبن محمد مقری، نفخ الطیب، ج۳، ص۱۲۶، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
۵۲. عبدالقادربن غیبی مراغی، جامع الالحان، ج۱، ص۱۹۸، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۶۶ ش.
۵۳. روح الله خالقی، نظری به موسیقی، ج۱، ص۶۹، تهران ۱۳۶۲ ش.
۵۴. هنری جورج فارمر، تاریخ موسیقی خاور زمین، ج۱، ص۲۸۸، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.
۵۵. هنری جورج فارمر، تاریخ موسیقی خاور زمین، ج۱، ص۳۸۱، ترجمه بهزاد باشی، تهران ۱۳۶۶ ش.
۵۶. منصور نریمان، بربط نوازی، نوار ش ۱۷۰۴ر ۴ ج، تهران: سروش، ۱۳۷۵ ش.
۵۷. پرویز منصوری، سازشناسی، ج۱، ص۱۵، تهران ۱۳۵۵ ش.
۵۸. جین جنکینز و پل راوسینگ اولسن، موسیقی و ساز در سرزمینهای اسلامی، ج۱، ص۵۲، ترجمه بهروز وجدانی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۵۹. محمدبن محمد فارابی، کتاب الموسیقی الکبیر، ج۱، ص۴۹۸، تحقیق و شرح غطاس عبدالملک خشبه، مراجعه و تصدیر محمود احمد حفنی، قاهره.
۶۰. احمدبن محمد مقری، نفخ الطیب، ج۳، ص۱۲۶، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
۶۱. جین جنکینز و پل راوسینگ اولسن، موسیقی و ساز در سرزمینهای اسلامی، ج۱، ص۵۳، ترجمه بهروز وجدانی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۶۲. پرویز منصوری، سازشناسی، ج۱، ص۱۵، تهران ۱۳۵۵ ش.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بربط»، شماره۸۹۷.    


رده‌های این صفحه : موسیقی | واژه شناسی




جعبه ابزار